غريب و خسته و تنها
كنار خانه بنشستم
مدينه گريه كن با من
كه زهرا رفته از دستم
واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها
بنال از داغ ان بلبل
كه پرپر در قفس ميزد
بجرم يا على گفتن
به پشت در نفس ميزد
واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها
غريبى مرا مردم
همه با چشم خود ديدند
ميان شعله آتش
گلم را با لگد چيدند
واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها
بود هر شب همى نفرين
به لب در دشت و صحرايم
الهى بشكند دستى
كه سيلى زد به زهرايم
واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها
گلاب از ديده جارى بر
سر سجاده كن زينب
براى مادرت زهرا
كفن آماده كن زينب
واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها