0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

باور کنید نقشه ی شوم سقیفه را
باور کنید کار خلاف خلیفه را
انان که برصحیفه ی حق پشت پا زدند
باور کنید تیشه به نخل ولا زدند
باور کنید تیر ستم بر نشانه خورد
زهرای من زدست عدو تازیانه خورد
رویش کبود وسینه ی او پر شراره شد
باور کنید فاطمه بی گوشواره شد
باور کنید غنچه ی از شاخه چیده را
باد خزان و لاله ی در خون تپیده را

 

دکتر محسن عبادی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کنار تربت زهرا علی پیوسته می گرید
ز عالم رشته ی الفت ز جان بگسسته می گرید
بیاد سینه و مسمار و درب و پیکر و زهرا
نشسته گوشه ای تنها ولی اهسته می گرید
بیاد روی نیلی و تن اغشته در خونش
چو ابر نوبهاری با دل بشکسته می گرید
گهی بهر یتیمی حسن در شیون و افغان
گهی بهر حسین ان نوگل نورسته می گرید
گهی بر ام کلثومش دهد از مهر دلداری
گهی بر حال زار زینب دلخسته می گرید
دل ژولیده محزون شده از این مصیبت خون
کز این ماتم بسان طایر پربسته می گرید

 

مرحوم حسن فرحبخش ژولیده نیشابوری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 

دل ما را ببر کنار خودت

تا مدینه به آن دیار خودت

آسمان به این بزرگی را

کرده ای مرکز مدار خودت 

روز اول گذاشت حضرت حق

خلقتت را در اختیار خودت

تو رسیدی و معجزه کردی

با همان سبزه ی بهار خودت

بانی خلق ما شدی و شدیم

از همان ابتدا دچار خودت

جمع ما را اضافه کن بانو

به غلامان بی شمار خودت

تو نشان داده ای صلابت را

با کلام پر از وقار خودت

پشت تو گرم بود از آن اول

به لب تیغ ذوالفقار خودت

 جلوی چشم مرد نابینا

رو گرفتی به استتار خودت

کاش میشد خودت بگویی از

ماجراهای روزگار خودت

چشم خاک مدینه منتظر است

که نشانش دهی مزار خودت

 همه شهر بود و تنها تو... 

کم نکردی از اقتدار خودت

عمر کوتاه تو چه زیبا شد

صرف مظلومی نگار خودت

             - - -

از علی شرم میکنی از چه؟ 

تو که ماندی سر قرار خودت

 میل رفتن مکن که دنیا را

میکنی آه - سوگوار خودت

هر قدر هم سفارشت بکنم

میکنی آخرش تو کار خودت

روزگارم سیاه شد "زهرا"

مثل آن چشمهای تار خودت

 

شاعر : محمدحسن بیات لو

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

ای بال و پر شکسته ی حیدر نرو بمان

ریحانه ی کبود پیمبر نرو بمان

در بین کوچه آیه به آیه شکسته ای

شٱن نزول سوره کوثر نرو بمان

پشت علی به بودن تو گرم می شود

پشت و پناه فاتح خیبر نرو بمان

بنگر چگونه هستی من...با زبان اشک

شد التماس هرشب شوهر...نرو بمان

حالا بیا و روی علی را زمین نزن

دیگر نگو شده دم آخر...نرو بمان

زینب رسیده ناله کنان در کنار تو

بانو تو را به گریه ی دختر نرو بمان

با گریه های دخترمان گریه می کنم

وقتی به ناله گفت که..مادر نرو بمان..

جان مرا رسانده به لب لاله ی تنت

فکر میان خانه ی حیدر نبودنت

 

اسماعیل شبرنگ

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد..

درش برای کسی دردسر نداشته باشد

خدا کند که به سرعت ز چارچوب بیفتد

میان شعله نسوزد خطر نداشته باشد

اگر بناست حسن رد شود ز کوچه ی باریک

چه بهتر اینکه مغیره گذر نداشته باشد

همیشه بین غم و حیرت است حال غریبی

که گاهواره بسازد پسر نداشته باشد

برای پلک ورم کرده روز هم شب تار است

عجیب نیست که زهرا سحر نداشته باشد..

چقدر فضه دعا کرد تا که دنده ی مادر

ازین شکستگی بیشتر نداشته باشد

که دیده است جوانی که پیرزن شده باشد؟

که دیده غیر تنی محتضر نداشته باشد؟

نمیشود بدنی بین در بماند و دیوار ..

شکاف سینه و درد کمر نداشته باشد

قنوت نافله اش با دو دست نیست میسر

کسی که سوخته و بال و پر نداشته باشد...

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

بگیر فاطمه دست دعا برای خودت

بخوان دعای شفا نذر زخم های خودت

تلاش کن که بمانی وگرنه می میرم

نگو که رفتنی ام جان مرتضای خودت

کمی مراقب این سینه ی ترک زده باش

شکسته می شود از حجم سرفه های خودت

نفس کشیدنت این روزها که آسان نیست

وَ بی صدا شده پژواک های های خودت

چه آمده به سرت بین کوچه زهرا جان

که مرگ می طلبی هرشب از خدای خودت

شکوه قبله ی من رو به قبله ای تو چرا؟؟

گمان کنم که رسیدی به انتهای خودت

میان خواهش عجّل وفاتی هرشب

بیا و مرگ علی را بخواه...جای خودت

مدینه بعد تو جای علی نخواهد بود

مرا به غصه نشاندی تو با عزای خودت

مرو که خانه ی عمرم خراب می گردد

سلام های علی بی جواب می گردد

 

اسماعیل شبرنگ

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

جز چند پر ز بال کبوتر نمانده است
یعنی برای پر زدنش پر نمانده است
پس رنگ و روی رفته دیوار حاکی است
غیر از کبودی تن از تن مادر نمانده است
اتش گرفته است در خانه ی خدا
گامی به فتح قلعه ی خیبر نمانده است
صورت کبود و بازو وپهلو شکسته اه
یک عضو سالم از همه پیکر نمانده است
یارب چه امده سر پهلوی مادرم
جایی که جای سالمی از در نمانده است
اخر دعای اهل محل مستجاب شد
چیزی به جمع کردن بستر نمانده است

 

سید محمد جوادی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

هر لحظه خدا بر او سلامی دارد
هر شام و سحر جلوه ی تامی دارد


مریم به پرستاری او آمده است
دلدار علی عجب مقامی دارد

محمد بختیاری

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

این روز ها شب و سحرت طول می کشد

حتی دقیقه در نظرت طول می کشد

تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت

در پیش چشم های ترت طول می کشد

از کنج خانه تا دم در غصه می خورم

از بس که راه مختصرت طول می کشد

اینگونه پیش گر برود ای کبوترم

درمان زخم های پرت طول می کشد

با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی

از بین کوچه ها گذرت طول می کشد

بگذر از این محله که در وقت حادثه

تا مجتبی شود سپرت طول می کشد

تنگ غروب می رسی و درک می کنم

درد دل تو با پدرت طول می کشد

گیرم به گریه دخترت آرام می شود

آرام کردن پسرت طول می کشد

گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست

افسوس  .... قصه جگرت طول می کشد

تو می روی و تازه شروع غم من است

گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد

 

هادی ملک پور

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س(-شهادت-نوروز

 

ما مرده و ای كاش كه جانی برسد

در پیری مان نه ، در جوانی برسد

آن روز برای شیعیان نوروز است

كز مرقد فاطمه نشانی برسد

***

حیدر پدر معنویِ این دنیاست

پس مادر مهربان عالم زهراست

عید آمده است و بهترین مهمانی

پرسیدن احوالِ پدر مادرهاست

***

یا فاطمه پرواز پر و بال من است

یا فاطمه یا محول الحال من است

تا كی من و هفت((سین))تكراری؟ نه!!

((ی ا ف ا ط م ه)) هفت حرف امسال من است

***

مؤمن ز دل امیدوارش پیداست

از حال دعای انتظارش پیداست

یا فاطمه گفتیم كه باران آمد

سالی كه نكوست از بهارش پیداست

***

از سفره ی عشق لقمه نانی داریم

صد شكر هنوز هم توانی داریم

از گرد و غبار قلبمان آكنداست

ما فاطمیه خانه تكانی داریم

***

سعید پاشازاده

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دیشب کنارت ای گل رازونیاز کردم
امشب کنار قبرت سجاده باز کردم
دیشب به خواب رفتی ای بی خبر زدردم
بادیدگان گریان بر تو نماز کردم
دیشب زفکر زینب یک لحظه من نخفتم
طفل یتیمه ات را تا صبح ناز کردم
برخیز مرغک عشق پرواز دیگری کن
ان درکه بود بسته من نیمه باز کردم
بر مجلس عزایت هرگز کسی نیامد
ازسوز دل نوایی جانسوز ساز کردم
حلال مشکلاتم زهرا فقط تو بودی
من دست داد خواهی بر تو دراز کردم
درغزوه ها چوشیری بر خصم حمله بردم
هرجا که پا نهادم صید گراز کردم
بر گردنم چو دشمن دیدی طناب انداخت
باهمتت طناب بیداد باز کردم
درسایه ی سکوتم صدها قیامتی بود
اسلام را زصبرم اینده ساز کردم
قنفذ تو را مکرر با تازیانه می زد
فریاد ازسکوت اهل حجاز کردم
گفتی که مخفیانه دفنت کنم دل شب
من محرم تو هستم که کشف راز کردم
خوش زادم و یک عمرست مداح اهل بیتم
از پیشگاه مولا اخذ جواز کردم

 

مرحوم زنده یاد سید حسن خوشزاد

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تومثل قلب حیدربی قراری

توهم مثل علی ابربهاری

شنیدم ازحسن که دردعایت

برای رفتنت تعجیل داری

درون سینه غم بسیاردارم

سخن هابادرودیواردارم

اگردیوارودرراهم ببخشم

شکایت ازنوک مسماردارم

اگرچه فاطمه جان خسته جانی

مراارام کن گرمی توانی

نمیگویم بزن حرفی ولی با

نگاه خسته ات کن همزبانی

اگرچه فاطمه بیمارهستی

توزخمی درودیوارهستی

ولی بااین تن وجسم نحیفت

برایم حیدرکرارهستی

نزن برهم دگرارامشم را

نکن اشفته تراسایشم را

کنارمن بمان حتی دراین حال

تودیگرردنکن این خواهشم را

زدرداسخوان درالتهابی

چه دردجان گدازوپرعذابی

نشستم درکناربسترتو

بمیرم من عجب وضع خرابی

توبازاری وناله خوگرفتی

جوانی!دست برپهلوگرفتی

دوسه ماهیست رویت راندیدم

چراازمرتضایت روگرفتی

تو یار زاده ی بیت عتیقی

تو دری،کهربایی یا عقیقی

دوچشمم میخ دررادیدگفتم

خدای من عجب زخم عمیقی

 

 شاعر :  بهرام خیرالهی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه-نوروز

 

شد فاطمیه باده ی كوثر بیارید

از آسمانها شور یا حیدر بیارید

كو .. روضه خوان تا مقتل كوچه بخواند

قدری برایم تربت مادر بیارید

من آمدم دور سر مادر بگردم

گرچه زمین گیرم برایم پر بیارید

یا جای مرهم روی زخم دست و پایم

از خانه دلدار خاكستر بیارید

ای عاشقان فاطمه هر فاطمیه

توشه برای حسرت محشر بیارید

وقتی دل آقا گرفته اول سال

پیراهن شادی خود را در بیارید

عزم گریبان چاك دادن دارم امشب

از روضه های سخت رنج آور بیارید

مادر به همراه پسر در كوچه می رفت

اینجا كمی هم حرف نیلوفر بیارد

دستی خشن در راه چشم ماه را بست

سینه زنان! فریاد و چشم تر بیارید

اما به جان فاطمه هرگز ... مبادا ...

حرفی زگوش زخمی و معجر بیارید

از بعد كوچه مادرم افتاد از پای

مرهم برای لالۀ پرپر بیارید

**

با قافیه رفتم به جایی كه كسی گفت

آبی برای كودكم اصغر بیارید

در مجلس مادر پریشان حسینیم

ذكری از آن سالار  بی لشگر بیارید

آمدم به یادم یك حرامی داد می زد

ای لشگر كوفه برایم سر بیارید

افتاده روی خاك مهتاب دو عالم

شد فاطمیه اول ماه محرم

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-از سقیفه تا شهادت

 

مدینه غرق ماتم بود و دلها خانه غم بود

فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد مات بود

سکوت آفرینش با قیام حشر توأم بود

سراسر مسلمین را قامت از بار الم خم بود

خلایق با دلی بشکسته می‌گفتند پیوسته

محمد در سرای جاودانی رخت بر بسته

در آن روزی که خون جاری ز چشم هر مسلمان بود

گلوی آفرینش پاره از فریاد و افغان بود

سپهر نیلگون را در درون سینه طوفان بود

علی مشغول غسل آن سفیر پاک یزدان بود

به نقش دوستی دشمن سرکین آفریدن داشت

-ز جسم زنده قرآن هوای خون مکیدن داشت

سقیفه مرز شورای افرادی ستمگر بود

سقیفه پایگاه خصم سرسخت پیمبر بود

جنایت، حق کشی غارت ستم، در حق حیدر بود

نه بلکه جنگ با قرآن و اسلام و پیمبر بود

در آنجا با حضور چند تن اوباش شورا شد

جنایاتی که در او تا قیامت رفته امضاء شد

اگر برپا نمی‌گردید این شورای ننگ آور

نمیگردید ره گم کرده‌ای اسلام را رهبر

نمی‌شد غصب حق بن عم و داماد پیغمبر

نمیزد بر سرای فاطمه دست خسی آذر

یزید و ظلمهایش بود محصول همین شورا

که خون‌ها ریخت از آزادگان لعنت بر این شورا

چه شورایی که باب فتنه از آغاز آن وا شد

چه شورایی که با آن قامت عدل و شرف، تا شد

چه شورایی که با آن رخنه در اسلام پیدا شد

چه شورایی که استحکام آن با خون زهرا شد

نفاق و فتنه و آشوب و طغیان بود این شورا

ستم در حقّ اهل بیت و قرآن بود این شورا

دو روز اسلام را رخت غم و اندوه شد در بر

یکی در روز شورا و یکی در مرگ پیغمبر

به مرگ مصطفی شد عالم اسلام بی رهبر

به شورا گشت کوته دست خلق از دامن حیدر

کسیکه قائل قول سلونی بود تنها شد

خسی که از اقیلونی سخن میگفت، مولا شد

سیه ماری که عمری لانه در آغوش قرآن داشت

به قصد پیکر دین در دهان پر زهر دندان داشت

به باطن کفر و در ظاهر هزاران رنگ ایمان داشت

صمد گوی و صنم‌ها در درون سینه پنهان داشت

پس از مرگ نبی اسلام را پنداشت بی رهبر

به مسجد آمد و زد حلقه در محراب پیغمبر

شده چوپان مردم گرگ خون آشام از یکسو

گشوده چنگ بر نابودی اسلام از یکسو

مسلمانان بسان مردگان آرام از یکسو

امیرالمؤمنین تنها در آن ایّام از یکسو

به چشم نازبیننش بود از رنج و الم خاری

نبود او را بغیر از فاطمه یار وفاداری

همه این رنج‌ها محصول آن شورای ننگین بود

که اصلش جنگ با قرآن و نامش یاری دین بود

علی را جاری از چشم خدا بین اشک خونین بود

عدو مست خلافت بود و کامش سخت شیرین بود

چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پزد

شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد

هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود

سرکش بی کسی بر چهرة اسلام پیدا بود

که در موج فضا آتش بلند از بیت زهرا بود

امیر مؤمنان هم در سکوت خلق تنها بود

کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را

سکوت خلق و همراهیّ دشمن، کشت زهرا را

برون شد ز آستین حق کشی‌ها دست بیدادی

شرر افروخت در بیت ولایت سست بنیادی

که سرزد شعله‌اش از قلب هر انسان آزادی

تو گویی در درون شعله‌هایش بود فریادی

که آن فریاد از عمق دل دخت پیمبر بود

ولی افسوس گوش امّت از بشنیدنش کر بود

هنوز آن آتش سوزنده در دلها شرر دارد

هنوز از دیده جاری شیعه خوناب جگر دارد

به هر صبح و مسا، فریاد و اشک بیشتر دارد

مگر روزی که فرزندش نقاب از چهره بردارد

نماید همو خورشید فلک رخسار دلجو را

بگیرد انتقام مادر بشکسته پهلو را

امام منتظر ای مهدی موعود ادرکنی

ولی الله اعظم حجّت معبود ادرکنی

فروزان روی حق را شاهد و مشهود ادرکنی

الا ای کعبه دل قبلة مقصود ادرکنی

مپوش از خلق ای پشت حقایق روی زیبا را

اجابت کن دعای «میثم» افتاده از پا را

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه - اشعار مدح - محمد جواد الهی پور

 

عالم اسیر جزر و مد بی قراری ات

طوفان چه کرده با دل دریا کناری ات

 

رخ در محاق برده ای ای ماه نیمه جان

نیلی شده ست روی تو از زخم کاری ات

 

دریای صبر…کوه نجابت…شکوه عشق

حیرت زده ست عاشقی از بردباری ات

 

در راه عشق صرف نظر کردی از وجود

جان جهان فدای ولایتمداری ات

 

تشبیه تو به هرچه به جزتو قشنگ نیست

پیش رخ تو نیلی دریا که رنگ نیست

 

درخانه سادگی و صفا موج می زند

در هر طرف حضور خدا موج می زند

 

لب بسته ایم و ناله ی دلهایمان بلند

در این سکوت محض، صدا موج می زند

 

مادر کنار پنجره پهلو گرفته است

بابا میان اشک و دعا موج می زند

 

سجاده ات دریچه ی بازی ست رو به عرش

درآن عبادت دو سرا موج می زند

 

گرچه دلش از آنهمه غم در تلاطم است

با این وجود وقت دعا فکر مردم است

 

کوه از غم تو دست به پهلو گرفته است

با ناله ات زمین و زمان خو گرفته است

 

از بازوی شکسته نگفتی که نشکند

کرار از تو قوت بازو گرفته است

 

ای چادر تو اوج حجاب و عفاف زن

از کور، مثل تو چه کسی رو گرفته است

 

در پرده های عصمتی و خانه ی تو نور

امروز شمع عمر تو سوسو گرفته است

 

از خانه ی تو نور به افلاک می رود

جان ابوتراب سوی خاک می رود

 

سرمایه ی سلاله ی نور و امامتی

امّید نا امیدی روز قیامتی

 

مدیون بخشش تو مدینه… نه…عالم است

آغاز بخششی و تمام کرامتی

 

آتش کجا و دیده ی گریان ماتمت

لبخند سربلندی روز ندامتی

 

با پهلوی شکسته به دنبال مرتضی

چشم جهان ندیده چنین استقامتی

 

باید در عاشقی به شما اقتدا کنیم

رخصت گرفته ایم که مادر صداکنیم

 

محمد جواد الهی پور

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  7:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها