0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

با  تیـغ  نـظر سیـنه ســپر آمده بــودی
 دنبـــال  سر چـــند نفــــر آمـــده بــودی
روبنـــد نینداخته لــشکر  سپر انداخت
تـو در جـــمــل انـگار جـگر  آمده بودی
در جنگ، علی دست به شمشیر نمی برد
وقتی کـه تــو  هـمراه پــدر آمـده بودی
فرصت نشد اصـحاب کــنار تــو بجـنگند
تـو یـک تـنه آنقدر قـدر  آمده بــودی
که حس من این است لبی نشنه نمی ماند
در کربـبلا هـم تـو  اگـر آمده بــودی
من معـتقدم کربـبلا جای تـو خالی ست
جای حرم و گنبد زیــبای تو خالی ست

 

شاعر : صابر خراسانی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

تو کریم بن کریمی یا حسن

داری از زهرا نشان یا مجتبی

مهربانی دل رحیمی یا حسن

صاحب رزقی  و جودت بی کران

ریزه خوار سفره ات هر انس و جان

آن قدر بخشنده ای محبوب من

بر سر خوان تو حاتم میهمان

از می کوثر چو آبم می دهی

بر خم زلفت چو تابم می دهی

آن قدر خوبی که هر چه بد کنم

با کریمی تو جوابم می دهی

تا خدا پرداخت جسم و جان وتن

پر نمودم از غم و رنج و محن

روی قلبم از ازل حک کرد او

هست این مخلوق مجنون الحسن

بی کس شهر پیمبر یا حسن

غربت تو همچو حیدر یا حسن

من چه گویم شرح دردت ای غریب

ای عصای دست مادر یا حسن

گریه کردن کار هر روز و شبت

آمده از گریه ها جان بر لبت

من نمی گویم که در کوچه چه شد

آن قدر گویم کمان شد زینبت

در میان کوچه دشمن راه بست

حرمت صدیقه زهرا شکست

آن قدر بر جسم و جانش لطمه زد

بی تأمل مادرت از پا نشست

خیره مانده چشم هایت سوی در

داغ آن کوچه هنوزت بر جگر

تا زمانی که به دنیا زیستی

دیگر از آن کوچه ننمودی گذر

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

از گلستــان ولا عطــر بهــاران می رسد   
نغمــۀ مرغـان جنّت با هـزاران می رسد
با بهار عشـق ای دل سـاز همـراهی بزن   
   کز طرب گلبانگ شادی با بهاران می رسد
تا که مـرهــم بر دل خشکیـدۀ یاران نهد    
  زآسمــان ها بر زمین پیغام یاران می رسد
گرکه اشک شوق می شوید ز چهره گرد غم   
  مـرهـم زخـم دل چشم انتظاران می رسد
رنگ نومیدی ز سینه پاک کن کز شهـر نور   
   پیــک امّیــــد دل امیـــدواران می رسد
پاکتر از آب و آئینه ست این گُل، گوش کن      
این طنیــن زمــزمـه از جویباران می رسد
هیچ می دانی که می آید، که دل شد بیقرار      
  چشـم دل واکن قرار بی قــراران می رسد
از بهشت فاطمی  اکنــون گل زیبـا رخی     
  باصفـاتر از زلال چشمــه ساران می رسد
گرکه خندد فاطمه از شوق، همــراه نسیم    
  عطـر یـاس مـرتضی بر گلعذاران می رسد
نیمــۀ مــاه خـدا از یمـن میـلاد حسـن      
نامــۀ عفـو گنــه بر روزه داران می رسد
سجدۀ شکر آورم، کز مهر و الطـاف خـدا     
  روح ایمــان همه سجده گذاران می رسد
خاکبوسان ولایت در رهش صف بسته اند       
آسمــان عشق و مهر خاکساران می رسد
گر همــه جمعنــد بر راه کـریم اهلبیت        
عطـر جـودش برمشام جان یاران می رسد
درشب میلاد دریای فضیلت، عشق گفت
ای «وفائی» گوهر گوهر نثاران می رسد

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ای علوی ذات و خدائی صفات
صدرنشین همه کائنات

سید سالار شباب بهشت
دست قضا و قلم سرنوشت

 

زادة طوبی و بهشت برین
نور خدا در ظلمات زمین

نورد دل ودیدة ختمی مأب
 سایة از پرتو نور خدا

علت غائی همة ممکنات
عمر ابد داد به آب حیات

پاکترین گوهر نسل بشر
از همه خوبان جهان خوبتر

جد تو پیغمبر نوع بشر
جن و ملک بر قدمش سوده سر

صاحب عنوان بشیر و نذیر
بر فلک و حسی سراج منیر

آینة پاک که نور خدا
تابد از این آینه بر ما سوا

باب تو سرسلسله اولیاست
چشم پر از نور خدا مرتضی است

مادر تو دخت پیمبر بود
آیه­ای از سوره کوثر بود

پرده نشین حرم کبریا
فاطمه آن زهرة زهرای ما

عاشق کل حضرت سلطان عشق
 خون خدا شاه شهیدان عشق

باز تو زیک گوهر و یک مادر است
ظل خدائی تواش بر سر است

آینه­ ی ذات محمد نما
حسن خدائی حسن مجتبی

نام حسن روی حسن خو حسن
نور خدا چارمی پنجتن

آیة تطهیر به شأن شماست
حکم شما امراوللامر ماست

سینه سینای شما طور وحی
نور شما شاخه­ای از نور وحی

در رمضان ماه نشاط و سرور
ماه دعا ماه خدا ماه نور

نورفشان شد ز دوسو آسمان
در دو افق تافت دو خورشید جان

وحی خدا از افق ایزدی
نورحسن از افق احمدی

مشگ و گلابی بهم آمیختند
در قدح اهل ولا ریختند

ابرمضان از تو شرف یافته
نور تو بر جبهه او تافته

نیمه ماه رمضان عزیز
گیسوی مشگین تو شد مشگ بیز

نورخدا تافت در آن رویماه
خاصه از آن چشم بدشت سیاه

سرخی گل عکس گل روی تست
ظلمت شب سایه گیسوی تست

روز که خورشید درخشان صبح
سر زند از چاک گریبان صبح

ای رخ تو در رمضان بدر ما
هرسر موی تو شب قدر ما

دیده که بی نور تو شد کور به
سرکه به پای تو نه ، در گور به

بعد علی شاخص عترت توئی
وارث میراث نبوت توئی

مصلحت ملت اسلام و دین
کرد ترا گوشة عزلت نشین

هیچ گذشتی چو گذشت تو نیست 
 آنکه زشاهی بکشد دست کیست

صبر هم از صبر تو بی تاب شد
 کوزه شد و زهر شد آب شد

بعد شهادت نکشید از تو دست
تیر شد و بر تن پاکت نشست

سبزه برآمد زگلستان دین
تارخ تو سبز شد از زهر کین

ریشة دین گشت همایون درخت
تا زتو خورد آن جگر لخت لخت

ملت اسلام که پاینده باد
مشعل توحید که تابنده باد

هر دو رهین خدمات تواند
شکر گذارنده ذات تواند

تا ابد ایخسرو والا مقام
بر تو و بر دین محمد سلام

کلک ریاضی که گهر ریز شد
زان نظر مرحمت آمیز شد
***سید محمد علی ریاضی***

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دولت فقر را به هم زده و در بساطم غذا گذاشته است
به خدا روی سفره با دستش کاسه کاسه خدا گذاشته است
دست با برکتی است دستی که کیمیا کرده است
وقتی در کاسه های گدائی مسی ام سکه های طلا گذاشته است
او نشسته است کل روزش را سر یک سفره با جزامی ها
همه دنیا به دست او، اما روی دنیاش پا گذاشته است
با نگاهش به مرده جان داده، به یتیمان شهر نان داده
سرنوشت مرا عوض کرده، تا که بر لب دعا گذاشته است
خنده هایش چه رحم آمیز و اخم هایش چه درس آموزند
با بهشت و جهنمش ما را بین خوف و رجا گذاشته است
سهم او از من آتش عشق و سهم من هر چه او کرم بکند
سهم او را جدا گذاشته ام، سهم من را جدا گذاشته است

شاعر : مجتبی حاذق

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امشب که به سر رشته ی تدبیر ندارم

دیوانه ام و میل به زنجیر ندارم

ابروی تو تا هست چرا منت شمشیر

من حوصله ی منت شمشیر ندارم

با اشک زبنیاد ببر خانه ی مارا

ویرانه ام و حاجت تعمیر ندارم

چون ناله ی من مد دعای سحر توست

در زمزمه ی خویش بم و زیر ندارم

بیدل تر از آنم که سراغ دلم آیی

از آه تو چون دودم و تصویر ندارم

راز من و تو فاش شد از دانه ی اشکم

ورنه من دلسوخته تقصیر ندارم

چون می کشی ام زنده ترم می کنی ای دوست

من خاصیت بسمل و نخجیر ندارم

 

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
مديـنـه شـد مُـنـوّر از نور تَجلّاي حسن
مــاه ضيافت خدا مَحو تماشاي حسن
اي شده مَحوِِ روي او شمسُ قَمَر جُداجُدا
نور زمين و آسمان از رُخ زيباي حسن
در انتظارِ مقدمش ملائكه به صَف شدند
سُرمه ي چشم عاشقان خاك كف پاي حسن
چهره ي نوراني او دل بَرَد از مَلائكه
حور و مَلَك مَحوِ گُل روي دِلاراي حسن
دستم اگر به تُربتِ پاك حسن نمي رسد
نَجف رَوَم به مرقد و حريم باباي حسن

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دستان تو، صد دست... نان، خرما...فقیران
هستند گرد سفره ات تنها فقیران
با پادشاهی گرد یک سفره نشستن...
این را نمی دیدند در رویا فقیران
تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند
در راه تو چشمند سر تا پا فقیران
حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد
شاید پذیرفتی تو او را با فقیران
هر بار می بخشی و از بس ناشناسی
هر بار می پرسند نامت را فقیران
مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-
تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!
تنها دعای زیر لبهاشان همین است
همسایه ات باشند آن دنیا فقیران
جانم بهای لحظه ای با تو نشستن
دستی بکش روی سر ما...ما فقیران
نان و نمک دادی، بپردازند ای کاش
حق نمک را روز عاشورا فقیران
شاعر : محسن مهدوی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست
بدون مِهر تو از آب شد سراب درست
نگاه کردن تو خلقت است تکویناً
نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست
خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست
خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست
اگر قبول کنی من تراب نعلینم
مرا برای تو کرده ابوتراب درست
یکی برای حسین و یکی برای حسن
از این دو قطره فقط می شود شراب درست
بتول در عوض پیرهن برای حسین
برای صورت تو می کند نقاب درست
بقیع مظهر آبادی است پس عرش است
بهشت نیز شده از همین خراب، درست
××
"عتاب یار پری چهره" را کشیدم من
اگر چه هم نشود کار با عتاب درست

 

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

وقتی برایت شعر می خواهم بگویم
مثل کسی هستم که مشغول نماز است
قبل از حضور قلب، هنگام سرودن
حس می کنم حتماً طهارت هم نیاز است
از خال و ابرو و لب و گیسوت گفتن
یعنی ببینم قطره ای را جای دریا
هرکس پی خوشنودی زهراست، تنها
کافیست در مدحت بگوید یا بن زهرا
آقا سلامم را پذیرا باش اینک
کاری به جز این بر نمی آید ز دستم
با یک جواب خود دلم را شاد گردان
من مستمند مرحمتهای تو هستم
دوم امام شیعیان، فرزند حیدر!
من مفتخر هستم که می باشی امامم
تا لحظه مرگم بدون حبّت آقا
هر لقمه ای که می خورم باشد حرامم
تنها گدایی می کنم از محضر تو
چون مثل جدّت صاحب خلق عظیمی
هرسائلی کوی شما را می شناسد
زیرا ملقب به کریم ابن الکریمی
در وصف خصلتهای تو باید بگویم
در زندگی مانند حیدر ساده بودی
حیدر غریب امّا تو بیش از او،  چرا که
در خانه خود هم غریب افتاده بودی
من دوستت دارم همان اندازه ای که
نفرت به دل دارم من آقا از زن تو
معنا و مفهومی ندارد خنده وقتی
نه سایبان دارد نه سنگی مدفن تو
هر کس که گفته تو مذل المومنینی
نار جهنم را برای خود خریده
دنیا شهادت می دهد روز قیامت
چون تو معزالمومنینی را ندیده
دارد شهادت می دهد موی سپیدت
از خردسالی شاهد رازی مگویی
کابوسهای نیمه شبهای تو یعنی
در خواب هم با خاطراتت روبرویی
ای صورت تو جلوه حلم و صبوری
یا مجتبی و یا کریم آل طاها!
در انتهای شعر می خواهم که هرگز
دستم ز دامانت نگردد کوته آقا
شاعر : محسن مهدوی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها
چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها
شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان
پشت لبهای تو صف بستند شکر دوست ها
آنچنان لبریز حسنی که شب میلاد تو
آرزومند پسر هستند دختر دوست ها
مژده ات را من به حاتم های طایی داده‌ام
از أبا زرهای عالم تا ابوذر دوست ها
ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب-
-دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها
اکثراً در را نمی کوبند در وقت وداع
اکثراً از کوچه بیزارند مادر دوست ها
اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد
با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها

 

شاعر : مصطفی متولی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

گذرم بر در میخانه ی مهتاب افتاد
در سرم عطر خوش سیب و می ناب افتاد
تا که دیدم همگان ذکر حسن می گویند
باز هم مثل همیشه دهنم آب افتاد
شاعر: وحید قاسمی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 منِ ناقابل اگر تشنه ی دیدار توام
از طفولیتم ارباب گرفتار توام
نیستم مستحق این همه لطف و کرمت
تا نفس می کشم ای شاه بدهکار توام
جان زهرا بَرِ کس مشت مرا باز نکن
هر چه هستم به تو وابسته ام و خار توام
تو به پیشانیِ من مُهرِ قبولی زده ای
تا بدانند همه نوکر دربار توام
گریه کردن به تو را مادر من یادم داد
فخرم این بس که شیه پوش و عزادار توام
چه شود لحظه ی مرگم همه بینند که من
دست بر سینه ام و مات به رخسار توام

شاعر : سعید خرازی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها
گل می کنند در نفس او شمیم ها
در دستهاش یاس و انار و کبوتر است
وقتی که می رسند کنارش یتیم ها
بر شانه آسمان اجابت نشانده است
پر می زنند دور و برش یاکریم ها
غلطانده است آن شتر سرخ را به خون
تا بیش از این شکسته نگردد حریم ها
از کوچه ها و خاطره هایش گریز نیست
خونین جگر بوده حسن از قدیم ها
شیرین تر از عسل به لب قاسمش رسید
وقتی که کشته شد به بلای عظیم! ها!
شاعر : فاطمه نانی زاد

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 در صلح نام تو کبوترها به آرامی
پر میکشند از شوق سوی هر در و بامی
حتی همای مهر و خوش بختی به نام تو
می افکند سایه به هر تنهای ناکامی
آرامش یاد تو را انسانِ در تشویش
در نذرهای خویش می خواند به هر نامی
ای سوره ی تسکین و دلداری به رغم خصم
تو بهترین پیغام هر صلحِ بهنگامی
پشت سر تاریخ نامت مردمان عمریست
از آشتی گفتند و عشق نیک فرجامی ،
که دودمان عاشق تو راوی اش بودند
هر لحظه ی تاریخ با هر لحن و پیغامی
ای پاکی نامت سپیدِ پرچم هر صلح!
روزی تو به آرامش دنیا می انجامی...
 

شاعر : سودابه مهیجی

 
 
شنبه 20 خرداد 1396  12:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها