0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

شب دراز است، تو گویی که فقط شب مانده

فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده

گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش

هرکسی را که در این بزم مقرب مانده

در مدینه همه از مرگ خدا می گویند

فقط از کعبه ی این شهر مکعب مانده

کینه ی بیعت "خم" بوده و سر ریز شده

جام خشمی که از آن روز لبالب مانده

سوز داغ تو چنان است که تا این لحظه

شعله ی داغ تو در حافظه ی تب مانده

جوهر خون تو با ظرف تنت خورد زمین

روی دیوار اگر رد مرکب مانده

شدت ضربه ی شلاق از آنجا پیداست

که روی در اثرش "خط مورب" مانده

شاهکار است که تا لحظه ی آخر حتی

گیسوی دخترکان تو مرتب مانده

روز و شب آنقدر از صبر به دختر گفتی

که خود "صبر" از این واژه معذب مانده

صبر ارثیه ی زهراست به دخترهایش

فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده

 

مظاهر کثیری نژاد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بی بی جان...

شام غریبی و تک و تنها شدن رسید

هفت آسمان به سینه مولا محن رسید

میگفت قطره قطره اشکش چرا چرا

رفتن رسید بر تو و ماندن به من رسید

با گریه کار غسل شبانه شروع شد

با گریه آستین همه بر دهن رسید

آرام و بی صدا چقدر لطمه میزدند

تا روی سنگ غسل غریبی بدن رسید

می خواست تا که فاطمه را رو نما کند

فریاد های ناله و آه از حسن رسید

بیهوش شد حسن به گمانم که باز هم

بر خاطرات کوچه و سیلی زدن رسید

مانند باغ لاله شده سنگ غسل او

از بس که لاله لاله گل از پیرهن رسید

آثار شعله ها نفسش را بریده بود

هر چه سرش رسید از آن سوختن رسید

اسفند روی آتش غم بود دختری

تا جامه بهشتی مادر کفن رسید

هنگام پر کشیدن تابوت فاطمه

تشییع جسم پرپر هر چار تن رسید

 

موسی علیمرادی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا فاطمه...

 آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود

تصویر یک زن روی دست مرتضی بود

 

آه مانند شیشه چند جای او ترک داشت

این ها همه درد سر شیر خدا بود

 

هی دست روی دست میزد راه می رفت

صدها گره در کار یک مشکل گشا بود

 

یک مرد تنها دو کنیز و این همه زخم

غسل و کفن پیش نگاه بچه ها بود

 

هر عضو را بینی که کاری تر شکسته

بی شک همانجا بوسه گاه مصطفی بود

 

یادش نرفته حیدر کرار روزی

می دید زهرایش به زیر دست و پا بود

 

مادر به هر درد سری آخر کفن شد

دلشوره ها بهر شهید کربلا بود

 

پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند

یوسف اسیر گرگ های بی حیا بود

 

یک پیکر عریان و بی سر روی خاک

منزل به منزل راس او بر نیزه ها بود

 

جا دارد از این روضه نوکرها بمیرند

تشییع آقا بین تکه بوریا بود

 

اهل القری آقای مارا دفن کردند

آن آقایی که در بیابان ها رها بود

 

فرمود فرزندش نشد او را ببوسم

چون بند بند پیکرش از هم جدا بود

 

قاسم نعمتی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

همسر مهربانم...

به پایم آنقدر ماندی که از پا آخر افتادی

کلید مشکلم بودی که در پشت در افتادی

 

تو خورشیدی تو ماهی مظهر نوری تو زهرایی

که با خفاش های تیره بخت شب در افتادی

 

پیمبر بی وضو هرگز نمی بوسید رویت را

چه شد ای وحی منزل که به خاک معبر افتادی

 

پرستوی شکسته پر تو پروازست تقدیرت

تحمل کن کمی حالا که از بال وپر افتادی

 

کنارتو هزاران سال شوق زندگی دارم

به این زودی چرا در فکر ترک حیدر افتادی

 

 

دورکعت ایستادی و به خود گفتم که میماند

رکوع وسجده وسجده،قیام آخر افتادی


 
وعمری زحمتت دادیم حرفش رانزن اصلاً

دوروزی را که در این خانه بین بستر افتادی

 

محمدعلی کردی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت

رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت

 

دَری که ساختم آخر به من خیانت کرد

گرفت آتش خود را به روی یار انداخت

 

میان معرکه سلمان خداش خیر دهد

دوید و زود عبا را رویِ نگار انداخت

 

خودم ز سینه ی او میخ را در آوردم

ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت

 

عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید

شیار در به روی پهلویش شیار انداخت

 

زن جوان مرا می زدند نامردها

مدینه فاطمه ام را در احتضار انداخت

 

و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید

و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت

 

چقدر چادر زهرا به پاش می پیچید

زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت

 

همین که دست به معجر گرفت طوفان شد

صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت

 

از آن به بعد که برگشت فاطمه ، زینب

دو گوشواره ی خود را دگر کنار انداخت

 

تو را غلاف که انداخت حسینت هم

ز روی اسب نیفتاد ؛ نیزه دار انداخت

محمد جواد پرچمي

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

این شمع وقتی رفته سوسو رو به قبله

خورشید می تابد ازاین سو رو به قبله

 

وقت نماز فاطمه مانده ست عقلم

قبله به او رو کرده یا او رو به قبله؟

 

تاکعبه روبه قبله باشد درنمازش

می ایستد زهرا ازاین رو روبه قبله

 

چشمش همینکه تار شد چرخید انگار

یک مرتبه یک دشت آهو رو به قبله

 

بالای چشمانش هم انگاری نشستند

ازبعد آن ضربه دو ابرو رو به قبله

 

پهلو گرفته روبه مولا کشتی اما

هرشب شده پهلو به پهلو رو به قبله

 

درظاهر خانه فقط زهراست بدحال

در بسترند اما سه بانو رو به قبله

 

روضه همین بیت است مادر می نشیند

جای دوزانو ، چارزانو رو به قبله

 شاعر:مهدی رحیمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

نخواستم بنویسم که در خطر بوده ست

گلی که زیرلگدهای حمله ور بوده ست

به هر "در"ی که زدم  باز ، باز شد روضه

دلم همیشه در این غصه "در"به "در" بوده ست!

چه شد که جوهرشعرم به رنگ نیلی شد

و سرخ شد رخش از این که بی خبر بوده ست!

قلم رها شد و اول نوشت اینگونه:

گلی که پاره ی جسم پیامبر بوده ست

پس از تمام سپس ها رسید آنجا که

هم او که جان نبی بوده پشت در بوده ست

نوشتم "آتش" و شعرم نسوخت ، این آتش

به لطف واژه ی "زهرا"ست  بی اثر بوده ست

برای کشتن محسن بهانه ها این بود

همین که فاطمه مادر، علی پدر بوده ست !

دری توان علی را  گرفت و پرسیدم

مگر که از در خیبر بزرگتر بوده ست؟!

علی که قدرت یک  دست او میان نبرد

به قدر قدرت و زور چهل نفر بوده ست!

چگونه شد که سپر شدبرای او زهرا

علی همان که به هر جنگ بی سپر بوده ست

امیرتیغ دوسر طعنه  هافراوان خورد

ز مارها که زبان هایشان دوسر بوده ست!

و بیت بیت غزل شد شبیه یک کوچه

دلم گرفت و نوشتم علی اگر بوده ست...

قلم به دست من آمد دوباره ساکت شد

قلم نخواست بگوید که درخطر بوده ست

و نام قاتل او را میان قافیه ها

نشد بیاورد و گفت میخ در بوده ست!!!

 

محسن کاویانی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شبیه کوه آرامی که آتش در دلش بند است

بدان بانوی من مردت به حکم صبر پابند است

 

خودت که خوب می دانی چرا امروز آرامم

من آن شیرم که در خیبر، در قلعه ز جا کنده است

 

سلامم را اگر در شهر پاسخ نیست، عیبی نیست

تو لبخندی بزن زهرا، دوای مرد لبخند است

 

شنیدم در قنوت آخرت "عجل وفاتی" را

نگو جان علی دیگر، برایم ناخوشایند است

 

بیا و مهربانی کن، دوباره خطبه خوانی کن

که حامیِ علی بودن فقط بر تو برازنده است

 

جواب این سؤالم را، بده تو لااقل زهرا

چرا این لاله های سرخ در بستر پراکنده است؟

 

الهی بشکند دستش، همان روباه ترسویی

که جرأت کرد و بالا برد بر روی زنِ من دست

 

چرا آشفته گیسویت؟ چرا زخم است بازویت؟

چرا خونی است پهلویت؟ علی از روت شرمنده است

 

زمان غسل فهمیدم، چه بر روز تو آوردند

به روی بازویت ردی شبیه یک کمربند است

 

ادا شد حق این مطلب، که تشییع تو شد در شب

که شاهد بر غریبیت فقط ذاتِ خداوند است 

 

***

 

کنارِ علقمه سقا زمین افتاد در حالی_

_که ذکر فاطمه لبیک خونین نقشِ سربند است

 

امان از دشمن یاغی، بیا برگرد ای ساقی

به دست شمر ذی الجوشن، گمانم یک گلوبند است 

 شاعر:محمد جواد شیرازی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گلی در شعله افتاده است اما باغبانش نیست
بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست
میان کوچه راهش را که با یک ضربه سد کردند
چرا در خانه دیگر مادر زینب امانش نیست
گرفته دست بر پهلو به سمت خانه می اید
دلیلی جز غم حیدر بر این قد کمانش نیست
مگر این کوچه در شهر پیمبر نیست ای مردم
که یک ذره مروت در میان ساکنانش نیست
علی می دید که گاهی به چشم خویش بعد از او
که بستر غرق خون گشته ولی یار جوانش نیست

 

سید محمد جوادی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه

 

رسید فاطمیه مادر محرم ها

رسید فاطمیه چشمه سار ماتم ها

رسید فاطمیه شد تولد روضه

رسید مبدا تاریخ هجری غمها

به فرش آمده عرش خدا که باشد او

برای بزم عزای تو فرش مقدم ها

برای داغ تو ای کوثر علی حتی

بجوشد از دل هر سنگ آب زمزم ها

بدون جرم گناهی تو را چرا کشتند

شده کلام خدا گوشواره دم ها

به پیش گریه خورشید آسمان علی

شبیه شبنم صبح است اشک عالم ها

به روی زخم محبت فقط به عشق علی

نمک زداست به جای تمام  مرهم ها

علی زفرط خجالت تو هم به خاطر او

زهم گرفتن رو شد وفای محرم ها

به محض دیدن هم هردو گریه میکردند

فتاده بغض غریبی به چشم همدم ها

رسید ارث دو عاشق به زینب و به حسین

وداع روز دهم آتش محرم ها

هرآنکه گریه نکرده برای روضه تو

یقین که جای ندارد میان آدمها

 

 

موسی علیمرادی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یار فتانه دم از عالم شیدا می زد
بی خبر بود که معشوقه ی او جا می زد
عشق را مرتبتی هست که مجنون داند
ورنه کی بوسه به پای سگ لیلا می زد
فتنه در زلف زلیخا ست حیا در یوسف
دست رد حضرت یوسف به زلیخا می زد
فخر احمد به علی بود علی فخرکنان
دم زشان وشرف حضرت زهرا می زد
مرغ طوفانی گلشهر ولایت زهراست
گاه بر اتش وگه بر دل دریا می زد
گریه ی فاطمه ایا ضرری داشت به خلق
که به صد سوز وجگر خیمه به صحرا می زد
بیت الاحزان به جز از سوز دل زهرا نیست
ناله ی فاطمه اتش به ثریا می زد
گرچه خود حامی اهداف علی بود ولی
دم زمظلومی و سوز دل مولا می زد
فاطمه در همه جا تقویت قلب علیست
خطبه اش ضربه ی جانانه به اعدا می زد
قاتل فاطمه با قهقه ای قهر امیز
داغها بر جگر زینب کبری می زد
حق شناسی بنگر سیر وفا کن که علی
بوسه از عاطفه بر تربت زهرا می زد
مریم ار معجزه ی شیر خدا رامی دید
کی دم از معجزه ی حضرت عیسی می زد
گفت جبریل که احکام عبور ازپل را
مهر می کرد علی فاطمه امضا می زد
ذکرخوش زاد همان ذکر تولای علیست
دم زحب علی عالی اعلا می زد

 

 

زنده یاد مرحوم سید حسن خوشزاد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت

 

حوریه علی بدنت راعقب بكش

درسوخته است زود تنت را عقب بكش

امروز كه ز دنده چپ پاشده ست میخ

بااحتیاط پیرهنت را عقب بكش

بو میبرند كوله ی بارت شكستنی ست

از در نفس نفس زدنت را عقب بكش

سینه سپركن و جلوی نعره ها بایست

ای شیر زن اباالحسنت را عقب بكش

فضه برای وضعیت حال تو بس است

دیگر حسین را....حسنت را...عقب بكش

***

از سایت روضه

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

آن امتی که تیشه به نخل فدک زدند
اتش به جان خلق سما وسمک زدند
ان بانویی که سکه به نامش زدند فلک
یارب چه کرده بود که او را کتک زدند
ان بانویی که سوره ی کوثر به شان اوست
سیلی به صورتش پی غصب فدک زدند
دیوار و در شکست چوپهلویش از ستم
کوس غمش به قله ی قاف فلک زدند
مجروح تا که سینه ی او شد ز میخ در
تیغ جفا به شهپر خیل ملک زدند
شد بازویش کبود چو ازضربت غلاف
بر روی زخم ختم رسولان نمک زدند

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای که خیال رفتن از این خانه داری

بعد تو زینب می نماید خانه داری

نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست

بعد تو من می مانم ودل بیقراری

بعد تو من می مانم ویک شهردشمن

اصلا توجای من خودت طاقت می آری

ازگریه های هر شبت خرده گرفتند

حتی درون خانه ات بی اختیاری

چشم تماشای تو را حتی ندارند

با اینکه تو با هیچکس کاری نداری

پهلوی مجروحت شده باعث که شب ها

تا صبح بین بسترت لاله بکاری

دیگر خبر دارند حتی بچه هایت

باپلک های خسته ات شب زنده داری

پا میشوی با زحمت بسیار اما

دیدم که دستت را به پهلو میگذاری

شد کار من زانو بغل کردن ولی تو

کاری نداری جز همین لحظه شماری

 بعد تو زینب می نماید خانه داری

ای آنکه میل رفتن از این خانه داری

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ﺻﯿﺪ ﺩﺍﻡ ﺩﺭﺩ ﻫﺴﺘﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻃﺎﯾﺮ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻟـــــﻢ ﻻ‌ﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ 
ﻧﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮐﺸﯿﺪﻡ  ﻓﻀﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ
 ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﻣﺤﺴﻦ ﺩﺭﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍم
ﺑﺮ ﺭﺥ ﺯﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﮐــــﻮﭼﻪ ﺛﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﺘـﻢ
ﺯﺩﭼﻨﺎﻥ ﺳﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
گفت سلمان را علی از پرده ی دل این سخن
شمع سان می سوزم و پروانه را گم کرده ام
پا برون از خانه نگذارم که ازجورعدو
پشت درب خانه صاحب خانه را گم کرده ام

 

مرحوم حسن فرحبخش ژولیده نیشابوری

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:03 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها