0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 ای مقتدای دستِ تمام كریم ها
مولای سبز پوش، امام كریم ها
ای چشمه سار فیض خدا كوثر لبت
ای جای چشم فاطمه دور و بر لبت
عالم گدای ریزه خور خوان دست توست
روزی میان سفره ی احسان دست توست
اول امام زاده ی دنیا خوش آمدی
ابن الكریمِ اُمّ ابیها خوش آمدی
اول پدر به حضرت حیدر تو گفته ای
پیش از همه به فاطمه مادر تو گفته ای
×××
آغوش گرم فاطمه بوی بهار داشت
صبحی كه مادرانه تو را در كنار داشت
آن روز با لبان تو افطار خود گشود
بابا علی كه كام تو را انتظار داشت
قنداقه ات شمیم دل انگیز خویش را
از عطر سیبِ سرخ خدا یادگار داشت
خورشید با نگاه تو از خواب می پرید
پیش از طلوع با تو و چشمت قرار داشت
پای بساط سفره ی افطاریِ خدا
هفت آسمان ملائكه ی روزگار داشت
عالم به عشقِ خالِ لبت آفریده شد
ور نه خدا به عالم و آدم چه كار داشت
×××
ای نازدانه كودكِ دلبند فاطمه
ای خنده ات بهانه ی لبخند فاطمه
تو چشم خود به روی نبی باز می كنی
جا دارد این كه بَهر همه ناز می كنی
ناز و كرشمه سُنتِ مانده ز عهدِ توست
شهبالِ سبز حضرت جبریل مهدِ توست
غوغاترین، عزیزترین، خوش قدم ترین!
در بینِ ایلِ جود و سخا با كرم ترین
چشمِ بد از قشنگیِ چشمت به دور باد
ملعونه ی حسوده الهی كه كور باد!

 

شاعر : مصطفی متولی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

عاشقان شقُّ القمر شد ماه رحمت شد دونیم
آسمان شد در حریم آسمانیها مـُقیم
شد مشام جان عشّاق علی پر از شمیم
می تپد با این دعای ناب قلب هر ندیم
یاعلیُّ یا عظیمُ یاغفور ُ یا رحیم
می رسد روزیِّ ما همواره از دست کریم
سفره دار سفره ی درگاه غفران آمده
روزه دار روزهای ماه قرآن آمده
سرور اهل زمین و اهل رضوان آمده
جلوه ی روی محمّد جان و جانان آمده
وارث جاه و جلال شیر یزدان آمده
هستیِّ هستی گرفته هستی از هست ِ کریم
می چکد ابر کرم همواره بر کاشانه اش
او شده شمع و علیُّ و فاطمه پروانه اش
عشق عالم عاشق و شیداییُّ و مستانه اش
اوست جان عالمین و زینبش جانانه اش
حضرت عبّاس شاگرد شجاعتخانه اش
زینب و عبّاس و اربابند پابست کریم
صورتش پیغمبری ُّو ضربه هایش حیدریست
از ولادت مادری ُّو تا قیامت مادریست
صلح او تضمین برای حفظ دین داوریست
فاتح قلب حسین فرمانروای دلبریست
این مدال افتخار حجّة ابن العسگریست.
می زند آقا سر خصم بد و پست کریم
می رسد آقا بساط فتنه می گردد کــِساد
می شود صحن عمویش مجتبی آباد و شاد
می رود این روزهای سخت ِ ما از ذهن ویاد
می کِشد نام علی را در تمام شهر داد
می کند وا مثل مشهد در بقیع باب الجواد
شیعه پای روضه هایش می شود مست کریم
روضه می خواند نگار ما برای مجتبی
روضه ی بغض عمو جان و هجوم فتنه ها
روضه ی روزی که شد در کوچه دوش او عصا
چادر خاکی تکاند و ناله زد مادر بیا
دیده او چشمی پس از سیلی نمی شد وا خدا
العجل می گفت مادر دست در دست ِ کریم

 

شاعر : حسین ایمانی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 امشب مه صیـام به گردون قیـام کرد
بـا خنـده مـاه فاطمـه را احتـرام کرد
مـاه علـی ز مــاه الهــی ربــود دل
مـاه خـدا به مـاه محمّـد سـلام کرد
خوش‌ مصرعی ست نقش جبین ستارگان
مـاه رسـول، جلوه بـه مـاه صیام کرد
خورشید و ماه و سلسلۀ اختران همه
زانو زدنـد در حـرم مـاه فاطمه
دیدار حُسن خالق سرمد مبارک است
قرآن به روی دست محمّد مبارک است
تکــرار آفتــاب جمــال محمّــدی
توحیـد را طلوع مجـدد مبارک است
میـلاد آفتــاب خـدا در مـه خدا
عید کریم آل محمّد مبارک است
ای شاهدان حسن! سر و جان فدا کنید
در بیت وحـی، سیـر جمـال خـدا کنید
امشب جمـال غیب خدا جلـوه‌گر شده
خورشید وحی، صاحب قرص قمر شده
امشب مقام وحی در آغوش فاطمه است
امشب عطا به شخص محمّد پسر شده
امشب ولادت پســر ختــم ‌الانبیاست
امشب بزرگ مـرد دو عالـم پـدر شـده
این مجتباست، میـوۀ قلـب محمّد است
این جان عالمی به سر دست احمد است
چشم جهان به دست و عطا و کرامتش
آغـوش کبریـاست محـل اقــامتش
گلبوسه‌های سجده به پیشانی‌اش عیان
قـد قـامت‌ الصلـوة بـه دیدار قامتش
ریحانه محمّـد و دردانۀ علـی
قدر و جـلال اوست گـواه امامتش
ختم رسل که وصف ورا بر لب آورد
حاشا که نام او به زبان بی ‌وضو برد  
آیـات وحـی بر دهنش بوسـه مـی‌زند
روح کلیـم بـر سخنش بوسـه مـی‌زند
حیدر گرفته در بغلش هم چو جان پاک
زهـرا به مصحف بدنش بوسـه می‌زند
یا رب چه دیدنی‌ست زمانی که مصطفی
بر مـاه عـارض حسنش بوسـه می‌زند
همواره بـوده جـود و کـرم پای‌بست او
گل کرده بوسه‌های کرامت به دست او
خلق عظیم، نقش گلـی روی دامنش
لبخند دوستی زده بـر روی دشمنش
تا بـو کنـد گلـی ز گلستـان حِلـم او
رضوان گرفته چشم تماشا ز گلشنش
"یا محسنُ بحقِّ حسن" گفت بوالبشر
تا توبـه شـد قبول بدرگـاه ذوالمَنش
وقتی به خنده پاسخ دشمن دهد حسن
کی دست رد به سینۀ ما می‌نهد حسن؟!
اسلام متکی ست به صلح و قیام او
خیـزد فـروغ وحـی ز متـن کلام او
وقت قیام، هر نگهش نهضتی عظیم
وقت سکوت، هـر نـفس او پیـام او
در غربت مدینه جهادش سکوت و صبر
در نهضت حسیـن درخشیـد نـام او
حلم و حیا دو لالۀ خندان ز باغ اوست
چشم و چـراغ ما حرم بی‌چراغ اوست
ای یار ناشناس همه دوستان حسن!
دشمن به سفره کرمت میهمان حسن!
یک سفــره کـرامت تـو وسعـت زمیـن
یک مجلس ضیافت تو آسمان حسن!
تنهـا نشـد مدینــه نمک‌گیـر سفـره‌ات
بر کل کائنات تویی میزبـان حسن!
دست کـرامت تو همـان دست کبریاست
گل‌های سفره‌ات همه آیات «هل اتی»‌ست
هر لالـه را ز لالـۀ حُسنـت روایتی
هر سطر از کتاب سکـوت تـو آیتی
آب بقـا بـه لعـل لـبت، تشنۀ دعـا
خضـر حیـات را تـو چـراغ هدایتی
ای مرکب تو دوش رسول خدا حسن!
از شانۀ رسـول بـه مـا هم عنایتی
احسان و جود، خاک ره توست یا حسن!
عالـم گـدای یک نگـه توست یا حسن!
تو در زمین و عرش خداوند جای توست
دل‌های اهل دل همه صحن و سرای توست
صلح و قیام و صبـر و ثباتت نشان دهد
شهر مدینه صحنۀ کرب و بلای توست
بـا صبـر تـو قیــام حسینی، قیـام شـد
در جای جای کرب و بلا ردّ پای توست
مدح و ثنـای تـو شده پیوسته یا حسن
خرمای نخل«میثم» بی‌دست و پا، حسن

 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 آفتاب از روزن چشم تو پیدا می شود
چشم هایت یک دریچه رو به فردا می شود
واژه واژه، آبیِ احساس تو، سرمشق من
بیت بیتِ شعرهایم رنگ دریا می شود
نیمه ی ماه خدا، افطار مهمان شمام
روزه ام با نان و خرمای شما وا می شود
پس یقین برگِ قبولیِ نماز و روزه ام
آخر این ماه، با دست تو امضا می شود
از گداهای مدینه پر شده بیت الحسن
هر چه قدر آید گدا، جا بیشتر وا می شود
پس مرا هم می شود بین گداها جا کنی
میهمان سفره های نذریِ زهرا کنی
تو امید مردم دنیایی، ای مردِ کریم
جانشینِ حضرت مولایی، ای مردِ کریم
الغرض هر وقت که داری کرامت می کنی
گاه پیدا، گاه نا پیدایی، ای مردِ کریم
شد گدا هم سفره ات وقت غذا محو تو بود
هر چه باشد یوسف زهرایی ای مردِ کریم
از کنار سفره ات حتی سگی می آید و
می برد نان بس که تو آقایی ای مردِ کریم
دیدن هر کس که گوید یک سلامی بر حسین
با برات کربلا می آیی ای مردِ کریم
 پس مسیر کربلا رد می شود از خانه ات
شمع هستی و حسین بن علی پروانه ات
 کیست این پوشیده صورت که به میدان آمده
این زمین و آسمانش تحت فرمان آمده
آن سپرها بی اثر در پیشگاه ضربه اش
این کمان ابرو که زیر تیر و باران آمده
بی گمان این شُسته از جان دست، جان حیدر است
این چنین که دشمنانش را به لب جان آمده
این به دستش تیغ رقصانی که در گرد و غبار
یا امیرالمؤمنین گویان، رجز خوان آمده
در پی ِ پی کردن کفر نشسته بر جمل
نایب شیر خدا با تیغ ایمان آمده
پس جگر هم جزو ملزومات جنگی می شود
هر زمان که ناگهان اوقات جنگی می شود
ای کریم اهل بیت، ای شیره ی جان بقیع
پس چرا پشت درت مانده ست مهمان بقیع
با دعای صاحب آن چادرِ خاکی شبی
می تکانم خاک را از روی دامان بقیع
ما برایت گنبد و گلدسته بر پا می کنیم
مثل ایوان نجف می گردد ایوان بقیع
گرم روضه بودم و وقت زیارت شد تمام
زائرت را زود بیرون کرد دربان بقیع
کاش كه یک خادم ِ سلطانْ علی موسی الرضا
در مدینه یا حسن می شد نگهبان بقیع
 حاضرم دار و ندارم وقف راه تو شود
خرج یک کاشی برای بارگاه تو شود
 سبزه زاری بود فصل نو بهار ِ پیکرت
ضربه ی پائیز آورد این بلا را بر سرت
زینبِ مظلوم با رنگ پریده تا رسید
ناگهان با دیدنش افتاد یادِ مادرت
بعد از آن رو به حسینت کردی و گفتی که نیست
ای برادر هیچ روزی مثل روز آخرت
ظهر روزی که به زیر پای مرکب قاسمم
می شود هم قد و بالایِ علی اکبرت
آب آبِ کربلایت دارد آبم می کند
لحظه ای که تیغ می آید به دنبال سرت
دست عبدالله را نذر گلویت می کنم
خون حلقش را مهیای وضویت می کنم

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

    آفتاب از روزن چشم تو پیدا می شود
چشم هایت یک دریچه رو به فردا می شود
واژه واژه، آبیِ احساس تو، سرمشق من
بیت بیتِ شعرهایم رنگ دریا می شود
نیمه ی ماه خدا، افطار مهمان شمام
روزه ام با نان و خرمای شما وا می شود
پس یقین برگِ قبولیِ نماز و روزه ام
آخر این ماه، با دست تو امضا می شود
از گداهای مدینه پر شده بیت الحسن
هر چه قدر آید گدا، جا بیشتر وا می شود
پس مرا هم می شود بین گداها جا کنی
میهمان سفره های نذریِ زهرا کنی
تو امید مردم دنیایی، ای مردِ کریم
جانشینِ حضرت مولایی، ای مردِ کریم
الغرض هر وقت که داری کرامت می کنی
گاه پیدا، گاه نا پیدایی، ای مردِ کریم
شد گدا هم سفره ات وقت غذا محو تو بود
هر چه باشد یوسف زهرایی ای مردِ کریم
از کنار سفره ات حتی سگی می آید و
می برد نان بس که تو آقایی ای مردِ کریم
دیدن هر کس که گوید یک سلامی بر حسین
با برات کربلا می آیی ای مردِ کریم
 پس مسیر کربلا رد می شود از خانه ات
شمع هستی و حسین بن علی پروانه ات
 کیست این پوشیده صورت که به میدان آمده
این زمین و آسمانش تحت فرمان آمده
آن سپرها بی اثر در پیشگاه ضربه اش
این کمان ابرو که زیر تیر و باران آمده
بی گمان این شُسته از جان دست، جان حیدر است
این چنین که دشمنانش را به لب جان آمده
این به دستش تیغ رقصانی که در گرد و غبار
یا امیرالمؤمنین گویان، رجز خوان آمده
در پی ِ پی کردن کفر نشسته بر جمل
نایب شیر خدا با تیغ ایمان آمده
پس جگر هم جزو ملزومات جنگی می شود
هر زمان که ناگهان اوقات جنگی می شود
ای کریم اهل بیت، ای شیره ی جان بقیع
پس چرا پشت درت مانده ست مهمان بقیع
با دعای صاحب آن چادرِ خاکی شبی
می تکانم خاک را از روی دامان بقیع
ما برایت گنبد و گلدسته بر پا می کنیم
مثل ایوان نجف می گردد ایوان بقیع
گرم روضه بودم و وقت زیارت شد تمام
زائرت را زود بیرون کرد دربان بقیع
کاش كه یک خادم ِ سلطانْ علی موسی الرضا
در مدینه یا حسن می شد نگهبان بقیع
حاضرم دار و ندارم وقف راه تو شود
خرج یک کاشی برای بارگاه تو شود
سبزه زاری بود فصل نو بهار ِ پیکرت
ضربه ی پائیز آورد این بلا را بر سرت
زینبِ مظلوم با رنگ پریده تا رسید
ناگهان با دیدنش افتاد یادِ مادرت
بعد از آن رو به حسینت کردی و گفتی که نیست
ای برادر هیچ روزی مثل روز آخرت
ظهر روزی که به زیر پای مرکب قاسمم
می شود هم قد و بالایِ علی اکبرت
آب آبِ کربلایت دارد آبم می کند
لحظه ای که تیغ می آید به دنبال سرت
دست عبدالله را نذر گلویت می کنم
خون حلقش را مهیای وضویت می کنم

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 اي دل از اين نداري خود دست بر ندار
از چشم ِ نو بهاريِ خود دست بر ندار
يعني ز وضع جاري خود دست بر ندار
از حُسن ِ همجواريِ خود دست بر ندار
هر لحظه فرصت نفحاتي دوباره هست
وقتي كريم هست يقين كن كه چاره هست
گفتم بيايم از نفست زير و رو شوم
دنبال نانِ سفره ي تو كو به كو شوم
مثل ِ نسيم با كرمت رو به رو شوم
من هم به لطفِ عام تو با آبرو شوم
دستِ مرا بگير مرا يك ستاره نيست
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
يك خواستم عطاي تو چندين برابر است
لطف كم تو از سر دنيا فراتر است
اصلا كليد باغ بهشتي بر اين در است
از هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است
يك قصه بيش نيست كه ما سر سپرده ايم
هر نانِ تازه را سر اين سفره خورده ايم
تو ميرسي و غنچه ي لبخند ميرسد
در خانه ي ولي خدا قند ميرسد
ارديبهشت در تب اسفند ميرسد
زيباترين نتيجه ي پيوند ميرسد
قدري بخند دور و بر تو حبيب هست
در غنچه اي هنوز و صد عندليب هست

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

مرغ دل آوای چمن می زند
دست توسل به حسن می زند
بازا که هنگام شکفتن است
با گل روی تو سخن گفتن است
گل که بگفتم تو زگل بهتری
چون گل گلخانه پیغمبری
غنچه لبخند تو وا می شود
خاک به لطف تو طلا می شود
چشمه زمزم نمی از دیده ات
وصف گل از خوی پسندیده ات
ماه بگویم به تو یا آفتاب
ای پسر با ادب بو تراب
از همه خوبتران خوبتر
نزد خدا از همه محبوبتر
پیر خرابات معانی تویی
حجت حق حیدر ثانی تویی
سینه تو مخزن اسرار عشق
روی مهت منبع انوارعشق
خال سیاهت حجر الاسود است
بوسه گه قبله و نه گنبد است
شیعه که دیوانه و مفتون توست
ای پسر فاطمه ممنون توست
فاطمه را نور دو عینی حسن
محرم اسرار حسینی حسن
نام تو مارا دو جهان آرزوست
مرحمتی کن که بقیع آرزوست
گوشه چشمی تو به(خوشزاد)کن
این دل محنت زده را شاد کن

 

شاعر : سید حسن خشزاد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

نیمه ی ماه عشق، عشق آمد
 آمد و پا به چشم دنیا زد
 رحمت از آسمان سرازیر است
 بارش لطف حق شده بی حد
 این چه شوری است كه زمین و زمان
 همه گویند یا حسن مُمتد
 او كریم است و با حضور او
 از مُد افتاده است دست رد
 مهر او هست مقصد و مقصود
 و بهانه است كعبه و معبد
 آمده تا امام ما باشد
 واجب الاحترام ما باشد
 چون قمر در فلك هویدا شد
 و نگاهش قرار زهرا شد
 شده نقل تمام ارض و سما
 كه علی شاه عشق، بابا شد
 بر لبش نقش زد تبسمی و
 محشری بین خانه بر پا شد
 تا كه یك لحظه روی او بینند
 بین صدها فرشته دعوا شد
 نبی از شوق صورت ماهش
 هر دو چشمش مثال دریا شد
 شك ندارم كه او شفیع ماست
 مجلس او همان بقیع ماست
 هر كجا نام توست آن جایم
 كه تویی سر پناه و مولایم
 تویی آن راه راستینی كه
 به صراطت قدم زند پایم
 قلمم بین دستم و صبرت
 شده موضوع ناب انشایم
 و تصدق كه سائلم آقا
 و تو هستی امید فردایم
 قسمت می دهم به اشك حسین
 نگذاری به حشر تنهایم
 ای تو تندیس درد و رنج و بلا
 روضه خوان غریب كرببلا

شاعر : علی اکبر حائری

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

در شب پانزدهم چون که صدایم کرده
هرچه را هست و یا بود عطایم کرده
خودش انداخت از اول به دلم مهر شما
حضرت عشق به عشق تو بنایم کرده
من نی خالی ام و باز کرامات شما
پر از زمزمه و شور و نوایم کرده
من لیاقت که ندارم چو گدایان باشم
لطف بی حد تو ارباب گدایم کرده
پنجه در پنجه من معصیت انداخته بود
تا شدم عبد تو ابلیس رهایم کرده
سال ها بود خزان بر در باغم زده بود
سبزی روی تو از غصه جدایم کرده
شک ندارم که شود عاقبتم ختم به خیر
مادرت حضرت صدیقه دعایم کرده

 

شاعر : میلاد یعقوبی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

حجت رسید حجت حق را تمام كرد
آمد و واژه، حرف، هجا را كلام كرد
آمد بهانه های نماز خدا رسید
باید وضو گرفت و به‌ آقا سلام كرد
ما را گدای حلقه به گوش حریم خواند
او لطف خویش بر سر ما مستدام كرد
روی تو مستی رمضان را حلال تر
زلف تو هر نگاه به شب را حرام كرد
این سیزده حسن كه چنین قد كشیده است...
خندید و باز ولوله ها در خیام كرد
شیرین تر از عسل بنویسد به عشق او
آری حسن برای حسینش قیام كرد
ما چون کبوتران حریم تو یا حسن
محتاج دست های کریم تو یا حسن

شاعر : سید حمید داودی نسب

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

یگانه ای و نداری شبیه و مانندی
که بی بدیل ترین جلوه خداوندی
معطل اند هزاران فرشته کاسه به دست
عسل بیاوری از آن لبی که می خندی
به قصد کشتن شاعر شدند هم پیمان
دو چشم مست تو با ابروان پیوندی!
تمام عرش خدا در طواف گهواره
نگاه خیره ی زهرا به طفل دل بندی
به نیمه رمضان و میان صوت اذان...
رطب رسیده به دستان آرزومندی
نمی شناخت رسول خدا سر از پایش
نمی رسید به آن  لحظه ی خوش آیندی
نوشته اند تو را از بهشت آوردند
نوشته اند ز عطری که می پراکندی
لبان فاطمه خندان و چشم مولا اشک
نوشته اند تو مولود اشک و لبخندی
برای خیل غلامان چه خوب مولایی!
برای حیدر و زهرا چه ناز فرزندی!
گدا که فرق ندارد تو سفره ات پهن است
درِ امید به روی کسی نمی بندی

شاعر : هادی ملک پور

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 آن شاخ گل که سبز بود در خزان یکی است  
 افشانده غنچه گل سرخ از دهان یکی است
 آن گوهری کز آتش الماس ریزه شد   
 یاقوت خون زلعل لب او روان یکی است
آن لعل درفشان که زمرد نگار شد    
 داد از وفا به سوده الماس، جان، یکی است
 آن نخل طور کز اثر زهر جانگداز   
از فرق تا قدم شده آتش فشان یکی است
 آن شاهباز اوج حقیقت که تیر خصم  
 نگذاشته ز بال و پر او نشان یکی است
 آن خضر رهنما که شد از آب آتشین   
 فرمانروای مملکت جاودان یکی است
 آن نقطه بسیط محیط رضا که بود    
 حکمش مدار دائره کن فکان یکی است
 آن جوهر کرم که چه سودا به سوده کرد   
 هرگز نداشت چشم به سود و زیان یکی است
 چشم فلک ندیده بجز مجتبی کسی    
 شایان این معامله، آری همان یکی است
 طوبی مثال گلشن آل‌عبا بود    
 ریحانه رسول خدا مجتبی بود

 

شاعر : آیه الله غروی اصفهانی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

زمین   و   آسمان     دریای    نور است     
 دل شیعه ز شادی در  سرور است
علـــی     مرتضی    زین  باره    خرسند   
 به    غنچه   گل زده همواره لبخند
جناب     فاطـــــــمه(س)     دارد    تبسم   
 که   از  این  چهره جنت شد تجسم
به   عرش      حق    شده   بزمی  مهیا    
  امام      مجتبی     آمد    به   دنیا
از آن سو جبرئیل  سرخوش از این باب    
   تمام   عرشیان   زین باره بی تاب
ز جود  و   بخشش   است ایشان زبانزد   
 ز هر بخشنده ای  بی شک سرآمد
بر او    رحمت    بُِِوَد    پیوسته   بی حد   
   وجودش    پاک و طاهر بوده از بد
تجلــی    کرده     امشب     ذات   سرمد    
  که     آمد    میوه ی    جان  محمد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

گلی     زیبا    نمایان    در چمن شد  
  شب    میلاد      مولایم    حسن    شد
شدم    امشب    سراپا   مست نامش  
 یقین   مرغ   دلم    گردیده     رامش
نمی دانم    چه    گویم    از وجودش   
  تمام   عـــرشیان     محو    سجودش
حسن را لطف یزدان بی حساب است     
   که قدر و شان ایشان در حجاب است
حسن   تنهاترین   سردار   دین است
  که  ایشان بی گمان حبل المتین است
ز مدحش بی گمان قاصر  زبان است  
  حســـن      دوم  امام شیعیان    است

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 لبم امشب دوباره شیرین شد
 آسمان مدینه رنگین شد
 به در خانۀ علی نور است
 در خانۀ ستاره آذین شد
 ای که بر چشم شور و بد لعنت
 کور باشد هر آن که بد بین شد
 کسی آمد ورای هر دو جهان
 شانه های زمین چه سنگین شد
 کوری چشم هر معاویه ای
 ذکر مستان می کده این شد
 شاه عالم پدر شده تبریک
 گل زهرا پسر شده تبریک
 دل غم ها شکست، نیمۀ ماه
 دلمان گشته مست، نیمۀ ماه
 او دلم را گرفته از غم ها
 دلم از غم گسست، نیمۀ ماه
 نیمه دومش حسین علی ست
 حسنش آمده ست، نیمۀ ماه
 شد دخیل کرامتش خورشید
 پای لطفش نشست نیمۀ ماه
 چشم عالم به سفرۀ کرمش
 تا دهد از دو دست نیمۀ ماه
 جای آن است من سخن گویم
 پیش زهرا حسن حسن گویم
 کیست او؟ پاسخش به پیش خداست
 حاکم است و پس از علی آقاست
 حیدر دوم، احمد سوم
 شاه بیت قصیدۀ زهراست
 کوری چشم هر نمک به حرام
 بعد حیدر مرا حسن مولاست
 مقتدای حسین و عباس است
 او امام دو شاه کرببلاست
 زینب از او گرفته درس صبر
 صلح او چون قیام عاشوراست
 منتهای کرامت است حسن
 صاحب کلب هیئت است حسن
 او نماد عنایت و کرم است
 او سپه دار و صاحب علم است
 شأن او ماورای ابراهیم
 او سلیمانْ حشم، مسیح دم است
 انبیاء خدا و جن و ملک
 تا کمر قدشان به پاش خم است
 قدر و شأن کریم آل الله
 تا خدای عظیم یک قدم است
 گر خدا خوانمش که مرتدم
 جز خدا خواندن کریم کم است
 اهل گمراهیم ندان زاهد
 حسن اللهیم نخوان زاهد
 من فقط عاشقم به روی کریم
 مات و مبهوت خلق و خوی کریم
 هر چه دارم ز دست او دارم
 هر چه هستم ز یک سبوی کریم
 هر چه او آبرو به من داده
 برده ام باز آبروی کریم
 دائماً در غمم ز غربت او
 خاک و قبر و بقیع و کوی کریم
 زینب و تشت و سَم و پاره جگر
 جسد و تیری از عدوی کریم
 امشب امن یجیب می خوانم
 از امامی غریب می خوانم

شاعر : جواد دیندار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها