0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سنگ صبور لحظه ی تنهایی علی
گنجینه ی جزیره ی خضرایی علی
در صفحه صفحه قصه ی دلدادگان عشق
مجنون ترین قصیه ی شیدایی علی
سیراب شهد شربت لبخند مصطفی
سر مست باده های طهورایی علی
زیبا ترین پرنده ی افاق دلبری
ققنوس اسمان تماشایی علی
دل را به اب های خروشان عشق زد
سکان به دست طینت دریایی علی
پا در مسیر سخت ولایت نهاد ورفت
صحرا نورد سینه ی صحرایی علی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - اشعار مدح - احمد بابایی

 

درسایه ی طوبی اگر عرش، ایستاده ست

یاس و بِه و سیب بهشتی، بار داده ست

 

با سجده ی زهرا عبادت جان گرفته

حق با بتول از انبیا پیمان گرفته

 

با هل اتی درهای بارِ عام باز است

زهرا که باشد سفره ی ایتام باز است

 

از نسلِ سلمانیم و یاد اهل بیتیم

ما هم غلامِ خانه زاد اهل بیتیم

 

هم سایه توحید بود و روح عصمت

هم کارِ خانه با کنیزش قسمت

 

از عهده ی مدحش دلِ ما بر نیامد

زهرا شدن از غیرِ زهرا بر نیامد

 

گرچه ز کارِ خانه، دستش پینه دارد

او مادری بر یازده آئینه دارد

 

با خون نموده نخلِ دین را آبیاری

او مادرِ نسلِ شهیدان است آری!

 

نجمِ شفاعت بود عرشِ مهر و مَه را

پس دومین رکنِ ولایت بود زهرا

 

هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست

آری… شهادت، سفره ی احسانِ زهراست

 

بدمستی آئینه ها، خوشنامی ماست

یک جلوه اش «بیداریِ اسلامی» ماست

 

بر غیرِ زهرا از ازل گفتیم تا نه

ترس از خدا داریم و ترس از کدخدا ، نه

 

در ظلمتی که بارِ اهلِ مکّه ، کج بود

منصوره ای آمد که حجّت بر حُجَج بود

 

بطنِ تکاثر ، گور دخترهاست انگار

حق، در ظهورش کوثری می خواست انگار

 

محتاج ، از انفاق او با تاج می رفت

از دامنِ زن ، مرد تا معراج می رفت

 

گرچه فلَک، در محضر او قدِّ خَم داشت

حوریه ، پایش از عبادت ها ورم داشت

 

آنسان که حیدر در کفَش تیغِ دو دَم داشت،

زهرا هم از عفّت ، سلاحی محترم داشت

 

چشم خدا بی فاطمه ، آئینه ، کم داشت

با این همه ای کاش زهرا هم «حرم» داشت

 

ما لال بودیم… او تبِ فریادمان داد

رسم حمایت از ولی را یادمان داد

 

حالا که صدها سال زان دوران، گذشته ست

عطر خدا در عصرِ ما آکنده گشته است

 

این سرزمین ، آوازه از روح خدا یافت

ایران به هر شهری هزاران کربلا یافت

 

بر سفره ی حُسن تو مهمانیم، مادر

سر زنده مانند شهیدانیم، مادر

 

با پینه های دست، یار اهل بیتیم

ما کارگرهای دیار اهل بیتیم

 

آهی که داریم از غمِ قتلش، حماسی ست

زیرا سپاهِ اشکِ زهرا هم سیاسی ست

 

فرزند زهرا گفت: در صدر است ایران

شِعب ابی طالب ، نه ! در بدر است ایران

 

وقتی پسندیدیم راه کربلا را

از جنگ و از تحریم باکی نیست ما را

 

حیدر، اگر یکّه سوارِ یکّه تاز است

زهرا که باشد، از سِپر هم بی نیاز است!

 

بغضِ گلو بر چادرِ زهرا، گِره شد

زهرا به خاک افتاد و حیدر، بی زِره شد

 

اندوه حیدر تا قیامت رفتنی نیست

گفتن ندارد ! داغ زهرا گفتنی نیست

 

احمد بابایی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

امام علی(ع)حضرت زهرا(س)-مصائب

 

یک عمر قانعند به کم های مشترک

دارند این دو آینه غم های مشترک

این چادر نمازش و انگشتر آن یکی

اینگونه داشتند کرم های مشترک

پهلو و دست بسته، به این دو بزرگوار

یک عمر کرده اند ستم های مشترک

با یا حسن به خانه و در کوچه های شهر

خوردند با حسین قسم های مشترک

تا پشت در رسیده، پس از آن به چاه رفت

برداشتند هرچه قدم های مشترک

حُبِّ علی و فاطمه با ماست، ساختند

این دو به قدر شیعه حرم های مشترک

 

مهدی رحیمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ازسهم الارث شرعی ات سهمی نبردی
ازنخل های باغ خود خرما نخوردی
تاریخ می گوید که بیماری گرفتی
توتحت تاثیر تبی مرموز مردی
تحریف شد متن مصیبت های تلخت
درموزه ی شرح حقیقت خاک خوردی
درضرب و جمع هجمه های ریشه سوزت
چندین لگد را در حوالی ات شمردی
در اخرین شب جامه های محسنت را
با گریه دست دخترت زینب سپردی

 

محسن بهرامی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از این فشار تو سپرش خورد بر زمین

ای در چنین مکن پسرش خورد بر زمین

ای در میان این همه هیزم نگاه کن

از درد میخ تو جگرش خورد بر زمین

ای در میان شعله عجب گُر گرفته ای

در بین شعله ها ثمرش خورد بر زمین

از جا در آمدی به لگدهای این و آن

از ضربه ها فقط اثرش خورد بر زمین

یک باردار را چقدر می دهی تکان

بس کن ببین که با کمرش خورد بر زمین

دیوار خانه هم کمکت کرده آخرش

دیدی میان ضربه سرش خورد بر زمین

دیدی نگاه حضرت مولا به خون نشست

شش ماهه را که دور و برش خورد بر زمین

شاعر:مسعود اکثیری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فاطمه بیماری و در پشت در

بی علی بی یاری و در پشت در

من پر از اصرار که زهرا بیا

تو پر از انکاری و در پشت در

بارداری محسنت شش ماهه است

حامل یک باری و در پشت در

این لگدها کار دستت می دهد

بار شیشه داری و در پشت در!...

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گل هستی و در هرم آتش...پرپرمن

بین در و دیواری ای نیلوفر من

ناباورانه هر سه آیه از تنت را

دیدم که می سوزد در آتش،کوثر من

دیدم که هم با پا زد و هم با غلافش

دیدم که سیلی زد به رویت در بر من

دیدم چه آوردند آخر بر سر تو

دیدی چه آوردند آخر بر سر من؟

باور ندارم غنچه ی افتاده ات را

زهرا نمی گنجد غمت در باور من

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کسى به داشتن آبرو نياز نداشت

که در نماز به تسبيح او نياز نداشت

 

به هيچ جا نرسيد آخرش نمازى که

براى سجده به اين خاک کو نياز نداشت

 

چقدر ساده و افتاده زندگى کردند

وگرنه چادر زهرا رفو نياز نداشت

 

به هيچ چيز نيازى نداشت حتى قبر

نگو مزار ندارد, بگو نياز نداشت

 

به سلسبيل و به نهر بهشت فکر نکرد

على که پهلوى دريا به جو نياز نداشت

 

چرا مقابل حسن اله خم ميشد

اگر رسول مکرم به او نياز نداشت؟!!

 

نديده ايم طهارت به آب رو بزند

وضوى فاطمه آب وضو نياز نداشت

 

تو رو به قبله نبودى , که قبله رو به تو بود

نماز خواندن تو سمت و سو نياز نداشت

 

نفس نفس زدن تو خودش نفس گير است

على به هيچ طناب گلو نياز نداشت

 

مراد شستن دست على ز ماندن بود

وگرنه پيکر تو شست و شو نياز نداشت

شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دارد نفس کشیدن تو سخت می شود

جان بر گلو رسیدن تو سخت می شود

وقتی شکسته بال و پرت ای کبوترم

از لانه ات پریدن تو سخت می شود

زهرا چرا نفس نفست تند تر شده

ای قلب من تپیدن تو سخت می شود

حالا که اینچنین پر ِاز زخم بستری

در بستر آرمیدن تو سخت می شود

امشب تو بیشتر ز علی رو گرفته ای

لحظه به لحظه دیدن تو سخت می شود

وقتی که سرفه می کنی و درد می کشی

یعنی نفس کشیدن تو سخت می شود

شاعر:مسعود اکثیری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

حوريه ی علي بدنت را عقب بكش

در سوخته است، زود تنت را عقب بكش

 

امروز كه ز دنده چپ پا شده ست ميخ

با احتیاط پيرهنت را عقب بكش

 

بو مي برند كوله ي بارت شكستني ست

از در نفس نفس زدنت را عقب بكش

 

سينه سپر كن و جلوي نعره ها بايست

اي شيرزن! اباالحسنت را عقب بكش

 

فضه براي وضعيتِ حال تو بس است

ديگر حسين را... حسنت را... عقب بكش

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-کوچه بنی هاشم

 

شب و كابوس، از چَشمِ منِ كم سو نمی افتد

تـبِ من كم شده، امّـا تبِ بانـو نمی افتد

غرورم را شكسته خنده ی نا مَحرمی یا ربّ

چه دردی دارد آن كوچه، كه با دارو نمی افتد

جماعت داشت می آمد، دلم لرزید می گفتم

كه بیخود راهِ نامردی به ما اینسو نمی افتد

كشیدم قَدّ به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم

كه حتی ردِّ بادِ سیلی اش، بر گونه می افتد

نشد حائل كند دستش، گرفته بود چادر را

كه وقتی دست حائل شد، كسی با رو نمی افتد

به رویِ شانه ام دستی و دستی داشت بر دیوار

به خود گفتم خیالت تخت باشد، او نمی افتد

سیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانم

و گر نه اینقدر در كوچه، با زانو نمی افتد

میانِ خاك می گردیم و می گویم چه ضربی داشت!

خدایا گوشواره اینقدر آنسو نمی افتد!

دو ماهی هست كابوس است خوابِ هر شبم، گیرم

تبِ من خوب شد، امّا تبِ بانو نمی افتد

 

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا فاطمه...

در وجودش خدا که دید تو را


خنده ای کرد و برگزید تو را


ذات حق بود و مصطفی و علی


یاعلی گفت و آفرید تو را


 جمع کرده خدا هنرها را


تا مگر آورد پدید تو را


عطر سیبت بهشت را تا پر کرد


دست حق عاشقانه چید تو را


 منبع عشق مرتضی بودی


بر گل شیعیان دمید تو را


 جوهرت را خدا که می پرداخت


ساخت با غصه و خمید تو را


فاطمه بودن تورا سری است


از همه آتشی برید تو را


 کوه دردی اگر برای من است


 ذکر یافاطمه دوای من است

 
با تو باشد اگر نوای همه


می رسد تا خدا صدای همه

 
فاطمیه است مبدا رمضان


نام زهراست ربنای همه

 
یک نفر یک قدم اگر برداشت


مینویسد خدا به پای همه


 تو به اندازه حسن و حسین


مادری کرده ای برای همه


 باتو آرام می شود مادر


دل پر درد و پر بلای همه

 
نفس تو اجابت محض است


لنگ آمین تو دعای همه

 
با نگاه تو باز خواهد شد


گره کور کربلای همه


بی تو راهی نمی شوم مادر


قتلگاهی نمی شوم مادر

 
تا نبی رفت شهر غوغا شد


آتش کینه بود برپا شد

 
دستمزد هدایت مردم


دشمنی علی و زهرا شد

 
چشم پیغمبر خدا روشن


در این خانه با لگد وا شد

 
حکم قتل عزیز مادر ما


با غلاف مغیره امضا شد

 
خنده محسن و زمین فدک


حق زهرا دو بار حاشا شد

 
درد زهراست دوری از بابا


به گمانم ولی مداوا شد

 
وقت تشییع پیکر حسنش


راز دفن شبانه افشا شد


 حرفهایی نگفته دارم من


داغ دردی نهفته دارم من

 
غصه ها با من و محن با تو


بی پرو بال پرزدن با تو


بعد عجل وفاتی ات لطفا


یک دعا هم برای من با تو


 چیست راز نهفته هر دفعه


تو زمین میخوری حسن با تو


تشنگی حسین تو با من


دست و پا کردن کفن با تو


 داغ خونابه ها مرا کشته


شستن خون پیرهن با تو

 
آب غسلت به گردن حیدر


جابجا کردن بدن با تو


 روح زخمی برای من باشد


زخم کاری روی تن با تو

 
کشته تیغم و ولی زهرا


داغ تو قاتل علی , زهرا

 

حسین صیامی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 


حال تنت بد است دعایت نمیکنند


تو بی حمایتی و حمایت نمیکنند


زنهای شهر پیش تو امروز آمدند


نیت عیادت است عیادت نمیکنند


باهم یواش پشت سرت حرف میزنند


ساکت نشسته اند و صحبت نمیکنند


اصلا حواسشان به تو و حرفهات نیست


اصلا تو را درست زیارت نمیکنند


هرشب تو میروی به در خانه هایشان


اما تورا به خانه که دعوت نمیکنند


اینها اگر به فکر تو هستند پس چرا؟


به گریه ی شبانه ات عادت نمیکنند


نامردها هنوز نفهمیده اند که


از ناله ی مریض شکایت نمیکنند


تو صورت کبود نشان میدهی ولی


یک لحظه هم نگاه به صورت نمیکنند


در پیش چشم من همه گفتند رفتنی است


حال مرا به جز غم و حسرت نمیکنند

***

 

سید پوریا هاشمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

به نام مادر سادات و مادر پدرش
به نام ام ابیها و مجتبی پسرش

به نام حضرت زهرا و آتش جگرش
به نام معجر خونین و پلک شعله ورش

به نام آنکه به پای ولای تاج سرش
میان آن در و دیوار سوخت بال و پرش

به نام فاطمه آغاز می کنم سخنم
که من اسیر خدا و اسیر پنج تنم

هماندمی که مدینه سرای ماتم شد
ز سرو قامت زهرا دو استخوان کم شد
به نزد کعبه ی چشمان جانشین خدا
نداشت طاقت و یکدفعه از کمر خم شد
درست قصه ی موسی و سامری شده بود
امیر گوشه نشین و صغیر ، اعظم شد

جفا به همسر مولا گذشت از سر حد
شکست شیشه ی عمر علی به ضرب لگد

میان کوچه کنار حسن زمین افتاد
ز روی خاتم دست علی نگین افتاد
دوباره دست حرامی هوای سیلی کرد
به جان مادر سادات خشمگین افتاد
همین که مادرسادات بر جبین افتاد
کنار خوشه ی خود یاد خوشه چین افتاد


علی بیا و مرا تا به خانه ات برسان

بیا و شانه ی من را به شانه ات برسان

 

جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کنج خانه فاطمه مأوا مگیر

دست مجروح از غمت بالا مگیر

بر لبت ذکر "وفاتی" را مگیر

سایه ات را از سر دنیا مگیر

 

با نگاه از چه جوابم می کنی

می روی خانه خرابم می کنی

 

باغ سبز من خزانی گشته ای

زیر بار غم کمانی گشته ای

ای که غمگین درجوانی گشته ای

دور طفلان تا توانی گشته ای

 

دست کار از آستین بیرون مکن

این چنین اطفال خود محزون مکن

 

همچوشمعی تو به سوسو...آه،آه

می شوی پهلو به پهلو...آه، آه

رفته از چشمان تو سو...آه، آه

هم گرفتی از علی رو...آه، آه

 

در میان بسترت مبهم شدی

کم شدی وکم شدی وکم شدی

 

تو به جانت غم خریدی فاطمه

با پر خسته پریدی فاطمه

پای عشق من خمیدی فاطمه

سیلی و مسمار دیدی فاطمه

 

گرچه با غم زندگی صرفی نداشت

جز "حلالم کن علی" حرفی نداشت

 

غم فزون دارم به سینه بی عدد

قاتل تو شد گمانم آن لگد

بار دیگر هم ز تو دارم مدد

دست خود از چه گرفتم من لحد

 

سینه گردیده ز داغت چاک، چاک

جان حیدر رخ مکن پنهان به خاک

 

یا رسول الله امانت را بگیر

یاس پرپر از خزانت را بگیر

پاره ی قلبت،جوانت را بگیر

پیکر بی جان جانت را بگیر

 

تو الف دادی و دالت می دهم

بدر بخشیدی هلالت می دهم)

 

بی تو تنها همدم آه شبم

محرم اسرار من، چاه شبم

تابه خاکت راهی ازراه شبم

من غریبانه ترین ماه شبم

 

بعد تو از سینه ام غم پا نشد

بغض مانده در گلویم وا نشد

شاعر:وحید دکامین

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها