0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند
زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند
تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند
تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه

 

 

 

 


حضرت فاطمه-س:
خداوند امر به معروف را برای اصلاح مردم قرار داد


ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام
حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی
لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی
بی تو سر بلند می کنند / دشمنان جانی علی
بی تو سجده می کند به خاک / روح آسمانی علی . . .

.
یا علی خرابم از غمت / سوختم کبابم از غمت
زخم کهنه را نمک زدند / همسر تو را کتک زدند . . .
.

ای تو مهر آب فاطمه / اسوه ی حجاب فاطمه
یاس پرپر علی بمان / سایه ی سر علی بمان
قوت دل علی نرو / از مقابل علی نرو . . .

.
مرو مادر دلم طاقت نداره / دلم بعد از تو خیلی بی قراره
مگه بابام علی شب های بی تو / سرم رو روی زانوهاش بذاره . . .


منم زینب که بی دلدار مانده ست / به قلبم خون به چشمم خار مانده ست
نگاهم خیره می ماند همیشه / به آن خونی که بر دیوار مانده ست . . .
هرچه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه بی حاصل است / فاطمه حلال صدها مشکل است . . .

.
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا / غروب غربت مادر سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع / به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

.
فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد / با رمز یاالله و یا هو خواهد آمد
والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده / با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد
.

.پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود / روی کبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟

هر سینه که دوستدار زهراست / آشفته و بی قرار زهراست
گنجینه ی هفت آسمان ها / در سینه ی خون نگار زهراست
از شرح کرامتش همین بس / عالم همه وامدار زهراست . . .

.
در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زند / ناله از مظلومی زهرای اطهر می زند . . .

سوز دل سیاهم دیگر اثر ندارد / بس که گناه کردم اشکم ثمر ندارد
ای کاش قبل مردن یار از سفر بیاید / او عزم انتقام زهرا مگر ندارد . . .


چرا شب غم ما را سحر نمی آید / چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
عزیز فاطمه! یکدم بیا به محفل ما / مگر به مجلس مادر، پسر نمی آید . . .

.

یاریمان کن در انتظار روزی که فرزندت بیاید
و انتقام صورت نیلی ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم . . .

.

تو را از جان و دل باشم خریدار / بیا ای یوسف زهرا(س) به بازار
بیا و انتقام مادر خویش / بگیر از دشمن بد اختر خویش
از آنهایی که حقش غصب کردند / عدو را جای حیدر نصب کردند
خدایا دل نازنین زهرای اطهر را بواسطه ی ظهور فرزندش شاد بگردان . . .


عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست
صاحب عزای فاطمه، آن بی نشان کجاست
قربان اشک روز و شب چشم خسته ات
مولا فدای مادر پهلو شکســــته ات


حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

.

در حریم فاطمیه مرغ دل پر میزند
ناله از مظلومی زهرای اطهر میزند
السلام علیک یا فاطمة الزهرا . . .

.
جاهلان خیال بافتند / فرق شیعه را شکافتند
زخم شیعه را نمک زدند / قفل بر در فدک زدند
تاب دیدنت نداشتند / داغ بر دلت گذاشتند
تیر و قلب عاشق آه آه / سیلی و شقایق آه آه

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مزار كعبه ى دلها كجاست؟

باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقيع!
تا ببينم دوست دارى ميهمان را اى بقيع؟


خاكى، اما برتر از افلاك دارى جايگاه
در تو مى بينم شكوه آسمان را، اى بقيع!

 



پنج خورشيد جهان افروز در آغوش توست
كرده يى رشگ فلك اين خاكدان را، اى بقيع!


مى رسيم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
بار ده اين كاروان خسته جان را اى بقيع!


بيت الاحزان بود و زهرا، هيچكس باور نداشت
تا كنند از او دريغ اين سايبان را اى بقيع!


عاقبت ار جور گلچين شاخه ى اين گل شكست!
در بهاران ديد تاراج خزان را اى بقيع!


گر چه باغ ياس او پر شد زگلهاى كبود!
با على هرگز نگفت اين داستان را اى بقي


سيلى گلچين چو گردد با رخ گل آشنا
بلبل از كف مى دهد تاب و توان را اى بقيع!


پاى آتش را به بيت وحى، دشمن باز كرد!
سوخت همچون برق خرمن سوز، آن را اى بقيع


حامل وحى الهى، گاه البلاغ پيام
بوسه مى زد بارها آن آستان را اى بقيع!


اى دريغا روز روشن، دشمن آتش فروز
بى امان مى سوخت آن دارالامان را اى بقيع!


قهر گلچين آنقدر دامن به آتش زد، كه سوخت
عاقبت آن طاير عرش آشيان را اى بقيع!


اى دريغا درميان شعله، صاحبخانه سوخت!
سوخت اين ناخوانده مهمان، ميزبان را! اى بقيع!


ديگر از آن شب، على از درد، آرامى نداشت
داده بود از دست چون آرام جان را اى بقيع!


با دلى لرزان، زبلبل پيكر گل را گرفت!
يا دارى گريه هاى باغبان را اى بقيع؟!


لرزه مى افتد به جانت، تا كه مى آرى به ياد
لرزش آن دستهاى مهربان را اى بقيع!


جز تو غمهاى على را هيچكس باور نكرد!
مى كشى بر دوش خود بارى گران را، اى بقيع!


بازگو با ما: مزار كعبه ى دلها كجاست؟!
در كجا كردى نهان آن بى نشان را اى بقيع؟!


قطره يى، اما در آغوش تو دريا خفته است!
كرده يى پنهان تو بحرى بيكران را اى بقيع!


چشم تو خون گريد و، (پروانه) مى داند كجاست
چشمه ى جوشان اين اشك روان را، اى بقيع

محمد علی مجاهدی

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فهرست غم

    دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نيست
    دل اگر نشكند از ماتم او، جز ِگل نيست

    خون و اشك از دل و از ديده ما مى‏جوشد
    فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد

 


    عمر كوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
    قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

    رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
    با دل خسته و بشكسته على تنها ماند

    اثر دست ‏ستم از رخ نيلى نرود
    هرگز از ياد على، ضربت‏ سيلى نرود

    با على راز نگفتى تو زبازوى كبود
    باپدرگوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود

    شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
    مرگ جانسوز چرا؟ دفن غريبانه چرا؟

    داغ ما آتش و ميخ در و سينه است هنوز
    مدفن گمشده در شهر مدينه است هنوز

    قاسم نصیر پور

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گفت و گویى با بقیع

باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع

تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع


خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه

در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع

 



پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست

كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع


مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه

بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع


بیت الاحزان بود و زهرا، هیچ كس باور نداشت

تا كنند از او دریغ آن سایبان را اى بقیع


عاقبت از جور گلچین، سایه این گل شكست

در بهاران دید تاراج خزان را اى بقیع


گرچه باغ یاس او پُر شد ز گل‎هاى كبود

با على، زهرا نگفت این داستان را اى بقیع


سیلى گلچین چو گردد با رخ گل آشنا

بلبل از كف مى‏دهد تاب و توان را اى بقیع


حامل وحى الهى، گاهِ ابلاغ پیام

بوسه مى‏زد بارها آن آستان را اى بقیع


اى دریغا روز روشن، دشمنِ آتش فروز

بى امان مى‏سوخت آن دارالأمان را اى بقیع


قهر دشمن آنقدر دامن به آتش زد، كه سوخت

عاقبت آن طایر عرش آشیان را اى بقیع


اى دریغا در میان شعله، صاحبخانه سوخت

سوخت این ناخوانده مهمان، میزبان را اى بقیع


دیگر از آن شب على از درد، آرامى نداشت

داده بود از دست چون آرام جان را اى بقیع


با دلى لرزان، ز بلبل پیكر گل را گرفت

یاد دارى گریه‏هاى باغبان را اى بقیع


لرزه مى‏افتد به جانت، تا كه مى‏آرى

به یاد لرزش آن دست‏هاى مهربان را اى بقیع


جز تو غم‏هاى على را هیچ كس باور نكرد

مى‏كشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع


باز گو با ما، مزار كعبه‎ی دل‎ها كجاست

در كجا كردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع


قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است

كرده‏اى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع


چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند كجاست

چشمه ‎ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع

محمد علی مجاهدی

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ماجرای تلخ گل

باغ از يك سو در آتش، خرمن گل يك طرف
غنچه ى نشكفته يك سو، دامن گل يك طرف

مى زند آتش به جان بلبل حسر نصيب
غارت گلچين ز يك سو، چيدن گل يك طرف

 


شعله در باغ ولايت سر كشيها كرد و، سوخت
غنچه ى را پيراهن از يك سو، تن گل يك طرف

اى دريغا در ميان شعله هاى كينه سوخت
غنچه را تن يك طرف، پيراهن گل يك طرف

بلبل پر بسته را از باغ بيرون مى برند
خس ز يك سو، خار يك سو، دشمن گل يك طرف

مى زند اين تازيانه، مى زند آن با غلاف
قنفذ از يك سو، مغيره، دشمن گل، يك طرف


يك طرف، بيشرمى آتش بيار معركه
ماجراى تلخ سيلى خوردن گل، يك طرف

يك طرف، بر روى نازكترز گل سيلي زدن
ديدن بر روي خاك افتادن گل ، يك طرف

يك طرف گستاخى گلچين و ظلم خار و خس
سوختن از بعد پرپر كردن گل، يك طرف

عاقبت دست خدا را اين محن از پا فكند
كشتن گل يك طرف، سوزاندن گل يك طرف

طاقت از دست تماشا برد در آن گيرو دار
شعله از يك سو، به خون غلطيدن گل يك طرف

در ميان دودها و شعله ها پيچيده بود
ناله ى بلبل ز يك سو، شيون گل يك طرف

محمد علی مجاهدی

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

آرزوی مرگ

نيلى بوَد ز سيلى بيگانه، روى من
داغ پدر، سپيد نموده ست موى من!

شبهاى درد و ناله و غم، تا سپيده دم
با پهلوى شكسته بود گفتگوى من!

 


تابى به تن نمانده و زينب ز روى مهر
وقت نماز آورَد آب وضوى من!

بيزارم از جفاى نفاق افكنانْ پدر!
جز مرگ در جهان نبوَد آرزوى من!

دخت تو از حريم ولايت دفاع كرد

چون بود آبروى على، آبروى من
رخت از جهان به سوى جنان مى كشيم ما
از كردگار خواهشم اينست: شوى من

تا ننگرد به بازوى آزرده و كبود
از زير پيرهن بدهد شتستشوى من

روز جزا پناه دهم (تائب) حزين
گر آيد از طريق محبت به سوى من

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

روح آفتاب

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی

پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی

 


با قطره قطره اشک سلامت نموده ام
زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی

خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو
بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی

رفتی و روی صورت خود را کشیده ای
ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی

بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند
رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی

روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد
مردم از این خطاب چرا نمی شوی

می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها
ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی

رحمان نوازنی  

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

پناه عالمى، درگاه زهراست 
 بشر حيران، ز قدر و جاه زهراست
صراط او، صراط المستقيم است 
 كه راه رستگارى، راه زهراست

 

تمام نور خورشيد نبوّت 
نمايان از جمال ماه زهراست
على در شاهراه عشق و توحيد 
هماره همدم و همراه زهراست
شرف، اين بس اميرالمؤمنين را 
 كه مهرش در دل آگاه زهراست
به هرجا، شمع دانش، مى دهد نور 
 ز نور علم دانشگاه زهراست
ز سوز گفته «عجل وفاتى» 
 نمايان غصّه جانكاه زهراست
ز جور ظالمان، اظهار نفرت 
 به صبح و شام، اشك و آه زهراست
اگر مخفى بُود، قبرش عجب نيست 
كه رمز نام «سرّ اللّه» زهراست
صداى شيون از هر سو بلند است 
 كه ختم عمر بس كوتاه زهراست
بياييد اى گُنهكاران، بگرييم 
 جلاى دل، غم دلخواه زهراس
 (حسانا) مى كشد اين غم على را 
 كه او خانه، قربانگاه زهراست

 حسان

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

غريب و خسته و تنها

 

 

كنار خانه بنشستم

مدينه گريه كن با من

كه زهرا رفته از دستم

 

واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها

بنال از داغ ان بلبل

كه پرپر در قفس ميزد

بجرم يا على گفتن

به پشت در نفس ميزد

واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها

غريبى مرا مردم

همه با چشم خود ديدند

ميان شعله آتش

گلم را با لگد چيدند

واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها

بود هر شب همى نفرين

به لب در دشت و صحرايم

الهى بشكند دستى

كه سيلى زد به زهرايم

واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها

گلاب از ديده جارى بر

سر سجاده كن زينب

براى مادرت زهرا

كفن آماده كن زينب

واويلا اه واويلا، شدم من يكه و تنها

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

چرا مادر نماز خويش را بنشسته مى خواند؟! 
 ز فضّه راز آن پرسيدم و گويا نمى داند!
نفَس از سينه اش آيد به سختى، گشته معلومم 
 كه بيش از چند روزى پيش ما، مادر نمى ماند!

 

به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه!
كه ديده مادرى از دختر خود رو بپوشاند؟!
الهى! مادرم بهر على جان داد، لطفى كن 
 كه جاى او، اجل جان مرا يكباره بستاند!
به چشم نيمْ باز خود، نگاهم مى كند گاهى 
 كند از چهره تا اشك غمم را پاك و نتواند!
دلم سوزد بر او، امّا نمى گريم كنار او 
 مبادا گريه من، بيشتر او را بگرياند!
كنار بسترش تا صبحدم او را دعا كردم 
 كه بنشيند، مرا هم در كنار خويش بنشاند
بسى آزار از همسايگانش ديد و، مى بينم 
 دعا درباره همسايگانش بر زبان راند!
چه در برزخ، چه در محشر، چه در جنّت، چه در دوزخ
به غير از وصف او، «ميثم» نمى خواند
 (سازگار «ميثم»)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سيل اشكم راه بينائي گرفت  
بند بندم عطر زهرائي گرفت
عشق را از فاطمه آموختم 
 چشم بر دست كبودش دوختم

 

دست او صدها گره وا مي كند 
 دست او والله غوغا مي كند
دست او مشكل گشاي عالم است 
 روي آن جاي لبان خاتم است 
دست او دنياي احسان و صفاست 
 دست او مشكل گشاي مرتضي است 
حيف شد آن دست را دشمن شكست 
 با غلاف تيغ اهريمن شكست
گويمت از قصه شهر نبي 
 از شرار آتش و بيت علي
درد بود و آتش و افسردگي 
ياس يود و سيلي و پژمردگي
آه بود و ناله و بغض گلو 
 پهلوئي بودو لگدهاي عدو
در ميان كوچه آن دنيا پرست
راه را بر مادر سادات بست
گويمت سر بسته در آن كوچه ها 
 فاطمه گم كرد راه خانه را 
آه اي مجنون زبان در كام گير 
 لب فرو بند و كمي آرام گير

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

امشب به نخل آرزويم برگ پيداست 
 بر چهره زردم نشان مرگ پيداست
امشب مرا در بستر خود واگذاريد 
 بيمار بيت وحى را، تنها گذاريد

 

دوران هجرم رو به اتمامست امشب 
خورشيد عمرم بر لب بامست امشب
چون روز آخر بود، كارِ خانه كردم 
 گيسوى فرزندان خود را شانه كردم
ديدى چه حالى در نمازم بود اَسْما؟! 
 اين آخرين راز و نيازم بود، اَسْما!
آخر نگاه خويش را، سويم بيفكن 
 مى خوابم اينك، پرده بر رويم بيفكن
ديدى اگر خامش به بستر خفته ام من 
 راحت شدم، پيش پيمبر رفته ام من!
شب ها برايم بزم اشك و غم بگيريد 
در خانه آتش زده، ماتم بگيريد!
از من بگو با زينب آزاده من 
 برچيده نگذارد شود سجّاده من
من رفتم امّا، يادگارم ـ زينب ـ اين جاست 
 روح مناجات و دعايم، هرشب اين جاست
(غلام رضا سازگار «ميثم»)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

آتش به جان گلشن طاها فتاده است
غنچه غریب زیر قدم ها فتاده است 
کوثر میان شعله آتش فتاده است
 زخمی باد حادثه طوبا فتاده است

 

بابا میان کوچه دلش پشت در مگر
مادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت است
نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس به داد که مادرزدست رفت
جای درنگ نیست همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخش
از پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشد
تا ریسمان به گردن مولا فتاده است

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مثل قديم

جارو بدست مي شوي و كار مي كني

داري براي خانه غذا بار مي كني

شكر خدا كه پا شده اي راه مي روي

مثل قديم با همه رفتار مي كني

 


فضه براي تو اينجاست فاطمه

تقسيم كار با تن بيمار مي كني

لبخند مي زني دلم آرام تر شود

يا سقف خانه بر سرم آوار مي كني

وقتي سوال مي كنم امروز بهتري

جارو بدست مي شوي و كار مي كني

حسين رستمي

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

نیمه دیگر

آهسته می شوید یگانه همسرش را

با آب زمزم آیه های کوثرش را


آهسته می شوید غریب شهر یثرب

پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را

 



تنها کنار نیمه های پیکر خود

می شوید امشب نیمه های دیگرش را


آهسته می شوید مبادا خون بیاید

آن یادگاریهای دیوار و درش را


پی می برد آن دستهای مهربانش

بی گوشواره بودن نیلوفرش را


می گرید اما باز مخفی می نماید

با آستینی بغضهای حنجرش را


در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد

حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را


با گریه های دخترانه زینب آمد

بوسد کبودی های روی مادرش را


بر شانه های آفتابی اش گرفته

مهتاب هجده ساله ییغمبرش را


دور از نگاه آسمانها دفن می کرد

در سرزمین های سئوالی همسرش را

علی اکبر لطیفیان 

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها