0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام مجتبی(ع)-ولادت

 

کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن

کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن

حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد

صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن

حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود

مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن

چند روزیست که زهرا به تبسم گوید

مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن

حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد

ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن

حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست

آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن

گفت راوی:نمک سفرۀ ایجاد علی

نمکین تر ز حسن نیست به اولاد علی

خالقِ روی حسن وجه خودش را رو کرد

فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد

اَحسنِ خلقت خود را که حسن نام نهاد

نظر انداخت بر این حُسن و دو صد هو هو کرد

قبلۀ روی حسن را که تکامل بخشید

مثل محراب بر او نقش ، دوتا ابرو کرد

اولین یوسف زهرا که به دنیا آمد

یوسف مصر تمنای وصال از او کرد

پرده از دسته گل سبز محمد برداشت

خَلق شد باغ و بهشت و همه را خوشبو کرد

شرحِ کوثر شد و خورشید جهان گستر شد

عطری از مُشک  دمید و به سرش گیسو کرد

مو حسن بوی حسن خوی حسن روی حسن

هر طرف مینگری کعبۀ هر کوی حسن

حرف بسم اللَه و رحمن و رحیم افتاده

فال نیک همه در دست کریم افتاده

سائلی بد دهن آمد که کند سبّ کریم

ناگهان دید درِ خانه مقیم افتاده

یک نبی آید و گوید که نمک گیرش نیست

هر رسولی رهش اینجا ز قدیم افتاده

فخر مفروش سلیمان ،که ره سرور ما

به فقیر و به اسیر و به یتیم افتاده

از بهشتِ سر کوی حسن بن علی است

به خراباتِ دلِ خسته ، نسیم افتاده

بانی کل حرمهای جهان است حسن

بغض دجال به تخریب حریم افتاده

هرکه آمادۀ نوسازیِ صحن حسن است

راه فتح حرم مکه ، مدینه یمن است

این چه حالی است که از روز ولادت دارد

دیده وا کرد ولی شوق عبادت دارد

صوت قرآنِ حزینش دلِ عالم ببرد

بیشتر از همه بر قدر  ، ارادت دارد

لشگرش یک شبه یاران معاویه شدند

هرکه همراه حسن ماند سعادت دارد

بدتر از جُعده و اُم حَکَمِ ملعونه

به حسن یک زن مکاره حسادت دارد

شتر سرخ ز یک ضربۀ تیغش پی شد

روز صفین نشان داد رشادت دارد

به رخش از دل یک کوچه ز یک لحظۀ تلخ

غربتی هست که تا روز شهادت دارد

جگر پاره چه اسرار که یک یک میگفت

با حسین از غم لا یوم کیومک میگفت

آید آنروز که آییم به ایوان طلات

با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات

چارده صحن بسازیم برای حرمت

چارده باب شود باز به دالان طلات

اسم هر باب بنام یکی از معصومین

زینت سر درِ هر باب به عنوان طلات

وسط صحن که افتد حرم پیغمبر

دور تا دور بسازیم شبستان طلات

صوت منصور شود نذر کمیل سحرت

چارده صحن کند پخش ز رضوان طلات

سی شب ماه مبارک حَرَمت می چسبد

هر سحر روضه یاس است و گلستان طلات

تازه آنجاست که ما روضۀ مادر داریم

پشت هر در سخن از غنچۀ پر پر داریم

 

محمود ژولیده

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را

ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را

 

بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همه ی خلق مسلمان نجف را

می خواست ببینیم کریمیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را

یک روز بیاییم و بسازیم مدینه
بالای سرِ فاطمه ایوان نجف را

دیدیم همه سروری آل علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را

*

جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب
ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب

نامت به لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب

من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب

پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز
از لطفِ شما لاله ی قمصر شدم امشب

آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد
پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب

باید که ببینند علی را حسنش را
نقش شرف الشمس عقیق یمنش را

*

آیینه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را

باید که عقیقه بکند فاطمه امشب
شیرینیِ این لحظه یِ مادر شدنش را

یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز
می دید در آن غُلغُله آخر شدنش را

چشمی که حسد داشت به ذریه ی زهرا
با رویِ حسن دید خود ابتر شدنش را

بین الحرمین اند ملائک همه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را

تنها نه دل ما که دو عالم حسنیه است
هر دو حرم کرببلا هم حسنیه است

*

باید که علی چند پسر داشته باشد
تا این که مدینه سه قمر داشته باشد

مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم
از فاطمه ی خود دو جگر داشته باشد

باید که پسر دار شوی تا که بفهمی
شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد

هرکس که از این ایل بود موقع رزمش
در پنجه ی خود تیغِ دو سر داشته باشد

باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد

آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا
یک شهر پُر از کوچه ی بن بست شد آقا

*

خورشید چرا نیمه ی شب بر سر بام است
گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است

آن کَس که در این خانه غلام است امیر است
آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است

“در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی رویِ تو ای سرو گل اندام حرام است”

با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا
حیران شده ام قبله کدام است کدام است

هر کس که جمل بود و تو را دید نوشته است
سوگند که صلح تو قیام است قیام است

لایوم….بگو تا بگدازیم برایت
ای کاش حسینیه بسازیم برایت


حسن لطفی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ای عشق ببین حالِ پریشانی ما را
ای شوق نشان آتش حیرانیِ ما را
ای شور بیاور مِیِ توفانی ما را
تا صبح ببین نادِعلی خوانی ما را

 

ما مرد شرابیم اگر هست بیارید
ما را به درِ بیتِ علی مست بیارید

دیدند همه قبله ی دنیا شدنش را
ذوقِ علی و گرمِ تماشا شدنش را
دیدند و ببینید مهیا شدنش را
لبخند علی و شبِ بابا شدنش را

تنها نه پدر عاشق خندیدنِ او بود
تا صبح نبی منتظر دیدنِ او بود

انگار شبِ قدر مقدر شده امشب
انگار نبی باز پیمبر شده امشب
برخیز زمین گوش زمان کر شده امشب
برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب

یک جلوه زِ تصویرِ خداوند رسیده
امشب پسر شیر خداوند رسیده

بگذار که یعقوب گشاید نظرش را
تا با تو فراموش نماید پسرش را
هیچ است اگر عشق بُریده است سرش را
رو کرده خدا با تو تمامِ هنرش را

لبخند بزن گردشِ این روز و شب از توست
شیرینی افطارِ پیمبر رطب از توست

یک چشم بگردان و زمین زیر و زِبَر کُن
یک ناز بفرما همه را خون به جگر کُن
بند آمده این راه از آن کوچه گذر کُن
ما خاکِ قدمهات به ما نیز نظر کُن

چشمان تو محراب سحرهای حسین اند
آقا پسران تو پسرهای حسین اند

وای از جلوات جبروتی که تو داری
از شدت نور ملکوتی که تو داری
فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری
حق گرمِ تماشایِ قنوتی که تو داری

پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری
یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری

دور و برتان این همه بیمار اگر هست
یا این همه در شهر بدهکار اگر هست
این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست
تقصیر که شد این همه سربار اگر هست

دیدند کَرَم رویِ کَرَم می دهی آقا
مانندِ علی بویِ کَرَم می دهی آقا

چشمِ تو سخن از غم و از درد به من گفت
از شمع شدن،شعله شدن،آب شدن گفت
با لطفِ تو چشمان من اینگونه سخن گفت
یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت

هرچند خدا خواست کَرَم داشته باشی
انگار بنا نیست حرم داشته باشی

سوزاند اگر غُصه یِ تو بال و پَرم را
سوزاند غمِ زینبیه هم جگرم را
من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را
ای کاش بیارند از آنجا خبرم را

سوگند در این سینه غمِ خواهرِ تو هست
هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح

 

کبوتریم و پی دانه ی امام حسن

رسیده ایم در خانه ی امام حسن

تمام مردم این شهر ، شهرت ما را

شناختند به دیوانه ی امام حسن

عجیب نیست اگر می شوند دشمن و دوست

اسیر لطف کریمانه ی امام حسن

اگر تمام جهان میهمان او باشند

هنوز جا دارد خانه ی امام حسن

نمیرویم سراغ کسی به غیر از او

که رزق ماست به پیمانه ی امام حسن

دل شکسته ی ما آنقدر طوافش کرد

لقب گرفت به پروانه ی امام حسن

فقیر بوده ولی پادشاه می گردد

به هرکه می رسد عیدانه ی امام حسن

به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم

غلام قاسم دردانه ی امام حسن

 

مجتبی خرسندی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

خوشا بحال گدایی که ریزه خوار شماست

خوشا بحال غلامی که پیشکار شماست

خوشا بحال جزامی که هم غذات شده

نشسته است سر سفره و کنار شماست

 

قرار شد همگی بنده شما باشیم

که بندگی خدا تحت انحصار شماست

بدون شک که حریم تو خانه وحی است

و جبرییل امین هم سرایدار شماست

بگیر جان مرا هر زمان که میخواهی

که مرگ و زندگی من در اختیار شماست

خوشابحال خودم دلسپرده ات هستم

و بیشتر ز همه کشته مرده ات هستم

شب تولد تو با شبی برابر نیست

برای سائل از این شب شبی که بهتر نیست

سریعتر نوه اش را کنیز های حرم

بیاورید که دل در دل پیمبر نیست

کجاست آن زن بی چشم و رو نگاه کند

که نسل احمد مکی تبار ابتر نیست

بدون حب تو بنده نمیرسید به خدا

به سمت عرش به غیر از تو راه دیگر نیست

شفیع ما حسنین اند چون که پیش خدا

کسی عزیزتر از این دوتا برادر نیست

نشسته ایم در خانه حسین و حسن

شدیم ما همه دیوانه حسین و حسن

به جز حسن چه کسی اینقدر شبیه خداست؟

شمایل حسن از هر نظر شبیه خداست

فرشتگان مقرب به یکدگر گویند

نگاه کن چقدر این پسر شبیه خداست

علی و فاطمه آئینه خدا هستند

طبیعی است حسن هم اگر شبیه خداست

درست مثل همند این چهارده معصوم

رخ تمام چهارده نفر شبیه خداست

نه اینکه کفر بگویم شما خدا هستید

ولی شما همه در آن حدود ها هستید

همیشه از همه دور و برش اذیت شد

هم از غریبه هم از لشگرش اذیت شد

غریبه ها که به جای خود، این امام غریب

چقدر از طرف همسرش اذیت شد

از آن وقایع کوچه به هیچکس چیزی…

نگفت و تا نفس آخرش اذیت شد

چقدر قلب و غرورش شکست در کوچه

چقدر پیش روی مادرش اذیت شد

چقدر تیر که از پیکرش درآوردند

بدون شک همه پیکرش اذیت شد

نه کربلا، نه مدینه، نه شام راحت بود

همیشه و همه جا خواهرش اذیت شد

همیشه و همه جا غم برای زینب بود

همه مصیبت عالم برای زینب بود

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ولادت امام حسن (ع)

تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست، غم ما غم بی نانی نیست

ظاهر و باطن تو  هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
ماه پیشانی تو، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکّان تو دکّانی نیست

نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست

هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست

ما همه در پی اثبات مقام حسنیم
و مسلمان شده ی برکت نام حسنیم
خوش به حال همه ی ما که غلام حسنیم
رمضان ما همه مهمان امام حسنیم
لذتش جز به همین سفره ی مهمانی نیست

نام تو تا ابد از روز ازل می ماند
تو و دور تو گدا ...، مثل زحل می ماند
شهد شیرین لب تو به عسل می ماند
صحنه ی زلف تو به جنگ جمل می ماند
مثل ابروی تو شمشیر کسی جانی نیست!

جان عالم به فدای پدر محترمت
تو بگو یک کلمه جان علی "می خرمت"
عالمی شامل احسان و عطا و کرمت
در تماشای همان مقبره ی بی حرمت
"لذتی هست که در سجده ی طولانی نیست"

دم تو بود خدا حضرت عیسی را ساخت
قدر ظرف دل تو پهنه ی دریا را ساخت
سالها نان سر سفره ی تو ما را ساخت
باید آخر حرم یوسف زهرا را ساخت
غیرت هیچکسی، غیرت ایرانی نیست

 

مظاهر کثیری نژاد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است

لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است

کارِ ما دستِ کریمی باشد

که شلوغیِ سَرَش بیشتر است

 

خانه اش بینِ تمامِ این قوم

در کرامت خَبَرَش بیشتر است

پسرِ ارشدِ خانه پیداست

از بقیه جگرش بیشتر است

دین به شمشیر فقط زنده نشد

صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است

بارِ خرمایِ شما سنگین است

مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است

چهار فصل است پذیرایی تان

باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است

رُطَبِ سفره یِ مولا آمد

پسرِ ارشدِ زهرا آمد

.

از لبش شور ازل ریخته است

نور حق ،عزّ وجل ریخته است

روی چشمش دو قصیده دارد

و سر شانه غزل ریخته است

زیر پایش که پر از محراب است

چقدر تاج محل ریخته است

کَرَم و جود و سخا و رافت

دور او چند بغل ریخته است

ضربه هایش به زمین ،لشکر را

بینِ میدانِ جمل ریخته است

بیوه ناقه سواران فهمید

به سرش خشم اجل ریخته است

قاسمش هم به پدر رفته ببین

روی لبهاش عسل ریخته است

تا که بازی بکند در پیشش

تیر و ناهید و زحل ریخته است

بازآوای علی می آید

پسرش جای علی می اید

دستِ ما باده یِ ناب اُفتاده

کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده

تا که بویی زِ تو آورد نَسیم

رونق از کارِ گُلاب اُفتاده

بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو

دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده

کوچه بُن بست شده راه برو

دلِ این شهر به تاب اُفتاده

مَرد و نامرد جدا شُد از هم

چون زری که به تراب اُفتاده

سالها هست که از روی نفاق

بعدصلح تو نقاب اُفتاده

حق و باطل پس از این پیدایَند

پَرده از مکر سراب اُفتاده

دست عُمریست به دامان داریم

چه غَمی تا که حسن جان داریم

وای اگر دستِ تو شمشیر کُنَد

آسمان پیش تو تکبیر کُنَد

از رجزهایِ تو از نعره یِ تو

همه یِ جُمجُمه ها تیر کِشَد

مرگ را در نظرِ صد لشکر

ملک الموت به تصویر کِشَد

تا تو اُسطوره یِ رَزمی،تاریخ

خط بُطلان به اَساطیر کِشَد

شیوه ات روبَهیان را بیرون

از دل بیشه و تزدیر کِشَد

از شکوه تو مردد ماندیم

حق بده حرف به تکفیر کِشَد

قاسمت دید وبخوداَرزَق گفت

مجتبیٰ آمده که شمشیر کِشَد

پسرِ رفته به بابا این است

دومین حیدرِ زهرا این است

گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است

خواستن قدرِ دو عالم خوب است

بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ

شده در خواب و خیالم خوب است

لحظه یِ ریخت و پاشَت آقا

دیدنِ حیرت حاتم خوب است

تا برای تو بگرییم دل سیر

از همه سال محرم خوب است

نام ما را تو به زهرا دادی

نظرت هست که درهم خوب است

زائران تو زیادند، تو را

حرمی قَدِ دو عالم خوب است

چشمهای تو چه دیدند بگو

گیسویت از چه سفیدند بگو

 

حسن لطفی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

بلبل به حال مست خبر داده بر چمن
شد باغ پر ز پچ پچ مینا و نسترن
پروانه باز کرده لبش را به این سخن
گل آمده به دامن گلدان پنج تن
او کیست جز ثلاله ی خیرالنسا حسن

با دیدنش هر آینه دل باخت جبرئیل
با شوق و ذوق سمت زمین تاخت جبرئیل
هم زیر پاش بال و پر انداخت جبرئیل
هم سایبان به روی سرش ساخت جبرئیل
قدیس تر ز منزلت کبریا حسن

بر دامن محبت زهرا تجلّسش
هم رتبه ی جلالت مولا تقدّسش
عیسی پدید آمده از یک تنفّسش
میشد که واشود پر پرواز فطرسش
بخشید بر حسین خود این تحفه را حسن

شب در میان چشم سیاهش نشسته مست
یک کهکشان به صورت ماهش نشسته مست
لیلا جنون گرفته به راهش نشسته مست
عاصی که گوشه ای به گناهش نشسته مست
بخشیده شد به جمله ی "العفو یاحسن"

پیغمبری به دامن کوثر گذاشتند
آیینه ای مقابل حیدر گذاشتند
روز قیامتی که به محشر گذاشتند
در اختیار کامل شَبر گذاشتند
پس حشر روز ماست، والحشر باحسن

موسی نشسته روی دو زانو برابرش
عیسی رسیده تا که شود عبد و نوکرش
یوسف بریده دست نه، انداخته سرش
در کودکی به دوش نبی بود منبرش
زینت برای دوش نبی خدا حسن

لب سرخ و گونه سرخ و رخش جلوه ی قمر
در لابه لای موش دمیده دم سحر
دور لبش جوانه زده بذر نی شکر
شیرین بیان خانه ی مولاست این پسر
آرامش و قرار دل مرتضی حسن

امری بدیهی است به عالم تقدمش
مستی شروع میشود از جوشش خُمش
بوی بهشت می رسد از هر تبسمش
زل میزنند بر قد او شهر و مردمش
گر بگذرد به ناز ز پس کوچه ها حسن

نور رخش به عرش بیاید ادامه اش
داوود مست صوت اذان و اقامه اش
بوسه زده خدا به  جبین اَمامه اش
 شدبافته به دست خداوند جامه اش
تا سر شود به جمله آل عبا حسن

هنگام خلق خورده به نامش خدا قسم
با نور او بهشت پدید آمد از عدم
هر لحظه معجزه بزند با دمش قدم
مومن به لطف و مهر نگاهش شده عجم
آری جواب آیه ی قالو بلا: حسن

بر کوه مومنون علم نهضتش بلند
آوازه ی کرامت بی منتش بلند
خورشید، روی شانه ی قد قامتش بلند
تا کعبه شد هر آینه از قدرتش بلند
پیغام آمد از لب رب: مرحبا حسن

جنگ جمل تجلی شور شجاعتش
یک صحنه از نمایش روز قیامتش
هو میکشد خدا ز فتوحات هیبتش
دشمن هجا هجا شده از تیغ و ضربتش
فریاد زد علی که کفایت؛ بیا حسن

برنده تیغ او به خدا مثل ذوالفقار
دشمن نداشت راه نجاتی بجز فرار
در اختیار جبر حسن کار کارزار
از ترس پیر شد زن پست شتر سوار
کوری چشم او؛ پسر مصطفی حسن

دم میزنند از کرمش هر کجای شهر
از او کریم تر چه کسی؟ در کجای شهر؟
شد اسم مستعار حسن، نا خدای شهر
برگشته شاه از در خانه ش گدای شهر
امید اول دل هر بی نوا حسن

دریای جود بود و ندیدند ساحلش
می داد بیشتر ز تقاضا به سائلش
حاتم چو شیرخواره و طفلی مقابلش
قربان این همه کرم و نرمی دلش
روزی دهنده ی همه ی ماسوا حسن

یک شهر بود و رأفت یک مرد مهربان
یک شهر بود و سفره ای از شیر و آب و نان
با اینکه داشت شأن و مقامی در آسمان
هم سفره بود با همه حتی جذامیان
خود می رود همیشه سراغ گدا حسن

باشد تهی دو دست گدای حسن؟! محال
خورشیدِ نعمت و کرمش بوده بی زوال
حتی رسانده نور به این میوه های کال
بین گلوی من بخدا مانده یک سوال
مانده بدون صحن و حرم پس چرا حسن؟

در شهر مادری خودش هم غریب بود
هر ساعت و دقیقه دمادم غریب بود
اصلاً حسن به عالم و آدم غریب بود
بیش از حسین و داغ محرم غریب بود
غمنامه اش فجیع تر از کربلا حسن

یک کوچه بود و فاجعه ای در برابرش
روی زمین به ضربت نامرد، مادرش
مادر گرفت روی زمین دست بر سرش
خون میچکید وای من از زیر معجرش
از یاد می برد مگر این صحنه را حسن

در کوچه ازدحامی و غوغا شد و گذشت
مادر به همت پسرش پاشد و گذشت
از آن به بعد قامت او تاشد و گذشت
مویش سفید ماتم زهرا شد و گذشت
شد قهر با تمامی آن کوچه ها حسن

با صد امید باز به درگاهت آمدم
ای بی ضریح! آه به دنبال مرقدم
من آن کلاغ زشت و سیاهِ بدِ بدم
اما حلال کن به سر بام مشهدم
یاد توام مقابل ایوان طلا حسن!

آهو که نیستم تو برایم پناه باش
پایم شکسته، باز بیا تکیه گاه باش
من آن گدایم و تو همان پادشاه باش
رفتند از برم همه، اما تو آه باش
من را بخر ببخش به حق رضا حسن

حمید ویرنشان

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم
و از نیاز خودم از پیاله بنویسم
قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم
زمین دور وبرم را ز اشک گل بکنم


دوباره نیمه ی ماه خدا دلم لرزید
نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید

خبر رسیده که خیر عظیم در راه است
خبر رسیده که مردم کریم در راه است

من از طفولیتم کاسه لیس این خوانم
بزرگ گشته ام اینجا و از گدایانم

ندار و خانه به دوشم قرار من آقا
امید زندگیم اعتبار من اقا

چقدر سفره ی آقا برو بیا دارد
چه عزتی سر این سفره ها گدا دارد

ذلیل امده بودم عزیز دیر شدم
به لطف نان حسن عاقبت بخیر شدم

غذای بیت الحسن خورده ام که سیر شدم
فقیر امده بودم ببین امیر شدم

به زیر پرچم تو صاحب مقام شدم
به اسم نوکر این خانه احترام شدم

تو امدی و دو چشم حسود ها کور است
همان زنی که لعین است و پست منفور است

تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند
به خیل کاسه به دستان خم عسل دادند

حسن حسن ز روی این لبم نمی افتد
عجب حرارتی دارد تبم نمی افتد

تمام زندگیم را به تو بدهکارم
به جان مادرم آقا که دوستت دارم

شاعر:امیر علوی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

شاعری دربه درم اهل غزل آبادم
"فاش میگویم و از گفته ی خود دل شادم"
"بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم"
"چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"
"نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست"
این حسن کیست؟ حسین بن علی عاشق اوست

باید امشب قلمی محکم و نافذ آورد
غزلی جای تمامی عرایض آورد
در جوابیه ی هر مبغض مغرض آورد
مدحتی با کمک حضرت حافظ آورد
"شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان "

در حسنیه ی دل قصد تعبد دارم
با نسیم سحری میل تهجد دارم
من که همواره به مرثیه تقیّد دارم
حال در مدحیه ام جشن تولّد دارم
امشب از شور و شعف قافیه هم می رقصد
با همین ذکر حسن جان، قلمم می رقصد

آمد آن یار که شیرینی عالم با اوست
همه ی حیثیت عالم و آدم با اوست
آن طبیبی که فقط شیشه ی مرهم با اوست
"چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست"
حضرت شاه معظم متولّد گردید
آمد و جود و کرم هم متولّد گردید

هاتفی گفت که در کوچه ی دل ریسه ببند
شب عید است، بیا عاشق دل خسته بخند
"بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند"
"که به رقص آوردم آتش رویش چو سپند"
بارها گفته ام و بار دگر میگویم
که من از چشم حسن راه خدا میجویم

گل اگر هست، منم تا به ابد خار و خسش
صید اگر خواست، منم طالب کنج قفسش
کر کند گوش زمین را و زمان را جرسش
او مسیحاست که از برکت چندین نفسش
"نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر به یکباره جوان خواهد شد"

هر کسی بر سر این سفره اگر سائل شد
آبرو یافت از این شغل و، سپس قابل شد
آنچه میخواستم از مدحیه ام حاصل شد
هر که با جان و دلش دم زد از او بیدل شد
"با که‌ گویم چه قیامت به سرم می‌گذرد
که نفس نا زده هر شب سحرم می‌گذرد"

منم و شعر تر و این دل سرگردانی
که اسیرش شده با جذر و مدی طوفانی
شب میلاد شدم گرم غزل درمانی
"بعد منزل نبود در سفر روحانی"
از همین جا صله ام را بخدا میگیرم
به گمانم که گره خورده به او تقدیرم

 

علیرضا خاکساری

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن و امام حسین (ع)-مدح

 

زیبایی ایام جمال حسنین است

دشمن خجل از جاه و جلال حسنین است

فرمود که سرخیل جوانان بهشت اند

این ذکر دل انگیز مدال حسنین است

حکم و سند بخشش سینه زن عاشق

در روز جزا در پر شال حسنین است

دادند به آن پیر چه خوش درس وضو را

این اندکی از اوج کمال حسنین است

آنجا که ببخشند عطا غیر خودی را

غفلت ز خودی کار محال حسنین است

اندیشه مکن از غم هجران شب مرگ

آندم به خدا صبح وصال حسنین است

کردند شفاعت چو ز وحشی عجبی نیست

احسان به گنهکار روال حسنین است

 

سید محمد میر هاشمی

 

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

سائلی از تبار سلمانم

عاشقی اهل خاک ایرانم

 مقتدایم تویی امام کریم

با تو در اوج برج ایمانم

شیعه ی راه و رسم تو هستم

اینچنین است من مسلمانم

کم من به کرامت تو رسید

کرمی کن، دخیل احسانم

مرغ روحم اسیر و سرگشته

در هوایت همیشه حیرانم

پای عشقت چو میثم تمار

تا همیشه بدان که می مانم

 

ای بلندای دوش پیغمبر

ای تو فرزند ارشد حیدر

 

<< سفره دار قدیمی دنیا >>

ای امامِ امام عاشورا

حسن بن فاطمه، بستم -

- من دخیل لبم به نام شما

از ازل تا ابد گرفتارت

جبرئیل آن امین وحی خدا

یوسف خانواده ی حیدر

بی قرار تو سینه ی زهرا

مثل یک یاکریم بی بالم

روی خاک بقیع تو آقا

پر و بالی بده خدای کرم

ای کریم بن ذوالکرم، مولا

 

دل من در هوای تو دارد

مثل ابر بهار می بارد

 

نمک سفره ی خدا هستی

وقف آسایش گدا هستی

شیر مرد جمل به وللهِ

شان آیات هل اَتی هستی

ای امام همیشه ی عالم

نائب شاه لا فتی هستی

تو کرم خانه در سما داری

باعث فخر مرتضی هستی

محرم درد های فاطمه ای

زخمی راه کوچه ها هستی

تو چهل سال خون دل خوردی

شاهد سیلی و جفا هستی

 

جگرت گُر گرفت و از غم سوخت

با کفن، تیرها تنت را دوخت

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت

 

رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن

مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن

یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن

دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن

صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن

به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن

تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلّدی

تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مؤیّدی

تو به جسم، جان کتاب حق تو به روح، روح مجرّدی

تو کمال کلّ کمال ها تو جمال خالق سرمدی

تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمّدی

که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یا حسن

تو محیط عالم حکمتی تو مه سپهر امامتی

تو زمامدار مشیّتی تو امام صببر و شهامتی

تو مه سپهر ولایتی تو تمام جود و کرامتی

تو خدای را رخ و جلوه ای تو رسول را قد و قامتی

تو پناه خلق دو عالمی تو شفیع روز قیامتی

نه عجب که عفو کند خدا، همه را به خال تو یا حسن

نه عجب که فخر کند خدا، به مَلَک ز شوق عبادتت

نه عجب که غنچه به صبحدم، شکفد به عرض ارادتت

همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت

زطلوع صبح خجسته تر، شب جانفزای ولادتت

من و لطف وجود و عطای تو، که کَرَم بود همه عادتت

به عطا و حلم و کرم کسی، نبود مثال تو یا حسن

به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی

به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی

به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام  و سعی و صفا تویی

به قیام و صبر و روح و رضا قسم، که قیام و صبرو رضا تویی

به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی

شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن

ولی خدا ثمر نبی، گهر علی دُرّ فاطمه

نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه

دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیت محکمه

همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه

به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه

که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن

تو سجود من تو رکوع من، تو سلام من تو نماز من

تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من

تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من

تو سرور من تو نوای من چه به سوز من چه به ساز من

نبود قسم به ولایتت، به گل بهشت نیاز من

اگرم به دست، جوانه ای رسد از نهال تو یا حسن

هله ای تکلّم قدسیان، شب و روز نُقل روایتت

صفحات مصحف جان پر از، سُوَر لطیف حکایتت

به محبّتت به مودّتت، به کرامتت به عنایتت

که بود نگاه توسّلم، به چراغ راه هدایتت

به خدا قسم خجلم ز تو، که به ادّعای ولایتت

به زبان محّب تو بوده ام، به عمل ملال تو یا حسن

منم آنکه با همه زشتیم، سر خود به خاک تو سوده ام

چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبّت تو گشوده ام

دل خلق را به فضائل و به مناقب تو ربوده ام

به علی قسم به نبی قسم، به خدا محبّ تو بوده ام

به ولای تو به ثنای تو، غزل و قصیده سروده ام

ز تو گفته ام ز تو خوانده ام به زبان حال تو یا حسن

 

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:00 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت

 

بارالها سینه را پر نور کن

شر شیطان را ز دلها دور کن

هر که بدبین است بر آل علی

یا بده آگاهیش یا کور کن

***

بارالها نور عینم داده‌ای

اعتبار نشئتین‌م داده‌ای

می‌کنم سجده به مهر کربلا

نعمت حب‌الحسینم داده‌ای

***

گفتیم که بر در موالی برویم

در شهر کرم حضور والی برویم

ای پایه‌گذار کاخ احسان و کرم

ما را مگذار دست خالی برویم

***

بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن

اکسیر قریحه‌ی کمیتی تو حسن

از درگه تو کسی نگردد مأیوس

والله کریم اهل‌بیتی تو حسن

***

ساقی به قدح میِ صفا می‌ریزد

ساقی عرق شرم و حیا می‌ریزد

خورشید، ستارگان نور افشان را

از عرش به پای مجتبی می‌ریزد

***

ملک سرمست جام اهل بیت است

فلک در زیر پای اهل بیت است

خدا بر بام خلقت یک علم زد

و آن پرچم به نام اهل بیت است

امین وحی با کل ملائک

کبوترهای بام اهل بیت است

میان چارده نور الهی

حسن بدر تمام اهل بیت است

ابالفضل دلاور، عبد صالح

نگهبان خیام اهل بیت است

***

بیا صاحب زمان این‌جا بقیع است

نوا خیزد ز جان این‌جا بقیع است

به پشت نرده‌ها قبر امامان

ندارد سایه‌بان این‌جا بقیع است

همین‌جا بود شور محشر افتاد

حسن دنبال نعش مادر افتاد

شاخه طوبی را در آن کوچه زدند

نخل طوبی را در آن کوچه زدند

بچه‌های فاطمه شیون کنید

مادر ما را در آن کوچه زدند

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

حالا كه آسمان دم باران گرفته است

طبع سرودنم چقدر جان گرفته است

از اين طراوتي كه پر از عطر نام توست

دور و بر مرا گل ريحان گرفته است

ممنونم از كرامت تو ، زندگي من -

- از لطف بي حدت سر و سامان گرفته است

دست خودم كه نيست گداي شما شدم

دستم فقط ز دست شما نان گرفته است

 

اي مهربان شهر مدينه امام من

يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

 

هر واژه اي كه لايق مدحت نمي شود

هر جمله اي كه در خور وصفت نمي شود

هر كس كه شعر گفت نظر كرده ي تو نيست

مضمون تو به هر كسي قسمت نمي شود

امشب بيا و حال مرا رو به راه كن

آقا اگر براي تو زحمت نمي شود

باني سفره هاي شلوغ مدينه اي

يك بار هم سراي تو خلوت نمي شود

تو قهرمان جنگ جمل بوده اي ولي

از اين حماسه هاي تو صحبت نمي شود

 

اسطوره ي شجاعت و قدرت امام من

يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

 

دست كريم تو چقدر بي نظير بود

دنبال مردمان غريب و فقير بود

با دست خالي يك نفر از پيش تو نرفت

از بسكه خير مرحمت تو كثير بود

يكبار هم خودت به غذا لب نميزدي

اما تمام شهر ز دست تو سير بود

لحن صداي تو همه را جذب كرده بود

از بسكه طرز صحبت تو دل پذير بود

از بردباري ات چه بگويم كه دشمنت

حتي از اين صبوري تو سر به زير بود

 

اي انتهاي جود و كرم اي امام من

يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

 

خورشيد را جمال تو شرمسار ميكند

مهتاب بي تو ميل شب تار ميكند

تو آمدي و روزه ي خود را علي فقط -

- با بوسه بر لبان تو افطار ميكند

تو هستي آن كريم كه اموال خويش را

سه دفعه با رضاي خود ايثار ميكند

من از تبار ميثم تمارم ، عاقبت

عشقت حواله ام به سر دار ميكند

اين خصلت تو كه به گدا رحم ميكني

گاهي فقير را چه طلبكار ميكند

 

لطف تو هست شامل حالم امام من

يا ايها العزيز ، عزيز خدا حسن

شاعر: محمد حسن بيات لو

 
 
دوشنبه 18 بهمن 1395  12:01 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها