0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ما را نشانده اند سر سفره ی کریم

یکباره خوانده اند سر سفره ی کریم

 

از عرش هم تمام ملائک یکی یکی

گیسو فشانده اند سر سفره ی کریم

 

 

از بس کریم بود که انگشت بر دهن

یک عده مانده اند سر سفره ی کریم

 

حاتم که هیچ، طایفه ی حاتمان همه

خود را رسانده اند سر سفره ی کریم

 

مهمان ِ خوانده هست ولی باز بیشتر

خیل نخوانده اند سر سفره ی کریم

 

اصلا بهشت را به پشیزی نمی خرند

آنها که مانده اند سر سفره ی کریم

 

 

شاعر :محمد صفی یاری

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دیشب گذری کردم ، از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقی بلاجویان ، شاداب و لب خندان
می داد به سرمستان ، پیمانه به پیمانه

 

من بودم و تنهایی ، در حلقه ی شیدایی
دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش ، در محفل ما رندان
برخیز غزل خوان شو ، مستانه ی مستانه
سرمست بخوان «یا هو» ، جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانه ی شاهانه
برخاستم و خواندم : یا محسن و یا مجمل
ما را بنواز امشب ، ای لطف کریمانه
هو هاتفی از یثرب می گفت : دم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت فرمان ملوکانه
چه سفره ی رنگینی گسترده به ایوان بود
بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود
ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی
نامت حسَن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون ، هم صورت تو محشر
پا تا سرت ای مولا مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گرد قد و بالایت
رخسارْ جهان افروز ، گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رزقم را همواره بیفزایی
اوّل قمر طاها ، اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده ، وی رحمت بی پایان
ما را بنواز امشب ، ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو
سالار کریمانی ، تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی ، اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر ، سردار شکیبایی
رویای شب و روزم ، خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم 
ای نام گران قدرت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند ، در مِدحت تو جانا
می بندد و می سوزد ، دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز
ای سیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنه ی هستی در میسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چشم بلا خیزت خون همه خوابیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها
هم عرش تو را خواهد ، هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی ، در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبّیکی آهسته بگو آخر
مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها
در پاسخ این پرسش : الملکُ لِمنْ اَلیوم؟
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمق دل مستم
از طایفه ی عشقم تا که حسنی هستم
امشب دل دیوانه بی تاب حسن گوید
با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید
عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا
هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید
با رحمت و احسان چشمان پر از خیرت
این عاشق شیدا را دریاب حسن گوید
امشب همه ذرّات هستی حسنی هستند
خورشید ، زحل ، ناهید ، مهتاب حسن گوید
هم غلغله می افتد در جان همه عالم
وقتی لب عطشان ارباب حسن گوید
ذرّات به توصیف اوصاف تو مشغولند
سجّاده و تسبیح و محراب حسن گوید
ای محور بخشایش در ماه عنایت ها
ماه رمضان ربّ الارباب حسن گوید
ای احسن اسماءِ حسنای خداوندی
درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی
مجتبی روشن روان

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر

نیست از نقش جمالت اثری زیباتر

این یقینم شده در عالم هستی از تو

مادر دهر ندارد پسری زیباتر

 

خبر آمدنت در بدنم روح دمید

بَه كه بود این خبر از هر خبری زیباتر

جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا

زین سحر دیده ندیده سحری زیباتر

به همه دُرّ و گهر های ولایت سوگند

صدفی از تو ندارد گهری زیباتر

ماه خندید و مه انجمنت نام نهاد

همه حُسنی كه محمد حَسَنت نام نهاد

 

در تن پاك سحر روح و روان شد زدمت

بوسة ماه خدا مانده به خاك قدمت

میزبان رمضانی كه نشستند مدام

میهمانان خدا بر سر خوان كرمت

سر نثار قدم و دیدة ما فرش رهت

جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت

سائل جود و كرم خلق سماوات و زمین

عاشق حسن خدایی عربند و عجمت

تو همان جان جهانی كه دو صد قافله دل

گشته آواره به هر حلقة گیسوی خمت

رخ زیبات حسن قامت رعنات حسن

نه فقط قامت رعنات سرا پات حسن

 

روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید

سحر و صبحدم اهل ولارا نگرید

گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن

شادی حضرت ام النجبا را نگرید

همه خورشید جمال ازلی را بینید

همه در ماه خدا ماه خدا را نگرید

طلعت غیب شنیدید ندیدید اگر

به وضوح آینة غیب نما را نگرید

همه احرام ببندید و بخوانید دعا

مروة حُسن ببینید و صفارا نگرید

عید میلاد امامی است در این ماه عظیم

كه كریم است، كریم است، كریم است، كریم

 

این گرامی پسر اول زهرا حسن است

دومین حجت و چارُم نفر از پنج تن است

اختر برج شرف مطلع الانوار جمال

آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است

روح پیغمبر و زهرا و علی در تن اوست

یك پسر نیست سه روح است كه در یك بدن است

تا قیامت به چنین قامت رعنا صلوات

عجبا سرو قدی سرو هزاران چمن است

حُسن محدود شده در رخ نورانی او

حسن است، این حسن است، این حسن است

روح بخشد به پدر با نفس زهرایی

شده دلدادة زیبایی او زیبایی

 

بوسة ذكر و دعا بر دو لب خندانش

آسمان شیفتة زمزمة قرآنش

میهمانخانة او شهر مدینه است ، مگو

كه بود خلق سماوات و زمین مهمانش

ناز بر گلشن فردوس كند در صف حشر

هركه شد بندة لطف و كرم و احسانش

همچو باران بهاری كه بریزد زسحاب

روز و شب رحمت حق ریخته از دامانش

جن و انس و ملك از كل سماوات و زمین

همه در تحت حمایت همه در فرمانش

صد مسیحا شود از نیم نفس زندة او

خلق و خوی نبوی سر زند از خندة او

 

اولیایند به یك گردش چشمش سرمست

علی و فاطمه دادند ورا دست به دست

این كریم ابن كریمی است كه در كل وجود

تا قیامت كرمش شامل حال همه است

حسنی طلعت او آینة حسن خداست

روی حق بود در این آینه از صبح الست

صلح او تیر خدا بود كه از قوس كمان

به شتاب آمد و بر قلب معاویه نشست

صلح او بود که بنیانگر عاشورا شد

صبر او بود كز آن سیطرة كفر شكست

گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسین

به خدا صلح حسن نیست كم از جنگ حسین

 

شیعه آن است كه در خط امامش باشد

تابع رهبر، در صلح و قیامش باشد

شیعه آن است كه در لحظة فریاد زدن

متن فرمان الهی به پیامش باشد

شیعه با صلح حسن تا صف محشر حسنی است

شیعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد

شیعه در جنگ همان شیعة عاشورایی است

شیعه آن است كه اینگونه مرامش باشد

صلح و جنگ حسنین است یكی بر شیعه

تیغ، گه جای به كف گه به نیامش باشد

"میثم" از خط ولایت ننهی پای برون

گر نهی پای برون راه نیابی به درون

سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

شد نیمه ماه و ماه من کامل گشت
رحمت ز مدینه بر سرم شامل گشت
آمد حسن و کرامتش رویایی
آری کرم از درگه او حاصل گشت


"محمدمهدی عبدالهی"

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است

در تن عاطفه ام، باز توان آمده است

به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!

که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است

 

چه نشستی که درِ میکده ها باز شده

آی مستان خدا! پیر مغان آمده است

بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر

حال که صحبت مستی به میان آمده است

روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید

نمکِ سفره ماه رمضان آمده است

سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت

سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت

 

فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است

شب این شهر چنان روز منور شده است

زودتر از همه مژده به پیمبر دادند

نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است

نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت

رطب سفره افطار پیمبر شده است

طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار

میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است

سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک

با قدم های شما با برکت تر شده است

چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند

بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند

 

پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی

که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی

قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم

سحری هم به کنار دل من بنشینی

مستجاب است دعای من آلوده اگر

پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی

به صف مشتریانت نظر اندازی، گر

ته صف یوسف دل باخته را می بینی

کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو

آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی!

ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی

اولین سید آل علی و زهرایی

 

حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو

میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو

لقب سبزترین نور برازندۀ توست

قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو

چند باری همه دارایی خود بخشیدی

از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو

شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش

چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو

اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر

مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟

ماورای همه افکار نگاه تو بُود

آخر عرش خدا، اول راه تو بود

 

گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی

گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی

گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها

گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی

زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو

به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی

آه، آقای غریبم چه به روزت آمد

چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟

قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی

زده چشمان تو را برق شدید سیلی

محسن عرب خالقی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این

یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این

یک نور، ولی نور همه پنج تن است این

یک روح، ولی روح علی در بدن است این

 

زیبارخ و شورافکن و شیرین‌دهن است این

ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این

 این خلق عظیم است عظیم است عظیم است

 فرزنـد کریم است کریم است کریم است

 

گلبوسۀ احمد گل بستان جمالش 

قرآن ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش

پیغمبر و زهرا و علی محو جمالش

شیری که به او فاطمه داده است، حلالش

بالاتر از اوهام همه اوج کمالش

جاری ز کف او کرم احمد و آلش

 این محشر کبراست بیایید ببینید 

این یوسف زهراست بیایید ببینید  

 

خورشید دمیده به شب تار مدینه 

گردیده چراغ دل بیدار مدینه

روئیده گل وحی ز دیوار مدینه

خیل ملک آیینه به دیدار مدینه

ارواح رسولان شده زوار مدینه

گردیده فلک غرق در انوار مدینه

 تابد به سر دست محمّد، قمر امشب 

تبریک بگویید علی شد پـدر امشب

 

ای صبح الهی اثرت باد مبارک 

ای بحر نبوت گهرت باد مبارک

ای باغ ولایت ثمرت باد مبارک

ای ماه خدایی ثمرت باد مبارک

ای شمسۀ عصمت قمرت باد مبارک

میلاد گرامی پسرت باد مبارک

 ای حُسن فروشان! حسن آمد حسن آمد

 بـا آمـدنش جـان محمّد بـه تـن آمد

 

این است که در پاسخ دشنام دعا کرد 

این است که از دشمن بی‌شرم حیا کرد

این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد

این است که از خلق ستم دید و دعا کرد

در صبر، همان کار علی شیرخدا کرد

در صلح، همان معجزۀ کرب و بلا کرد

 گر جنگ کند، صلح حرام است حرام است 

ور صـلح کند، حکم قیام است قیام است

 

از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت 

این صلح قیامیست به معنای قیامت

با آنکه همانند علی داشت شهامت

هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت

تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت

چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت

 با آن که غریب وطن و غرق مِحن بود

 پیروزترین رهبر تـاریخ، حسن بود

 

او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت 

با صبر و رضا پرچم توحید به پا داشت

در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت

پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت

ده سال امامت به امام شهدا داشت

در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت

 من کیستم احیاگر قانون خدایم

 بنیـادگـر واقعۀ کرب و بـلایم

 

من وارث شمشیر علی رهبر صبرم 

من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم

من روح شکیبایی در پیکر صبرم

من وارث صبر پدر و مادر صبرم

من صاحب فتح و ظفر لشگر صبرم

هم حیدر شمشیرم و هم حیدر صبرم

 این صبر همان صبر خدای ازلی بود 

تفسیر کـلام الله و شمشیر علی بود

 

  با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر 

با آنکه مرا دست خداییست به پیکر

این صبر بوَد سخت‌تر از غزه و خیبر

این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر

این صبر بوَد نهضت ثاراللهِ اکبر

سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر

مـا بیـم زبیـداد معـاویـّه نداریم

 حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم

 

 ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست 

بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست

چون تیر برآید جگر ما سپر ماست

در بحر بلا موج خطر همسفر ماست

پیکار جمل نیز گواه دگر ماست

هرگز نهراسیم که حیدر پدر ماست

 بـازوی عـلی حیـدر خیبـر شـکنم من

 «میثم» حسنم من حسنم من حسنم من

سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

نیمه ماه رسید و قمری می آید

خبر آمد که مبارک سحری می آید

 

ماه در لاک خودش رفت و نیامد بیرون

تا شنید از خود او ماه تری می آید

 

 

رفت خورشید پی کار خودش تا گفتند:

صبح خورشید ز سمت دگری می آید

 

حاتم از فرط نداری به گدایی افتاد

تا شنید از همه بخشنده تری می آید

 

ای کرم زاده ، کرم پیشه ، کریم بن کریم

ای علی زاده ی از ریشه کریم بن کریم

 

ای حسن نام و حسن خلق و حسن جلوه حسن

کرده الطاف تو یک عمر به من جلوه حسن

 

همه را با کرم ات مست گدایی کردی

عبد بودی و خدا خواست خدایی کردی

 

لطف تو آمد و دلهای ولایی را برد

کرم ات آبروی حاتم طایی را برد

 

آنقدر جود نمودی که دلم بی تاب است

هر کجا اسم شما هست گدایی باب است

 

دو سه باری همه زندگی ات بخشیدی

دشمن ات را تو به بخشندگی ات بخشیدی

 

تو در اوجی و به پایین نظرها داری

تو عزیزی و به مسکین نظرها داری

 

به همه از کرم و لطف شما خیر رسید

کرم ات هم به محبان تو هم غیر رسید

 

سفره انداختی و اینهمه مهمان داری

تو خودت معجره ای ، آیه قرآن داری

 

یک جهان عبد و گداهای پریشان داری

فکر کردم نکند ملک سلیمان داری!

 

مثل موسایی و اعجاز عصایت جاری است

نه نگفتی به کسی ، دست عطایت جاری است

 

چه کسی مثل تو اعجاز مسیحا دارد؟

چه کسی مثل تو یک مادر زهرا دارد؟

 

چه کسی مثل تو باباش ولی الله است؟

هر که شد منکر آقاییِ تو گمراه است

 

ای کریمان همه در پیش عطایت بی چیز

ای کرامت ز وجود حسناتت لبریز

 

به جهانی همه دم  لطف و عطای تو رسید

چه کسی در کرم و جود به پای تو رسید؟

 

اسم تان آمد و گلهای زمین وا شده اند

پیش پاهای شما جن و ملک پا شده اند

 

ای که در طایفه جود کریم ات خواندند

مثل بسم الله رحمن رحیم ات خواندند

 

پای این سفره نشاندید و بفرما گفتید

باز انعام رساندید و بفرما گفتید

 

سر این سفره به والله نشستن دارد

روی ارباب خداییش که دیدن دارد

 

پسر شاه شدن شاه شدن هم دارد

پسر ماه شدن ماه شدن هم دارد

 

ای کریم از تو ما  هر چه بگویید رسید

دل من از تو به سر منشاءتوحید رسید

 

مهدی صفی یاری

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

آن شب كه عشق بود و خدا بود و هيچ كس

قافيه تنگ چشم شما بود و هيچ كس

 

مي خواست عارفانه ترين شعر گل كند

تنها لب تو مرد دعا بود و هيچ كس

 

 

وقتي خدا زمين كرم را بساط كرد

آنجا فقط براي تو جا بود و هيچ كس

 

ما بُرده ايم بازي مستانه تُرا

زيرا كه عشق در كف ما بود و هيچ كس

 

دارد بهشت مي وزد امشب ز هرطرف

شد حول آتش غمت از قلب بر طرف

 

دستي كه بوم چشم تو را رنگ مي زند

دارد به قلب آينه ها چنگ مي زند

 

با تارهاي گيسوي چون آبشار تو

يوسف نشسته است و آهنگ مي زند

 

كي گفته صلح كردي و سازش ؟خرافه است

چشم خمار تو دهل جنگ مي زند

 

يك لحظه بي عيار نگاهت اگر شوم

زرهاي كيسه دل من زنگ مي زند

 

كم كم خدا به نيمه ماهش رسيده است

يعني كه مه به نيمه راهش رسيده است

 

اي مقتداي هرچه مسيح و كليمها

با بركت از شما شده دست كريمها

 

تا آنكه يك نگه به حاتم هبه كني

زانو بغل گرفته دلش چون يتيمها

 

 مي آورد بوي خدا را براي ما

هر روز از حوالي كويت نسيم ها

 

مديون آدمم شده ذكر توبه ام

يا محسن بحق حسن از قديمها

 

من مفتخر به نوكري حضرت توأم

تو سفره دار هستي و من دعوت توأم

 

اي چشمة دو چشم تو اهلي من العسل

اي آسمان صبر خدا ماه بي بدل

 

آقا شما كريمتريني تا ابد

يعني همه گداي شمائيم از ازل

 

عسيي بساط معركه را جمع مي كند

يك روز اگر به عرصه بياييد بي محل

 

گرچه به گرد پاي شما هم نمي رسيم

بگذار خاك پاي تو باشيم لا اقل

 

جان عزيز خود بيا و ثواب كن

ما را جذامي سر راهت حساب كن

 

پهن است زير پاي شما بال جبرئيل

مي خشكد از نبودن اشك تو رود نيل

 

من بر كسي به غير شما رو نمي زنم

اي روي تو چراغ شب سوت و كور نيل

 

خيرت رسيده بر همه مردم زمين

بي مزد،بي توقع،پاداش بي دليل

 

نه گنبدي نه صحني نه گل دسته اي ولي

باغ بهشت ماست بقيعت خدا وكيل

 

بي اختيار مي شكند بغض قافيه

تبديل مي شود غزل تو به مرثيه

 

پيدا نكرده ام زدو چشمت طبيب تر

اي شاه بافقيرترينها حبيب تر

 

اي كوه صبر،خاك شده پيش پاي تو

اي از همه شكستنت آقا عجيب تر

 

بي خود به سمت روضه كشيده نمي شوم

اي روضه ات هميشه ز هر كس غريب تر

 

هرچه نگاه محترم تو نجيب بود

چشم پليد همسر تو نانجيب تر

 

جانم فداي غصه تلمبار كردنت

با پاره پاره ي جگر افطار كردنت

 

ابروي تو اگرچه به محراب مي خورد

دارد شكسته مي شود و قاب مي خورد

 

وقتي به داغ كودكي ات فكر مي كنم

هفت آسمان به روي سرت تاب مي خورد

 

خون جگر،گرفتگي رخ،سكوت،درد

اين غصه ها ز كوچه فقط آب مي خورد

 

آقا غريب مانده تنت بين تيرها

اينجاي روضه تو به ارباب مي خورد

 

سردار بي سپاه بميرم براي تو

انگار كه مدينه شده كربلاي تو

 

گفتي خودت مدينه كجا كربلا كجا

تابوت من كجا كفن از بوريا كجا

 

گفتي هنوز مانده ببيني چه گفته ام

خون جگر كجا بدن سرجدا كجا

 

ديگر مجال نيست بگويم ز ماتمت

آخر تمام مي شود اين ماجرا كجا

 

در كربلا برادر مظلوم جاي من

از خون به دست كوچك قاسم حنا بزن...

 

رضا دین پرور

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است

خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

 

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است

از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

 

 

تار گیسوی تو مانند ضریحی تا اوج

که شفا خانه ی دلهای پریشان شده است

 

اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین

هر که آموخته یکباره سلیمان شده است

 

پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که

کافری از سر لطف تو مسلمان شده است

 

من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر

عجبی نیست بگویید که سلمان شده است

 

یک نفر آمده اینجا به امید کرمت

یک نفر آمده و دست به دامان شده است

 

پدرت گفت بیاییم در خانه ی تان

سائل این بار سفارش شده مهمان شده است

 

من چراسائل این در نشوم وقتی که

مهر تو شامل سگهای بیابان شده است

 

ما همه ریزه خور ایل وتبارت هستیم

لاجرم روزی ما سفره ی خوبان شده است

 

این فقط گوشه ای ازمهر دوچشمان شماست

سید ری هم اگر راهی ایران شده است

 

مهدی چراغ زاده

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

باز هم زائر سپیده شدم

در حوالی عشق دیده شدم

مرده بودم و با نگاه شما

مثل روحی به تن دمیده شدم

 

تا بیایم مرا صدا زده ای

نام من گفتی و شنیده شدم

از قدم های با طراوت تو

مثل باران شدم چكیده شدم

میوه ی كال شاخه ای بودم

كه به لطف شما رسیده شدم

تا به بار آمدم مرا كندی

با دو دستی كریم چیده شدم

تو مرا از خودم جدا كردی

و برای خودت سوا كردی

مثل باران همیشه می باری

با قدومت بهار می آری

در كویر دلم بگو آیا

دانه عشق خود نمی كاری

طعم لبهای توچه شیرین است

بس كه زیبایی و نمك داری

تا كه بر هر غریبه رو نزنم

دست خالی مرا نمی ذاری

منهم از راه دور آمده ام

می دهی این غریبه را یاری

تشنه لطف جام دست توام

دعوتم می كنی به افطاری

مستی وباده هِی چه می چسبد

وقت افطار مِی چه می چسبد

ما به لطف شما غزل داریم

عشق را با تو لم یزل داریم

حرفت آمد که ناگهان دیدیم

روی لب های خود عسل داریم

تا که حرف کریم می آید

از کرامات تو مثل داریم

از کسی جز خدا نمی ترسیم

چون که شیرافکن جمل داریم

سر زیبایی تو با یوسف

بین اشعارمان جدل داریم

مثل تو نیست ورنه صد یوسف

در همین جا، همین بغل داریم

هر کسی عاشق تو آقا شد

رنگ لیلا گرفت و زیبا شد

ای به لب های من ترانه حسن

بهترین حس عاشقانه حسن

تا كه نام تو را به لب بردم

در دلم زد گلی جوانه حسن

پرتوی از جمال تو كرده

رخنه در عمق هر كرانه حسن

كوچه ها را ببین كه بند آمد

منشین پشت درب خانه حسن

مزنی شانه گیسویت كه دلم

كرده در زلفت آشیانه حسن

تا به دست آورم دل زهرا

روضه ات را كنم بهانه حسن

صلح تو شد پیام عاشورا

ابتدای قیام عاشورا

ای تمام سخا و جود خدا

اكرم الاكرمین اَكرمنا

با هزاران امید آمده ام

دست خالی ردم مكن آقا

ماه كامل شد از همان روزی

كه شما آمدی در این دنیا

به خدا كم نمی شود از تو

قدمی رنجه كن به محفل ما

خواب دیدم مدینه آمده ایم

تا بگیریم اجازه از زهرا

كه برایت حرم درست كنیم

مثل مشهد شبیه كرب و بلا

تا كه گردیم سائل خانت

ای فدای مزار ویرانت

ای فقط ناله ای صدای اشك

ای وجود تو مبتلای اشك

گیسوانت سپید شد آقا

پیكرت آب شد به پای اشك

حرف من نیست فضه می گوید

بین خانه تویی خدای اشك

قتل تو بین كوچه ها رخ داد

زهر یارت شده دوای اشك

شب جشن است پس چرا گریه

تو بگو پاسخ چرای اشك

چقدر گریه می كنی آقا

روضه ات را بخوان به جای اشك

ماجرایی كه زود پیرت كرد

آنچه از زندگیت سیرت كرد

چه بگویم از آن گل پرپر

چه بگویم ز داغ نیلوفر

چه بگویم سیاه شد روزم

اول كودكی شدم مضطر

حرف من خاطرات یك لحظه است

لحظه ای كه نبود از آن بدتر

ایستادم به پنجه پایم

تا كنم روبروش سینه سپر

مثل طوفانی از سرم رد شد

دست او بود و صورت مادر

ناگهان دیدمش زمین خورد و

كاری از دست من نیامد بر

بعد آن غصه بود و خون جگر

دیدن روی قاتل مادر

شاعر:محمد علی بیابانی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

او آمده تا نور به شب ها بخشد

روح شرف و عشق به دنیا بخشد

او آمده تا باور وایمان و صفا

همراه دو صد عاطفه برما بخشد

 

او آمده از صلح و محبت بی شک

جانی ز ولا برتن تنها بخشد

آن سید خوبان و بهشت آمده تا

برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد

او آمده با نام حسن در حسنش

شوری به سرا پرده مولا بخشد

او رود زلالی ست که درفصل عطش

جود و کرم خویش به دریا بخشد

از لطف ، کریم اهل بیت عصمت

ما را زکرم خدا به فردا بخشد

میلاد امام مجتبی (ع) آمده است

شادی به حریم دل ما آمده است

شاعر:مهدی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

از آسمان هفتم دنیا خبر رسید

بر شانه های اهل زمین بال و پر رسید

زنجیر کرده اند شیاطین نفس را

آزاد شد که مهلت شیطان به سر رسید

 

شب زنده دار گیسوی آن ماه را بگو

بعد از چارده شب یلدا سحر رسید

او دومین تجسم سیب بهشتی است

از شاخه سار نور نبوت ثمر رسید

اذن خداست زائر کعبه پدر شود

بر دست های مادر هستی پسر رسید

من آمدم کبوتر بامت شوم حسن

امروز تا همیشه غلامت شوم حسن

از روح تو به کالبد من دمیده است

آن که مرا ز خاک شما آفریده است

بنگر که دست حق چه قدر خوب دلبرا

عکس تو را به قاب نگاهم کشیده است

از لحظه ی ولادت تو شیر مادرت

با طعم یا علی به دهانت چکیده است

با گریه تا محله ی سادات هاشمی

با کاسه ای به دست، گدایت دویده است

از خانه ی علی به همه کوچه های شهر

بوی غذای نذری زهرا رسیده است

امشب نگاه من به در خانه ی شماست

روزی من به دست کریمانه ی شماست

ای ماه روی ماه تو الگوی آفتاب

روی شما کجا و بَر و روی آفتاب؟!

از آسمان ابری گهواره ریخته است

بر صورت لطیف تو گیسوی آفتاب

 تو آمدی که دِق کند آن ابتر حسود

از مادریِ فاطمه بانوی آفتاب

کم گفتم اوج مرتبه ات را حلال کن

ای ایستاده بر سر سکوی آفتاب

از بس دلت به حال گداهای شهر سوخت

می آید از مزار شما بوی آفتاب

دارای ات به راه گداها نثار شد

یک بار نه دو بار نه بلکه سه بار شد

من میهمان هر شبه ی میزبانیت

ای میزبان فدای تو و میهمانیت

همسفره ی غروب گدای مدینه ای

حاتم به وجد آمده از مهربانیت

فهمیدن مسیر عبور تو سخت نیست

از کشته های عشق گرفتم نشانیت

در پیش چشم حیدر کرار بوده است

تصویری از جوانی زهرا، جوانیت

اول کسی که می رسد از راه فاطمه است

هر جا به پاست مجلس مرثیه خوانیت

با این مزار خاکی و بام کبوتری

می خواستی نشان بدهی مادری تری

هر گاه از تو میل به گفتار می کنم

هم چون نسیم روی به گل زار می کنم

نام تو مثل خوردن قند مکرّر است

پس حق بده که این همه تکرار می کنم

من با زبان روزه درِ خانه ی توام

با جرعه ی نگاه تو افطار می کنم

وقت زیارت حرم سید الکریم

گریه به یاد قبر تو بسیار می کنم

دیدم شبی به خواب که در ساخت بقیع

دارم برای مرقدتان کار می کنم

کی می شود بقیع تو کرببلا شود

پایین پات روضه ی قاسم به پا شود

هر کس غریب تر به شما آشناتر است

از قید و بند مردم دنیا رهاتر است

یاد حسین کرده ام و کربلا ولی

این روزها بقیع تو کرببلاتر است

تا شامل نگاه کریمانه ات شویم

امشب گریز روضه ی قاسم به جاتر است

با جرم این که این پسر از نسل فاطمه است

سیلی سنگ ها به رخش بی هواتر است

با سینه ی شکسته کفن شد دلاورت

قاسم میان چادر خاکی مادرت

 

پاشازاده

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

باز به من راه سخن باز شد

نای دلم زمزمه پرداز شد

روزه ام ،اما زمدیح حسن

یکسره قندست مرا در دهن

 

مرغ دلم نغمه خوش ساز کرد

تا حرم گمشده پرواز کرد

نیمه مهی کرده دلم اعتکاف

تاکه کنم گرد جمالش طواف

شهر نبی طور تجلا شده

غرق شعف خانه مولا شده

بهر علی نور بصر آمده

فاطمه را نیز پسر آمده

شمس نقاب از رخ خود وا نمود

تا که نگه بر مه زهرا نمود

قوس و قزح طاق دو ابروی او

بست زمین سلسله موی او

شمه ای ازنور رخش مهر و ماه

جمله گدایان درش شیخ و شاه

خیل ملک ساقی میخانه اش

عالمیان مست ز پیمانه اش

حضرت جبریل بود مست او

روزی میکال بود دست او

با ملک الموت اگر مرگ ماست

زندگی او به کف مجتبی ست

هست کریمان همه از هست اوست

بعد خدا رزق همه دست اوست

حاتم طائی به سر خوان او

حضرت داوود غزل خوان او

صد چو کلیم آمده بر درگهش

صد چو خلیل اند به قربانگهش

یوسف کنعان شده آواره اش

دست مسیحاست به گهواره اش

کیست حسن یوسف اهل ولاست

کیست حسن بانی کرببلاست

کیست حسن معنی حبل المتین

مرشد و پیر مه ام البنین

کیست حسن ثانی پیغمبر است

ثانی او نیز علی اکبر است

کیست حسن محرم اسرار مام

بعد علی حضرت دوم امام

کیست حسن نیست بجز یک کلام

حضرت زهراست علیها سلام

 

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

اي دوست به پيغام تو شادم اگر آيد

چشمم به در و پيك وصالت زدرآيد

گويند سحر بوى سر زلف تو دارد

بنشسته‏ام اي دوست كه وقت سحر آيد

 

در بين محبان تو هستم به سلامت

اى آنكه كريمى و كريم زنده ز نامت

آواز به لب دارم و طرف چمن آيم

با نام تو بر درگه حق در سخن آيم

تا اينكه در رحمت حق را بگشايى

با ناله يا محسن حق الحسن آيم

كرده غم ما در دل ناز تو اقامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

اى سبزى و زيبايى بستان محمد

سرسبزترين گل به گلستان محمد

بر دست خدا در سحر ناز نشستى

چون جاى تو باشد روى دستان محمد

اين عرش نشينى بود از اوج مقامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

ماه رمضان سفره لطف و كرم تست

فقر من مسكين بخدا همّ و غم تست

كردى تو سلامى عوض تهمت شامى

يمشون على الارض به وصف قدم تست

آيات خدا آمده در وصف مقامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

سگ راز سر سفره خود طرد نكردى

با دشمن خود آنچه كه او كرد نكردى

گرمى دل و زندگى ما كرم تست

جانم بفدايت كه دلم سرد نكردى

نورى بده بر جان و دل از فيض كلامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

اى قبله حاجات خريدار گداباش

ما را تو نگهدار به درگاه خدا باش

اينجا من دلخسته به دنبال تو هستم

محشر تو به دنبال من بى سر و پا باش

اى صاحب دستور شفاعت به قيامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

كوثر ز قدوم تو به حق مستند آمد

بر ابترى دشمن احمد سند آمد

گفتند ملائك كه حسن نام على را

تا در همه جا خوب و مصفا كند آمد

توصيف على بوده، به هر لحظه پيامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

آئينه احسان قديم تو حسين است

روشنگر دستان كريم تو حسين است

در وصف مقام تو همين بس كه به عالم

دلداده و سرباز حريم تو حسين است

عبد تو حسين گشت و على بود امامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

اى ديده ما چشمه ابر تو حسن جان

اى كرب و بلا حاصل صبر تو حسن جان

چون قبله تو قبر گل گمشده باشد

با خاك برابر شده قبر تو حسن جان

خورشيد به روز و مه شب زائر شامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

سرباز صف اول صفين تو بودى

آرى گره جنگ جمل را تو گشودى

هستى به خدا عين على حيدر ديگر

آرى تو امامى به قيامى و قعودى

صلح تو بود اوج غريبى و كرامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

ما مهر تو داريم و به آن مفتخر استيم

در راه حسين عبد تو قرص قمر استيم

اى خونجگر از زخم زبانهاى مدينه

عمرى است پريشان تو پاره جگر استيم

مظلومترين رهبر وادى امامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

تاريخ نديده است به خود مثل تو مظلوم

بودى تو پس از مادر خود بى كس و مغموم

از بسكه شدى طالب رخسار كبودش

با دست زن خويش شدى كشته و مسموم

هر چند كه شيرين  شده آن زهر به كامت

اى آنكه كريمى و كرم زنده ز نامت

منبع:سایت هیت انصار الحسین

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

پسر فاطمه تموم آبرومه
با یک تیر نگاهش کار دلم تمومه
بارون رحمته که توی ماه رمضونه
روزه دارم ولی کی میگه می حرومه

 

    (    ای دنیا فقط تاج سرت رو عشقه
یا مولا فقط نرت  رو عشقه
یا زهرا فقط گل پسرت رو عشقه 2)
خون یار من کجا ،من و در زدن کجا
آقام امام حسن کجا
    (    بین تموم سرورها تو با همه فرق داری
بین تموم دلبرا تو با همه فرق داری 2)
    (    ای دنیا فقط تاج سرت رو عشقه
            یا مولا فقط شیر نرت رو عشقه
یا زهرافقط گل پسرت رو عشقه 2)
حسن حسن حسن حسن
ماه کجا،مه کجا،نور کجا
شور کجا،نقش کجا،شعاع خورشید کجا
زهره ناهید کجا،تیغ کجا
حق شمشیر کجا،تموم تقدیر کجا
حیبت یک شیر کجا،آقام امام حسن کجا
خونه یار کجا،منو در زدن کجا
آقام امام حسن کجا
(بین تموم سرورها تو با همه فرق داری
بین تموم دلبرا تو با همه فرق داری 2)
پسر ارشد علی اومد به دنیا
دیگه روشن شده دل حضرت طاها
خدا روی جرم ما خط کشیده
حالا هرکس بیاد بزنه دل به دریا
هرکس نیمه ماه رمضون بریده
اوج بخشش و رحمت حق رسیده
مثل مجتبی خدا نیافریده
بین تموم آقاها تو با همه فرق داری
بین تموم دلبرها تو با همه فرق داری
گوهر الماس کجا،عشق کجا،مه کجا
معنی احساس کجا
لاله کجا،یاس کجا
آقام امام حسن کجا
خونه یار من کجا،
منو در زدن کجا
آقام امام حسن کجا
(بین تموم سرورها تو با همه فرق داری
بین تموم دلبرا تو با همه فرق داری 2)
دامن فاطمه با یک در دونه سبزه
همه ی عشق علی توی یک پیمونه سبزه
کلی بیچاره ها توی زلف سیات
تو قنوت همه  نم بارون سبزه
خوابش برده روی دامن مهر مادر
لالایش شده هو علی حق یا حیدر
تا بیدار بشه می زنم این در و اون در
بین همه دریا دلا ها تو با همه فرق داری
بین تموم طاها تو با همه فرق داری
بین همه خوشگلها تو با همه فرق داری

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها