0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 

چشمه در چشمه آتش آمده بود ، تا بجوشد به هرم  كوثر تو

چه غم از تازیانه های كبود ، آب و آتش گذشته از سر تو

مشت كردی صدای حیدر را، گریه ی بی صدای حیدر را

روی دیوار سینه می كوبید ، ذوالفقارش به جای حیدر تو

می كشیدی و می كشید زمین ، می كشیدی و می كشید زمان

نقشی از چادری زمین خورده، نقشی از دستهای آخر تو

كوه هم بود خرد می گردید، در طوافی كه دستهای تو داشت

می شدی دور و دورتر می شد، حجرالاسود مطهر تو

زخم ها می نشست و بر می خاست  ، چشمهای تو روی خاك افتاد

توی قاب نگاه زاویه دار ، تار شد عكس سایه ی سر تو

كوچه، سیلی، شكستگی، تحقیر ، ضربه ، دیوار ، گوشواره ، حسن

خاطراتی كه رفت بی نوبت ، از تماشای دیده ی تر تو

زخم می ریخت از سرا پایت ، شعله شد چشمهای دریایت

آمدی با خود آتش آوردی ، سر می انداخت تیغ باور تو

مسجد از پا نشست ، زانو زد ، كوچه دیوارهاش دل دادند

نور از راه آمد و شیطان ، تیغ انداخت در برابر تو

دست افتاده باز بالا برد، دست توحید را شبیه غدیر

باز دور سر تو می گردید ، مثل پروانه یارو یاور تو

مادر شعر های سرخ و كبود ، زخمی تیغ و بغض و آتش و دود

كاش از راه آسمان برسد، پسر خاكی دلاور تو

 

حامد اهور

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

 

امسال هم نوکر حسابم کردی آقا

بد بودم امّا انتخابم کردی آقا

در مجلس روضه مرا هم راه دادی

یک بار دیگر مستجابم کردی آقا

اصلاً نگفتی که برو ، برگرد ، جا نیست

آه از خجالت خیسِ آبم کردی آقا

کوهِ گناهم را تو نادیده گرفتی

با لطف خود غرق ثوابم کردی آقا

مثل همیشه آبرویم را خریدی

پیش همه عالی جنابم کردی آقا

از اولش کارِ تو ذرّه پروری بود

در آخرش هم آفتابم کردی آقا

بالِ فرشته فرشِ راهِ عرشی ام شد

تا «خادم الزّهرا» خطابم کردی آقا

زهرا نوشت و پای آن را مُهر کردی

با این قباله کامیابم کردی آقا

یک «آه مادر» گفتی و آتش گرفتم

از میخ در گفتی کبابم کردی آقا

 

محمد فردوسی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت

 

و قصه خواست ببیند یکی نبودش را

بنا کند پس از آن گنبد کبودش را

خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود

یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود

یکی نبود که جانی به داستان بدهد

و مثل آینه او را به او نشان بدهد

یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد

یکی که نور خودش را از او عبور دهد

یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود

و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود

نوشت آینه و خواست برملا باشد

نخواست غیر خودش هیچ کس خدا باشد

نوشت آینه و محو او شد آیینه

نخواست آینه اش از خودش جدا باشد

شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد

که انعکاس خداوندی خدا باشد

شکفت آینه و شد دوازده چشمه

و خواست تا که در این چشمه ها فنا باشد

و چشمه ها همه رفتند تا به او برسند

به او که خواست خدا چشمه ی بقا باشد

نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید

که اصلاً از همه ی قیدها رها باشد

خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود

که خواست، آینه ناموس کبریا باشد

نشست؛ بر رخ آیینه اش نقاب انداخت

و نرم سایه ی خود را بر آفتاب انداخت

در این حجاب، جلال و جمال "او" پیداست

"هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست"

نشاند پیش خودش یاس آفرینش را

و داد دسته ی دستاس آفرینش را

به دست او که دو عالم، غبار معجر او

و داد دست خدا را به دست دیگر او

به قصه گفت ببیند یکی نبودش را

بنا کند پس از این گنبد کبودش را...

**

رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود

زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود

چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش

انار تازه بچیند برای او در عرش

کمی بلندتر از گریه های کودکشان

درخت های جهان در حیاط کوچکشان

کنار باغچه، زن داشت ربنا می کاشت

برای تک تک همسایه ها دعا می کاشت

و بی قرارتر از کودکی که در بر داشت

غروب می شد و زن فکر شام در سر داشت

چه خانه ای ست که حتی نسیم در می زد

فدای قلب تو وقتی یتیم در می زد

صدای پا که می آمد تو پشت در بودی

به یاد در زدن هر شب پدر بودی

فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود

اسیر لقمه ی نانت فقیر آمده بود

صدای پا که می آید... علی ست شاید... نه...

همیشه پشت در اما...کسی که باید... نه...

نسیمی از خم کوچه، بهار می آورد

علی برای حبیبش انار می آورد

خبر دهان به دهان شد انار را بردند

و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند

انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...

به چادرت ننشیند غبار هم... اما...

قرار بود که تنها تو کار ِخانه کنی

نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی

فدای نافله ات! از خدا چه می خواهی؟

رمق نمانده برایت...شفا نمی خواهی؟

**

صدای گریه ی مردی غریب می آید

تو می روی همه جا بوی سیب می آید

تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی ماه

به عزت و شرف لاإله إلاالله

**

خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود

یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود

و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را

سیاه پوش کند گنبد کبودش را

 

حسن بیاتانی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-کوچه بنی هاشم

 

وقتی که جنگ داس با گل در بگیرد

گلخانه را اندوه سرتاسر بگیرد

بر طعنه های تند و تیز داس لعنت

نگذاشت یاس خانه برگ و بر بگیرد

مشتش گره کرده سرش فریاد میزد

بنچاق را میخواست از مادر بگیرد

جای گلاب از آن گل آتش گرفته

با ضربه اش،میخواست خاکستر بگیرد

یک گوشواره عهد را با گوش بشکست

امکان ندارد عهد خود از سر بگیرد

بر غیرت پوشیه اش برخورد بانو

باید تقاص از رنگ نیلوفر بگیرد

با گریه های مجتبی برگشت مادر

میخواست روحش بین کوچه پر بگیرد

بی اعتنا بر خاک چادر باز پاشد

باید که طفل خویش را در بر بگیرد

می رفت خانه باغبان تنها نماند

تا رنگ لاله پهلوی بستر بگیرد

او اشک چشم مرتضی را پاک میکرد

اینگونه جام از ساقی کوثر بگیرد

 

محسن حنیفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

بیمارم و به سر زده سودای مرگ را

دارم به هر نماز تمنای مرگ را

لب بست از ترنم آمین که زینبم

در گریه ام شنید تقاضای مرگ را

من میزنم نفس نفس از درد و بشنوم

در هر نفس صدای قدم های مرگ را

سیلی و تازیانه و ضرب لگد، زدند

بر دفتر حیات من امضای مرگ را

سخت است دوری تو برایم ولی علی

خواهم به درد خویش مداوای مرگ را

عشق تو زنده داشت مرا ورنه بارها

کردم در آن میانه تماشای مرگ را

یارب به حق فاطمه در کام شیعیان

شیرین نما تو تلخی غم های مرگ را

 

سید رضا موید

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گره به کار فتاده , گره گشاى همه
صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه

اگر غلام تو هستند من غلام همه
اگر گداى تو هستند من گداى همه

قسم به کعبه تعجب نمیکند کعبه
اگر مراد تو باشى ز ربناى همه

رسول گفت که : یک هشتم عدس کافى ست
محبت اسدالله, على, براى همه

قبول کردن و رد کردنش به دست علی ست
نخست سمت نجف می رود دعاى همه

سر مرا به دو تا تکه سنگ بند نکن
نجف براى من و کعبه هم براى همه

شریک کرد خدا شیعه ى تو را با تو
نوشته اند ثواب تو را به پاى همه

على پرستى ما بندگان اگر کفر است
چرا مشاهده شد در على خداى همه

خدا نیاز ندارد عبادت ما را
نماز خوانده على یک تنه به جاى همه

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-زبان حال امام حسین(ع)

 

ببش از این سوختن نمیخواهم

گریه بر خویشتن نمیخواهم

مده زحمت به بازویت مادر

به خدا پیرهن نمیخواهم

فکر عریانی مرا تو مکن

غرق در خون کفن نمیخواهم

درد داری تو استراحت کن

نیمه شب آب من نمیخواهم

شرح این گوشوار خونی را

من دگر از حسن نمیخواهم

وقت قتلم نیا سوی گودال

وقت کشته شدن نمیخواهم....

...تو ببینی که شمر می آید

از تو بر سر زدن نمیخواهم

روی تو سایه ای کبودین داشت

سر سالم به تن نمیخواهم

وعدۀ ما دوتا، میان تنور

بیش ازاین سوختن نمیخواهم

 

محمد جواد پرچمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

نشنوی تو عجز ما دیگر نمی آید به کار
تانخواهی روی این تن،سر نمی آید به کار
امتحان نوکری , معیار قنبر بودن است
درب این خانه به جز قنبر نمی آید به کار

تا تو هستی دور تو جمعند نوکرها به شوق
مجلس شاهانه جز نوکر نمی آید به کار
من یتیمم نیمه شبها توبه من سرمیزنی؟
تا تو را دارم پدر مادر نمی آیدبه کار
انقدر کوتاه می آید که تو راضی شوی
جز رضای دوست در محشر نمی آید به کار
یوسف از نافهمی عشاق زندانی شده
علتش این است حالا گر نمی آید به کار
دار عشاق است از نخل همان خرمافروش
جز رطب در این بیابان در نمی آید بکار
داد گردنبند خود را تا گدا راضی شود
در قبال یک فقیر این زر نمی اید به کار
صدفدک هم ارث زهرا باشد اینها می برند
این فدک ها اول و آخر نمی آیدبه کار
یک نفر سیلی زد و چل تن لگد با این حساب
محسنی از فاطمه دیگر نمی آید به کار
داد می زد؛خانه را با اهل ان اتش زنید
در مسلمانی دگر حیدر نمی آید به کار

جواد دیندار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

« کوچه و زبانحال امام حسن (ع) »

می نویسم به چشمِ تَر مادر
می نویسم به رویِ دَر مادر
با همین پاره یِ جگر مادر
سوختم از سکوت اگر مادر
می نویسم مرا بِبَر مادر

خواهرم نامِ مادر آورده
چادرِ گریه آور آورده
غمِ من باز هم سر آورده
کوچه دادِ مرا در آورده
باز رفتم به آن گذر مادر

کوچه بود و عبورِ بانویش
کوچه و یک بهشت در کویش
مادری و فرشته هر سویش
باد حتیٰ نخورده بر رویش
من در آن  کوچه بی خبر مادر

کوچه بود و غروبِ غم بارش
کوچه بود و دو تا عزا دارش
کوچه ی سنگی و دو دیوارش
کوچه و سنگهای بسیارش
کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر

دیدم آنجا هزار مشکل را
بسته بودند راهِ منزل را
جمعِ نامحرم و ارازل را
دیدم آن روز دستِ قاتل را
وای از چشمِ خیره سَر مادر

چشمِ خود را که بست زد سیلی
دید بی حیدر است زد سیلی
وای با پشتِ دست زد سیلی
گونه ای را شکست زد سیلی
سنگِ دیوار بود و سر مادر

می زدم داد که نزن نامرد
کُشتی اش پیشِ چشم من نامرد
جایِ مادر مرا بزن نامرد
یک نفر بین چند تن نامرد
از غرورم شکسته تر مادر

او زد و هر دوتا زمین خوردیم
هر دوتا بی هوا زمین خوردیم
پیش نامردها زمین خوردیم
خنده کردند تا زمین خوردیم
چادر و خون و خاکِ تر مادر

حسن لطفی

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد

رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد

دستی که می بوسیدی اش نوبت به نوبت
در کوچه با ضرب غلاف از کار افتاد

با مخزن الاسرار من لج کرده بودند
یک جور زد بر سینه ام مسمار افتاد

من که خودم از حال رفتم! فضه میگفت:
در شُل شد و روی سرم انگار افتاد

یک عده اَبْتر انتقام از من گرفتند
بارم میان آن در و دیوار افتاد

افتادم و از روی من یک شهر رد شد
یَثرب به فکر اذیت و آزار افتاد

شلاق بالا رفت و من چیزی ندیدم
رَدّش ولی بر بازویم بسیار افتاد

من کوچه رفتم دخترانم ارث بردند
زینب گذارش تا سر بازار افتاد

من بین زنهای مدینه خطبه خواندم
او در میان دسته ی اشرار افتاد

شاعر: ؟؟؟

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

« زبان حال امیر المومنین علیه السلام»

صدشکر که از پیش من این یار نرفته

یادش ز من غمزده انگار نرفته

زهرا کمکم کن ز فراق تو نمیرم

تا قبل تو این حیدر کرار نرفته

من راضی ام اصلا که بمیرم تو بمانی

باشی تو به چشمان علی خار نرفته

این وضع بدی هست که من خوبم و تو نه

جانم به فدای تن تبدار نرفته

خواهش نکن اینقدر کنیزان تو هستند

اصلا به توان کم تو کار نرفته

از خس خس تو بند شده راه گلویم

صد بار نفس امده یک بار نرفته

من شسته ام اما حسنت خیره شده باز

انگار که خون از در و دیوار نرفته

ای وای من ای وای من ای وای من ای وای

از یاد من ان اذیت و آزار نرفته

 

جواد دیندار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

« زبانحال امیرالمومنین (ع) »

از کفم رفته همه دار و ندارم چه کنم؟

من اگر از غم این داغ نبارم چه کنم؟

خانه ام سوخته و این دل من سوخته تر…

خانه ام هیچ، بگو با دل زارم چه کنم؟

باغبان بودم و گلهام لگدمال شدند

رفته از دست همه باغ و بهارم چه کنم؟!

مانده از خانه به مسجد رد خونت زهرا

اگر افتاد به کوچه سر و کارم چه کنم؟!

همدم ام! بعد تو آه است فقط همدم من

نشود هیچ کسی مثل تو یارم… چه کنم؟

ذوالفقاری که به دستم به دل میدان بود

حال در خانه شکسته است کنارم چه کنم؟

روی دستم به دل شب بدنت مانده عزیز

به دل خاک تو را من نسپارم چه کنم؟

 

محمدسجاد عادلی

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

(لطفاً در حال و هوای فاطمی خوانده شود)

ظهور عصمت پروردگار زهرا بود
جمال حقّ علی آیینه دار زهرا بود

اگر تجلی اسم هوالکریم علیست
قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود

تبسم لب او غم ز چهره ها میبرد
لطیف تر ز نسیم بهار زهرا بود

به دست خالی از این خانه سائلی نرود
که در کنار علی خانه دار زهرا بود

قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت
میان دست علی ذوالفقار، زهرا بود

اگر که نام علی هم ردیف با نمک است
بر این ملیح زمانه نگار زهرا بود

همه زمین و زمان در مطاف روی علیست
به این مطاف معظّم مدار زهرا بود

حسن کریم، حسین دستگیر عالمیان
همیشه علت این اعتبار زهرا بود

همه به مادرشان افتخار میکردند
تمام عزّت ایل و تبار زهرا بود

همیشه حرف شفاعت که در میان آمد
سخن ز بانوی ناقه سوار زهرا بود

شکست حرمت این خانواده پشتِ در
اسیر درد و غمی بی شمار زهرا بود

به وقت حمله همه ریختند درِ خانه
به زیر ضربه در آن گیر و دار زهرا بود

تمام دلنگرانی او حسین شده
برای کرب و بلا بیقرار زهرا بود

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

پیش چشم تری که باز شده
وسط معبری که باز شده
با اشاره پری که باز شده
میخورد به دری که باز شده

وای اگر که لگد بکار آید
ضربه پای بد بکار آید

حوریه بود و هیزم و آتش
چشم بی خیر مردم و آتش
چادری در تلاطم و آتش
بود در آن میان گم و آتش…

رحم بر صورتش نکرد اصلاً
لحظه ای راحتش نکرد اصلاً

چرخش در به سمت داخل بود
آنطرف دسته ى اراذل بود
مادری آن میانه حائل بود
پهلوی حق به میخ باطل بود

چوبه ها یک به یک جدا شده اند
دردسرهای مرتضی شده اند

دری افتاد و محوری افتاد
زنی افتاد و شوهری افتاد
سری افتاد و معجری افتاد
کوثری بین معبری افتاد

ناگهان وقت سوختن آمد
جان به لبهای پنج تن آمد

ازدحام و سر و صدا ای وای
پیش چشمان بچه ها ای وای
مادری زیر دست و پا ای وای
فضّه را میزند صدا ای وای

فضّه این داغ را چکار کند
ردّ شلاق را چکار کند

پُر گناهان ثواب را بردند
آب ماند و گلاب را بردند
شیرِ بین طناب را بردند
سنگها بوتراب را بردند

بی عمامه بسوی مسجد رفت
رنگ ایمان ز روی مسجد رفت

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

نیلى بوَد ز سیلى بیگانه، روى من

داغ پدر، سپید نموده ست موى من!

شبهاى درد و ناله و غم، تا سپیده دم

با پهلوى شكسته بود گفتگوى من!

تابى به تن نمانده و زینب ز روى مهر

وقت نماز آورَد آب وضوى من!

بیزارم از جفاى نفاق افكنانْ پدر!

جز مرگ در جهان نبوَد آرزوى من!

دخت تو از حریم ولایت دفاع كرد

چون بود آبروى على، آبروى من

رخت از جهان به سوى جنان مى كشیم ما

از كردگار خواهشم اینست: شوى من

تا ننگرد به بازوى آزرده و كبود

از زیر پیرهن بدهد شتستشوى من

روز جزا پناه دهم "تائب" حزین

گر آید از طریق محبت به سوى من

 

مرحوم نائب

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها