0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح

 

اگر کریم تویی مابقی گدا هستند

همیشه در طلبت دست بر دعا هستند

طبیب را چه نیازی است، نسخه کافی نیست

تمام مردم این شهر مبتلا هستند

بگو که حاتم طائی بیاید آقا جان

بگو که مدعیان کرم کجا هستند؟

تویی که زندگی ات را سه بار بخشیدی

بقیه پیش تو در حد بچه ها هستند

کریم زاده همین است، دست او باز است

بقیه جیره خور سفرۀ شما هستند

تو ارث برده ای از آفتاب و آئینه

یتیم، اسیر، گدا با تو آشنا هستند

تو کافی است که لب تر کنی وگرنه همه

به وقت وصف تو در اصل با خدا هستند

خدا چقدر مرا دوست دارد آقا جان

وگرنه اینهمه مردم که بی شما هستند...!!!

خدا کند که کریمان همیشه خوش باشند

که تکیه گاه دل خلق بینوا هستند

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

آمـــدم مــحــضــــر تـــو آقـــایـــم

گوشـه ی سفــره ات بده جایـم

از درت رد نـکــن کــه تــنــهــایــم

گــر بــــرانــی دوبــاره مـی آیــم

 

امشب از هـر چـه غـم شـدم آزاد

مـثــل بـاقــی ِ شیـعـیـانـم شـاد

جــشــن مـیــلاد تــو مـبـارک بــاد

مـن چــو مـجــنــوم و تـو لیـلایـم

 

نــذرت اربــاب جــان فـشــانم من

تـــا ابـــد بـــر درت بــمــانـم مـن

یـا حسـن یـا حسـن بخـوانم مـن

ســــر فــــرازم بــه دار دنـیــایــم

 

هـر زمانی کـه مـن بـر آشـفـتــم

نـامــت اربـــاب، روی لب گـفـتـم

بــاز از نــو دوبــاره بــشــکــفـتــم

زنــدگــی وقــف یـبــن طـاهـایـم

 

صـورتــت مثـل یک قـمــر گـشتـه

لیله ی بی کسی سحـر گشته

بــا وجــودت عـلـی پـــدر گـشتـه

ایـن هــم از حُسن شـاه زیبـایـم

 

بــر گــرفـتــه شــدی تــو از شبّـر

حُـسـن ِ تـو حـیــدری و پیـغـمـبـر

مـیــوه ی قـلـب حــضـــرت مــادر

دسـت مــن سـوی یبن زهـرایـم

 

خانـه ی مرتضـی پـر از نـور است

چشم بدخواه توحسن کور است

در سرش فتنه هـای ناجـور است         

نقـشـه ات را کـشـیــده مـولایـم

 

در سـرش فـتــنــه ی جـمـل دارد

فـــکــــر درگــیـــری و جــدل دارد

حــرف ! نـــه جــرأت عــمــل دارد

فـــکــــر ویرانـی اش به عقبـایـم

 

مــاجــرایـــت ســـر درازی هست

اشک را بـهــر دل نیـازی هسـت

حال اکنون، سوز و سازی هست

می گــذاری زبـــان ، بـگـشـایـم

 

مــاجـرایــی کــه کــرد دلـگـیــرت

از هـمـان کـودکـی تــو را پـیــرت

کــرد از زنــدگــی تــو را سـیــرت

از غــم تــــو شـبــیــه دریـــایـــم

 

قـصـه ی کـوچــه هـای تـاریـک و

آن گــذرگـــاه تـنــگ و بــاریــک و

نــانجـیــبـی که گشــت نزدیک و

دست سنگین و چهره...ای وایم

 

ســـرورم دلـبـــرم حـســن مــولا

سایـه ات بـر سرم حـسـن مـولا

سـیــدی بی حـرم حـسـن مـولا

بـــاز مــحـسـن  و ایــن تــولایــم

 

شاعر :سید محسن حبیب الله پور

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

یا امام حسن مجتبی (ع)

بعضی زمانها هر گدائی یا کریم است

آن وقت حساب یا کریمان با کریم است

همّیشه در جا می زنم من در گدائی

آقا کرامت می کند آقا کریم است

وقتی عنایت می کند بر سائلانش

انگار که دنیا و مافیها کریم است

تا بی نهایت می رود طول کرامت

من هم گدائی میکنم او تا کریم است

نامش دلیل بخشش آدم شده پس

قبل از وجود آدم و حوّا کریم است

مثل حسین فاطمه در بین گودال

حتی برای ابن مرجان ها کریم است

از او فقط یک قطره می خواهی عجیب است

اندازه ی پهنای صد دریا کریم است

در این قبیله هم پسرها مادری اند

او هم شبیه حضرت زهرا کریم است

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت

 

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

 از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

 اینجا سیاه کردن دفتر عبادت است

 اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

 ابر کرم ببار که هنگام رحمت است

از گوشه های لعل لبت می چکد عسل

 دیوانۀ تو بوده و هستیم از ازل

 آقا بگیر دست مرا نیز لااقل

 ای قهرمان عرصۀ پیکار در جمل

 وقتی قیام می کنی اصلاً قیامت است

خاکی تر از تمامی شاهان عالمی

 زیباترین سرودۀ دیوان عالمی

 در امتداد دست تو چشمان عالمی

 قربان خال هاشمیت جان عالمی

 آن نقطه ای که نقطۀ آغاز خلقت است

ای سفره دار شهر نبی ای بزرگوار

 ای توده های ابر کرم! بر زمین ببار

 وا می کنم به نام تو لب های روزه دار

 هرگز نمی روم به خداوند زیر بار

 باور نمی کنم که مزار تو خلوت است

تا می وزید بوی شما در فضای شهر

 می آمدند مردمی از جای جای شهر

 در ازدحام، کوچه و پس کوچه های شهر

 تا بنگرند جلوۀ یوسف نمای شهر

 یعنی نگاه کردن رویت عبادت است

بر سفره هاست روزی و ماهانه هایتان

 گرمی گرفت خانۀ پروانه هایتان

 دیوانه ایم و عاشق دردانه هایتان

 سنگین شده ز پستی ما شانه هایتان

 این عبد رو سیاه چه اسباب زحمت است

با قاتلت چگونه به یک خانه زیستی

 زخم زبان شنیدی و هر شب گریستی

 باید که پای درد صبوری بایستی

 یا للعجب! کریم مدینه! تو کیستی؟

 درد تو درد بی کسی و درد غربت است

دشنام ها شنیده ولی خنده می کنی

 دشنام داده را تو چه شرمنده می کنی

 هر کیش را به دین خودت بنده می کنی

 تو خاطرات فاطمه را زنده می کنی

 یک گوشه نگاه تو ما را کفایت است

در بین بچه ها ز همه مادری تری

 یعنی تو از تمامیشان کوثری تری

 با این عبای سبز، تو پیغمبری تری

 پایش بیفتد از همه شان حیدری تری

 شمشیر هم به دست تو تمثال غیرت است

کم کم به روضه پای مرا می کشی خودت

 شمع مذاب در وسط آتشی خودت

 پس طعم درد فاطمه را می چشی خودت

 در این مسیر روضه مرا می کشی خودت

 در روضه ات هلاک شدن هم شهادت است

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت

 

درب دل می ‏زنم به نام حسن

سائل تشنه ‏ام به جام حسن

درب رحمت به روى دل وا شد

شد به کام دلم کلام حسن

می رسانم به اهل صوم و صلاة

در بهار خدا، سلام حسن

در شب چارده نمایان بین

نه فلک جلوۀ تمام حسن

باز دل ها شد نمک گیرش

این بود عادت مدام حسن

سفره دار مدینه را عشق است

بذل و جود و کرم مرام حسن

افتخارم  همین که در خلقت

نام من ثبت شد غلام حسن

ذکر خیرش نه حرف امروز است

از ازل شیعه شد به دام حسن

صلح او را قیام  صبر بخوان

در سکوت و سکون قیام حسن

پر ز خون کاسه جهان بى او

بى ستون است آسمان بى او

نه حیاتم بدون او تأمین

نه مماتم بدون او تضمین

نه نمازم بدون او مقبول

نه دعایم بدون او آمین

نه جهادم بدون او پیروز

نه زکاتم بدون او تحسین

نه صیامم بدون او افطار

نه قیامم بدون او تمکین

نه تولى بدون او ممکن

نه تبرى بدون او تدوین

نه نمک بى ولایتش خوش طعم

نه شکر بى محبتش شیرین

نه نگاهى بدون او مشروع

نه صداقى بدون او کابین

نه جنانى بدون او در کار

نه جهانى بدون او تأمین

نه ریاضت بدون او توفیق

نه سعادت بدون او تبیین

عالم آشفته بى تولایش

آدم آورده سجده بر پایش

دلبر آشناى دیرینم

برده دل را ز عهد پیشینم

دردمند طبیب دوّارم

او دهد از مدینه تسکینم

آن کلیم آن مسیح آن یوسف

کرده وادار او به تمکینم

دین من مجتبایى الاصل است

حسنى مذهب است آئینم

دین اگر بى حسن شود عرضه

نه مسلمان نه شیعه، بى دینم

چهره ‏اش را به ماه انگارم

جلوه‏ اش را اله می ‏بینم

آفتاب هزار منظومه

خنده‏ اش چلچراغ تزئینم

نمکین مشرب و شکر شکن‏ است

مست از آن جام شور و شیرینم

گر که از هیبتش بپا خیزم

خون شوق از ولایتش ریزم

سیرت او نمونه ی حیدر

صورت او شبیه پیغمبر

آنکه ممدوح حىّ سبحان است

وصف او را کجا و صد دفتر

نام او را خدا حسن بنهاد

که گلش خلق شد به حُسن نظر

چه حسن؟ پَروَرَنده ی احسان

چه‏ حسن؟ حُسن سیره‏ اش محشر

خُلق را استوانه ی تقوى

خَلق را پشتوانه ی کوثر

جمع حُسن صفات زهرایى

مجتمع در وجود این سرور

از چنان خانواده ی پاکى

باید این گل چنین شود اطهر

نور او اظهر من الشّمس است

مهرش اکسیر جان و جان پرور

سرور انبیاست دلدارم

یوسف اولیاست دلدارم

چونکه وقت نماز می ‏آید

از صلاتش فراز می ‏آید

یارب از بس ‏ملیح و خوش‏ بالاست

در نظر سَروِ ناز می ‏آید

دیدگانش سیه، رُخش اَبْیَض

اَبروانش تراز می ‏آید

قامتش را شمایل محراب

سجده‏ اش را جواز می ‏آید

نور پیشانى اش چو مه ساطع

قمرش پیشواز می ‏آید

گردنش نقره‏ فام، لعلش سرخ

صحبتش دلنواز می ‏آید

گونه‏ هایش سپید و دندان دُرّ

صوت او خوش نواز می ‏آید

به قدومش عقیقه داد پدر

دلرباى حجاز می ‏آید

یاد طاووس جنّت افتادم

یوسف چاره ساز می ‏آید

همچو مهدى نگار من حسن‏ است

طالع آسمان بخت من است

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح

 

در مدح تو باید كه ببندیم دهان را

وقتی كه بریدند ادیبانه زبان را

بازار سر زلف تو از بس كه شلوغ است

انگشت به لب كرده زلیخا صفتان را

وصف مژه ها و خم ابروت مرا كشت

زحمت نده صیاد دگر تیر و كمان را

با تكه كلافی به وصال تو رسیدم

زهرا به حسابم زده این سود كلان را

تا سفره ی احسان كرم خانه تان هست

سائل نخورد ثانیه ای غصۀ نان را

ما بهتر از این روضه بهشتی نشناسیم

بهتر كه بچسبیم همین نقد جهان را

با طشت نگو كوچه ی غم خون جگرت كرد

ترسم كه به زینب برساند جریان را

 

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت

 

ای دوست به پیغام تو شادم اگر آید

چشمم به در و پیک وصالت ز در آید

گویند سحر بوى سر زلف تو دارد

بنشسته‏ام ای دوست که وقت سحر آید

در بین محبّان تو هستم به سلامت

اى آنکه کریمى و کریم زنده ز نامت

آواز به لب دارم و طرف چمن آیم

با نام تو بر درگه حق در سخن آیم

تا اینکه در رحمت حق را بگشایى

با ناله ی یا محسن حقّ الحسن آیم

کرده غم ما در دل ناز تو اقامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

اى سبزى و زیبایى بُستان محمّد

سرسبزترین گل به گلستان محمّد

بر دست خدا در سحر ناز نشستى

چون جاى تو باشد روى دستان محمّد

این عرش نشینى بود از اوج مقامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

ماه رمضان سفره ی لطف و کرم توست

فقر من مسکین به خدا همّ و غم توست

کردى تو سلامى عوض تهمت شامى

یمشون على الارض به وصف قدم توست

آیات خدا آمده در وصف مقامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

سگ را ز سر سفرۀ خود طرد نکردى

با دشمن خود آنچه که او کرد نکردى

گرمى دل و زندگى ما کرم تست

جانم بفدایت که دلم سرد نکردى

نورى بده بر جان و دل از فیض کلامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

اى قبله ی حاجات خریدار گدا باش

ما را تو نگهدار به درگاه خدا باش

اینجا من دلخسته به دنبال تو هستم

محشر تو به دنبال من بى سر و پا باش

اى صاحب دستور شفاعت به قیامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

کوثر ز قدوم تو به حق مستند آمد

بر ابترى دشمن احمد سند آمد

گفتند ملائک که حسن نام على را

تا در همه جا خوب و مصفّا کند آمد

توصیف على بوده، به هر لحظه پیامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

آئینه ی احسان قدیم تو حسین است

روشنگر دستان کریم تو حسین است

در وصف مقام تو همین بس که به عالم

دلداده و سرباز حریم تو حسین است

عبد تو حسین گشت و على بود امامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

اى دیدۀ ما چشمۀ ابر تو حسن جان

اى کرب و بلا حاصل صبر تو حسن جان

چون قبلۀ تو قبر گل گمشده باشد

با خاک برابر شده قبر تو حسن جان

خورشید به روز و مه شب زائر شامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

سرباز صف اول صفّین تو بودى

آرى گره جنگ جمل را تو گشودى

هستى به خدا عین على حیدر دیگر

آرى تو امامى به قیامى و قعودى

صلح تو بود اوج غریبى و کرامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

ما مهر تو داریم و به آن مفتخر استیم

در راه حسین عبد تو قرص قمر استیم

اى خونجگر از زخم زبان هاى مدینه

عمرى است پریشان تو پاره جگر استیم

مظلومترین رهبر وادى امامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

تاریخ ندیده است به خود مثل تو مظلوم

بودى تو پس از مادر خود بى کس و مغموم

از بسکه شدى طالب رخسار کبودش

با دست زن خویش شدى کشته و مسموم

هر چند که شیرین  شده آن زهر به کامت

اى آنکه کریمى و کرم زنده ز نامت

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت

 

آتش از مهر تو می گردد گلستان یا حسن

خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن

گر نسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم

ناز در محشر کند بر باغ رضوان یا حسن

نی عجب کز شعله خیزد لاله در دامان حشر

گر برد نام تو را در نار، شیطان یا حسن

نیست هرگز دفتر اوصاف تو پایان پذیر

گرچه آید عمر این عالم به پایان یا حسن

از دو قرص نان بود کمتر به چشمش مهر و ماه

هر که گردد بر سر خوان تو مهمان یا حسن

هر که بی مهر تو دعویّ مسلمانی کند

کافرم خوانم اگر او را مسلمان یا حسن

گر کند روزی هزاران ختم قرآن دشمنت

نیست غیر از دشمن قرآن به قرآن یا حسن

تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت

عالمت یکسر گدا بر باب احسان یا حسن

دشمنت کز دشمنی در پیش رو دشمنام داد

شد خجل از جودت ای دریای غفران یا حسن

طاعت کونین اگر آرند روز حشر خلق

نیست با یک ذرّه از مهر تو میزان یا حسن

دشمنت در آتش قهر خدا سوزد چنان

کز عذابش می شود دوزخ گریزان یا حسن

تربتت بی سقف از آن باشد که در هر بامداد

بوسه بر قبرت زند مهر فروزان یا حسن

مدح تو ای پاکتر از آیه ی تطهیرهم

ناید از دست من آلوده دامان یا حسن

از مزار بی چراغت می‌دمد هر صبح و شام

بر دل اهل تولّی نور ایمان یا حسن

خاک گَرد حائرت یا گَرد راه زائرت

درد بی درمان عالم راست درمان یا حسن

گر شوم بهر گدائی ساکن باب البقیع

می فروشم ناز بر مُلک سلیمان یا حسن

صلح تو کم نیست در تاریخ از جنگ حسین

بلکه شد این جنگ را آن صلح بنیان یا حسن

صلح و جنگ و صبر و فریاد و سکوت و مهر و قهر

تا قیامت از تو می گیرند فرمان یا حسن

اولیا با صلح تو تا صبح محشر سرفراز

انبیا از صبر تو ماتند و حیران یا حسن

مصطفی از کودکی بوسیده لب های تو را

در دهانت رازها می دید پنهان یا حسن

گه به دوش و گه به زانو گه به گردن گه به پشت

گاه در بر می گرفتت خوش تر از جان یا حسن

گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت

نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن

دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع

آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن

دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت

گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن

دوست دارم ماهی دریا شوم تا از غمت

بحر را پیچم به هم مانند طوفان یا حسن

هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو

دیده ای از دوستان رنج فراوان یا حسن

گرچه عمری با جفای همرهانت ساختی

سوختی هر روز چون شمع شبستان یا حسن

روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت

ریخت در کامت شرار زهر سوزان یا حسن

جعده جغدی بود و در گلخانه ی زهرا نشست

باغبان را کشت تنها در گلستان یا حسن

آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید

ای غریبِ خانه، ای مظلوم دوران یا حسن

چون غریبان در وطن جان دادی ای جان جهان

شد وطن در ماتمت شام غریبان یا حسن

با که گویم بر سر دوش عزیزان جای گل

جسم بهتر از گلت شد تیر باران یا حسن

گرچه ممکن نیست با گفتار، شرح غربتت

غربتت از تربتت باشد نمایان یا حسن

گر دهد مهلت عدو «میثم» کند قبر تو را

لاله باران با دو چشم اشک افشان یا حسن

 

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

سائل آشفته ام باتو پریشان نیستم

بی سرو سامانم و دنبال سامان نیستم

در حرم پروانه خاکستر شود راضی تر است

در میان شعله ات فکر گلستان نیستم

آیه کهف تو سگ را هم طهارت میدهد

دست بر دامان شدم آلوده دامان نیستم

به همین مور تو بودن تا قیامت راضی ام

هیچ محتاج مقامات سلیمان نیستم

سجده آوردن اگر شرط مسلمان بودن است

گربه چای تو نیفتم من مسلمان نیستم

من سرم را نذر کردم هرچه بادا باد باد

گر ببازم هر دو عالم را پشیمان نیستم

میهمان خوشحال ....آقا میزبان خوشحال تر

بر سر هر سفره ای اینگونه میهمان نیستم

گیسویی دارم به درد گرد گیری میخورد

ورنه من دنبال گیسوی پریشان نیستم

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دولت فقر را به هم زده و در بساطم غذا گذاشته است

به خدا روی سفره با دستش کاسه کاسه خدا گذاشته است

دست با برکتی است دستی که کیمیا کرده است

وقتی در کاسه های گدائی مسی ام سکه های طلا گذاشته است

او نشسته است کل روزش را سر یک سفره با جزامی ها

همه دنیا به دست او، اما روی دنیاش پا گذاشته است

با نگاهش به مرده جان داده، به یتیمان شهر نان داده

سرنوشت مرا عوض کرده، تا که بر لب دعا گذاشته است

خنده هایش چه رحم آمیز و اخم هایش چه درس آموزند

با بهشت و جهنمش ما را بین خوف و رجا گذاشته است

سهم او از من آتش عشق و سهم من هر چه او کرم بکند

سهم او را جدا گذاشته ام، سهم من را جدا گذاشته است

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

نیمه ی ماه خدا ماه خدا پیدا شد

کرم و جود و عطای ابدی معنا شد

باظهور پسر فاطمه ی بنت رسول

آسمان محو تماشای گل زهرا شد

حضرت حیدر کرار به وجد آمده بود
چونکه با لطف خداوند رحیم بابا شد
کوری چشم همه عایشه ها از اول
سید و سرور و سالار بنی الزهرا شد
سائل خوان کریمانه ی اقای کرم
با گدایی در خانه ی او اقا شد

 

 

 

آینه دار خداوند جلی آمده است

همه ی هستی زهرا و علی آمده است
 

 

دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد
عامل مستی مان بردن نامش باشد
باگدایی درش حاتم طایی دیده
او کریم است و کرم مشی و مرامش باشد
"واذا زلزلت الارض..." پیامد های
 نعره ی حیدری و ضربه ی گامش باشد
نوکری در او کار من و تو نبود
حضرت یوسف صدیق غلامش باشد
پیرو صلح و سکوتش همه ایمان داریم
کربلا شعبه ای از خط قیامش باشد
پاره های جگرش هم دم " لایوم..." گرفت
گریه بر کرببلا اوج پیامش باشد

 

 

 

عابد صومعه و دیر و کنشت آمده است

حسن آقای جوانان بهشت آمده است

 

 

 

سائلم سائل بیچاره ولی محترمش

سائلم سائل درمانده ی جود و کرمش

او مسیحای من است آمده ام جان بدهد

مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش

پسر شیر خدا شیر جمل میباشد

در عرب نیست کسی تاکه شود هم قدمش

هم ادیب است و حکیم است وعلیم است و فقیه

مجتهدان همگی تشنه ی جام قلمش

لعن الله علی آل سعود ، یک روزی

باطلا از سر نو شیعه بسازد حرمش

 

 

 

یوسف هاشمی آل بنی هاشم اوست

ایها الناس بدانید ا’باالقاسم اوست

 

 

 

بذر عشقش ز ازل در دل من روئیده

دست تقدیر مرا بهرگدایی چیده 

 

پسر فاطمه بی مثل و نظیر است والله

چه کسی خوب تر از او به دو عالم دیده؟

بی سبب نیست دم حضرت آقا گرم است

حضرت احمد مختار لبش بوسیده

خاکساری در خانه اش عزت بخشید

به من بی سروپا خسته دل و شوریده

نفس سرد من و گفتن از او هرگز

جان به قربان موید ، شفق و ژولیده

 

 

 

خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد

لطف کرده به کریم ابن کریم ام بخشد

 

 

 

غم ندارم که پس از این دگر آقایی هست

سید و سرور و سالاری و مولایی هست

بر سر سفره ی او عالم وآدم جمع اند

شکرلله سر این سفره مرا جایی هست

"بگذار آدمیان طعنه زنند بد گویند "

من سگ کوی همانم که تماشایی هست

حضرت ایزد منان به صراحت گفته

این دروغ است برای حسن همتایی هست

بهر اطعام یتیمان مدینه چو علی

روی دوشش همه شب کیسه ی خرمایی هست

یوسف است یوسف زهراست ولیکن آیا

در دل خانه ی او همچو زلیخایی هست ؟؟؟

 

 

 

نه فقط شاعر درباری اهل کرم ام

روضه خوان هستم و در روضه گریزی بزنم

 

 

 

به تب سوز و دعای سحرش گریه کنید

در حوالی دو چشمان ترش گریه کنید

سالها در غم بی مادری اش آب شده

دیگر حالا به تن مختصرش گریه کنید

مادری در بر اونیست غریب است به خدا

مثل زینب همه بالای سرش گریه کنید

دارد از شدت سم بال و پرش میسوزد 

پس بیایید به زخم جگرش گریه کنید

 

 

 

ای کریم ابن کریم حال بکا میخواهم

هم بقیع هم نجف و کرببلا میخواهم

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است

بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است

عالم پیر دگر باره چه در بر دارد

گوئیا شور جوانیست که در سر دارد

لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد

«عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد»

وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند

جهت قبله نما روی به آن سو بکند

مژده امدنش تا به پیمبر دادند

همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند

نور خورشید زدامان قمر می آید

چقدر طفل به مادر به پدر می آید

چهره اش ، ناز نگاهش به پیمبر رفته

کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته

این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد

از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد

ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست

امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست

و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد

شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد

 تا در آئینه ی او حُسن خدا را دیدند

نام او را ز سماوات حَسن نامیدند

برلبان علی و فاطمه لبخندآمد

کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد

و خداوند روی سر در افلاک نوشت

هست او سید و آقای جوانان بهشت

دشمنش خوارو ذلیل است مریض است مریض

پسر حیدر و زهراست عزیزاست عزیز

در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل

و شهادت شده در کام پسرهاش عسل

مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت

روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت

پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم

کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم

دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم

چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم

با لب روزه تورا می دهم ای یار سلام

که کریمانه بگویی به من زار سلام

سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است

آسمان نیز به درگاه شما مدیون است

نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم

 

کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

این گدا مرحمت از دست شما می خواهد

سخت بیمار شده دل که شفا می خواهد

با صفا با تو صفا ، بی تو صفا بی معناست

بیت ویرانهء من از تو صفا می خواهد

بی تو ارباب شدن مثل گدا بودن هاست

با تو ارباب شدن حال گدا می خواهد

"عاشقی شیوهء رندان بلاکش باشد"

هیچ شک نیست که این درد دوا می خواهد

عاشقم ، بال بده تا بپرم تا بامت

این پریدن پری از جنس خدا می خواهد

حرم اینجاست ، همینجا که شکسته است که باز

چشم واکرده و باز عشق تو را می خواهد

تو کریمی و من امّید کرامت دارم

این دل از دست تو یک کرببلا می خواهد . . .

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

عطر فردوس برين است که آيد به مشام

مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام

وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کلام

به از آن مطلع و اين نيمه و آن حسن ختام

نيمه ماه خدا ماه تمام آمده است

مژده اي اهل دعا ماه صيام آمده است

 

هر طرف مي‌نگري بوي خدا مي‌آيد

صوت قرآن و مناجات و دعا مي‌آيد

عطر مشک و گل ياس از همه جا مي‌آيد

مژده رحمت و غفران ز سماء مي‌آيد

 

مي دهد پيک الهي به همه برگ برات

به گل روي حسن زاده زهرا صلوات

 

آسمان گرم تماشاي زمين است امشب

چون زمين سبزتر از خلد برين است امشب

شب دلداگي اهل يقين است امشب

اين نوا روي لب روح الأمين است امشب

 

سائلان مژده که ارباب کرامت آمد

دومين مشعل پر نور امامت آمد

 

مژده اي اهل ولا روي حسن پيدا شد

اولين غنچه بستان امامت وا شد

خانه فاطمه از مقدم او غوغا شد

حضرت فاطمه مادر و علي بابا شد

 

شب دلدادگي و عيش و نشاط و طرب است

شب ميلاد حسن نوگل شاه عرب است

 

امشب هر غمزده از قيد غمش آزاد است

آيد آن يار کزو خانه دل آباد است

در مدينه همه جا صحبت از اين ميلاد است

شب عيد است و دل فاطمه امشب شاد است

 

حاصل نور علي نور بدنيا آمد

سبط اکبر پسر ارشد مولا آمد

 

صحبت از روي دل آراش زمان مي‌خواهد

وصف اين نوگل نورسته زبان مي‌خواهد

ناوک ديده زيبايش  کمان مي‌خواهد

قلب ما هست نشان گر که نشان مي‌خواهد

 

سرسودايي ما و قدم اين دلبر

چشم عالم شده مات از کرم اين رهبر

 

سفره لطف حسن سفره بي‌پايان است

عالم از لطف و عطا و کرمش حيران است

بهرمنداز سر خوانش چه بسا حيوان است

عادت روز و شب دست حسن احسان است

 

قلبم از روز نخستين شده با او مأنوس

احدي از در اين خانه نرفته مأيوس

 

ريزد از وصف حسن در ثمن از دهنم

مرغ روحم زده پر به شوق او از بدنم

روزها فکر من اين است و همه شب سخنم

من مسلمان شده دست امام حسنم

 

من که از روز ازل دل به ولايش بستم

ديده بر چشمه پرفيض عطايش بستم

 

امشب از فيض حسن رنگ خدا مي‌گيرم

رو سوي درگه او دست دعا مي‌گيرم

تا سحر زمزمه و ذکر و دعا مي‌گيرم

عاقبت تذکره مدينه را مي‌گيرم

 

شوق کويش به دلم مانده و آبم کرده

غربت قبر حسن پاک خرابم کرده

شاعر: مجيد رجبي

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

این حرف ها حرف دل یک یا کریم است

غصه نخور ای دل خدای ما کریم است

 از مشکلات اقتصادی بیممان نیست

تا ذکر لب ها لا اله الّا کریم است

 هرکس پی رزقش به هر در میزند لیک

روزی ما از روز اول با کریم است

 آن که خدا ما را گدای او نوشته

یک چشمه یک دریا نه یک دنیا کریم است

 امشب شب تغییر در ضرب المثل هاست

هر چه گدا کاهل بود، آقا کریم است

 
آن کس که رزق عشق من را می نویسد

بر سینه ام نام حسن را می نویسد

 

چشم انتظار این سحر چشم سحرها

در جستجوی این قمر چشم قمرها

 کوه نمک آمد بگو هرجا که رفتی

شیرین تر از قند است اینگونه خبرها

 مولا پدر شد مصطفی صاحب پسر شد

پس خوش به حال این پسر با این پدر ها

 کوری چشم شور آن بیوه زنی که

می ترسد از فردای سبز این پسرها

 باید عقیقه کرد باید حرز انداخت

باید بپوشانی رخش را از نظرها

 
مولای ما اسپند می سوزاند امشب

زهرا برایش چار قل می خواند امشب

 
تا حس کنی حیّ علی خیرالعمل را

آغاز کن با یا حسن بیت الغزل را

آری شب میلاد سفره دار باید

بردارد عطر نذری مادر محل را

پیش کریمان کمتر از شاهی نخواهی

در خاطرت بسپار این ضرب المثل را

از شوق حُسن خَلق و حُسن خُلقش امشب

سجده برآور خالق عزّوجل را

ارث شجاعت را به او داده پیمبر

میدان نبیند بعد از او اینگونه یل را

پرچم به دست بچّه ی زهرا رسید و

یکباره پایان داد غوغای جمل را

با صلح او اسلام تا امروز مانده

کافر مشو این حرف های مستدل را


هرچند از او مظلوم تر عالم ندارد

هرکس که او را دارد اصلاً غم ندارد


آن حضرتی که عالمی در محضرش بود

از کودکی عیسا مرید منبرش بود

 زهرا از او نوبر نمود آیات حق را

پیغمبری کوچک برای مادرش بود

 العِزّةُ لله این ذکر شریف

نقش نگین حلقه ی انگشترش بود

 پیش جذامی ها به رحمت می نشست و

هم سفره با هر مستمند کشورش بود

 هر روز می لرزید اگر بین وضویش

از ترس قبر و خوف روز محشرش بود

 
با اینکه رفته حج پیاده بیست باری

گوید چه گویم پیش حق از شرمساری

 
فرمایشاتت چون چراغ بین راه است

در پای درست هرکه ننشیند تباه است

 فرموده ای که دستگیری ار فقیران

محبوب تر از اعتکاف چند ماه است

 فرموده ای که غفلت از یاد خداوند

از ریشه های اصلی نخل گناه است

 فرموده ای هرکس که حسن خلق دارد

چون روزه دار دائم الذّکر و صلاح است

 هرکس که با نامحرمی خلوت نماید

مثل کسی باشد که پیش پرتگاه است

 
امشب به نام یا کریم العفو گوئیم

با یا علی و یا عظیم العفو گوئیم


جز اشک در چشم ترت داری، نداری

جز شوق رفتن در سرت داری، نداری

تنهاترین سردار، غیر خانواده

یاری میان لشگرت داری، نداری

ای مهربان حتی پس از نوشیدن زهر

در سینه بغض از همسرت داری، نداری

آه ای غریب، بعد از گذشت چارده قرن

یک زائری دور و برت داری، نداری

از چه نسوزم مثل شمع از غصه وقتی

یک شمع بالای سرت داری، نداری

بین تمام روضه ها و گریه هایت

تو روضه ای جز مادرت داری، نداری


دیدی که رد شد دستی از روی سر تو

دیدی که بر دیوار خورده مادر تو

 
 
چهارشنبه 20 بهمن 1395  11:06 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها