0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

خاک تو سرشته از سرشتی که علی ست

تو کوثر جوشان بهشتی که علی ست

پرسید در خانه: که مولای شماست؟

با میخ به پهلوت نوشتی که علی ست

***

در حنجره اش صدای تو می شکند

مردی که فقط برای تو می شکند

در خورده به پهلوی تو اما بی بی

پهلوی علی به جای تو می شکند

 

مهدی رحیمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بسترت را جمع کن٬ یک روز دیگر هم بمان
التماسم را نکن رد٬ فاطمه پیشم بمان
 بی تو یک لحظه تو میدانی که میمیرم ٬بمان
ای جوانم ٬تکیه گاهم ٬سرد و دلگیرم٬ بمان
یار تنهایی من٬ تنها ترینم فاطمه
باش تا جبران کنم٬ ای بهترینم فاطمه

این سه ماه آخرت پیر شدی٬ آب شدی
هی زمین خوردی و تب کردی و بیتاب شدی
از همه شهر بریدی و تو سیراب شدی
این همه دردولی باز تو مهتاب شدی

همه ی عمر علی٬ حرف دلت چیست بگو؟
قاتل محسن من فاطمه جان کیست بگو؟

میخ در،لکه ی خون،کوچه، حسن کشت مرا
نیمه شب،باز حسن..لفظ نزن..کشت مرا
شستن هر ساعت این پیرهن کشت مرا
حرف غسل دادن و تابوت و کفن کشت مرا

پیش چشمم آیه های کوثرم سوخت خدا۰۰۰
پشت در داد زدم که همسرم سوخت خدا۰۰۰

بعده تو از لیله ی تار متنفر شده ام
از سکوت خیل اشرار متنفر شده ام
دیگر از واژه ی مسمار متنفر شده ام
فاطمه از درو دیوار متنفر شده ام

شرمنگینم من ز رویت ای بهاره مرتضی
تو حلالم بکن ای دارو نداره مرتضی

حسین خیریان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

من و روضه خواندن که کار همیشه ست
نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست
همان روضه ی سنگ های مزاحم
و آیینه ای که لگدمال تیشه ست

در و تازیانه ، لگد ، میخ و سیلی
مصیبت در این واژه های کلیشه ست
نباشد شنیدن همانند دیدن
حسن از همه بیشتر دل پریش است
سه ماه است در بستر افتاده زهرا
ولی شهر سرگرم بازی خویش است
کسی که از این غصه از پا نشسته
همان شیر شرزه همان شیر بیشه ست
سر شانه دارد علی نیمه ی شب
همان شانه را که پر از زخم نیش است
صدایی که آویزه ی گوش مولاست
صدای زمین خوردن بار شیشه ست

علیرضا خاکساری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

«زبانحال امیرالمومنین (ع)»

شاید آن روز پر هیاهو ،تو
مانده ای پشت در زبانم لال

بین نامحرمان در آن کوچه
یکه وبی سپر زبانم لال
نکند عشق من ،زمین خوردی
پسرم پشت سر…زبانم لال

مانده جای قلاف شمشیری
روی دست وکمر زبانم لال

دست من بسته وتورا …ای وای
مرده بودم مگر ،زبانم لال

چه کنم من اگر شود دلتنگ!
بهر دختر پدر ،زبانم لال

قبل از آنکه بیایم از مسجد
رفته باشی سفر زبانم لال

وای اگر از علی برای پدر
برده باشی خبر زبانم لال

خانم رفیعی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بخند، گریه ات آخر مرا ز پا انداخت
مرا ز پا و تورا دیگر از نوا انداخت

به جان من بخورد درد تو، نخور غصه
غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت
غریبگی نکن ای آشنای مرد غریب
بگو چگونه تورا کوچه از صدا انداخت

بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟
تورا حمایتِ از من در این بلا انداخت

دو تا نشان زده با تیر خود، زمین خوردم
همان کسی که تورا بین کوچه ها انداخت

ببینمت!  چقدر بد زده تو را نامرد
که ضرب پنجه او روی گونه جا انداخت

ببین نتیجه سیلی بی هوا این است
ز هر کلام تو یک در میان هجا انداخت

نفس کشیدی و من بند آمده نفسم
لباس خونی تو از نفس مرا انداخت

ز لب گزیدن تو درد سینه ات پیداست
جدال دنده و سینه تو را ز پا انداخت

علی اکبر نازک کار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای شعرِ ناسروده ی هستی کلام تو
آیاتِ آسمانی وحی است نام تو
عرشِ خداست گوشه ی ایوان بام تو
حالا به التماس نشسته امام تو
زهرای من دوباره بیا و ثواب کن
مامور قبض روحِ علی را جواب کن

با آهِ خود به ساحت آیینه غم مریز
معراجِ غم…هبوط به لوح و قلم مریز
خاک عزای رفتن خود را سرم مریز
من را شبیه صورت سرخت بهم مریز

باری ز داغ، شانه ی این مرد می برد
منهای تو تمامِ مرا درد می برد . .

بانو تو را برای رضای خدا زدند
یک شهر در مقابل چشمم تو را زدند
تا آمدم به خویش تو را بی هوا زدند
“این غم کجا بَرَم که تو را مرد ها زدند”

این داغ ها روایتِ افسوسِ حیدر است
یک تن نگفت #فاطمه_ناموس_حیدر است

در زیرِ بار درد خمیدی و…میخِ در
چیزی به غیرِ دود ندیدی و…میخِ در
از چارچوب خانه چکیدی و…میخِ در
“شد پهلویت مزارِ شهیدی و میخِ در

می خواست نبشِ قبر کند این مزار را”
این زخم سر نبسته ی دنباله دار را .

دشمن نداشت تابِ مسیحاییِ تورا
سیلی چه کرد صورتِ زهراییِ تورا
تصویرِ “سایه روشنِ” حوراییِ تورا
نشنید #محسنت دمِ لالاییِ تو را

احساسِ مادریِ تو بی گریه سَر نشد
حیدر برای دفعه ی #پنجم پدر نشد

یک مرد در میان هزاران نفر نبود
دست تو کاش حائلِ بندِ کمر نبود
یا که جنون حادثه نزدیکِ سر نبود
“بانوی من #کرامت دستت اگر نبود

این عقده ها گره به گره وا نمی شدند”
یک عده از #خراج مبرّی نمی شدند . .

افتاد… نارسیده نهالی که داشتی
درهم شکست شوکتِ بالی که داشتی
پیچیده شد فروغِ جلالی که داشتی
از من گرفت کوچه جمالی که داشتی

زخمیِ زخمِ چشمِ حسودیِ کوچه ای
تو سیبِ سرخِ رو به کبودیِ کوچه ای

چشم تو ضرب دیده که بی خواب می شود
زخمت هنوز تازه به خوناب می شود
هر روز ذره ذره تنت آب می شود
در حجم استخوان بدنت قاب می شود

سَر می کنی به طرز جلالی به سِیرِ وهم
چیزی نمانده از تو عزیزم به غیرِ وهم

تقدیر می نوشت وَبالی به بالِ بعد
دیروزمان گرفت زبانی به حالِ بعد
گفتی قرارِ گریه ی امروز مالِ بعد
می بینمت دوباره و…پنجاه سالِ بعد

با هم خمیده گوشه ی گودال می رویم
او دست و پا که می زند از حال می رویم

آن روز جای بوسه تنش نیزه می خورد
از هرکه می رسد بدنش نیزه می خورد
تکه به تکه پیرُهنش نیزه می خورد
باور نمی کنی دهنش نیزه می خورد

در پیش چشم تو سرش از پشت می بُرد
غارت که می شود کسی انگشت می برُد…

ظهیر مومنی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – امام حسن(ع)

 

ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد

بین گذر با دیده های تر زمین خورد

 

زهرا و حیدر آینه بودند، هم را

زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد

 

در سر وقار مرتضی را با خودش داشت

بدشد، میان جمعیت با سر زمین خورد

 

اهل زنا كه صحبت از دينِ خدا كرد

هم حرمت محراب، هم منبر زمين خورد

 

میگفت اگر صدیقه ای، شاهد بیاور

چه طعنه ها از مردم این سرزمین خورد

 

حوریه ای که با تلنگر لطمه می دید

با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد

 

هرجا پیمبر بوسه اش میزد کبود است

یعنی سفارش های پیغمبر زمین خورد

 

طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد

تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد

 

این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت!

یک گوش سنگین شد، دوتا گوهر زمین خورد

 

خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد

اما، نرسیده به پشت در زمین خورد

 

یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد

یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد

 

اجرا شده توسط حاج منصور در  28 بهمن 94

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

برو برو

 رِدِت رو گم کن از دور و بر من

مگه نشنیدی حرف آخر من

درست صحبت بکن با مادر من

**

برو برو

شرّت رو از این کوچه کم کن

بسه رحمی به حال مادرم کن

بذار حالیت کنم مادر ولم کن...

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – مدح

 

مظهر توحيدى و پنهان و پيداى منى

انتهاى خواهش و اوج تقاضاى منى

 

سائلِ دستِ بفرماهاى امروز توام

اعتبار سربلندى هاى فرداى منى

 

آنچه تسكين مى دهد جان مرا يا فاطمه است

من همان رودِ پر از موجم، تو درياى منى

 

ليلة القدرى، كسى هرگز نمى فهمد تو را

هرچه هم بالا بيايم باز بالاى منى

 

در ميان سجده ها بهتر تو را حس مى كنم

بس كه تو مثل خداوند تعالى منى

 

تو همين كه رد شدى از كوچه ى تاريك شهر

با غبار چادرت اِنّا هَديناى منى

 

مرد مى خواهد كه از آتش مرا بيرون كند

پس يقين دارم كه در محشر تو آقاى منى

 

در قنوت تو يهودى نيز سهمى مى برد

چه رسد من كه پى درد و مداواى منى

 

مادرى يعنى همين كه من گنهكارم ولى

تو به فكر توبه اى، انگار تو جاى منى

 

من همين كه پيش تو باشم خيالم راحت است

خاطرم جمع است مشغول تماشاى منى

 

در ازاى نوكرى دينار و درهم رو نكن

تو به تنهايى تمام دين و دنياى منى

 

در ميان بستر ات هم خانه دارِ حيدرى

گرچه شد قدّت خميده باز طوباى منى

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 1 اسفند 94

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – مدح – نادر حسینی

 

زهرا همان کسی که دلی داغدار داشت

یک کوه صبر در همه جا در کنار داشت

 

او مظهر نجابت و عصمت در عالم است

او از حیا به دور خودش یک حصار داشت

 

چیزی نمانده بود که پیغمبری کند

از بس که او به پیش خدا اعتبار داشت

 

کم سن و سال بود ولی مادر همه است

حتما شنیده اید که هجده بهار داشت

 

زهرا یتیم شد به همین سن و سال کم

با او زمانه هم سر ناسازگار داشت

 

از گریه های او چه  بگویم که فاطمه

هر روز روی گونه ی خود آبشار داشت

 

هی گریه،گریه،گریه،شب و روز گریه کرد

از بس که فاطمه گله از روزگار داشت

 

این شعر قصد روضه ندارد ولی نشد

تا بگذرم که فاطمه از شیشه بار داشت

 

هرگز نشد که بگذرم از اینکه کوچه نیز

بعد از عبور فاطمه  گرد و غبار  داشت

 

هرگز نشد،نشد که نشد بگذرم از این

از اینکه روی فاطمه رنگ انار داشت

 

زهرا شهید گشت  ولی کاش لا اقل

او هم شبیه اینهمه سنگ مزار داشت

 

نادر حسینی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – مدح – محسن حنیفی

 

بهشت جلوۀ نور جلالی زهراست

پَر ملائکه در خانه قالی زهراست

 

دخیل بسته به نخ های چادرش مریم

همین دلیل مقامات عالی زهراست

 

مقام خادمه اش آرزوی هر ملک است

خدیجه خادمۀ خردسالی زهراست

 

ملیکه ای که علی نیز سرورش خوانده

علی که شاه حجاز است و والی زهراست

 

نگاه فاطمه ازخاک فضه می سازد

طلا غبار ظروف سفالی زهراست

 

دوشنبه می رسد از راه و باز مژگانم

غبار روی ضریح خیالی زهراست

 

برای جلوۀ مهتاب روز او شب شد

ظهور نور علی در لیالی زهراست

 

شکست پهلوی زهرا، شکسته شد حیدر

علی که آینۀ لا یزالی زهراست

 

هنوز شانۀ دیوار می زند فریاد

که داغدیدۀ قدّ هلالی زهراست

 

محسن حنیفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – مدح – محمد بختیاری

 

توصیف تو اگرچه میسر نمی شود

این بس که بی تو خلق پیمبر نمی شود

 

تو کوثری و حیدر تو ساقی تو ، پس

غیر از علی برای تو همسر نمی شود

 

در چشم من اگر همه عالم شود بهشت

با خاک پای فضه برابر نمی شود

 

ای آفتاب روی تو پیوسته در حجاب

محشر بدون روی تو محشر نمی شود

 

من کافرم اگر که به غیر تو رو کنم

هرگز غبار راه تو کافر نمی شود

 

زنده ست آنکه با غم تو می شود شهید

مرده ست آنکه پای تو پرپر نمی شود

 

این روزها علی به امید تو زنده است

هرچند حال و روز تو بهتر نمی شود

 

گفتی میان آن در و دیوار این چنین :

"شادم که مو کم از سر حیدر نمی شود"

 

حتی خیال طاقت داغ تو را نداشت

اشکم حریف روضه ی مادر نمی شود

 

محمد بختیاری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

پیش خدا تمام گناهان صغیره شد

وقتی که کُشتن تو گناهی کبیره شد

شرمنده ام از این که سه ماه است روز و شب

وتر تو بی قنوت و وضویت جبیره شد

شرمنده ام که فاتح بدر و اُحُد نشست

تا بر تو یک فراری احزاب چیره شد

نُه سال دلخوشی من از این نگاه توست

در این سه ماه کاشف غمهام تیره شد

شرمنده ام که شد هدفش آشیانه ات

آن شعله ها که بر دل آنها ذخیره شد

خون بود و خاک و اشک و طناب و غلاف و دود

آن جا نگاه هر که به هر جا که خیره شد

شاعر : سید علی احمدی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
در پایِ علی زحمتِ بسیار کشیده

تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کارِ من و تو هر دو به اصرار کشیده

 

پیداست از این دستِ به جا مانده که زهرا
تا پشتِ درِ خانه تنی زار کشیده

فهمیده ام از لمسیِ دستانِ تو،شانه
از بازویِ اُفتاده یِ تو کار کشیده

می ترسم از این آه،که این شیشه بریزد
بر سنگِ زمین سینه ات انگار کشیده

تو چهره بپوشان ولی این کوچه به من گفت
این گونه یِ آشفته به دیوار کشیده

اُمید ندارم به خود از درد نپیچی
پهلویِ تو بد جور به مِسمار کشیده

من می نگرم بر توو می بینم از این شام
دستی نوه ات را سرِ بازار کشیده

انگار شبیه تو شدن جُرمِ بزرگی ست
کارِ توو او هر دو به انظار کشیده

خون می چکد از ناخنش و حال ندارد
آنقدر که از تاولِ پا خار کشیده

برخاست که یک جمله بگوید به عمویش:
گیسویِ مرا چند طلبکار کشیده

هر بار که گفتم سرِ بابام نیاُفتَد
خوردم زِ سنان پیشِ تو هر بار کشیده

کم بود ببینی که حرامی به کنیزی
در خانه اش از دخترکت کار کشیده

شاعر : حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

نماز صبح به شرط خشوع باید کرد
ادای وقف به وقت رکوع باید کرد

برای خواندن شعر از جلال والایت
به استعانت از حق،شروع باید کرد

ببین که شمس هم خبر از این دارد
که با اجازه ی مولا طلوع باید کرد

میان مدعیان، از چه رو تو حیرانی
فقط بدان که به اعلم رجوع باید کرد

هر آنکه پیش تو استاده کاش میدانست
برابر تو دلاور خضوع باید کرد

بگو به آنکه سرش ذوالفقار جارو زد
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

قاسم احمدی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها