0

یكتا ناصر: پتانسيل ستاره شدن را در خودم نمي‌بينم

 
masomezare4
masomezare4
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 3091
محل سکونت : یزد

یكتا ناصر: پتانسيل ستاره شدن را در خودم نمي‌بينم

 

 
از زماني كه پاي يكتا ناصر به سينما باز شد تا كسب سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل زن چيزي حدود ١٠ سال زمان سپري شد. او نخستين بار با فيلم «ساقي» روي پرده رفت و بعد از سال‌ها حضور در عرصه تصوير، بالاخره با فيلم منوچهر هادي با عنوان «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» يكي از بازيگران منتخب هيات داوران جشنواره فجر در سال ٩٠ شد.
 
روزنامه اعتماد - الهام نداف: از زماني كه پاي يكتا ناصر به سينما باز شد تا كسب سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل زن چيزي حدود ١٠ سال زمان سپري شد. او نخستين بار با فيلم «ساقي» روي پرده رفت و بعد از سال‌ها حضور در عرصه تصوير، بالاخره با فيلم منوچهر هادي با عنوان «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» يكي از بازيگران منتخب هيات داوران جشنواره فجر در سال ٩٠ شد.
 
او بعد از اين موفقيت همكاري خود را با هادي ادامه داد و در پنج سال اخير عمده فعاليت‌هاي سينمايي‌اش به همين همكاري ختم مي‌شود. ناصر از آن دسته بازيگراني است كه ميانگين نمره بازيگري‌اش در موقعيت مطلوبي قرار دارد اما سوداي ستاره شدن در سر ندارد و از طي اين مسير و ادامه آن راضي است. او علاوه بر حضور در فيلم «كارگر ساده نيازمنديم» در «فصل نرگس» نگار آذربايجاني نيز ايفاي نقش كرده است. اين دو فيلم رقيب يكديگر در بخش سوداي سيمرغ جشنواره امسال هستند.
 
پتانسيل ستاره شدن را در خودم نمي‌بينم

شما تعهد داديد كه در همه فيلم‌هاي آقاي منوچهر هادي به عنوان بازيگر حضور داشته باشيد؟

نه، واقعا اين‌طور نيست. قبل از اينكه با هم آشنا شويم و ازدواج كنيم، هر دوي ما حرفه‌اي كار خودمان را انجام مي‌داديم. منتها جدا از اينكه با يكديگر رابطه عاطفي داريم، مثل همه جاي دنيا كه بين برخي بازيگرها و كارگردان‌ها ارتباط متقابلي شكل مي‌گيرد و حرف هم را بهتر متوجه مي‌شوند، اين اتفاق ميان ما هم افتاد. مثلا اسكورسيزي بارها و بارها با لئوناردو دي‌كاپريو كار كرده است و اين اتفاق عجيبي نيست. البته نمي‌خواهم خودم و آقاي هادي را با اين دو نفر مقايسه كنم. ولي فكر مي‌كنم بعضي وقت‌ها تعامل بين بازيگر و كارگردان به شكل بهتري اتفاق مي‌افتد.

تعامل بين بازيگر و كارگردان چطور به وجود مي‌آيد؟

وقتي بازيگري مورد پسند كارگرداني است از يك جايي به بعد خيلي احتياج ندارد با او سر و كله بزند و بخواهد ديدگاه‌هاي خودش را به او منتقل كند. براي ما هم اين اتفاق افتاده است. بعضي از نقش‌هايي كه در فيلم‌هاي منوچهر بازي كردم، اگر كارگرداني ديگري بود كه نسبت به او شناخت نداشتم، آن نقش‌ها را نمي‌پذيرفتم. من به دليل اينكه با منوچهر هادي پيش از اين تجربه داشتم، مي‌دانستم روي بازي‌ها حساس است و به جزييات توجه دارد. او حتي گاهي براي يك سكانس بازيگر مي‌آورد و با دقت اين كار را مي‌كند و به خاطر اين توجه بازيگر هم از بازي در آن سكانس لذت مي‌برد. وقتي بازي در فيلم «كارگر ساده نيازمنديم» را قبول كردم نگران هيچ چيز نبودم، تنها نگراني‌ام اين بود كه در اين فيلم قرار است نقش زني را بازي كنم كه از سن واقعي خودم بيشتر است. زني كه سه بچه دارد و دختر بزرگ او دم بخت است.

يعني از اينكه در نقشي متفاوت با سن واقعي تان بازي كنيد، ترس داريد؟

من در اين مورد مشكلي ندارم. اما متاسفانه در سينماي ما، هر نقشي كه بازي كنيد، خيلي زود به تكرار مي‌افتيد و آدم‌ها هم با همان نقش شما را به خاطر مي‌آورند. بازيگري به نوعي ريسك است. وقتي در يك نقشي كه بيشتر از سن خودتان است بازي مي‌كنيد، بايد ابتدا خودتان با اين نقش كنار بياييد و آن را قبول كنيد، با اين همه اين مساله من نيست. تنها چيزي كه دغدغه‌ام است اين است كه نقش‌هايي كه به من پيشنهاد مي‌شود، براي بعضي‌ها جا بيفتد و انتظار داشته باشند خودم را مرتب با همان نقش تكرار كنم. البته عكس اين اتفاق هم افتاد. تا قبل از بازي در فيلم «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه»، كسي جرات نمي‌كرد نقش زن‌هاي قشر سطح پايين‌تر جامعه را به لحاظ مالي يا فكري به من پيشنهاد كند.
 
چرا كه معمولا نقش‌ خانم‌هايي را بازي كرده بودم كه به لحاظ اجتماعي متوسط رو به بالا بودند؛ خانم‌هاي شيك و تحصيلكرده. منوچهر به من اعتماد كرد و من هم كمابيش زماني كه فيلمنامه را مي‌نوشت، قصه را مي‌خواندم و در همين دوران اعتماد بين ما به وجود آمد. بعد از آن هم نقش‌هاي اينچنيني به من پيشنهاد شد، ولي كار نكردم. نه به دليل اينكه تكرار بود، چون به هر حال دست ما در انتخاب نقش‌هايي كه مي‌توانيم بازي كنيم، خيلي باز نيست. به هر حال به خاطر اعتماد به وجود آمده اين نقش را بازي كردم.

همه چارچوب‌ها و معيارهايي كه به صورت حرفه‌اي براي خودتان در نظر گرفته‌ايد، زمان همكاري با آقاي هادي هم لحاظ مي‌كنيد؟

حتما اين كار را انجام مي‌دهم. ولي زماني كه آدم‌ها از يكديگر شناختي ندارند، روي اصول و چارچوب‌هاي‌شان محكم‌تر مي‌ايستند. يك زماني شما با كار اول كارگرداني روبه‌رو هستيد، زماني هم هست كه تجربه اول كارگردان نيست اما شما نمي‌توانيد دقيقا تصور كنيد او از بازيگر چه مي‌خواهد و چه تصوري از آن نقش دارد. وقتي كه نقش اصلي را به شما پيشنهاد مي‌دهند، كار راحت‌تر است. چون نقش اصلي است و مي‌توانيد از عهده آن بربياييد.
 
در سكانس‌هاي زيادي، چند موقعيت را نقطه‌گذاري مي‌كنيد و در آن لحظات كارهايي انجام مي‌دهيد. ولي زماني كه حجم نقش كمتر است، كار خيلي سخت مي‌شود. به دليل اينكه شما بايد در تعدادي سكانس محدود، از عهده نقش بربياييد و حق مطلب را ادا كنيد. يا اينكه براي آن نقش كوتاه اضافه كاري كنيد كه ديده شويد، البته من از اين شيوه خوشم نمي‌آيد و در عين حال خودتان را هم ضايع نكنيد. در فيلم «كارگر ساده نيازمنديم» من خيلي مردد بودم. نمي‌دانستم آدم‌هايي كه اين فيلم را مي‌بينند چه ذهنيتي براي‌شان به وجود مي‌آيد.

قضاوت ديگران براي‌تان مهم است؟

كار ما، جدا از اينكه هنري است، با نگاه همكاران و مردم، خيلي در ارتباط است. آدم نمي‌تواند اين را منفك كند و بگويد كه براي دل خودش بازي مي‌كند. ممكن است آدم نقاش باشد و براي دل خودش يك نقاشي بكشد و به ديوار بزند، ولي در كار ما، خيلي نمي‌شود اينها را از يكديگر جدا كرد. البته خيلي وقت‌ها جسارت اين را داشته‌ام كه اگر احساس كنم كاري خوب است آن را بازي كنم. بيشتر سعي مي‌كنم كه به شعور مخاطب خود احترام بگذارم و نخواهم دل همه مردم را به دست بياورم. رويه كاري من هيچ‌وقت اين‌گونه نبوده كه فقط به مردم فكر كنم، به اينكه دوست دارند من را چگونه ببينند. چون بخشي از آن هم مربوط به سليقه مي‌شود و ما نمي‌توانيم نظر همه آدم‌ها را تامين كنيم. ترجيح مي‌دهم ابتدا نظر خودم در انتخاب نقش، تامين شود.
 
براي اينكه به آن قطعيت برسم و احساس كنم كه بايد به دلايل مختلفي الزاما نقشي را بازي كنم، يا نه. اما به هرحال مردم يك زماني از نقشي بيشتر خوش‌شان آمده و فيلم هم بيشتر ديده شده است. يك چيزهايي هم به عنوان بازيگر دست من نيست. مثلا براي بازي در «فصل نرگس»، فيلمنامه‌ را مطالعه كردم و با توجه به تجربه‌اي كه داشتم، با خودم گفتم اين فيلمنامه خوب است و نقش پيشنهاد شده را دوست دارم. ولي درباره اينكه بقيه چطور كار خودشان را انجام بدهند، نمي‌توانم دخالتي كنم. هيچ چيزي صد در صد نيست، بنابراين من هم سعي مي‌كنم وظيفه‌ام را نسبي درست انجام دهم.
 
اگر يك اندازه‌اي از سلايقم در فيلمي رعايت شود، حضور در آن را مي‌پذيرم. قبلا شايد سختگيرتر هم بودم و فكر مي‌كردم كه همه‌چيز بايد صد در صد باشد اما از يك جايي متوجه شدم وقتي كار نكنم، فراموش مي‌شوم. در هر صورت نياز است حضور داشته باشيم اما اين حضور نبايد به هر قيمتي باشد. يك فيلم ممكن است هشتاد درصد سليقه آدم‌ها را و فيلم ديگري ممكن است پنجاه درصد سليقه‌مان را تامين كند. آدم بايد اهم و في الاهم كند.

فكر مي‌كنم امسال در انتخاب نقش‌هاي‌تان موازنه را رعايت كرديد. در فصل نرگس نقش دختري كم‌تجربه را بازي كرديد و در «به كارگر ساده نيازمنديم» هم در نقش زني باتجربه زيستي بيشتر ظاهر شديد.

بله، خيلي خوب است كه اين دو نقش با يكديگر خيلي متفاوت است. فصل نرگس كه وارد مسابقه شد، خيلي خوشحال شدم. بخشي به خاطر علاقه‌ام به نگار آذربايجاني و سحر صباغ سرشت بود. هر دو نفر خانم‌هايي هستند كه در اجتماع معذوريت‌هايي براي كار كردن دارند اما با اين همه تلاش مي‌كنند فعاليت داشته باشند. در عين حال نقشم در «فصل نرگس» با فيلم «به كارگر ساده نيازمنديم» متفاوت و جذاب بود.

حدود سه سال از فضاي سينما دور بوديد، دليل اين دوري چه بود؟

يك مدتي ايران نبودم و خيلي كمتر كار كردم و همين باعث شد كمي از گود خارج شوم البته در آن دوره خودم هم خيلي سختگيري مي‌كردم. در عين حال آدمي هستم كه روابط عمومي‌ام خيلي خوب نيست و واقعا جزو آن آدم‌هايي هستم كه بايد حتما مدير برنامه داشته باشم، چون همواره نمي‌توانم خيلي روي خوش به همه نشان بدهم و كارهاي خودم را هماهنگ كنم. كار ما هم نيازمند داشتن روابط عمومي درست و نه الزاما خوب است. البته هنوز هم تغييري نكرده‌ام اما راهنمايي‌هاي بهتري به من داده شد. در حرفه ما، خيلي مهم است مسير درست را برويد. هر قدر هم در كلاس‌هاي بازيگري همه‌چيز را آموخته باشيد اما طي اين مسير درست، بسيار مهم است. از سوي ديگر شانس و بخت و اقبال چيزي نيست كه دست آدم باشد. چيزي كه دست ما است، مشاوره‌هاي خوب گرفتن است.
 
اكثر بازيگراني كه از نظر بازيگري رويه خوبي را در پيش گرفته‌اند، كساني هستند كه از همان ابتدا با آدم‌هاي خوبي كار كرده‌اند و آنها سر راهشان قرار گرفته‌اند. مطمئن هستم كه در مسير كاري شان به آنها كمك‌هاي خيلي خوبي شده است. بازيگر در شروع كارش خيلي بي‌تجربه است، هم از نظر دانش و هم از نظر كاري بايد كسي در كنارش باشد، من متاسفانه اوايل حضورم در سينما و تلويزيون اين شانس را نداشتم.
 
بخشي از موفقيت يك بازيگر هم مي‌تواند مديون اعتمادي باشد كه به او مي‌شود. يك زماني سينما حرفه‌اي خانوادگي است، مثلا مادر من، تهيه‌كننده و كارگردان است و من با اين فضا از زمان كودكي آشنا مي‌شوم، ولي زماني كه شما به عنوان يك آدم معمولي از يك محيط ديگر مي‌خواهيد وارد اين فضا شويد، از خيلي مسائل اطلاع نداريد و از روي ناآگاهي يك كارهايي را انجام مي‌دهيد كه اصلا درست نيست. به هر حال از وضعيتي كه در حال حاضر دارم، در مجموع راضي‌ام. فكر مي‌كنم با فضاي سينمايي كه ما داريم، شايد خيلي جزو آدم‌هاي بدشانس نباشم. آدم‌هاي زيادي هم هستند كه خيلي از من با استعداد ترند اما هنوز نتوانستند جايگاهي در سينما پيدا كنند.

ستاره شدن براي‌تان چقدر مهم است و فكر مي‌كنيد براي به دست آوردن اين موقعيت چه ويژگي‌هايي نياز است؟

به نظر من ستاره شدن، نياز به يك فاكتورهايي دارد و الزاما خيلي ربطي به بازيگري ندارد. انرژي و پتانسيل ستاره شدن را خيلي در خودم نمي‌بينم. اگر قرار باشد به اين سمت و سو برويد، بايد دايما به مردم فكر كنيد و اينكه چه كار بايد بكنيد كه هميشه دوست‌تان داشته باشند. درست مثل آدم‌هاي سياستمدار كه لازم است هميشه با كت و شلوار ديده شوند، ادبيات خاصي را به كار ببرند، يك جاهايي بروند و در جاهاي خاصي ديده نشوند.
 
آنها بايد شمايلي از خودشان درست كنند كه مورد قبول مردم و جامعه است. من با اين شيوه نمي‌توانم زندگي كنم، اينكه بدانم هميشه بايد يك سري چارچوب‌ها را رعايت كنم و آدم‌ها من را خيلي دور از دسترس ببينند، اصلا در توانم نيست. هر چيزي كه هستم، واقعا همين است. شايد اعتماد به نفسم به من اين اجازه را نمي‌دهد كه خيلي به ستاره شدن فكر كنم. اينكه مردم دوست دارند من چگونه لباس بپوشم و چطور صحبت كنم. به هر حال نمي‌توانم آن الزامات را خيلي رعايت كنم.
 
الان به اين نتيجه رسيده‌ام موقعيتي كه دارم خيلي خوب است، شايد ستاره‌ها نتوانند مانند من نقش‌هاي مختلف را تجربه كنند. مثلا نقش آدم‌هاي پولدار و گدا را بازي كنند. آنها بايد نقش‌هاي بخصوصي را انتخاب كنند كه شمايل‌شان هميشه براي مردم حفظ شود. من ترجيح مي‌دهم با همين شيوه مسيرم را ادامه دهم. دوست دارم مردم من را به عنوان ستاره دوست داشته باشند، لذت مي‌برم طرفداران زيادي داشته باشم. همه ما دوست داريم كه دوست‌مان داشته باشند؛ ولي در عين حال يكسري چيزهاي ديگري را دوست دارم كه نمي‌توانم از آنها بگذرم.

اميدوار هستيد كه اتفاق خوشايندي مانند فيلم «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه»، در جشنواره امسال براي شما بيفتد؟

بله. خيلي دوست دارم و اميدوار هستم. اينكه مجددا كانديد شوم و به من جايزه بدهند خيلي دوست دارم. ولي بيشتر دوست دارم كه براي فيلم يا همكاران ديگري كه دارم هم اتفاقات خوبي بيفتد اگر من هم جزو آن آدم‌ها باشم كه خيلي بهتر است و شايد باعث شود نقش‌هاي متفاوتي به من پيشنهاد شود. اما به‌طور كلي نمي‌دانم شرايط جشنواره امسال چگونه است. تنها چيزي كه مي‌دانم اين است كه هر سال همه‌چيزتغيير مي‌كند و همه ما سر در گم هستيم.
 
همه آنهايي كه به عنوان مخاطب و سينماگر در اين جشنواره حضور دارند، سردرگم‌اند. اميدوارم به جايي برسيم كه شرايط سينما و جشنواره فيلم فجر تثبيت و خيال ما راحت شود. مثل ساير شرايط اجتماعي كه هر روز در حال تغيير است، قاعدتا اوضاع سينماي ما هم از اين جامعه جدا نيست. اميدوارم كه به يك ثبات برسيم و اينقدر احساس عدم امنيت در موارد كاري و غير كاري نداشته باشيم.
دوشنبه 18 بهمن 1395  11:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها