0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مدینه از سرِ من خواب برداشت
صفا از خانه ی مهتاب برداشت

تو رفتی بعد تو با گریه هایم
تمام خانه ام را آب برداشت

تو افتادی زمین و فضه می گفت
درِ این خانه از جا، تاب برداشت

خدا را شکر فضه بود و، آمد
به زحمت از پر تو باب، برداشت

گهی زخم تو، گاهی چشم زینب
ز دست میخ در خوناب برداشت

ز قنفذ مالیاتش را برای..
...دو ضربه، زاده ی خَطّاب برداشت

رضاباقریان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهرای من نبود آن که بیفتد بروی خاک

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

 

شاعر: محمد هاشم مصطفوی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سوختم ز آتش داغ تو ندانم چه کنم
شرر افتاده به غمخانه ی جانم چه کنم

بعد تو بیکس و بی یاور و تنها شده ام
رفته از دست برون تاب و توانم چه کنم

 

روز بر روز تو می نالم و شب بر شب تو
برده طاقت ز کفم اشک روانم چه کنم

مانده ام با که بگویم که چه آمد بسرم
عقده دل شده این راز نهانم چه کنم

آن نشانی که تو برسینه زدی از امت
بردی ای دوست ندادی تو نشانم چه کنم

زندگی مشکل و در سینه نفس تنگ شده
عاجز از گفتن آن مانده زبانم چه کنم

آب از دیده ی خونبار به بارم شب و روز
که شدی کشته تو ای تازه جوانم چه کنم

رفتی آخر ز برم یار ستمدیده من
همه شب تا به سحر اشک فشانم چه کنم

«کربلایی » به عزای تو بگفتا به فغان
مانده است از غم تو نطق و بیانم چه کنم

 

مرحوم ناد علی کربلایی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مادرم گشته گرفتار تنش میلرزد

نیمه جانی شده بسیار تنش میلرزد

باز با بوسه در آغوش گرفته من را

اصلاً انگار نه انگار تنش میلرزد

همه ی سعی من این است نلرزد دستش

ولی افسوس به ناچار تنش میلرزد

دست به دیوار خودش راه رود آهسته

در کنار در و دیوار تنش میلرزد

رو به در بستر او را نگذارید دگر

میخورد چشم به مسمار تنش میلرزد

علتش چیست حسن اینکه تنت میلرزد؟

مادر هر دفعه و هر بار تنش میلرزد

 

شاعر: یاسین قاسمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یک کوه غم به سینه تلمبار می شود

وقتی ز درد فاطمه بیدار می شود

این روز ها نماز شب او نشسته است

وقت قیام دیده ی او تار می شود

گاهی به شانه های حسن تکیه می کند

یا تکیه اش به شانه ی دیوار می شود

پیراهن سفید تنش تازه شسته بود

نگذشته ساعتی که گلدار می شود

گاهی میان عزم سفر فکر می کند

آیا کسی برای علی یار میشود

حتی برای دلخوشی مرتضا که هست

مشغول کار با تن بیمار میشود

شمعی که آب گشته سبکبال رفت و غم

روی سر علی همه آوار می شود

خانه بدون فاطمه غمخانه بیش نیست

زهرا که نیست خانه دلآزار می شود

کی رفته  او به خواب ز دردی که داشته

بازو برای سینه پرستار می شود

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

در راه علی که حفظ جان واجب نیست
در کوچ که حفظ آشیان واجب نیست
خود یک تنه لشگر علی هستم من
صد حیف جهاد بر زنان واجب نیست

مهدی برجلو

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سروی شکست و بید مجنون شد
یک گوشه قلب باغبان خون شد
آنقدر گلاب از گل ترشح کرد
که برگ های لاله گلگون شد

وقتی که زهره بین آتش سوخت
سیاره ای همواره محزون شد
گویا که حوض کوثر است این تن
آنقدر خون آمد که جیحون شد
مادر فدا شد پا گرفتیم و
بر خون زهرا شیعه مدیون شد
اصلا نمیگنجد غمش در ظرف های شعر
حالا شعور قافیه از وزن بیرون شد

مهدی برجلو

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از غصه سرتاسر شدی این چند ماهه
دلتنگ پیغمبر شدی این چند ماهه

وقتی شنیدی دست من را صبر بسته
یک پارچه حیدر شدی این چند ماهه

با خطبه هایت هرکجا فتنه به پا شد
پیغمبرِ دیگر شدی این چند ماهه

دیدی که تنها مانده ام، زهرا برایم…
… سینه سپر، لشکر شدی این چند ماهه

حق داری اصلا خنده روی لب نداری
خسته از این بستر شدی این چند ماهه

من که خبر دارم… نپوشان صورتت را
یاسِ علی! پرپر شدی این چند ماهه

دارد علی دق می کند از این مصیبت
این قدر که لاغر شدی این چند ماهه

شرمنده ام زهرا در این کوچه… در این راه…
خاکی سرِ معبر شدی این چند ماهه

داغت قد من را شکست اما تو انگار
از من خمیده تر شدی این چند ماهه

فهمیدم از این لاله ها، حق داشتی که
پنهان در این معجر شدی این چند ماهه

غیر از خیال و سایه ای از تو نمانده
از سایه هم کمتر شدی این چند ماهه

محمد جواد شیرازی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دست بردار از سر این میخ که بی فایدست 

بر نخواهد گشت محسن پس علی جان صبر کن

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-از زبان حضرت زینب(س)

 

نگاهم کن منم زینب... که هستم تشنه ی رویت

نبینم ناخوش احوالی، خودم هستم دعاگویت

چه باشی صاحب منبر، چه باشی کنج این بستر

همیشه قبله ی من هست محراب دو ابرویت

در این خانه ملک گهواره جنبان حسینت شد

تمام انبیا هستند سائل بر سر کویت

تو آن حوریه ای هستی که مریم خادمت گشته

تو آن انسیه ای هستی که قرآن شد ثناگویت

یگانه حامی حیدر، نبینم غربتت مادر

همه دار و ندار من فدای تار گیسویت

چرا این روسری را از سر خود بر نمیداری

زبانم لال... آن شعله چه کرده با سر مویت؟!

یقین دارم که ای مادر به روی خاک افتادی

که خاک کوچه ی جدّم شدیدا می دهد بویت

الهی بشکند دستش که بازویت ورم کرده

چگونه زد مگر قنفذ غلافش را به بازویت؟!

گروهی بر در خانه به بابایم علی گفتند:

دگر در بین این خانه نمی ماند پرستویت...

...بگو که گریه هایش را کمی کمتر کند زهرا...

...که ما خسته شدیم از زندگی با آهِ بانویت

مراهم دوره کردند و زنان طعنه زنان گفتند...

...شکسته دست مادر پس بزن خود شانه بر مویت

بگو با زینبت مادر، قدم که می زنی آخر

چرا دستی به دیوار است و دستی روی پهلویت...؟!

دلم خون می شود وقتی که چشمم بر تو می افتد

بگو این جای پنجه چیست افتاده است بر رویت؟!

قنوت دیشبت بدجور قلبم را زده آتش

چرا بالا نمی آید دگر دستِ خداجویت؟!

شنیدم بی حیا قصد ملاقات تو را دارد

الهی بشکند پایش نبینم آمده سویت

 

مهدی علی قاسمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

باید آیینه را قسم بدهم
صورتت را به من نشان بدهد
دیدن روی ماه تو, تنها
میتواند به من توان بدهد

رو گرفتی ...خسوف شد ...شبها
آه ! از سوزِ مانده بر لبها
نفَسی زنده کن مرا که فقط
میتواند دَمِ تو ،جان بدهد

اَنتِ روحُ الحیاةِ...لَم یَرضا
بعدَکِ جسمُنا عنِ الدنیا
دونَنا، لا تُسافِري زهرا !
كاش هجران، كمي امان بدهد

جز من و کودکان و سلمان و
دو سه یارِ "به حق-مسلمان"م
یک نفر نیست در مدينه به ما
برسد ...آب دستمان بدهد

اینهمه زخم... آه... اینهمه زخم
رازهای تو بود و دَم نزدی
چاره سازِ علی...بگو چه کنم؟
کیست تا مَرهَمی نشان بدهد؟
.
.
. "کمی آبِ روان بریز اسماء... ."
.
.عذر ميخواهم از همه سادات!
روضه ،سنگین شده...کسی باید
آبِ قندی به روضه خوان بدهد

 

عارفه دهقانی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح و هجوم به بیت ولایت

 

هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست

دل کندن از دلبستگیها، از وطن هم هست

گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست

"در باغ اگر گل هست, پهلویش چمن هم هست"

وقتى که در باز است حرف باز کردن نیست

وقت گدایى که مجال ناز کردن نیست

پروانه بودن به همین پرواز کردن نیست

"گر خواستى پروانه باشى سوختن هم هست"

لازم نکرده هیچکس ما را نگه دارد

ما را دو عالم بس اگر مولا نگه دارد

سرمایه اى دارى بده زهرا نگه دارد

"زیرا که در این راه حتما راهزن هم هست"

هر وقت دردى هست , یا هر وقت آهى هست

از جانب معشوق ما حتما نگاهى هست

در کوله بار ما اگر بار گناهى هست

اما خوشم, زیرا دعاى پنج تن هم هست"

داریم ما از دو برادر, هر چه را داریم

پس کربلا را از حسین و مجتبا داریم

گیرم مدینه بسته گردد,کربلا داریم

قبرحسین بن على قبر حسن هم هست

نامى که هر شب با توسل میبرم زهراست

مهر على را دارم و بالاسرم زهراست

من بچه این خانه ام,پس مادرم زهراست

آرى به فکرم هست زهرا, دائما هم هست"

آتش گرفته گلشنى در پیش همسایه

خاکى شده چه دامنى در پیش همسایه

این را که دارى میزنى در پیش همسایه

تازه پدر از دست داده, تازه زن هم هست

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

اصلا نفوذ خطبه ی من بی اثر شده است...

...یا اینکه گوش مردم این شهر کر شده است؟

دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم

بابا ببین که دختر تو خون جگر شده است

آنقدر بعد تو بدنم ضرب دیده است

دستم...سرم....تمامِ تنم مختصر شده است

مرهم اثر نمی کند و دردسر شده

این زخم روی دست، سرش بازتر شده است

دیگر توانِ بازویم از دست رفته است

گویا کبودی و ورمش بیشتر شده است

اجرِ رسالتت ثمرش تار گشتنِ...

...چشمانِ من ز ضربه ی آن خیره سر شده است

باعث شده است دور و برم تیره تر شود

دردی که روی گونه ی من مستقر شده است

هرشب برای محسن خود گریه می کنم

از آن زمان که قتلگهش پشت در شده است

یادم نمی رود که بدون مقدمه

دیدم که چادرِ سر من شعله ور شده است

باز استخوان سینه ی من درد می کند

حتی نفس کشیدن من دردسر شده است

فضه بیا که وقت نماز است چاره کن

از خونِ دست، پیرهنم باز، تر شده است

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

شامل الطاف بی حدّ علی گردیده است

هر که را در این عزا با دیده ی تر دیده است

نوکر زهرا مقامش از مَلَک هم برتر است

خاک پاهایش مقدس ، جای آن بر دیده است

هر گنهکاری که آمد عبد این دربار شد...

...رحمت حق را به خود چندین برابر دیده است

لحظه ی جان دادنش هرکس که نوکر بوده است

صاحب این خانه را ساعات آخر دیده است

چندسالی می شود در فاطمیه چشم من

در میان روضه ها تا دیده نوکر دیده است

هرکه شد سینه زن او در قبالش خیر دید

منکر زهرا فقط در زندگی شر دیده است

با عنایات خود زهراست گر هر بنده ای

شیعه و دیوانه ی کوی علی گردیده است

همچو زهرا لعن کرده شیعه بعد از مصطفی

هرکسی را جای حیدر روی منبر دیده است

علت اسلام آن مرد یهودی روشن است:

دستهای بسته ی سردار خیبر دیده است

بعد از آن کوچه گرفته مجتبی لکنت زبان

پیر شد وقتی که خون سینه بر در دیده است

باید از فضه بپرسی که چه شد در پشت در

ماجرای پشت در را فضه بهتر دیده است

زخم پهلو ، خون سینه ، بازوی مجروح را

گر ندیده هیچ چشمی... چشم دختر دیده است

دخترش دق کرده از بس لاله های سرخ را...

...بر لباس مادر و بر روی بستر دیده است

 

 

مهدی علی قاسمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

با شانه ای لرزان کنار یک نفر برگشت
از کوچه با تصویر تلخ یک خبر برگشت

تا خانه ای لبریز از بوی خیانت رفت
از کوچه ای لبریز از بوی خطر برگشت

 

افتاد کنج خانه وقتی آمد از کوچه
از کوچه ها پروانه ای بی بال و پر برگشت

یک ضربه جایش ماند روی هر دو تا گونه
آن طور زد نامرد، وقتی خورد سر برگشت

روی زمین افتاد مادر مثل روزی که
سمت حیاط خانه اش با ضرب، در برگشت

دست پسر در دست هایش بود وقتی رفت
دستش میان دست لرزان پسر، برگشت
وحید دکامین

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها