0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت-زبانحال امام زمان(عجل الله فرجه(

 

عرش را اوجی اگر باشد مقام فاطمه است

نه فلک، فرشی مرصع زیر گام فاطمه است

حرمت دین خدا در احترام فاطمه است

راه و رسم مادری، الحق مرام فاطمه است

اشک ما، در فاطمیه خود دلالت داشته

لفظ "مادر" گفتن شیعه اصالت داشته

ذکر صدیقه، دهان ها را معطر می کند

خطبه اش را شیعه ی بیدار از بر می کند

نور او قبر و قیامت را منور می کند

رنج هایش دیده ی ایوب را تر می کند

ناله ی کروبیان از غصه های مادر است

گریه ی صاحب زمان امشب برای مادر است

مادرم از داغ حیدر در جوانی پیر شد

بعد هجده سال از این زندگانی سیر شد

در دفاعِ، از علی، با چل نفر درگیر شد

حرف حق زد، پاسخ او قبضه ی شمشیر شد

ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا

مادرم را زد مغیره پیش چشم مرتضا

داغ مظلومیت حیدر مرا آتش زده

گریه های زینب مضطر مرا آتش زده

آتشِ افتاده پشت در مرا آتش زده

ناله ی وامحسنت؛ مادر، مرا آتش زده

در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت

با لگد، یک سوم ساداتمان از دست رفت

مادرم! یک روز آن مسمار را می آورم

هیزم جامانده ی کفار را می آورم

گوشوار و چادر گلدار را می آورم

ذوالفقار حیدر کرار را می آورم

آن دو را از قبر بیرون می کشانم عاقبت

انتقام سیلی ات را می ستانم عاقبت

فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب سیاه

می کشد آه فراق و می گذارد سر به چاه

تا تو را کشتند شد خون عزیزانت مباح

روز عاشورا، همین که آمدی در قتلگاه

دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا می زد حسین

از حرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین

***

امیر عظیمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ز فاطمه چه بگویم؟ عفاف او محشر

عطای جامه شام زفاف او محشر

به لحظه لحظه عبادات و نافله غوغاست

به وقت حادثه شرح مصاف او محشر

 

هرآنکه مادر ما را عزیز می دارد

علی گره بدرد از کلاف او محشر

امام، کعبه ی اصلی است، فاطمه فرمود

و بود دور ولیش طواف او محشر

دوچشم حضرت حیدر چو مسجد زهراست

دراین رواقِ خدا اعتکاف او محشر

جهنمی است به فرموده رسول خدا

هرآنکه گام نهد در خلاف او، محشر

چه کرد ضربه ی کوچه کسی نمی داند!

مگر که دیده شود روی صاف او محشر

رسن به گردن کعبه،به کوچه می بردند

به گرد حیدر تنها،مطاف او محشر

امان زلحظه غوغای فاطمیه عرش

که رو شود اثرات غلاف او محشر

بماند اینکه چه کرده است قنفذ اما هست

تلافی ضربات گزاف او محشر

برای محسن خود داشت پیرهن می بافت

درست مثل حسین، دستباف او محشر

خداکند که بمیریم بین روضه او

قرار ما و دل پر شکاف او محشر

برای روضه ی بسته همین قدر کافیست

بماند این سخن و انکشاف او محشر

 

محمد علی رضا پور

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد

افتخارات زیادی با دعای فاطمه
شیر حق در نهروان و بدر و خیبر جمع کرد
هیچ جا شأن و مقامی این چنین پیدا نشد
آبرو و اعتباری را که قنبر جمع کرد
هرکه عمرش را به پای اهل این خانه گذاشت
در مسیر زندگی اش در و گوهر جمع کرد
بی گمان از برکت این سفره غافل بوده است
هرکه رزق خویش را از راه دیگر جمع کرد
هرکسی که درهمی را خرج ال الله کرد
شک ندارم بعد از ان چندین برابر جمع کرد
رزق و روزی همه را بین روضه ریخته
خوش به حال هرکسی امد و بهتر جمع کرد
فاطمه یعنی به تنهایی سپاه مرتضی
پس دلیلی داشت شیطان نیز لشگر جمع کرد
نه غرور طلحه و نه خشم شمشیر زبیر
فتنه را “امر “علی ، “چشم” ابوذر جمع کرد
باغبان باغ هم صد بار مرد و زنده شد
یاس خوشبوی خودش را تا که پرپر جمع کرد
از پرستویی که بین کوچه بر دیوار خورد
آخرش یک مشت پر بچه کبوتر جمع کرد
با نفس هایش تمام خانه عطراگین که شد
لاله هارا فضه از دامان بستر جمع کرد
تا نگه دارد برای مرهم بازوی خود
اشک چشم همسری را دست همسر جمع کرد
درد دل میکرد هرشب که حلالم کن علی
سفره ی دل را دگر در روز اخر جمع کرد
دست سنگینی که روی گونه ی خورشید خورد
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد

علیرضا خاکساری

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مناجات فاطمیه

 

گل که شد مقصود حتی خار حاجت می دهد

خار با تو می شود گلزار حاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش

توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

گرچه ایام عزای فاطمه این روزهاست

ذکر یا حیدر ولی بسیار حاجت می دهد

حب مولا را میان قلب خود تشدید کن

چون که زهرا طبق این معیار حاجت می دهد

فاطمه باذکر مولا می دهد کرببلا

کعبه گر با ذکر استغفار حاجت می دهد

فاطمیه شد اذان را نیز با حاجت بگو

یاعلی وقتی شود تکرار حاجت می دهد

از طبیبان جهان باید بپرسی که چطور

درمیان بستر این بیمار حاجت می دهد

شعله میداند که از نزدیک شاهد بوده است

فاطمه بین در و دیوار حاجت می دهد

 

مهدی رحیمی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه

 

از فاطمه از وفا به مولاش... بگو

از راز و نیاز دل شبهاش... بگو

در روضۀ فاطمه...همیشه... اول...

یک ذره از آن خطبۀ غراش...بگو

***

فرقی نکند کدام سو ...بنشینید

 هرجا شده در مجلس او...بنشینید

در روضۀ فاطمه مقید باشید...

با حال خضوع و با وضو بنشینید

***

هرجا شده در مجلس او...بنشینید

پاکیزه و خوشبو و نکو ...بنشینید

در روضۀ فاطمه مقید باشید...

باحال خضوع و با وضو بنشینید

***

سر بسته بگو روضۀ میخ در را

اینقدر مسوزان دل پیغمبر را

زنهار که باغبان نفهمد...یعنی

آهسته بخوان روضۀ نیلوفر را

 

سید مجتبی شجاع

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اشعار فاطمیه- امام علی(ع) – زبانحال امام علی(ع)

 

ز بس که چشم تو تصویر تار میگیرد

تمام آیینه ها را غبار می گیرد

 

سرت چه آمده وقت کشیدن جارو

همیشه فضّه تو را از کنار میگیرد

 

چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن

چه زود پهلوی تو حین کار میگیرد

 

به روی گونه تو سیب قرمزی هر شب

ز چشم های ترم اختیار میگیرد

 

لباس های تو را دید و گفت زینب باز

چقدر مادرم آب انار میگیرد

 

نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب

ز ناله ات کمرم هر سه بار میگیرد

 

بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا

بخند، خانه سکوت مزار میگیرد

 

اجرا شده توسط حاج منصور در 1 اسفند 94

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:12 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند

با جسارت تازیانه بر تن کوثر زدند

شاهدم قول من آذاها فقد آذانی است

آن جنایت پیشگان سیلی به پیغمبر زند

مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت

تا لگد بر پهلوی صدیقه ی اطهر زدند

قامت انسیة الحورا چو شد نقش زمین

طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند

سینه ی محسن که از ضرب لگد آسیب دید

راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند

منبر پیغمبر اسلام وقتی غصب شد

گردن سادات را تا دامن محشر زدند

بود جرم او حمایت از علی آخر چرا

دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند

خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم

بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند

فاطمه دنبال حیدر بود و دنبال سرش

چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند

دست ناپاک سقیفه بر جنایت باز شد

تا قیامت کشتن آل علی آغاز شد

 

غلامرضا سازگار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

«زبانحال امیرالمومنین ع»

رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من حبیبه ی من مهربان من

میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من

مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من؟

ماندست چند تار مویت بین شانه ای
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من

راحت بخواب درد کشیدن تمام شد
راحت بخواب درد کشیده جوان من

کابوس لحظه های علی نقش قبر توست
فکرش به هم زدست زمین و زمان من

چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من

گفتم در جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من

حالا دگر تمام شده امتحان تو
حالا دگر شروع شده امتحان من

شاعر؟؟؟

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت-کوچه بنی هاشم-تشییع

 

از آنچه در دوجهان هست بیشتر دارد

فقط خدا ست که از کار او خبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود

اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای

کسی که کفو علی می شود جگر دارد

کمر به یاری تنهایی علی بسته

میان کوچه اگر دست بر کمر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد

محبت ولی الله درد سر دارد

کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود

چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!

صدا زد: "اشهد ان علی ولی الله"

ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد

زمان خوردن حق علی و اولادش

سقیفه است و احادیث معتبر دارد

سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود

سیاستی که برایش علی ضرر دارد

کنیزِ بیت علی خاک را طلا می کرد

سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد

اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت

ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد

گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی

در آن محله که بسیار رهگذر دارد

بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست

زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد

کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم

حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد

بگو به شعله : چه وقت دخیل بستن بود؟

هنوز چادر او کار با بشر دارد

بگو به میخ : که این کعبه را خراب نکن

غلاف کاش از این کار دست بر دارد

دهان تیغ دودم را عجیب می بندد

وصیتی که علی از پیامبر دارد

فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد

سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد

به شعله سوخت پرو بال مادر، اما نه

حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد

اگر خمیده علی از نماز آیات است

در آسمان غمش هاله بر قمر دارد

شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع

که ماه الفت دیرینه با سحر دارد

میان شعله دعایش ظهور مهدی بود

که آه سوختگان بیشتر اثر دارد

 

مجید تال

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

«از زبان حضرت زهرا(سلام الله)کنار مزار پیامبر اکرم صلی الله»

اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده
رسیده ام که بگویم قرارِ ما مانده

رسیده ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نشسته ام؟ نه قد و قامتم دو تا مانده

یکی دو روز فقط صبر کن؛ کنارِ توأم
که چند نیمه نفس بینِ ما دوتا مانده

دلم برایِ علی شور می زند تنها
برای او فقط این یارِ ِبی صدا مانده

مسیرِ خانه ی مان تا مزارِ تو سُرخ است
جراحتی ست که در پهلویم به جا مانده

مدد زِ شانه ی طفلم گرفته می آیم
به چهره ام اثرِ دستِ بی حیا مانده

هنوز هم همه ی سرفه های من خونی ست
هنوز هم به رخم ردِّ شعله ها مانده

تمامِ روز فقط حرفِ زینبم این است:
که رویِ چادر تو چند جایِ پا مانده

بس است شکوه ام و داغ هایِ من بگذار
نمک به زخم زنم داغِ کربلا مانده

نشسته بینِ خرابه در انتظارِ پدر
دو پلکِ بی رمقش سمتِ نیزه ها مانده

زبان گرفته که سربارِ عمّه اش شده است
از آن شبی که از آن قافله جدا مانده

صدای عمّه ی خود را دگر نمی شنود
فقط نه این چِقَدَر زیرِ دست و پا مانده

به عمّه گفت که عمّه بِگرد می یابی
به قد من به گمانم که بوریا مانده

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-شهادت

 

بانو غم تو بهار را آتش زد

داغت دل بی قرار را آتش زد

با این که هزار و چارصد سال گذشت

فریاد تو روزگار را آتش زد

 

عباس شاه زیدی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تقدیر ما هجر است دوری میکشد ما را
باید صدا زد لحظه مردن مسیحا را

چشمان ما خیره بدست مردم دنیاست
خرج همه جز یار کردیم این تمنا را

آقا سرش خلوت شد و ما بیخیال اصلا
یکبار دنبالش نمیگردیم صحرا را

مجنون کجا و ما کجا؟ ما نیستیم عاشق
وقتی که گم کردیم ده ها قرن لیلا را

خود خواسته بیمار بیماریم، پر دردیم
از غیر میگیریم جای او مداوا را

روزی به پایان میرسد چشم انتطاری ها
حل میکند با پرچم سرخش معمارا

در کربلا و در نجف در طوس و سامرا
رفتیم از شوقش تمام این حرم ها را

یک بستر بی بستری یک چادر حاکی
هر ثانیه دوری زهرا کشت مولا را

شاعر؟؟؟

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-هجوم به بیت ولایت

 

این گریز اول روضه است، در آتش گرفت

آنقدر هیزم فراهم شد گُذر آتش گرفت

در مقاتل مینویسد شعله از در هم گذشت

آنچنان که متنهای معتبر آتش گرفت

واژه ها دارند میسوزند پس حق می دهم

برگهای دفتر شاعر اگر آتش گرفت

دود از این ماجرا در چشمهای خلق رفت

تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت

این که میخ داغ با پهلو چه کرده جای خود

وای معجر بود ، اما موی سر آتش گرفت

گوش مادر سرخ شد از ضربت سیلی ولی

در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت

این خبر تا آسمان ها رفت شاید هم کسی

گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت

آه  مادر را علی با اشکهای گرم شست

ریخت اسما آب را اما پدر آتش گرفت

ام کلثوم سه ساله سمت مادر می دوید

این گریز آخر روضه است ، در آتش گرفت

سید حسن رستگار

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

رهایم که نمیسازد همین کابوس وتکرارش
همین خواب پریشان و شب و اندوه و آزارش

پدر ناگفته می داند من این را خواندم امشب از
نگاهِ سر به دیوار و خجالت های بسیارش

حسین آرام میگرید که می فهمد سکوتم را
ولی زینب مرا کُشته مرا کُشته از اصرارش

به تن پیراهنی دارد که مادر برتنش کرده
لباسی که اناری بود رنگش ، نقشِ گلدارش

لباسی را که فضه بسکه شسته رنگ و رو رفته است
ولی پاره شده پهلویِ آن از جای مسمارش

نشسته با همان چادر که خاکِ کوچه را خورده
به یادِ مادرم اُفتاده ام امشب زِ دیدارش

میان کوچه بودم دستِ من در دست مادر بود
مرا می برد تا خانه مرا با حالِ بیمارش

سرِ راهم حرامی بود و راهی تنگ نالیدم
خداوندا نیافتد بر من و مادر سر و کارش

رسید و مادرم تا نامِ بابا بُرد از خشمش
لبِ خود را گزید و مُشت شد دستِ ستمکارش

به رویم چادر خود را کشید و خواست با چشمم
نبینم ضربِ سنگین را نبینم چشمِ خونبارش

یکی با رویِ دستش زد یکی با پشتِ دستش زد
یکی نقشی به رویش زد یکی هم زد به دیوارش

یکی انداخت از خاک و یکی انداخت از پایش
یکی از چشمها زخم و یکی از چشمها تارش

به دوشم مادرم را می کشیدم گریه ام می گفت
خدایا هیچ طفلی را نساز اینسان گرفتارش


حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ناله های زخمی پروانه می لرزد چرا
یک کبوتر در میان لانه می لرزد چرا
جمع زهرا با علی میخانه می گردد فقط
فاطمه حرفی بزن پیمانه می لرزد چرا

فاطمه جان وضع بازویت مگر بدتر شده
بین دستان تو بانو شانه می لرزد چرا
کودکم در خواب و بیداری همش تب میکند
نیمه شب ها تا سحر دردانه می لرزد چرا
تو ستون خانه ای خانه خرابم میکنی
من نمی دانم ستون خانه می لرزد چرا
فضه تو چیزی بگو زهرا چرا تب می کند
پس چرا دارد کفن ها را مرتب می کند

علی حسنی

 
 
پنج شنبه 21 بهمن 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها