0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فرهنگ عشق و عاطفه معنای فاطمه است
شرم و حیا خصیصه والای فاطمه است
دنیای شرق و غرب به جز زرق و برق نیست
انوار حق تجلی دنیای فاطمه است
گفتم به پیر عقل که اکسیر چیست ؟گفت
اکسیر ناب خاک کف پای فاطمه است
روح علیست فاطمه ریحانه ی نبی است
شادابی بهشت ز گل های فاطمه است
نوری که ساطع است به سر تاسر جهان
نوریست لایزال ز سیمای فاطمه است
غوغای فاطمه ابد الدهر ماندنیست
غوغای روز حشر ز غوغای فاطمه است
زیباترین بساط که طراح ان علیست
سوگند می خورم که مصلای فاطمه است
فریاد زد به مدعیان دروغ خلق
مولود کعبه رهبر و مولای فاطمه است
تا زنده ام برای علی می کشم نفس
اری علیست انکه مسیحای فاطمه است
هر نوع شفاعتی که بود دست اهل بیت
حکمی است مستند که به امضای فاطمه است
در رحلت رسول کسی تسلیت نگفت
سیلی و تازیانه تسلی فاطمه است
بگذشته قرنها و معماست قبر او
اگه کدام دل ز معمای فاطمه است
یک دل که اهل دل همه در جستجوی اوست
مهدیست نام او که دلارای فاطمه است
ای زن به جایگاه تهد قدم بزن
هر جا که هست فیض خدا جای فاطمه است
با یک اشاره فضه کند خاک را طلا
هستی وقوع معجزه اسای فاطمه است
خوش زاد جرعه نوش خم و ساقی خم است
ساقی هر انچه ریخت ز مینای فاطمه است

 

مرحوم سید حسن خوش زاد

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

تا حال ندیده ست زمان بر رخ خورشید

یک لکه ی مشکی ز میان بر رخ خورشید

یا ابر سیه جای گرفته به عذارش

یا سایه ی مه کرده مکان بر رخ خورشید

این نم نم باران چه غم انگیز ببارد

این رود سرشک است روان بر رخ خورشید

گویا که زجور و زجفای زمن افتاد

سر پنجه ی سیلی جهان بر رخ خورشید

می کرد طلوع بر پدر خاک سه دفعه

این شمع فروزان به اذان بر رخ خورشید

دو نور الهی دو قمر هر دو درخشان

دو شمس به پیدا و نهان بر رخ خورشید.

 

حسین رضایی(حیران)

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تو برتر از اندیشه و هر لفظ و بیانی

شایسته نباشد که تو در لفظ بمانی

 

لطف تو همیشه ست به ما، خانه ات آباد

«با ما به از آنی که تو با خلق جهانی»

 

بانو به خدا این غزلم در خورتان نیست

شأن ملکثوتی شما هست جنانی

 

ای کوثر قاموس خدا، آیه ی تطهیر

در محضر تو پست و حقیر است معانی

 

هر لحظه توسل به کنیزان تو دارند

آنان که فقیه اند در این عالم فانی

 

یا خیرة نسوان دو عالم گل طاها

افسوس که از مرقد تو نیست نشانی

 

شاعر:احسان معبودی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گندم از دسته دستاس تو برکت دارد

دست لطف تو به هرچیز محبت دارد

 

بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست

نام تو عصمت محض است قداست دارد

 

سائل آمد در این خانه و حاتم برگشت

در کرم حضرت صدیقه قیامت دارد

 

تو فدک داشتی و سیر نمیخوابیدی

سفره ات غیرکمی آب به ندرت دارد

 

تو به نه سالگی ات ام ابیها شده ای


حرف ما نیست بگوییم ؛ روایت دارد


 

ماجرای ورم پای تو در وقت نماز

متواتر شده از بس سندیت دارد


 

روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار


تا بدانند همه فاطمه حرمت دارد

 


خوش بحالش که کنیزی شما را میکرد

 واقعا فضه چه اندازه سعادت دارد

 

برد با ماست که مانوس به زهرا شده ایم

خاک بوسی درش حکم عبادت دارد

 


گریه روز و شبت تاب ز مردم برده


از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد

 


دل از غصه کباب تو مرا آتش زد


بیت الاخزان خراب تو مرا آتش زد

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

من التماست میکنم دیگر نگو نه

جان حسین و زینب و حیدر نگو نه

 

محض خوشی بچه ها هم فاطمه جان

یک خنده کن، جان حسن با سر نگو نه

 

بگذار تا که روی ماهت را ببینم

زهرای من این لحظه ی آخر نگو نه

 

دق کرده زینب لااقل بگذار امشب

راحت بخوابد در بر مادر نگو نه

 

امروز سرفه کردنت هم فرق کرده

حالت شده از قبل هم بدتر نگو نه

 

رنگت پریده تر شده حتی نفس هات

هر لحظه می گردد شمرده تر نگو نه

 

حتماً که زخم سینه ات سر باز کرده

خونی شده سجاده و بستر نگو نه

 

پیشم بمان فردا شبی را هم عزیزم

زهرا تو را به جان پیغمبر نگو نه

 

على کاوند بروجرد

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه

 

می‎شود پرواز معضل با پری که سوخته

شاخه را مایوس سازد نوبری که سوخته

 

چند بار از صبح تا حالا زمین افتاده‎ام

هی سیاهی می‎رود چشم تری که سوخته

 

تو سپر دادی که من باشم سپاهت، حیف که

حال ، بی کس مانده‎ای با لشکری که سوخته

 

قاتل جانم شده پهلو به پهلو کردنم

وقت چرخیدن به روی پیکری که سوخته

 

کافی است این روسری را یک کمی محکم کنم

صد برابر میشود دردِ سری که سوخته

 

گیسوان دخترانه سخت مشکل می‎کند

شانه کردن را برای مادری که سوخته

 

چهل نفر به یک نفر ای کاش در آن کشمکش

در نمی‎چرخید روی محوری که سوخته

 

آرزوی محسنم را با خودم بردم، علی

با تقلا کردنم زیر دری که سوخته

 

می‎شود جایِ نمازِ مستجابِ دخترم

بعد رفتن هم، این معجری که سوخته

 

اجرا شده توسط حاج منصور در 13 اسفند 93

برگرفته از سایت دوستداران حاج منصور ارضی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز


هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز


 

سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد


گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز

 


لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست


تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز


 

نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است


در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز


 

خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم


کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز


 

گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام


دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز


 

درنمازم هم بروی شانه ام شال عزاست


من به یمن شال مشکی تان عبا دارم هنوز

 


با همان یک دست من را یاد کن بین قنوت


مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز

 


باز هم درخانه ام عطر فدک پیچیده است


چون که از خرمای باغت چند تا دارم هنوز


 

هر کجا ذکر تو شد بر من حسین الهام شد


درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز

 


مادر ارباب اذن کربلایم را بده


در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز


 

من بدم می آید از درها که بد وا میشوند


نفرت از مسمار و از این چیزها دارم هنوز

 


بعد تو دیگر علی را هیچکس خندان ندید


طعنه هم میزد کسی میگفت عزادارم هنوز

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه – محمد علی رضا پور

 

دل بود و نور بود و خدا مادرم نرو

میشد تپش ز سینه جدا مادرم نرو

 

میرفت مادرِ همه ی مادرانِ مهر

دیگر یتیم شد دل ما مادرم نرو

 

میسوخت شمع خانه غریبانه جانگُداز

اندوه بیکرانه رها مادرم نرو

 

یک ، دو ، سه ماه ، ماه نمی آمد آسمان

شبهای تار اشک و عزا مادرم نرو

 

دختر، دلش از آن همه ماتم گرفته بود

میگفت: میروی به کجا ؟ مادرم ! نرو

 

زیبا پسر ، که «تشنه» لقب داشت ، تشنه بود

بر چشم بی فروغ صفا : مادرم ! نرو

 

رعنا پسر ، همان که جگرهای او گداخت

در کار گریه بود و دعا : مادرم ! نرو

 

بابا هنوز زخمِ دلش چکّه میکند

بی تو نمانده حال شفا مادرم نرو

 

خرماستان و چاهِ پُر از آهِ او مگر

دارد توانِ این همه را؟ مادرم نرو

 

دختر، کنار بسترش آمد ، غمین نشست:

موی مرا، تو شانه نما مادرم نرو

 

این خانه ، آسمانِ زمین ، باز ابری است

باران گرفته چشمِ هوا مادرم نرو

 

دنیا بدون خنده ی تو ، گریه میشود

بی تو، چه مبتلای بلا مادرم نرو

 

میرفت مادر و ،در و دیوار می گداخت

میسوخت جان آینه ها مادرم ! نرو

 

محمد علی رضاپور

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 

بگو اذان که دل من گرفته است بلال

دلم گرفته از این مردمان پست بلال

 

به حق اشهد انّ علی ولی الله

بگو اذان که غرور علی شکست بلال

 

نگو شنیده ام از من ؛ تو را به جان علی

همین که من به زمین خوردم او نشست بلال

 

نبودی و درِ این خانه هیزم آوردند

هنوز جای لگد روی در هست بلال

 

نبودی و نشنیدی که درهمین کوچه

زمانه دست علی را چگونه بست بلال

 

غلاف و ضربه ی شلاق کارخود را کرد

چه ها کشیدم از این قوم بت پرست بلال

 

ببین چه بر سر ریحانه النبی آمد

ببین که تار من و پود من گسست بلال

 

اذان بگو بدهم جان برای پیغمبر

چقدر میکنی امروز دست دست بلال

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) – سید پوریا هاشمی

 

بگو ز جان بهارم خزان چه می خواهد؟

فراغ لعنتی از جانمان چه می خواهد؟

مگر که شوهرت از این جهان چه می خواهد؟

به غیر ماندنت ای نیمه جان چه می خواهد؟

 

هنوز مانده ام این روزها چه زود گذشت

خوشی و خندهء نه سال ما چه زود گذشت

 

بنا نداری از این سوز تب رها بشوی؟

برای مدتی از بسترت جدا بشوی؟

قرار نیست در خانه جا به جا بشوی؟

دوباره مادر سرحال بچه ها بشوی؟

 

به پات اگر که بیفتم چطور می مانی

کنار در که بیفتم چطور میمانی

 

نمیشود که مرا باز رو به راه کنی

درست مثل گذشته به من نگاه کنی

و کوه درد و غمم را دوباره کاه کنی

حسودهای مرا خوار و رو سیاه کنی

 

به فکر ریختنم بی ستون تو چه کنم

نمیشود که بمانی بدون تو چه کنم

 

دو ماه و نیم غمت آتش دلم بود و

دو ماه و نیم فقط گریه حاصلم بود و

دو ماه نیم در خانه قاتلم بود و

دو ماه و نیم مغیره مقابلم بود و

 

دو ماه و نیم مرا بین کوچه ها دیدند

سلام کردم و جای جواب خندیدند

 

بلند شو که زمین خوردنم زیاد شده

نرو که دردسر ماندنم زیاد شده

نلرز لرزش دست و تنم زیاد شده

خودت ببین که بمان گفتنم زیاد شده

 

خدا گواست که مثل تو از جهان سیرم

بدون من بروی زنده زنده میمیرم

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) – سید علی رکن الدین

 

گرفته ماتم داغی توان مردی را

شکسته اند دل مهربان مردی را

 

صدا صدای غریبی ست سوز می آید

گرفته بغض اقامه اذان مردی را

 

به درب خانه ی او پیش چشم دخترکش...

گرفته اند از این غصه جان مردی را

 

مدینه همهمه ای میشود دهان به دهان

رسانده اند به هم داستان مردی را

 

شنیده اید؟ کجا؟ کی؟ چگونه؟ آری، نه!

زدند همسر تازه جوان مردی را

 

شنیده اند ز مردم که مرگ او حتمی ست

شکسته اند دل دختران مردی را

 

سید علی رکن الدین

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) – سید پوریا هاشمی

 

آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟


پهلوی تو خونریزی بسیار نگیرد؟

 


در چند نفس پخش کن این یک نفست را


تا پیرهنت حالت گلدار نگیرد


 

به فکر خودت باش که این دسته ی دستاس


از دست ورم کرده ی تو کار نگیرد

 


خون مردگی چشم تو درمان که ندارد


پس گریه نکن تاری بسیار نگیرد

 

یک ذره تکان خوردن تو فاجعه ساز است


آرام بمان پهلویت اینبار نگیرد

 


دیشب سر سجاده دعای حسن این بود


که مادر من دست به دیوار نگیرد

 


مادر شدنت را به لگد از تو گرفتند


ای کاش کسی حسرت دیدار نگیرد

 


نجار بنا بود که بی میخ بسازد


تا عمر مرا این در و مسمار نگیرد

 


 برخیز که یک شهر به این خانه نخندند


به سوختن پیکر پروانه نخندند

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع)

 

یاد دارم بعثت پیغمبر اسلام را

دوره دینداری و پیکار با اصنام را

سنگباران مسلمانان ز روی بام را

سختی شعب ابی‌طالب در آن ایام را

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد دارم هجرت و دل کندن از بیت خدا

قبل رفتن بر مزار مادرت اشک تو را

قهر بود آن روزها یک خواب خوش با مرتضی

تا که برگرداندمت سالم به دست مصطفی

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری مصطفی از امر حیّ کردگار

نغمه «ناد علی» سر داد بین کارزار؟

جبرئیل آمد میان معرکه با این شعار:

لا فتی إلّا علی لا سیف إلّا ذوالفقار

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری که شبی با بی‌قراری آمدم

سر به زیر انداخته، با شرمساری آمدم

ساده و با چشم چون ابر بهاری آمدم

گونه‌های سرخ بهر خواستگاری آمدم

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری لحظه شوق رسول‌الله را

تا نشانم داد آن شب، قرص روی ماه را؟

می‌شنیدی ضربه قلب ولی‌الله را

آمدی و من به دست باد دادم آه را

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری سادگی زندگی با یکدگر؟

روز میلاد حسن مادر شدی و من پدر

با حسین آرام شد دنیای ما از هر نظر

داد حق بر من دو تا دختر دو زهرای دگر

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری حج آخر، روز پیمان غدیر

وحی منزل آمد از درگاه دادار قدیر

کای نبی دست علی خویش را بالا بگیر

با همه اتمام حجت کن به بیعت با امیر؟

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری تا پیمبر بود نه غم داشتیم

نه سر موی سفید و نه قد خم داشتیم؟

بر تمام دردهای با عشق مرهم داشتیم

صورتی چون گل، نفس‌های منظم داشتیم

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 

یاد داری بر حسن قرآن که می‌آموختی

همزمان بهر حسینت پیرهن می‌دوختی؟

آتشی در جان من با آه خود افروختی

لیک خود در شعله‌های آتشِ در سوختی

یاد داری فاطمه؟ گویا همین دیروز بود

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت

 

شب است و بر دلم آتش دوباره افتاده

به سینه ام نفسم در شماره افتاده

شب است و باز علی همچو قطره اشکی

به روی تربت زهرا دوباره افتاده

دلم کتاب غم است وشراره ای برآن

زداغ ماتم آن ماهپاره افتاده

زچشم ماه به گردون ستاره می ریزد

کز آسمان ولایت ستاره افتاده

زکوچه ای نتوانم گذشت کاندر آن

زگوش فاطمه ام گوشواره افتاده

به یاد مادر مظلومه اش «وفائی»را

به سر هوای مدینه هماره افتاده

 

سید هاشم وفایی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا...

خانه خراب گشتن من با عزای توست

زیــبـاترین تــرنم قــلبــم صدای توست

 

دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند

چشمان شور پشت سر بچه های توست

 

دردم گرفته فاطمه جان گریه می کنم

این قلب زخم دیده ی من مبتلای توست

 

دستار بسته ای که نبینم سرت شکست

جای شکستگی بخدا هرکجای توست

 

تکرار ضربه ها که به یک جا نمی خورد

جای قلاف روی سر و دست و پای توست

 

جای طناب مانده به دور گلوی من

آثار تازیانه بر انگشت های توست

 

پایین هردو گونه ی تو چاک خورده است

دو گوشواره دردسر مجتبای توست

 

مقتل نوشته از در و دیوار خورده ای

دهلیز خانه شاهد این ماجرای توست

 

مقتل نوشته خون همه جا را گرفته بود

خون لخته ها به موی پریشان حنای توست

 

مقتل نوشته است که چادر سرت نبود

این ماندن تو پشت در هم از حیای توست

 

مقتل نوشته خنجری از پشت در زدند

آثار پارگی به لباس عزای توست

 

گودال تو هم لباس حسین تو پاره شد

حالا زمان روضه ی کرببلای توست

 

هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت

کندی خنجر از اثر بوسه های توست

 

قاسم نعمتی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها