0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

السلام علیک فاطمیه

کوچه کوچه همیشه غم داری

روزهایش چطور می گذرد

خبر از حال مادرم داری؟

 

در میان تمام هیئت ها

گریه ی فاطمیه معروف است

چه نیازی به بیت الاحزان است

روضه ی فاطمیه مکشوف است

 

السلام علیک فاطمیه

بگو از کوچه های غم چه خبر

فاطمیه بگو بدانم، آه

دست سنگین چه می کند با سر

 

راه رفتن میان این کوچه

به گمانم که درد سر دارد

فاطمیه بگو کسی غیر از

پسرش مجتبی خبر دارد؟

 

که چه شد بین کوچه که مادر

پسرش را به زور پیدا کرد؟

چقدر بود ضرب سیلی که

گره گوشواره را وا کرد؟

 

پاره ی پیکر رسول الله

بعد کوچه قدش کمانی شد

چادرش روی خاک افتاد و

صورتش رنگ ارغوانی شد

 

فاطمیه بعید می دانم

روضه ی باز خواندنی باشد

بعد کوچه بعید می دانم

مادر خانه ماندنی باشد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از کوچه ها با قد خم با اشک دیده

باقامت همچون کمان مادر رسیده

 

 ازآن زمانی که رسیده بین خانه

لب بسته و رفته کناری آرَمیده

 

 در گرگ ومیش کوچه های یثرب امروز

تاریکی شب خورده بر روی سپیده

 

 ازچادر خاکی او پیداست اینکه

طوفان گرد و خاک درکوچه وزیده

 

جای چهار انگشت روی گونه دارد

رعدی زده که برق چشمانش پریده

 

نامردی از راه آمد و بی ترس و پروا

ناموس وجه الله را زد با کشیده

 

گلچین بی احساس با موج لگدهاش

گل غنچهء این باغ را نشکفته چیده

 

شکر خدا که از سرش چادر نیافتاد

شکر خدا این صحنه را حیدر ندیده

 

چمش نمی دید و همه دیدند با دست

راهی برای رفتن خود برگزیده

 

این گوشواره های خونی را شب عقد

بابا برای مادرم کادو خریده

حسین قربانچه

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:08 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

خوشا به حال دل من که مادرم هستی

و عاشقانه ترین حس و باورم هستی

شکسته بالم و مادر شما پرم هستی

همیشه و همه جا سایه سرم هستی


خودم و اهل و عیالم فداییت بانو

که پیش پای تو افتاده ایم بر زانو


دلیل خلقت عالم وَ آدمی خانم

هزار مرتبه مافوق مریمی خانم

لطیف و پاک تر از جنس شبنمی خانم

در آسمان و زمین تو معظمی خانم


تو عاشقانه ترین واژه های هر شعری

دلیل گریه و نوحه برای هر شعری


برای عمر کمت گریه میکنم مادر

برای قدّ خمت گریه میکنم مادر

و پای درد و غمت گریه میکنم مادر

از اینکه بد زدنت گریه می کنم مادر


چه گریه دار نشستند و گفتگو کردند

علی و فاطمه ای که سراسر از دردند


بهار خانه حیدر خزان شدی زهرا

توان بازوی من ناتوان شدی زهرا

ستون عرش خدا قدکمان شدی زهرا

بگوسه ماهه چه شدنیمه جان شدی زهرا


پس از تو زندگی چنگی به دل نخواهد زد

بمان به سینه حیدر نزن تو دست رد


علی بمیرد از این قدر لرزش دستت
از این دلیل غم انگیز رنجشش دستت
چرا عوض شده طرز نیایش دستت؟
مرا ببخش از این بذل و بخشش دستت

به دست خسته شبانه کفن فراهم کرد
برای گل پسرش پیرهن فراهم کرد

 

 

فرزاد نظافتی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مادرم وای...

از کوچه ها با قد خم با اشک دیده

باقامت همچون کمان مادر رسیده

 

ازآن زمانی که رسیده بین خانه

لب بسته و رفته کناری آرَمیده

 

در گرگ ومیش کوچه های یثرب امروز

تاریکی شب خورده بر روی سپیده

 

ازچادر خاکی او پیداست اینکه

طوفان گرد و خاک درکوچه وزیده

 

جای چهار انگشت روی گونه دارد

رعدی زده که برق چشمانش پریده

 

نامردی از راه آمد و بی ترس و پروا

ناموس وجه الله را زد با کشیده

 

گلچین بی احساس با موج لگدهاش

گل غنچهء این باغ را نشکفته چیده

 

شکر خدا که از سرش چادر نیافتاد

شکر خدا این صحنه را حیدر ندیده

 

چمش نمی دید و همه دیدند با دست

راهی برای رفتن خود برگزیده

 

 این گوشواره های خونی را شب عقد

بابا برای مادرم کادو خریده

 

حسین قربانچه

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مادر جان...

بی اشک و آه روضه ی مادر نمیشود

اصلا بساط شعر میسر نمیشود

میخواستم که بال پرستو شوم، ولی

این بالها شبیه تو پر...پر... نمیشود

از حـــالت نماز های شکســته ات

فهمیده ام که حال تو بهتــر نمیشود

با اضطراب گفت حسن؛ هیچ صحنه ای

با ماجرای کوچه برابر نمیشود ؛

یک کوچه ازدحام…و دست حرامیان

این کفتر شکسته...کبوتر نمیشود

بابا نشست کنج حیاط و مچاله شد

وقتی شنید ؛ فاطمه مادر نمیشود

اصلا دروغ بود... نه... امکان ندارد این

با یک کشیده گوش کسی کر نمیشود!!؟

نه...نه... دروغست نه... میخی به در نبود

این صحنه های دلهره آور نمیشود

باور نمیکنم که تو در زیر مشت ها

جا مانده بوده ای نه... باور نمیشود

قنفذ نگاه کرد و با طعنه گفت : علی

این نیمه جان برای تو همسر نمیشود

پر کرد هر کجا بخدا هیچ صحنه ای

زهرا کشان خانه ی حیدر نمیشود

 

سید نیما نجاری

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهرای من...

زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است

پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است

 
با خود مگو كه پير شدم ، رفتنى شدم

در چشم من همينكه جوانى مرا بس است

 

قرآن بخوان كه دل ببرى باز از على

روزى اگر دو آيه بخوانى مرا بس است

 

لازم نكرده روسرى ات را به سر كنى

خوابيدنت به شكل كمانى مرا بس است

 
فاميل هم نخواست بفهمد چه مى كشم

درددل مرا تو بدانى مرا بس است

 
در پاسخ تمامى اين حرف ها فقط

پلكى ز روى هم بپرانى مرا بس است

 
گفتم عيادت تو كسى را نياورند

لبخندِ اين دو قاتل جانى مرا بس است

 

فضّه كه هست پس تو دگر رُفت و رو نكن

جان حسين خانه تكانى مرا بس است

 
گفتند خانه دارِ على رفتنى شده

زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است

 

حسین قربانچه

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فاطمه جانم...

درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند

روضه ی سخت مرا اهل سما می فهمند

 

نیست وصفی به جهان سخت تر از روضه ی من

سختی وصف غمم را شعرا می فهمند

 

کینه دارند ز من مردم این شهر، علی

چون که از سوزِ نفس هام خدا می فهمند

 

خاصان اهل سکوتند، همین درد من است

گله ای نیست از آن دسته که عامی فهمند

 

زخمی کوچه ام و باز صفِ اول جنگ

شوق پرواز مرا اهل ولا می فهمند

 

پشت در مرد نه والله چهل نامردند

که نه از عاطفه چیزی، نه حیا می فهمند

 

پا به ماهم به زمین خوردن من دردسر است

مادران خوب تر این مسئله را می فهمند

 

ریشه ی "ضَرب" مضارع بشود، اهل ادب

از همین فعل مضارع که چه ها می فهمند!!!

 

هر چه از چشم علی و حسنم پوشاندم

دشت لاله به تنم پخش و پلا.... می فهمند...

 

نیمه شب... موقع غسل است... صدای فریاد...

ذره ای باز از این فاجعه تا می فهمند

 

همه ی روضه همین است و همین است فقط

درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند

 

تا قیامت سر سربند تو بی بی دعواست

معنی این سخنم را شهدا می فهمند

 

محمد جواد شیرازی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بی بی جان...

دیدن تا ب و تبت کشته منو
دردای نیمه شبت کشته منو
وقتی که "اجل وفاتی" میخونی
دعای زیر لبت کشته منو

نگو که بهت نمیرسه صدام
من ازت چیز زیادی نمی خوام
به جون بچه ها مون زهرای من
تو بخندی همه چی خوبه برام

دیگه از زمونه خستم بخدا
پیش تو شرمنده هستم بخدا
می دونستم میخ این در یه روزی
اخرش کار می ده دستم بخدا


روزام از نور تو آفتابی میشه
شبا م از نور تو مهتابی میشه
اگه تنهام نزاری زهرای من
آسمون زندگیم آبی میشه 


دل من با دیدنت کباب میشه
زنده موندن برا من عذاب میشه
تو بری ای همه ی هستی من
سقف خونم رو سرم خراب میشه

 

محمد مهدی عادلی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهرای من...

چرا این خطوط ، این حروف الفبا شکسته؟

چرا " ز "  چرا " ه "  چرا " ر "  چرا " آ " شکسته؟



چرا حرف در حرف هر واژه می پیچد از درد؟

مگر ضربه ای سخت پهلویشان را شکسته؟
 

در این شعر، آیینه ای بوده قبل از سرودن

که افتاده و زیر پاهای دنیا شکسته

 
بگو ناخدایان بر این موج کشتی نرانند

که صد کشتی نوح هر شب در اینجا شکسته


به لیلای عاشق کش قصه ها هم بگویید

که در راه مجنون ، در این کوچه لیلا شکسته

 
نماز مسافر شکسته ست و در خانه ی خود

کسی بسته قامت به محراب، اما شکسته

 
در آیینه ی خانه ، مادر مهیای پرواز

در آیینه ، آیینه ی عمر بابا شکسته
 

نه تنها در این سوگ محراب مسجد خمیده

ستون های معبد ، کنیسه ، کلیسا شکسته

 
تو را دست شوم جهالت شکست و ندانست

که زیبا اگر هم شکسته ست زیبا شکسته

 
زمین لرزه، توفان و آتشفشان ، این سه یعنی :

پس از تو دل کوه و خشکی و دریا شکسته

 
اگر بارگاهی بسازند روزی برایت

ببینی که از حجم غم پشت بنا شکسته

 
کشیده ست استاد نقاش تصویری از تو

ولی روی بومش تمامی خط ها شکسته

 
به نامت رسیده ست خطاط و حیران نشسته ست

که نام تو در ثلث و نسخ و معلا شکسته

 
به جای سرودن ، تو را خواند و نالید شاعر :

چرا واژه ای نیست در شعرم الا شکسته ؟!

 
چرا این نقوش ،این خطوط ، این حروف الفبا

چرا " ز "چرا "ه" چرا " ر "چرا " آ " شکسته

 

مهدی زارعی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

کاشکی پشت در منو صدا میکرد

در خونه رو نسوخته وا میکرد

کاشکی قبل از اینکه قنفذ برسه

دستشو از شال من جدا میکرد

 

همه چی در نظرم آتیش گرفت

بخدا چشم ترم آتیش گرفت

در خونه رو یه بار آتش زدن

ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت

 

یادمه داشتم می افتادم نذاشت

تو دلم حتی یه ذره غم نذاشت

رو به قبله شد که رو به راه بشم

فاطمه هیچی برا من کم نذاشت

 

یادمه که شالمو گرفته بود

راه اشک و نالمو گرفته بود

یادمه بال خودش شیکسته بود

ولی زیر بالمو گرفته بود

 

حالا اونکه دست به دیواره منم

اونکه درد داره و بیداره منم

دستم از خجالتت بر نیومد

این وسط اونکه بدهکاره منم

 

یادمه چطور به خونم سر زدن

دستشون پر بود و با پا در زدن

چهار نفر روی سرم ریخته بودن

ولی زهرامو چهل نفر زدن

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهرای من...

کاش حنانه ی من لب به سخن باز کند

 

گره از کار من و بند کفن باز کند

 

دست از جان خودم شستم و او را شستم

 

ترسم این بود که این زخم دهن باز کند

 

خاطرم هست پرش را سپرم کرد مگر

 

ریسمان لااقل ازگردن من باز کند

 

تازه دیدم وَرم بازوی او را اما

 

کاش آغوش خودش را به حسن باز کند

 

چون که صورت به کف پا ش نهاده است حسین

 

پلک زخمی شده را مطمئنا باز کند

 

وای اگر باز بگوید که بُنی، ذبحوک

 

روضه را با دم پر سوز و محن باز کند

 

حرزی از بوسه به دور گلوی یوسف بست

 

وای از گرگ که با چنگ زدن باز کند

محسن حنیفی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهرای من...

تا نفس در سینه دارم یاد زهرا می کنم 

خویش را وقف دل ناشاد زهرا میکنم 

 
صاحبش زهراست هر جا که حسینیه بود 

پس دل خود را حسین آباد زهرا می کنم 

 

من همیشه بهره ی چندین برابر می برم 

هر چه خرج روضهء اولاد زهرا می کنم 

 
بی حرم، حاجت دهد... پس این دل بیمار را 

من دخیل پنجره فولاد زهرا می کنم 

 
خواب دیدم ساکن شهر مدینه هستم و 

گریه ها بر ناله و فریاد زهرا می کنم 

 
برخلاف اهل یثرب که تماشاچی شدند 

در میان شعله ها امداد زهرا میکنم 


گریه بر مظلومی شیرخدا، وقتی که دید 

پشت درب خانه گیر افتاده زهرا می کنم

 

محمود مربوبی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حادثه را دست شر کشید به کوچه

سر برهنه امامی رسید به کوچه

 

روز علی همچو شام تیره سیه شد

موی سرش هم شده سپید به کوچه

 

تا که علی را کشان کشان نبرندش

پشت سرش فاطمه دوید به کوچه

 

روضه ی مکشوف رد دست غلاف است

مادر سادات شد شهید به کوچه

 

عصمت حق را نبوده مامن امنی

رتبه ی بی عصمتی دهید به کوچه

 

های مسلمان! بیا به حرمت زهرا

پرچم مشکی بزن این عید به کوچه

 

و...

 

جارچیان محله جار کشیدند...

پس همه ی شهر بریزید به کوچه

 

اهل و عیال یهودیان سر بام و...

دخترک حضرت خورشید به کوچه

شاعر:علیرضا وفایی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دیگر شراب از ساقی و ساغر خجالت میکشد

یعنی خلافت از رخِ حیدر خجالت میکشد

در بین شهری که نشیند گرگ جای شیرِ رب

از حال و روز دینِ حق منبر خجالت می کشد

بال و پری چیدند از زهرا که بعد از سال ها

جبریل هم از بالِ خود دیگر خجالت میکشد

وقتی که از سوزاندنِ در اشک حیدر جاری است

از درب بودن هم، دَرِخیبر خجالت میکشد

با دست و پهلویش چه ها کردند که وقت نماز

مادر ز دختر، دختر از مادر خجالت میکشد؟

فهمیدم از سختیِ غسل یاس پرپر گشته که

از شستنِ کوثر چرا کوثر خجالت میکشد

ای کاش بودی کربلا ای کوثر جاری عشق

آن لحظه که آب آور از اصغر خجالت میکشد

محمد رضا رضایی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

داغ تو را بهانه گرفتم گريستم

از قبر تو نشانه گرفتم گريستم

يك گوشه از محله ي درد آشناي تو

با يادت آشيانه گرفتم گريستم

از كوچه هاي شهر گذشتم يكي يكي

وقتي سراغ خانه گرفتم گريستم

با ماجراي ضربه ي سيلي دلم شكست

يك روضه محرمانه گرفتم گريستم

گوشم شنيد آه تو را بين شعله ها

تا رد تازيانه گرفتم گريستم

مقتل نوشته شانه ات از كار مانده بود

بر موي خود كه شانه گرفتم گريستم

 

شاعر:محمدحسن بیات لو

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها