0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

او را خدا ز خاک پیمبر درست کرد
بار دگر علی مکرر درست کرد
عطر تنش زیاس معطر درست کرد
شمس الشموس و نور منور درست کرد
هم وزن مرتضای خودش مجتبی شود
*************************
وقتی برای پیکر او روح آفرید
تصویر استواری یک کوه آفرید
 دریایی از صبوری نستوه آفرید
یک باب تا همیشه ی مفتوح آفرید
میخواست چارمین در روبه خدا شود
*************************
کشتی نوح آمده دریا بیاورید
یوسف خبر کنید و زلیخا بیاورید
جمع ملک برای تماشا بیاورید
ای ابتران اگر پسری را بیاورید
عمرا گرفته ناخن شمس الضحی شود
*************************
سر سبزی بهاری فصل علیست او
چون سیم ارتباطی و و صل علیست او
خورشید پرفروغ زنسل علیست او
فتوکپی برابر  اصل علیست او
آنقدر مثل او که گهی جابجا شود
************************
تیغ علی به دست و لباس نبی تنش
نهج البلاغه ایست رجز های متقنش
از رعد و برق تیغ که پی برد دشمنش
هر جا به جنگش آید همانجاست مدفنش
اینجا بایستد سرش از تن جدا شود
**************************
آیینه ای که جلوه ی حق در هبوط توست
عافیت تمام بشر در قنوت توست
مثل پدر که نان و نمک سیر قوت توست
یک کربلا حماسه ی صلح و سکوت توست
اوصاف تو چگونه در این شعر جا شود
***************************
چشمان می گسار تو ما را خمار کرد
مست از شراب ناب تو نامت هوار کرد
وقتی خدا  به دور محبین(دوست داران) حصار کرد
شیطان بساط جمع نمود و فرار کرد
هر جا کریم هست شکارش کجا شود
***************************
وقتی کریم هست چرا فکر نان کنم
دستم دراز رو به سوی این و آن کنم
شرح کرامت تو چگونه عیان کنم
آنچه عیان که هست چه حاجت بیان کنم
لطفت بدیهی است و سخن نا به جا شود
***************************
لعل لب تو و من مست از شراب ناب
بد مستم از شراب تو و حال من خراب
چون قطره ای جدایم و بی تاب وصل آب
چون شبنم سپرده سر رو به آفتاب
اکسیر عشق بر مس ما ......کیمیا شود
***************************
لب هام تشنه ی می بس حیدری توست
لیلا شدی و ورد زبان دلبری توست
هرجا که میروم سخن از برتری توست
اصلا دلیل خلقت ما نوکری توست
دل آفرید حضرت حق خاک پا شود
************************
از دست تو کریمی و از ما گدا شدن
انت المعافی و و انالمبتلی شدن
از تو قنوت سوی حق از ما صدا شدن
تر کردن لب از تو ما خاک پا شدن
ای کاش خاک پای شما توتیا شود
************************
 ما اشک بی پناه و یتیمان چشم تو
امید وار بر در احسان چشم تو
دل بی قرار حضرت باران چشم تو
بستیم ما دخیل به مژگان چشم تو
پلکی بزن که حاجت دلها روا شود
 ************************
 مهمان تو خداست ،مسافر نیاز نیست
وقتی ملک که هست به طایر نیاز نیست
نور خودت که هست به سایر نیاز نیست
زهراست شاعر تو و شاعر نیاز نیست
قبر تو عرش حق و چرا ازطلا شود
************************
مارا غلام حلقه به گوشت خطاب کن
مارا بخر برای گدایی ثواب کن
با منصب گداییم عالی جناب کن
ما بدحساب پیش خدا ،تو حساب  کن
بگذار این گدا کرم  مبتلا شود
***********************
زخمی ست بال پر زدن ما شفا بده
آقا طبیب درد دل ما دوا بده
ما را میان جمع گداهات جا بده
ما خوب  اگر شدیم به ما کربلا بده
نگذار  دست بی کسی ما رها شود

شاعر : مجتبی فلاح نیا

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

از حُسنِ نبی،در دو جهان،محشری آمد
آغاز گرِ فوت و فنِ دلبری آمد
ماهِ رمضان،عطر امامِ حسن آورد
با آمدنش،رایحه ی قمصری آمد
همچون پدر و مادرِ خود،یکسره نور است
قرصِ قمرِ "فاطمی" و "حیدری" آمد
عالم،همه "ماتِ" "رخِ" زیبای حسن شد
در "عرصه" ی "آن"،یوسف زیباتری آمد
بخشید همه ملکِ سلیمانیِ خود را
در دستِ کریمش اگر انگشتری آمد
یک مست میان فقرا آمده امشب
در را بگشا! ساقیِ بی ساغری آمد!

 

شاعر : عارفه دهقانی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

جامه اي سبز به تن پوشيده
كــوچه را يك  تنــه مي آرايــد
مردم شهر به هم مي گويند:
«شاد بودن به علي مي آيد»
هر كه را خواست خدامي بخشد
كــودكي مثل « حسن »  رؤيايي
كودكي پاك به رخساره چو  ماه
آخـــــر  روشــنــي  و  زيــبـــايـي
وحي آمد كه بناميد «حسن»
پـــســـر  فاطـمه ي زهــرا  را
ســيــد خــيــل جوانان بهشت
جــانــشـيــن خـلــف مــولا  را
بـايـد از شـوق كُــنَــد قرباني
تــا نخستين نوه اش مي آيد
وقــت ديــدار  چنين فــرزندي
بر زمين روي و جبينش سايد
بهترين هـا همه يك جـا جمعند
عــلــي و فــاطمه و كودكشـان
مطصفي تنگ بغل كرد و سپس
خوانــد در گوش پسر  ذكـر اذان

 

شاعر : یاسر قربانی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

امشب دوباره دست حق اعجاز می کند
قفل زبــان و طبع مرا بـاز می کـنـد
امـشب امین وحی خدا عـاشقانه تا
بــیــت گــلـیـن فــاطـمـه پـرواز می کند
بعد از سلام و عرض ارادت به مصطفی
تـبریک حـق به محضرش ابراز می کند
زهرا چه مادرانه در آغوش می کشد
طفلـی کـه پلک مـی زند و نــاز می کند
مولا چــه عـارفـانـه و بـی تاب روزه را
با بوسه بـر لبان حسن باز می کنـد
ماه تمام نیمه ی ماه خدا دمید
دلبند فاطمه حسن مجتبی رسید
گفتند بی بدیلی و دیدیم برتری
از هرچه گفته اند و شنیدیم بهتری
خلق و جمال و خوی و خصالت محمّدیست
آیینه ی تمام نمای پیمبری
استاد رزم توست علی شاه لافتی
آموزگار قاسم و عباس و اکبری
چه در زمان صلح چه هنگام جنگ و رزم
در هر دو حال باز امامی و رهبری
کوری چشم طایفه ی ابتر و حسود
تو اولین پیاله ی صهبای کوثری
 با دیدن تو چشم همه مات می شود
زهرا پس از تو مادر سادات می شود

 

شاعر : مصطفی رب دوست

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

  شهرالصیام برهمه دلها مبارک است
ماه نماز و روزه و تقوا مبارک است
بر طایی طریق الی الله ، هرنفس
یا جنبشی که میکند اینجا مبارک است
شهرشلوغ رحمت پروردگاری است
هر اشتیاق دل به مصلی مبارک است
یا کریم ایام اعتکاف مه نور شد ولی
این فیض پشت خانه زهرا مبارک است
کوی امید کوی بنی هاشم است و بس
عرض ادب به ساحت مولا مبارک است
یا مرتضی علی پسرآورده همسرت
امشب تصدقی بده ،آقا مبارک است
نطق مرا عنایت تو باز میکند
تا سرسرای عشق تو پرواز میکند
در کوچه های شهر نبی می وزد نسیم
در یک سحر ز یاس جنان میرسد شمیم
در شهر سوت و کور مدینه به لطف حق
دارد تمام حسن خدا میشود مقیم
طوبی به فصل میوه رسید و ثمر نشاند
میسوزد از حسادت خود یک زن عقیم
هفت آسمان ز مقدم او قصرنور شد
خورشید از تجلی او طفلکی یتیم
با پای پینه بسته به رضوان نمیرسیم
مرکب سوار جاده ی جنات، مستقیم؟
گرچه مسافریم ولی جیبمان تهی است
آقا جسارت است کرایه نمی دهیم
آقا ببخش سائل پابرده از گلیم
پای برهنه آمده در محضر کریم
مست تجلیات خداوندگار شد
هر عاشقی که عابر کوی نگار شد
زیبای فاطمه به جهان پا نهاده و
یوسف برای خدمت او جامه دار شد
او از قدیم صاحب خان کرامت است
حاتم به یک اشاره ی او نو نوار شد
نوح نبی به زمزمه های حسن حسن
کشتی درست کرده و بعدا سوار شد
آن صاعقه که موسی عمران به طور دید
از عطسه های طفل علی آشکار شد
تا او رسید شیعه به خود افتخار کرد
دنیا به فرق دشمن ابتر هوار شد
ای هاشمی نسب ، پسر حضرت بتول
ما را برای جیره خوری کن شها قبول
ای دلبری که دل ز همه دهر می بری
ای آنکه شد خدا به صدای تو مشتری
ای خلق عالمین به یمن وجود تو
حالا خدا که نه،ولی آن سوی باوری
از اشک چشم پاکتری و شبانه روز
در چشمهای حضرت زهرا شناوری
می لرزد از خشیّت رحمان تمام تو
وقتی که در نماز به قبله برابری
امشب سری به خانه ی جود تو می زنیم
مهمان رسیده بار کن آقا سماوری
ای سفره دار بین همه سفره دارها
جان خودم قسم که تو یک چیز دیگری
سائل جدا ز سفره ی سلطان نمی شود
دردی بدون اذن تو درمان نمی شود
ساقی نصیب ما دوسه جرعه شراب کن
مِی نوشمان کن و همه مان را خراب کن
با دل سخن بگو کمی از زندگانی ات
و از ماجرای خود دلمان را کباب کن
یا ذالکرم کرامتی از خود بروز ده
ما را برای خود بخر، آقا ثواب کن
بعداً برای اینکه نگردیم از تو دور
محکم به دست و پا و گلومان طناب کن
حالا که بین ما و شما سنخیت کم است
ما را جزامیان مسیرت حساب کن
مگذار تا خطاب به بی صاحبی شویم
اندیشه ی بدان همه نقش برآب کن
تحت لوای قاسم تو سینه میزنیم
پس جز به دست تو به کسی جان نمی دهیم
پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است
چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است
از بسکه اشک ریخته ای در عزای یاس
از بسکه کوچه پیش نگاهت مجسم است
رد شراره بر رخ تو نقش بسته است؟
یا ردپای ضربه سیلی محکم است؟
سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای
این ارث مادری است که قدشما خم است
آقا فدات شم چقدر غصه میخوری
تصویر لحظه لحظه عمرت چه پر غم است
این گریه ها که میکنی از بهر مادرت
پایه گذار اشک عزای محرّم است
در روضه های حضرت ارباب، یاحسن
سرمشق یا حسین حسین دمادم است
هرکس که سائل کرم مجتبی نشد
شایسته ی بکاء به شه کربلا نشد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

به نبی ثمری به علی پسری
تو به پیکر فاطمه بال و پری
تو به شام سیاه دلم سحری
تو فقط به اشاره دلم ببری
که تو آخر جود و کرم حسنی
به قشنگیِ تو احدی نبوَد
به شجاعتِ تو اسدی نبوَد
و به جز نفست مددی نبوَد
تو بتاب، قمر، عددی نبوَد
که تو آخر جود و کرم حسنی
نرسد احدی به نجابتِ تو
به فصاحت لهجه و صولت تو
به متانت و هیبت و شوکت تو
به قداست و عزت و غیرت تو
که تو آخر جود و کرم حسنی
تو خدای کرم شهِ محترمی
تو غریب مدینه و بی حرمی
تو امام منی و تو سرورمی
تو حساب و کتاب و تو محشرمی
و تو آخر جود و کرم حسنی
تویی شاهِ من و منم آدمِ تو
و پناه من آن دژ محکم تو
و خجالتِ من نده اینهمه تو
که فزون بوَد از سر من کم تو
که تو آخر جود و کرم حسنی
تو تمام قشنگی هر غزلی
و تو کوه نمک ولی از عسلی
تو شبیه خدا و علی ازلی
تو همیشه بمانی و لم یزلی
که تو آخر جود و کرم حسنی
زِ تو مستم و هی دمِ هو بزنم
چه نیاز که لب به سبو بزنم؟
نکند که به غیر تو رو بزنم
نه که رو بزنم، سرِ او بزنم!
که تو آخر جود و کرم حسنی
تو کریمی و بنده گدا شده ام
به هوای تو سر به هوا شده ام
من اسیر بلای شما شده ام
تو رها بکنی که فنا شده ام
که تو آخر جود و کرم حسنی
زِ جمالِ تو "قَلَّ بیانِ" همه
ز کمال تو "کَلَّ لسانِ" همه
بوِد از سرِ خان تو نانِ همه
بنما تو دعایی به جان همه
که تو آخر جود و کرم حسنی

 

شاعر : داود رحیمی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ماه من از تو ندیدم قمری زیباتر

نیست از نقش جمالت اثری زیباتر

این یقینم شده در عالم هستی از تو

مادر دهر ندارد پسری زیباتر

خبر آمدنت در بدنم روح دمید

به که بود این خبراز هرخبری زیباتر

جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا

زین سحر دیده ندیده سحری زیبا تر

به همه در و گهرهای ولایت سوگند

صدفی از تو ندارد گوهری زیباتر

ماه خندید و مه انجمنت نام نهاد

همه حسنی که محمد حسنت نام نهاد

درتن پاک سحر روح وروان شد زدمت

بوسه ماه خدا مانده به خاک قدمت

میزبان رمضانی که نشستند مدام

میهمانان خدا بر سر خوان کرمت

سر نثار قدم و دیده ما فرش رهت

جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت

سائل جود و کرم اهل سماوات و زمین

عاشق حسن خدایی عربند و عجمت

توهمان حسن جهانی که دوصد قافله دل

گشته آواره به هر حلقه گیسوی خمت

رخ زیبات حسن قامت رعنات حسن

نه فقط قامت رعنات سراپات حسن

روزه داران مه تسبیح و دعا را نگرید

سحر و صبحدم اهل ولا را نگرید

گل لبخند علی بر رخ زیبای حسن

شادی حضرت ام النجبا را نگرید

همه خورشید جمال ازلی را بینید

همه در ماه خدا ماه خدا را نگرید

طلعت غیب شنیدید ندیدید اگر

به وضوح آینه غیب نمارا نگرید

همه احرام ببندید و بخوانید دعا

مروه حسن ببینید و صفا را نگرید

عید میلادامامی است دراین ماه عظیم

که کریم است کریم است کریم است کریم

این گرامی پسر اول زهرا حسن است

دومین حجت و چارم نفر از پنج تن است

اختر برج شرف مطلع الانوار جمال

آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است

روح پیغمبر زهرا و علی در تن اوست

یک پسرنیست سه روح است که دریک بدن است

تا قیامت به چنین قامت رعنا صلوات

عجبا سرو قدی سرو هزاران چمن است

حسن محدود شده در رخ نورانی او

حسن است این حسن است این

روح بخشد به پدر با نفس زهرایی

شده دلداده زیبایی او زیبایی

بوسه ذک رو دعا بر دو لب خندانش

آسمان شیفته زمزمه قرآنش

میهمان خانه او شهر مدینه است مگو

که بود خلق سماوات و زمین مهمانش

ناز بر گلشن فردوس کند در صف حشر

هر که شد بنده لطف و کرم و احسانش

همچو باران بهاری که بریزد ز سحاب

روز و شب رحمت حق ریخته از دامانش

جن و انس و ملک از کل سماوات و زمین

همه در تحت حمایت همه در فرمانش

صد مسیحا شود از نیم نفس زنده او

خلق و خوی نبوی سر زند از خنده او

اولیایند به یک گردش چشمش سرمست

علی و فاطمه دادند ورا دست به دست

این کریم بن کریمی است که درکل وجود

تا قیامت کرمش شامل حال همه است

حسنی طلعت او آینه حسن خداست

روی حق بود در این آینه از صبح الست

صلح او تیر خدا بود که از قوس کمان

طبه شتاب آمد و بر قلب معاویه نشست

صلح او بود که بنیانگر عاشورا شد

صبر او بود کز آن سیطره کفر شکست

گر چه اسلام گرفته است به خود رنگ حسین

به خداصلح حسن نیست کم ازجنگ حسین

شیعه ان است که در خط امامش باشد

تابع رهبر و در صلح و قیامش باشد

شیعه آن است که در لحظه فریاد زدن

متن فرمان الهی به پیامش باشد

شیعه با صلح حسن تا دم محشر حسنی است

شیعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد

شیعه در جنگ همان شیعه عاشورایی است

شیعه آن است که این گونه مرامش باشد

صلح و جنگ حسنین است یکی بر شیعه

تیغ گه جای به کف گه به نیامش باشد

ای از خط ولایت ننهی پای برون

گر نهی پای برون راه نیابی به درون

                     حاج غلامرضا سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

سایه الطاف یارم مستدام

ای کریم آل طه السلام

السلام ای دلبر شیرین سخن

ای امام مهربانم یا حسن

سفره دار خاندان مصطفی

ای کریم ابن کریم ای مجتبی

لو ءلوء لالای دریای ولا

ای فروغ دیدگان مرتضی

تو به خلقت دومین روشنگری

اولین میراث دار حیدری

روی تو تابنده تر از آفتاب

و زدمت دارد حیات آب حیات

ای کرامت تا ابد مرهون تو

بردباری گشته است مجنون تو

ای امام صبر وتسلیم ورضا

آمدی خوش آمدی یا مجتبی

چشم هستی محو سیمای تو بود

یک نگاهت دل ز پیغمبر ربود

از قدومت ای نگار مه جبین

شد مدینه همچنان خلد برین

ماه در ماه خدا پیدا شده

مژده که مولای ما بابا شده

فاطمه می بوسد این مه پاره را

حور می جنباند این گهواره را

یثرب از فیض تو چون گلشن شده

چشم زهرا مادرت روشن شده

رشته قنداق تو حبل المتین

سیدی یا ابن امیرالمومنین

مهد تو دامان پاک مادر است

ذکر لالایی تو با حیدر است

فرش راهت باشد از بال ملک

گرد قنداق تو می گردد فلک

در بغل بگرفت پیغمبر تورا

مثل گل بوئیده است حیدر تورا

آمدی و فاطمه خرسند شد

نقش بر لعل علی لبخند شد

آمدی و قلب زهرا جان گرفت

گوئیا مه پاره در دامان گرفت

از دو دیده اشک می بارد علی

گوئیا قرآن به بر دارد علی

در ملاحت همچو زهرا مادرت

در فصاحت همچو جد اطهرت

ضربه شصت تو را صفین دید

برق تیغت قلب ظلمت را درید

این صدای توست یا بانگ سروش

از سر هستی برد صوت تو هوش

صد چو حاتم از ازل مهمان تو

کلب یثرب شد شریک خوان تو

تو مسیحای دل مایی حسن

تو عصای دست زهرایی حسن

شرح غمهای تو می داند خدا

شرح آن ثبت است اندر کوچه ها

حامل سر مگویی یا حسن

شاهد آن گفتگویی یا حسن

ای همه بود ونبود فاطمه

زائر روی کبود فاطمه

دیده ای در شعله ها پروانه را

مادر گم کرده راه خانه را

شهره گشته زیر این سقف کبود

در غریبی کس به مانندت نبود

در زمین قدر تو را نشناختند

بر تو بازخم زبان می تاختند

کاش می شد آندم این هستی خراب

که مذل المومنین گشتی خطاب

((گاه از دستت عصایت میکشند

جانماز از زیر پایت می کشند))

نعمت صلح تو باشد بی حساب

نعمتی بر تر زنور آفتاب

صلح تو با کربلا عین همند

با همند وهمچو تیغی دو دمند

از همان آغاز از روز نخست

دل گرفتار کمند زلف توست

در دل ذرات مهرت جاری است

ناوک مژگان عشقت کاری است

گرچه غرق در گناهم یاحسن

جان زهرا کن نگاهم یا حسن

مستمندم مستمندم کن عطا

یک مدینه یک نجف یک کربلا

                                                                                   
مجید رجبی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ماه صیام و ماه نیایش فرا رسید

ماه نماز و روزه و ماه دعا رسید

ماه نزول قرآن ماه خدا رسید

براهل قبله رحمت بی انتهارسید

درمصحف شریف خداداده این پیام

که ای مؤمنین نوشته شده بر شما صیام

***

برخیز تا که روی به سوی خدا کنیم

با توبه اعتراف به جرم و خطا کنیم

بهر نجات جامعه وآنگه دعا کنیم

شاید که عقده های فروبسته وا کنیم

امشب که شام نیمه ماه مبارک است

از حق نصیب اهل دعا را تبارک است

***

امشب کمال حسن خدا جلوه گر شده است

کانون وحی مهبط روح بشر شده است

افزون به خاندان نبی یک پسر شده است

زهرا شده است مادر و حیدر پدر شده است

با صوت احسن احسن و بانگ حسن حسن

زأُم الحسن گرفته حسن را ابوالحسن

نور خدا ز بیت پیمبر بر آمده

بوی خدا ز گلشن حیدر بر آمده

طوبی کنار چشمه کوثر برآمده

یعنی حسن به دامن مادر بر آمده

بر این خجسته مادر و نوزادش آفرین

زین طفل ناز و حسن خدادادش آفرین

***

خورشید برج عصمت بدر تمام زاد

کفو امام و دخت پیمبر امام زاد

باب الکرم ز خانه باب الکرام زاد

روح صلات نیمه ماه صیام زاد

دست خدا چو پرده گرفت از جمال حُسن

مشهور از جمال حسن شد کمال حسن

***

طفلی که روی ماهش مهرآفرین شده است

طه رخ است ومهمان بر ای وسین شده است

رحمت عطا به رحمت اللعالمین شده است

خیرالبنات صاحب خیر البنین شده است

امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند

این سبط مصطفی است به دامان دخترش

این زاده علی است فرا دست همسرش

این روح فاطمه است که بگرفته در برش

این طفل مجتبی است در آغوش مادرش

این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است

در یم ولایت و دریای عصمت است

***

جان جهان و ماهیت جان حسن بود

راز رحیم و معنی رحمان حسن بود

ایمان محض و جوهر ایمان حسن بود

قرآن اصل و حافظ قرآن حسن بود

قول پیمبر است گواه امامتش

اسلام چشم دوخته بر استقامتش

***

لطفی که آن امام علیه السلام کرد

از بعد خویش حفظ وجود امام کرد

در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد

بابهترین وظیفه در این ره قیام کرد

از صلح خویش نهضت تف را اراده کرد

او نقشه طرح کرد و حسینش پیاده کرد

ای مظهر جمالو جلال خدا حسن

کز حق جدایی و نئی از حق جدا حسن

روح نبی توئی لک روحی فدا حسن

بعد از علی به کشتی دین ناخدا حسن

مستان عشق باده ز نام تو می زنند

در شهر حسن سکه به نام تو میزنند

***

                                                          
سید رضا مؤید

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

دوشم ز آستان عنايت ندا رسيد

كاي دل به‌هوش باش كه ماه خدا رسيد

دست از هوس بشوي كه ماه عبادت است

صدق و صفا بيار كه وقت دعا رسيد

ماهي بلند پايه كه در شام قدر آن

آيات رحمت از حرم كبريا رسيد

بر بام ماههاي سعادت نشسته است

اين طالع بلند ز فر هما رسيد

اي بنده نا اميد مشو از عطاي حق

كز لطف كردگار نويد عطا رسيد

اي آسمان به روشني ماه خود مناز

كز آسمان حُسن مهي دلربا رسيد

آمد ز عرش مژده كه با عزت و جلال

فرخنده موكب حسن مجتبي رسيد

آئينه جمال و كمال محمدي

پرورده بتول و شه لافتي رسيد

روشن مدينه گشت به نور جمال او

يعني كه آفتاب هدايت فرا رسيد

در صبر و استقامت و جود و فروتني

سرمشق ، بهر سلسلة اوليا رسيد

آوازة فصاحت او از عرب گذشت

تا بوسه بر لبش ز لب مصطفي رسيد

سرلوحة عدالت و توحيد و معرفت

سرچشمة عنايت و حلم و حيا رسيد

با نور علم از پي ارشاد بندگان

فرزند ارشد علي مرتضي رسيد

او مرد جنگ بود ولكن به اقتضا

هنگام برقراري صلح و صفا رسيد

اول حسن گرفت به كف پرچم قيام

زان پس به دست پادشه كربلا رسيد

اول حسن نهاد قدم در ره جهاد

زان پس حسين خامس آل عبا رسيد

بنيان گذار نهضت پاك حسيني اوست

كز حلم او قيام بدين انتها رسيد

لبريزشد ز خون جگر جام صبر او

از جعدة پليد چو جام بلا رسيد

در آستان قدس رضا جشن شد بپا

چون مژدة ولادت او بر رضا رسيد

دارم اميد لطف هميمش كند قبول

اين شعر نارسا كه ز طبع « رسا» رسيد
فرید الدین عطالو

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

زمان فراهم مستی و باده نوشی شد

زمان آمدن مرد می فروشی شد

برای شیعه،فقط وقت رستگاری بود

میان خانه مولا هوا بهاری بود

در ازدهام ملائک میان کوچه تان

نزول میشود آیات سوره باران

اذان امدنت راشنیدم انگاری

زصوت ولحن غزل وار جبرئیل آری

تو آمدی و در این خانه شور معنی شد

ورق ورق همه آیات نور معنی شد

تو استناد جداگانه مباهله ای

وبهترین خدادر همین مغازله ای

که جود و فضل و کرا ماتتان مثل شده است

واز سخای شما مثنوی غزل شده است

به حرم جاه تو یا ذو الجلال والاکرام

عروض و قافیه و واژه لم یزل شده است

همین که آمدی از این حضور لاهوتیت

به کام مادرتان زندگی عسل شده است

ولحظه ای که نشستی بروی دست علی

تمام آینه ها محو این عمل شده است

قیامتی شد و عالم فقط تماشا کرد

که چشم تو به دل مرتضی چه غوغا کرد

تو را گرفت و کمی عاشقانه ها فرمود

و در سیاهی چشم تو عقده ها وا کرد

کمی برای تو از آخر قضیه سرود

واز دو چشم تو غربت نوشت و معنا کرد

کنار چشم تو یک گوشه ای در آن کوچه

نشست روضه گرفتید و یاد زهرا کرد

 

شاعر: مهدي مومني

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

مرغ دل آوای چمن می زند
دست توسل به حسن می زند
بازا که هنگام شکفتن است
با گل روی تو سخن گفتن است
گل که بگفتم تو زگل بهتری
ون گل گلخانه پیغمبری
غنچه لبخند تو وا می شود
خاک به لطف تو طلا می شود
چشمه زمزم نمی از دیده ات
وصف گل از خوی پسندیده ات
ماه بگویم به تو یا آفتاب
ای پسر با ادب بو تراب
از همه خوبتران خوبتر
نزد خدا از همه محبوبتر
پیر خرابات معانی تویی
حجت حق حیدر ثانی تویی
سینه تو مخزن اسرار عشق
روی مهت منبع انوارعشق
خال سیاهت حجر الاسود است
بوسه گه قبله و نه گنبد است
شیعه که دیوانه و مفتون توست
ای پسر فاطمه ممنون توست
فاطمه را نور دو عینی حسن
محرم اسرار حسینی حسن
نام تو مارا دو جهان آرزوست
مرحمتی کن که بقیع آرزوست
گوشه چشمی تو به(خوشزاد)کن
این دل محنت زده را شاد کن
شاعر:سید حسن خشزاد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

زخم زخم دل گرفته التیام

آمد از ره نیمه ماه صیام

شور عشق امشب گرفته هر سری

قدر گوهر می شناسد گوهری

گوهر وقت است این قدرش بدان 

بر گدایی تا سحرگاهان بمان

آید از ره ماه کنعان علی

جان چگویم شیره جان علی

آنکه مهر و ماه را نور است نور

دور باد از زخم تیر چشم شور

می چکد از لعل او آب حیات

زنده از او هر جماد وهر نبات

نور انجم جلوه ای از روی او

عرش می گردد به دور کوی او

آسمان هم نیست حتی جای او

آنکه هستی می فتد در پای او

علم او بالاتر از علم لدن

چشمه فیض است او دوری مکن

کیست این طور دعا در سینه اش

کار عیسی می کند هر دیده اش

کیست این نمرودیان نزدش ذلیل

صلح او بهتر ز کار صد خلیل

کیست این کشتی نوح عالمین

نور مصباح الهدی یعنی حسین

کیست این بر هر دو عالم مقتدی

زیب دوش حضرت خیرالوری

بچه شیر بیشه زار مرتضی

سیدالاسباط یعنی مجتبی

یا حسن آلوده دامانم ببین

ناقض هر عهد و پیمانم ببین

من ز پا افتاده ام پایم بده

بی پناهم جا و مأوایم بده

باز امشب میگساری می کنم

بر در تو خاکساری می کنم

تا که در بر روی قلبم واکنی

بدترینم گر چه با من تا کنی 

تا ابد با تو ندارم واهمه

ای کریم اهل بیت فاطمه

ای که عالم در ید بیضای تو

من کجا و سر ناپیدای تو 

خود بگو تا من بگویم کیستی

آدمی ؟ حوری؟ خدایی؟ چیستی؟

ای قعود تو قیام کربلا

زنده از نام تو نام کربلا

من خدا را در وضویت دیده ام

اشک را غلطان به رویت دیده ام

هر چه گشتم دیدمت معلومتر

ای علی از تو تو زو مظلومتر

یا غریب بن غریب ای ذوالکرم

سبزی رخساره ات باغ ارم

صبر هم از صبر تو بیتاب شد

همنشین اشک تو مهتاب شد

دل سراسر از غم تو بیقرار

در تحیر مانده ام از صبر تو 

شاهد مظلومی تو قبر

چشمهایت داغ روی داغ دید

بین آتش یاس را در باغ دید

در فضا پیچید بوی یاس تو

رنگ نیلی خورد روی یاس تو

شیشه عمر تو دائم سنگ خورد

قلب چون آئینه ات نیرنگ خورد

پای تا سر قلب سوزان وای من

همنفس با قاتل جان وای من

ای کریم ای مهربان مولای من

سرورم تاج سرم آقای من

غرق در چاه معاصی تا بکی؟

بی نصیب از خود شناسی تا بکی؟

یوسفا عاری ز احساسم مکن 

شرمگین از روی عباسم مکن

ابر رحمت بر سرم باران بریز

من تو را می خواهم و من را تو نیز

ذره ای هستم به دام تو اسیر

نیستم قابل ولی دستم بگیر

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

شب ولادت کریم آل است

شب پریدن و شب وصال است

شبی عجیب و لحظه های حسّاس

شب برادر بزرگ عباس

شب شکفتن دو غنچه لب

شب تولد عزیز زینب

شبی که هر که مزّه اش چشیده 

به دیده ،دیده هر چه را ندیده

شب کرم شب سخاوت و جود

شب قبولی دعای مردود

شبی که هر گداش ریزه خوار است

شب شکفتن گل بهر است

بیا سفر به خانه علی کن

به گوش باش و سینه صیقلی کن

به چشم دل نظر به آن سرا کن

نظر به شرح حال ماجرا کن

علی به خنده فاطمه خرامان

گرفته فاطمه مهی به دامان

مه است این ؟نه! شمس دیگر است این

نخست بچه شیر حیدر است این

چه زلفی و چه خطی و چه خالی

چه شوری و چه وجدی و چه حالی

مَلَک ستاده صف به صف به طوفش

فلک خمیده در برش ز اوجش

عطای ذوالعطا رهین جودش

خداش عاشق شب و سجودش

بهر تماشای جمال ماهش

بسته شود طریق رهگذارش

محفل زهرا و علی چه زیباست

نیک نظر کن بنگر چه غوغاست

خدای را چه منظری عجیب است

غریب گِرد مهد یک غریب است

سینه این طفل چه سینه سوز است

دشمن این طفل چه کینه توز است

دشمن او هست غم زمانه

زکوچه ها گرفته تا به خانه

حسن قتیل اشک فاطمی شد

غریب جاودان و دائمی شد

حسن پیامد غمی سُتُرگ است

غم حسن مصیبتی بزرگ است

خدای را که سوز اگر کند ساز

قیمتی دگر بپا کند باز

اما بی کس و غریب عشقی

تو آن حبیب بی حبیب عشقی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

مـــــــاه صیـام نیمه و مــــــــاه فلک تمام

یوسف به شـوق یوسف زهــــرا اسیر دام

خشنود کـــــــن نبی ُّ و علی ُّ و بتـــــول را

شش دانگ دل به نام حسن ساز وَالسّلام

 شاعر: حسين ايماني

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها