0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س(-کوچه بنی هاشم-زبانحال امام حسن (ع)

 

گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو

شد  أسفناک ترین روضه  از آنِ من و تو

دست طوفان به بهارِ رخ تو بُرد هجوم

منتهی شد اثر او به خزان من و تو

نرود تا ابد از یاد من آن لحظه که او

بی هوا آمد و افتاد به جان من و تو

یک زن و کودک مظلوم ، طرف مرد نبود

قدرت دست عرب داد نشان من و تو

من روی خاک نشستم تو به خاک افتادی

ضربه ها بس که گرفتند توان من و تو

زیر سنگینی این بار جهان کم آورد

شاهد گفتۀ من قد کمان من و تو

تند تر راه بیا خانۀ مان نزدیک است

حتم دارم شده بابا نگران من و تو

تو فقط چهره بپوشان و خیالت راحت

بو نبرده کسی از راز میان من و تو

پدرم می شکند گر که بفهمد چیزی

این دلیلی شده و بسته دهان من و تو

 

مهدی مقیمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه

 

دارد به غم "عشق"، سما میگِرید

بـــــاران خدا در همه جـا میگرید

باید که عزای فاطمه گــرم شود...

ما کم بگذاریم، خـــــدا میگرید

 

محمد کاظمی نیا

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است

معنى خیر کثیر این است، اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است

شرط پیغمبر شدن بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است

گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است

مى شود فهمید از طرز مناجات شبش
هرکه شد عبد خدا پروردگارش فاطمه است

فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است

پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است

به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است

هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است

آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است

زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است

مى چکد از دامنش خون، مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است

محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است

شاعر؟؟؟

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه

 

سلام فاطمیه باز پر زدم به هوایت

 سلام بر تو و بر اشک های صاحب عزایت

 

 سلام صاحب عزا جان فدای بغض گلویت

 سلام صاحب عزا جان فدای سوز صدایت

 

 نشسته اند دو تا چشم من گرسنه و تشنه

به پای سفره ی اشکت به شوق آب و غذایت

 

 دوباره گرد یتیمی گرفته آینه ات را

غبار چادر خاکی نشسته روی عبایت

 

 گدا رسیده و سوگند می خورد که بمیرد

اگر تو روضه بخوانی شبی برای گدایت

 

طناب بسته شده دور دست های علی را

بیا که باز کنی با ظهور عقده گشایت

 

نوشته اند که زهرا میان آن در و دیوار

ز سوز سینه دعای ظهور خوانده برايت

 

اجرا شده توسط حاج محمد رضا طاهری در شب اول فاطمیه 94

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بانو بگو که حالت خوب است و بهتری
من آب میشوم که تو در بین بستری
حیدر حریف غصه و غم ها نمیشود
این زندگی بدون تو معنا نمیشود

امروز فکر دوری از این خانه را نکن
فکری به حال بی کسی حیدرت بکن
زهرا تکان نخور کمرت درد میکند
قسمت به قسمت بدنت درد میکند
عجل وفاتی ات کمرم را شکسته است
گردو غبار غربت بر دل نشسته است
بی تو چگونه دخترمان دختری کند
کارهای خانه را بکند دلبری کند
در این سه ماه آخر بانو شکستی و
درب امید خود را بر من نبستی و
حالا چرا دعای لبت رفتنت شده؟
حرف تمام روزت دل کندنت شده؟
تنها ترین شهرم تنها ترم مکن
رحمی به این غریبی وچشم ترم بکن

حسین خیران

 

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از چشم های بچه ها دنیا بیاُفتد
وقتی که در بستر تنِ بابا بیاُفتد

بابا که بیمار است بیمار است دختر
بابا نباشد از غذا حتیٰ بیاُفتد

دختر که بی بابا شود باید بدانی
پیش از تمام بچه ها از پا بیاُفتد

از دستمالی که سرش بسته است زینب
امید دارد این تبِ بالا بیاُفتد

وقتی که شانه می زند می میرد از درد
وقتی که او پا می شود مولا بیاُفتد

پیداست تا پیشِ بقیع رَدِ مسیرش
از قطره خونی که در این صحرا بیاُفتد

بر شانه یِ دو کودکش می آید اما
یا خم شود از درد پهلو یا بیاُفتد

خاکِ مزارش را به سر می ریزد ای داد
آنقدر می گرید خودش آنجا بیاُفتد

مانند آن در ، سایبانش را شکستند
تا سایبانش بر سرِ آنها بیاُفتد

طوری زمین خورده که پلکش وانگردد
طوری زدندش تا به رویش جا بیاُفتد

در شام هم می گفت دختر بچه بابا
ای کاش راهت یک سحر اینجا بیاُفتد

باید توقع داشت پهلویی نماند
وقتی که دختر زیر دست و پا بیاُفتد

وقتی که دستش می شود جای دو چشمش
حَق می دهی این طفلِ نابینا بیاُفتد

تا سنگ فرشِ کوچه های شام را دید
دلشوره دارد از سَرِ نِی ها بیاُفتد

با تاب خوردنهایِ نیزه گفت عمه
آنقدر اینجا می زنندش تا بیاُفتد

بابا گذشت از من دعایی کن مبادا
دست کسی بر گیسویی تنها بیاُفتد

هر بار می بیند تنش را عمه جانش
بد جور یادِ مادرش زهرا بیاُفتد

شاعر : حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

غزل – شهادت حضرت زهرا(س)


خون پهلو آبروی بسترم را می برد
دردِ بازو طاقت بال و پرم را می برد
چندوقتی میشود نور دوچشمم رفته است
عاقبت سیلی تمام جوهرم را می برد
من برای حضرت مولا جوانی داده ام
این تلاشِ من، توانِ دیگرم را می برد
پشت در فریاد "یافضه" مرا از پا فتاد
حمله دشمن نوای آخرم را می برد
روی نیلی، میخِ در، مجروح آن کوچه منم
بی حیایی آخرش هم معجرم را می برد
روی خاک افتاده بودم ، جسمم از نا رفته بود
ضربه های بی هوایش پیکرم را می برد
هرچه باشد من زنم...اما سه ساله نیستم
کربلا با تازیانه دخترم را می برد
از کنار قتلگه طفلان من کردند عبور
ساربان با زورِ بازو لشگرم را می برد
گفتم از لشگر تمام خیمه ها غارت رود
بعدِ آن بر روی نیزه اصغرم را می برد

علی احمدیان - جنت

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گریه نکن فضه ببین حالم چه خوب است
زهرا همان زهرا فقط وقت غروب است
گریه نکن فکری به حال بچه ها کن
فکری به حال پر و بال بچه ها کن

فضه حواست باشد آنها کوچک هستند
سنی ندارند آه،خیلی کودک هستند
این بچه ها خیلی به من وابسته هستند
از بستر بیماری من خسته هستند
این بسترم را بعد مرگم جمع کن زود
تا زود یادشان رود مادر کجابود
این بسترم راجمع کن وقتی که رفتم
بال و پرم را جمع کن وقتی که رفتم
تاکید دارم که تو فکر بچه ها باش
فکر فضای خانه و آب و غذا باش
فکری به حال قلبشان که سوخته کن
فکری به حال چشم بر در دوخته کن
به مرتضی گفتم که در تعویض گردد
تا حال خانه دور از پاییز گردد
فضه,عزیزم خوب خانه را نظر کن
فکری برای حال آن دیوار و در کن
من شسته ام اما ببین دیوار پاک است؟
که دیدن یک لکه ی خون دردناک است
تاکید دارم خونی از من جانماند
از فاطمه چیزی در این دنیا نماند
فضه حسین و زینبم باهم عجینند
در شادی و غم هر دو باهم همنشینند
توبیشتر فکری بحال مجتبی کن
فکری برای رفتنش از کوچه ها کن
خیلی دلش ترسیده تنهایش نذاری
قلبش نگیرد با غم مادر نداری
او کوچه بامن بود دید آن ضربه ها را
آن ضربه های بیهوا با دست وپا را
گفتم فراموشش کن آخر مرد مادر
تنهاترین مرد غیور درد مادر…

فضه کمک کن یاد آن غمها نیفتد
در بین کوچه مجتبی تنها نیفتد
اما همین یک مطلب من جان فضه
بعد از من این دست من ودامان فضه
من به علی هم گفته ام فضه،حسین،آب
تاکید دارم باز هم فضه حسین، آب
او نیمه شبها تشنگی دارد همیشه
از تشنگی او اشک می باردهمیشه
بالاسرش هر شب ببر یک کاسه آبی
تا آب را نگذاشتی فضه نخوابی
دیگر کلام آخرمن یاور من
توبهترین بودی برایم مادر من
تنها همین یک غم برایم مانده تابوت
داغی به روی این دلم بنشانده تابوت
اسما برایم طرح تابوتی کشیده
که دور آن دیواره تا بالارسیده
تابوت اگر اینگونه شد… ممنونِ اسما
فضه تومیگویی علی میسازد آن را؟

جواد دیندار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

الامان فصل خزان در راه است
ناله های عرشیان در راه است
شهر را رنگ غم و بلا زنید
ماتم صاحب زمان در راه است
آسمان مرتضا به زیر خاک
آن معمای جهان در راه است
مادرو گهواره ی نیمه تمام
بونه های نوگلان در راه است
هیزم و طناب و دستان خدا
فعل آن طغیانگران در راه است
ماجرای کوچه باب روضه هاست
حنجرو تیرو کمان در راه است
پیرمردی با محاسن خضاب
بر سر نعش جوان در راه است
خیمه ها میسوزد از سوز عطش
روضه ی لب تشنگان در راه است
وای از زخم دل آل عبا
فکر پست ساربان در راه است
چقدر ساده بیانش میکنم
گودی و نیزه، سنان (لع) در راه است
بر عقیله سخت و دشوار شده
بی رقیه(س) کاروان در راه است
مژده آن روز ندایی برسد
یوسف کنعانیان در راه است......

 

سعید کسبی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه

 

خریدنی نشیدم و ز قیمت افتادیم

از آن به بعد چقدر از خجالت افتادیم

 

پی شما که نرفتیم گم شدیم همه

در این خرابه دنیا به حیرت افتادیم

 

بدون وصل تو به دنبال راحتی بودیم

ولی هزار برابر به زحمت افتادیم

 

گناه بالاخره ضربه خودش را زد

که مدتی ز فیض عبادت افتادیم

 

کمی ظرفیت ما دوباره مسئله شد

و بین راه وصالت به صورت افتادیم

 

بیا که منتظرانت غریبه شهر اند

بیا که بی تو در این درد غربت افتادیم

 

گرفت دامن ما را نگفتن از غم تو

درست وقت گدایی به لکنت افتادیم

 

هر آنچه ایم عزا دار داغ زهراییم

شبیه تو ز غم این مصیبت افتادیم

 

همین که چادر خاکی مادری دیدیم

به یاد کوچه و آن هتک حرمت افتادیم

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم
که من غریب ترین مرد در تمام زمینم

کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم
نشسته است از این سو فراق تو به کمینم

به حال و روز تو گیرم که اشک شرم نبارم
چه سازم این عرقی را که مانده روی جبینم

علی به خاطر بسترنشینی تو بگرید
تو هم به خاطر من گریه کن که خانه نشینم

به چادرت متوسل شدم که باز بمانی
منی که کهف امانم منی که حصن حصینم

برای سنگ مزارم پس از فراق تو بگذار
ز باغ پیرهنت لاله های سرخ بچینم

مرا شکستن پهلو مرا شکستن بازو
چنان شکست که من بعد با شکست عجینم

تو را زدند و خدا خواست من ببینم و دیدم
خدا کند که فراق تو را به چشم نبینم

محمدعلی بیابانی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بعد از سقیفه، پاک غرورم شکسته شد
دستم به کوچه،پیش نگاه تو بسته شد

در انتظار غنچهٔ نارسته بودم و
دیدم چگونه غنچهٔ نارسته رسته شد

مُردم هزار بار و خدا زنده ام گذاشت
روزیکه راه کوچه به روی تو بسته شد

جان علی دگر تو علی را بهم نریز
قلبم از این سکوتِ پر از درد خسته شد

طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
افتادی و امامِ تو از پانشسته شد

ای روزگار، دست جفا با علی چه کرد!
دیدی که جمع ما همه از هم گسسته شد

دشمن چه بد به خندهٔ من گریه میکند
جان علی مرو که علی سرشکسته شد

بانوی باردار که در وا نمیکند
بد جور استخوان تو گویا شکسته شد

شاعر؟؟؟

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه –  رضا یزدانی

 

به دنبال کسی هستم میان گریه ها هرشب

که میگویند میگرید غریب و بی صدا هرشب

 

کجا مجلس به پا کردی بیایم سینه زن باشم

بگیرم من نشانت از کدامین آشنا هر شب؟

 

تو را دیدند خیلی ها میان روضه ی زهرا

اگر این است، میخوانم فقط آن روضه را هرشب

 

تو را بین هیاهوی هوس گم میکنم هر روز

و پیدا میکنم در روضه های کربلا هرشب

 

اگر من باعث این غیبت طولانی ات هستم

بگو تا مرگ خود را هم بخواهم از خدا هرشب

 

رضا یزدانی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

غم می وزید شادیِ ما مختصر کند
شب می رسید کامِ مرا تلخ تر کند

کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کند

 

مادر که می رود همه ی خانه بی کس اند
مادر که هست خنده از اینجا گذر کند

باشد،مریض هم شده باشد به خانه ات
کافیست در نماز که چادر به سر کند

او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست
کافیست در قنوت دعایی اگر کند

من روضه خوان خویشم و دیدی که روزگار!
آتش نکرد آنچه که غم با جگر کند

نامردِ شهر با همه ولگردها رسید
تا که تمام قصه یِ دیوار و در کند

گردن کشید …دید علی نیست…شیرشد
تا بی خیال طعنه زند خنده سر کند

اول قباله یِ فدک از دستِ ما گرفت
می خواست تا غرورِ مرا خُرد تر کند

محکم گرفته مادرِ من چادرش،ولی
فرصت نشد که دست به رویش سپر کند

عمدا میانِ تنگیِ کوچه کشیده زد
تا ضربِ دستِ او دو برابر اثر کند

یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست
مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای مدینه مدفن زهرا کجاست
سجده گاه هر شب مولا کجاست
بوی دود آید هنوز از بیت وحی
گریه گاه حیدر تنها کجاست
از در آتش گرفته کو نشان
جای پای چکمه اعدا کجاست
گو تو با ما از حدیث میخ در
مقتل آن محسن زیبا کجاست
ده خبر از جای سیلی خوردنش
یادگار غربت زهرا کجاست
قبله دلها مزار فاطمه
آن که پنهان کرده ای از ما کجاست
تشنه جان و تربتش آب حیات
تشنه کامم راه آن دریا کجاست

 

غلامعلی رجائی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها