0

اشعار ولادت امام حسن (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

تو این دنیا تنها    به عشقت مینازم
واست آخر آقا    یه گنبد میسازم
++ مدد یبن الزهرا ++
میسازیم گلدسته     برای تو آقا
بقیع تو میشه     شبیه کربلا
++ مدد یبن الزهرا ++
همه هستی من   فدای لبخندت
نوشته یا زهرا    روی بازو بندت
++ مدد یبن الزهرا ++
نمیدم به جنت    خاک زیر پاتو
بذار وقت مرگم    بگیرم دستاتو
++ مدد یبن الزهرا ++
شب میلاد تو    شب مستیمونه
امام مجتبی    همه هستیمونه
++ مدد یبن الزهرا ++
به جنگ تو حیدر    میگه صد آفرین
تو هستی استاد    یل ام البنین
++ مدد یبن الزهرا ++
مدینمون امشب     دیگه امضا میشه
آخه داره کم کم    علی بابا میشه
++ مدد یبن الزهرا ++

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

سرور ار غم و غصه برد از دل ما
نشانی است از عشق با آل طه
لبالب لبم در و گوهر بریــــــــزد
به اخلاص در محضر فخر بـــطها
اگر مرغ طبعم ببینی غزل خوان
بود شاد باشی ز من نزد مـــــولا
من ار باز کـــــردم را دوبـــــاره
کنم عرض تبریک تقدیم زهــــــــرا
بود سالـــــروز امــــام مکــــرم
که شادند مردم ز اعـــــــلا و ادنا
حسن کئ حسن بود در خلق و خلقش
حسن بود در اسم و هم در مسما
ضیا دل و نور چشم پیــــــــمبر
علی را به حق جانشینی است والا
ره او ره مســـتقیم خـــــــداوند
که راه نجات است امروز و فردا
توانم کجا حق مدهش ادا کرد
که من فی المثل قطره ام اوست دریا
امام دوم همچو روزی بیـــامد
به دنیا و شد نور او عــــالم آرا
مهی در مه روزه گردید طـــالع
که برده است شان مه روزه بالا
اگر بود آن ماه ، ماه معــــظم
مقامش از این ماه گردید عظمی
مهی کو به ماه صیام آمد و هست
پناه خلایق ز پیــــر و ز بـــــرنا
حبیب خدا را گلی با طــــراوت
شه اولیا را نهالی است زیبا
سریر ولایت از او جست زیـــنت
مقام امامت از او یافت معـــنا
ندیدست چشم ملک هیچ کس را
که باشد و را مادری به ز زهرا
مسلم به علم است و ممتاز در حلم
بر این معترف هم احبا هم اعدا
جهان شد ز نور جمالـــش منور
قدم چون که بگذاشت در دار دنیا
تامل مکن دست در دامنش زن
که دستت بگیرد به دنیا و عقبا
به حق جلالش بخوان خالق خود
بگیر از خدا آنچه داری تــــمنا
از این ره علی رفته سوی خدایش
گشوده بر او در خداوند یــکتا

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 آیینه از فرط تجلی شکست
دفتر ایجاد چو روز ازل
رفت به توشیح حقِ لم یَزل
در کف قدرت، قلم نور داشت
دیده به دیباچه منشور داشت
نام تو را دیده و ممهور کرد
مُهر تو را زینت منشور کرد
پرتو ادارک تو هر سو که تافت
عقل سراسیمه بدان سو شتافت
متصل از جذبه تو کاف و نون
منفصل از نهی تو، عقل و جنون
عشق چون از غیب پدیدار شد
حُسن به حسن تو گرفتار شد
حُسن شد از باده عشقت ز دست
دست ورا حُسن تو از پشت بست
حُسن سه حرف است و در این حرف نیست
جز سه رقم باده در این ظرف نیست
مستی مُلک و ملکوت از تو باد
باده به جام جبروت از تو باد
حُسن تو در این سه جهان ساقی است
در کف او، جام هوالباقی است
تا به کف حُسن تو این جام هست
هر سه جهان است از این باده مست

 

شاعر : محمد علی مجاهدی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

بگو  بگو امام   دوم  مــا  خــوش  آمد
صل علی محمد (2) صلوات بر محمد
.مــرغ  خــلائق  پر  زده  بر  گِرد  کویش
چــشم همه ملائک، اشک نشان به سویش
ختم رســل محمد، خـنده زنان بـه رویـش
آیه  به  آیه  قرآن،  قصه  خُـلق و خــویش
کعبه  آرزوی  اهــل  ولا خــوش آمــد
صل علی محمد (2) صلوات بر محمد
به حُسن او ببینید و الشمس و الضّحی را
در وصف او بخوانید والفجر و هل  اتی  را
بـــه کــوی او بــجوئید تــقرب خــدا را
بــه صــلح او تـوان یــافت قــیام کــربلا را
بنیانگر   قیام   کرب و بلا  خوش  آمد
صل علی محمد (2) صلوات بر محمد

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

سبک: استخاره
ای مدینه، ای مدینه، ماه زهرا، جلوه گر شد
ای مدینه، ای مدینه، شام درد و غم سحر شد
یا حبیبی یا حسن جان(2)
ای   گل   زهرا  مدد (8)
فاطمه شد مادر امروز، ای مدینه، ای مدینه
بابا گردید حیدر امروز، ای مدینه، ای مدینه
یا حبیبی یا حسن جان(2)
ای   گل   زهرا  مدد (8)
مجتبی است، سبط احمد، زاده مولی الموالی
او کریم است، کس نرفته، از بر او دست خالی
یا حبیبی یا حسن جان(2)
ای   گل   زهرا  مدد (8)
ای کریم، آل طــا ها، ای حسن جان، ای حسن جان
ای عزیز، آل طاها، کن نگاهی، ای حسن جان (2)
یا حبیبی یا حسن جان(2)
ای   گل   زهرا  مدد (8)

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

بت غم عشق تو تا يار دل زار من است
 بهتر از خلد برين گوشه بيت الحزن است
 نه غم حُور و نه انديشه جنّت دارم
 از زمانى كه مرا بر سر كويت وطن است
  قصّه عشق من و حُسن تو اى مايه ناز
 نقل هر مجلس و زينتْ دِه هر انجمن است
 بعد از اين ياد، كس از ليلى و مجنون نكند
  حُسْن اگر حُسْن تو و عشق اگر عشق من است
 توئى آن يوسف ثانى كه ز يك جلوه حُسن
 محو ديدار تو صد يوسف گل پيرهن است
  از پى ديدن رخسار تو موساى كليم
  سال ها بر سر كويت به عصا تكيه زن است
 آدم و نوح و سليمان و مسيحا و خليل
  همه را مِهر ولاى تو به گردن رسن است
  خلق گويند به من ، دلبر و معشوق تو كيست
 كه تو را در غم او اين همه رنج و مِحَن است
  چه بگويم كه نم از يم نتوان گفت كه آن ماه جبين
  سرو سيمين بدن و خسرو شيرين سخن است
 ثمر باغ رسالت ، گهر بحر وجود
 والى مُلك ولايت ، ولىّ مؤ تمن است
 اوّلين سبط و دوّم حجّت و سيّم سالار
  چارمين عصمت حقّ و يكى از پنج تن است
 نام ناميّش حسن ، خلق گراميّش حسن
 پاى تا فرق حسن ، بلكه حسن در حسن است
 روى حسن موى حسن بوى حسن خوى حسن
 يك جهان جوهر حُسن است كه در يك بدن است

 

شاعر : مرحوم ذاکر

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

آن را که ولایت(1)حسن نیست   
 طاعات قبول ذوالمنن(2) نیست
از بعد علی قبای لولاک (3)  
 جز در خور قامت حسن نیست
 آن را که محبت تو ای شاه   
چون پاک روان به ملک تن نیست
 در حیرتم آنکه این چنین کس   
چون مرغ چرا به بابزن(4) نیست
 خاک ره هندوی (5) تو باشد  
 مشکی که به خطه ختن نیست
چون بازوی تو به کسر اصنام(6)  
 نیروی خلیل بت‌شکن نیست
 چون است که دشمن تو ای شاه   
 برگردنش از قضا رسن نیست
 بی نور تو عرش مستقر نه   
 بی رای تو عقل موتمن(6) نیست
ای شاه قرین یک غلامت   
 صد همچو اویس در قرن نیست
 جز مهر تو مایه جنان نه    
 جز مدح تو زینت سخن نیست
 بی‌ خاتم مهر تو فرشته    
 جز جان بلیس(8) اهرمن نیست
 من بنده دودمان اویم    
حقا که درین سخن، سخن نیست
 بی مهر علی و آل پاکش   
آسوده «هما» روان به تن نیست

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

ای در رخت جمال خداوند آشکار
ای آفرین به حُسن تو از آفریدگار
قرآن گرفته از نفست عمر جاودان
ایمان به دوستی تو گردیده استوار
احمد نهاده لب به لبان تو بارها
حیدر گرفته از دهنت بوسه بی شمار
غیر از تو و حسین که او هستِ تو، تو او
هرگز کسی نگشته به دوش نبی سوار
مرد کریم بر کرمش فخر می کند
تو کیستی که کرده کرم بر تو افتخار
آل رسول جمله کریمان عالمند
تو خود کریم آل رسولی به روزگار
دشنام را به لطف و کرامت دهی جواب
دشمن شود ز کثرت جود تو شرمسار
هم صحبت خدایی و هم سفره ی فقیر
در فرش یار خلقی و در عرش شهریار
حور و ملک بخاک قدومت نهاده رو
جن و بشر به باب بقیعت امیدوار
در حلم و در سکوت بپای تو چشم صبر
در صلح و در نبرد به دست تو اختیار
جنگ تو جنگ خیبر و فتح تو فتح بدر
دست تو دست حیدر و تیغ تو ذوالفقار
از صبر تو چراغ هدایت دهد فروغ
با صلح تو خزان ولایت شود بهار  
نام تو در کنار معاویه کی رواست
تو بهتر از گل استی و او خار تر ز خار
تو نجل پاک فاطمه او بوه پور هند
تو از بهشت نوری و او از جحیم نار
سوگند می خورم به حسین و به نهضتش
اسلام شد ز صلح و ز صبر تو پایدار
صبر نبی ز صلح تو جوشید در سکوت
رزم علی ز دست تو آید به کارزار
و ا... بود صلح تو از جنگ سخت تر
با آن شجاعت و شرف و عزّ و افتخار
با ا... بود همین و جز این نیست یا حسن
دین را بود ز صلح و قیام تو اعتبار
گر آگه از جلال تو و ننگ خویش بود
می کشت خصم شوم تو خود را هزار بار
در صلح و در نبرد ، امامت از آن توست
در صبر و در نبرد تویی اختیار دار
و ا... از نتیجه ی صلح و قیام توست
گر نخل انقلاب حسینی گرفت بار
یک عمر بود قاتل زهرا برابرت
او را سرور بود و تو را چشم اشکبار
با دیدن مغیره به هر صبح و ظهر و شام
سر می کشید از جگرت بر فلک شرار
وقتی که دست ثانی در کوچه شد بلند
گویی که بود بهر تو هنگام احتضار
از جدّ اطهر تو گرفتند انتقام
بر گوش مادر تو شکستند گوشوار
مادر چو رفت در غم مظلومی پدر
صبح سپید گشت به چشمت چو شام تار
بر غربت تو ماهی دریا گریسته
از بس که دیده ای غم و اندوه بی شمار
صبر تو کرد خون به دل شیعیان تو
یک لحظه ، ای غریب وطن ناله ای بر آر
با لحظه لحظه درد و غمت عمر گشت طی
وز پاره پاره ی جگرت طشت ، لاله زار
آن تیرها که بر بدنت ریخت فوج فوج
کردند بهر زخم تنت گریه زار زار
بارید تا که تیر جفا بر جنازه ات
شمشیر گشت در کف عباس بی قرار
یک بار نه که خصم تو را کشت بارها
ای لحظه لحظه جان جهان در رهت نثار
دردا که دشمنان تو در روضه البقیع
نگذاشتند بوسه بگیرم از آن مزار
یک لحظه دوستیّ شما را نمی دهد
یک عمر اگر رود سر «میثم» فراز دار

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

چونانكه خالق احد ذوالمنن یكی است
بین تمام حُسن فروشان حَسن یكی است
عالم اگر شود زگل دل چمن چمن
در باغ حسن مثل تو سرو چمن یكی است
بین هزار خرمن گل مثل بوی تو
بوی لطیف عطر گل یاسمن یكی است
تو ماه عالمی و هزارانت انجمن
گویند متفق كه مه انجمن یكی است
هر كس كه دید روی تو را بین پنج تن
اقرار كرد كآینة پنج تن یكی است
ماه خدا دو نیمه شد و گفت آسمان
هرچند از ستاره پُری ماه من یكی است
گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
آن چارتن كه زیر كسا باتواند پنج
یك نور واحدید همانا سخن یكی است
اسرار غیب آینه ای روبروی توست
عین اللّهی و پیش تو سِرّ و علن یكی است
صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو
با دست های حیدر خیبر شكن یكی است
هرجا سفر كنم دل من در بقیع توست
آری بر این مسافر تنها وطن یكی است
مردی چو جدّ و باب و حسین و تو نیست نیست
چونانكه مثل حضرت صدیقه زن یكی است
مِهر تو ثبت مُهر مسلمانی من است
بی تو طریق كفر و مسلمان شدن یكی است
هرچند نیست قابل وصف تو یا حسن
اینجا عقیق "میثم" و دُرّ عدن یكی است

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 همای جان من سوی مدینه پر زند امشب
 دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب
گمانم ذات رب ‌العالمین در این شب شیرین
تبسم بر تبسم‌های پیغمبر زند امشب
سلام ‌الله بر این لیلۀ قدری که زهرا را
 مبارک ماه در ماه مبارک سر زند امشب
محمد هم ‌چو باغ لاله از هم وا شده امشب
تعالی‌ الله امیرالمؤمنین بابا شده امشب
شب است و نیمۀ ماه خدایِ داور است امشب
شب عید حسن، میلاد سبط اکبر است امشب
تعالی الله ای سادات عالم چشمتان روشن
که قرآن محمد روی دست کوثر است امشب
زیارت گاه پیغمبر بود آیینۀ رویش
که بر آیات رخسارش نگاه حیدر است امشب
ز پا تا سر همه میراث ختم‌ المرسلین برده
خدایی طلعتش دل از امیرالمؤمنین برده
تعالی‌ الله بر جسمش سلام‌الله بر جانش
که می‌بوسد محمد لحظه ‌لحظه هم چو قرآنش
سلام آفتاب و آسمان و اختران او
بر این ماهی که امشب فاطمه دارد به دامانش
از آن ترسم که گویم کفر، ور نه فاش می‌گفتم
که حتی از خدا دل می‌برد لب‌های خندانش
مبارک باد این مولود بر پروردگار او
الا ماه خدا امشب تو باش آیینه‌دار او
شب عید است ای یاران خبر سازید یاران را
به فرق روزه‌داران ابر رحمت ریخت باران را
جمال بی‌مثال خویش را بگشوده بی‌پرده
خدا در ماه روزه داد عیدی روزه‌داران را
امیرالمؤمنین در دست خود دسته‌ گلی دارد
که باید کرد قربانی به پایش گل عذاران را
حسن نامش حسن خَلقش حسن خُلقش حسن خویش
همانـا حسن نامحـدود حـق پیداست بر رویش
سحر با ما جمال حیِّ سرمد را تماشا کن
به خال و خطِّ او قرآن احمد را تماشا کن
به قرص آفتاب فاطمه بر شانۀ حیدر
در این ماه خدا ماه محمد را تماشا کن
نه تنها در مدینه در تمام عالم هستی
به یمن مقدمش خُلد مُخَلّد را تماشا کن
تمام آفرینش مانده در حال سجود امشب
خدا هم جشن بگرفته است در مُلک وجود امشب
الا ای روزه‌داران شافع فردایتان است این
جمال بی‌مثال خالق یکتایتان است این
هنیئاً لک مبارک باد، چشم جانتان روشن
که جانِ جانِ عالم رهبر و مولایتان است این
به پا خیزید و جان گیرید بر کف ای سحر خیزان
فروغ دل، چراغ روشن شب‌هایتان است این
به شکر مقدمش با خنده باید ترک جان گفتن
نه ترک جان سزد با ترک جان ترک جهان گفتن
سلام ‌الله بر صبر وی و صلح و قیام او
سماواتی زمینی هر دو تسلیم نظام او
اگر فرمان آتش‌بس کند صادر علی عینی
و گر از جنگ گوید وحی حق باشد کلام او
توان از قلعۀ خیبر کَند در چون پدر آری
همانا صلح او تیغی است برّان در نیام او
نشاید کرد انکار اقتدار و همت او را
که در جنگ جمل دیدیم عزم و قدرت او را
به هر عصر و زمان، تاریخ با ما این سخن دارد
قیام کربلا خود ریشه از صلح حسن دارد
حسن با صلح و صبر خود حمایت می‌کند دین را
اگر چه هم چو حیدر بازوی خیبرشکن دارد
به صلح و صبر و عزم و همت ایثار او سوگند
که شیعه هر چه دارد ز آن امام مُمتحن دارد
همانـا چشـم او بگـذشته و آینـده را بینـد
امامش خوانده پیغمبر چه برخیزد چه بنشیند
الا ای قبر بی‌شمع و چراغت کعبۀ دل‌ها
مزار بی‌چراغت تا ابد خورشید محفل‌ها
به قرآن می‌خورم سوگند کز اسلام و از قرآن
تو با ایثار و صبر خود شدی حلّال مشکل‌ها
تو خوردی خون دل تا دین و قرآن جاودان ماند
ولی قدر تو را نشناختند افسوس! جاهل‌ها
شهادت می‌دهم مولا! تو بر عالم امام استی
نه بر عالم، حسین‌بن‌علی را هم امام استی
سلام انبیا بر اشک زوار بقیع تو
دلم عمری است گردیده گرفتار بقیع تو
به رضوان می‌فروشم ناز تا محشر اگر یک شب
گذارم روی خود بر روی دیوار بقیع تو
دری بگشا به رویم از کرم ای یوسف زهرا
که هم‌ چون شمع سوزم در شب تار بقیع تو
خوشا آن شب که «میثم» همچو آه از سینه برخیزد
سرشک خویش را بـر خـاک پـای زائرت ریزد

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 بر جانب تمامي دنيا خبر رسيد
بر شانه های اهل زمین بال و پر رسید
زنجیر کرده اند شیاطین نفس را
آزاد شد که مهلت شیطان به سر رسید
شب زنده دار گیسوی آن ماه را بگو
بعد از چارده شب یلدا سحر رسید
او دومین تجسم سیب بهشتی است
از شاخه سار نور نبوت ثمر رسید
اذن خداست زائر کعبه پدر شود
بر دست های مادر هستی پسر رسید
من آمدم کبوتر بامت شوم حسن
امروز تا همیشه غلامت شوم حسن
از روح تو به کالبد من دمیده است
آن که مرا ز خاک شما آفریده است
بنگر که دست حق چه قدر خوب دلبرا
عکس تو را به قاب نگاهم کشیده است
از لحظه ی ولادت تو شیر مادرت
با طعم یا علی به دهانت چکیده است
با گریه تا محله ی سادات هاشمی
با کاسه ای به دست، گدایت دویده است
از خانه ی علی به همه کوچه های شهر
بوی غذای نذری زهرا رسیده است
 امشب نگاه من به در خانه ی شماست
روزی من به دست کریمانه ی شماست
 ای ماه روی ماه تو الگوی آفتاب
روی شما کجا و بَر و روی آفتاب؟!
از آسمان ابری گهواره ریخته است
بر صورت لطیف تو گیسوی آفتاب
 تو آمدی که دِق کند آن ابتر حسود
از مادریِ فاطمه بانوی آفتاب
کم گفتم اوج مرتبه ات را حلال کن
ای ایستاده بر سر سکوی آفتاب
از بس دلت به حال گداهای شهر سوخت
می آید از مزار شما بوی آفتاب
دارای ات به راه گداها نثار شد
یک بار نه دو بار نه بلکه سه بار شد
من میهمان هر شبه ی میزبانیت
ای میزبان فدای تو و میهمانیت
همسفره ی غروب گدای مدینه ای
حاتم به وجد آمده از مهربانیت
فهمیدن مسیر عبور تو سخت نیست
از کشته های عشق گرفتم نشانیت
در پیش چشم حیدر کرار بوده است
تصویری از جوانی زهرا، جوانیت
اول کسی که می رسد از راه فاطمه است

هر جا به پاست مجلس مرثیه خوانیت
با این مزار خاکی و بام کبوتری
می خواستی نشان بدهی مادری تری
هر گاه از تو میل به گفتار می کنم
هم چون نسیم روی به گل زار می کنم
نام تو مثل خوردن قند مکرّر است
پس حق بده که این همه تکرار می کنم
من با زبان روزه درِ خانه ی توام
با جرعه ی نگاه تو افطار می کنم
وقت زیارت حرم سید الکریم
گریه به یاد قبر تو بسیار می کنم
دیدم شبی به خواب که در ساخت بقیع
دارم برای مرقدتان کار می کنم
کی می شود بقیع تو کرببلا شود
پایین پات روضه ی قاسم به پا شود
هر کس غریب تر به شما آشناتر است
از قید و بند مردم دنیا رهاتر است
یاد حسین کرده ام و کربلا ولی
این روزها بقیع تو کرببلاتر است
تا شامل نگاه کریمانه ات شویم
امشب گریز روضه ی قاسم به جاتر است
با جرم این که این پسر از نسل فاطمه است
سیلی سنگ ها به رخش بی هواتر است
با سینه ی شکسته کفن شد دلاورت
قاسم میان چادر خاکی مادرت

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 ما را کشانده ای به کجا ای عشق! جایی که دورتر ز فراسوهاست
 تنها ولی همیشه پر از غربت، این جا سکوت، غرق هیاهوهاست
 وقتی که از سفر خبرت دادند، حالا که خوب بال و پرت دادند،
 دیگر همیشه با همه سختی، عشق، تنها دلیل کوچ پرستوهاست
 وقتی که شهر از غم تو دورند، جایی که در عزای تو مسرورند،
 هفتاد جرعه زهر جفا خوردن، شیرین تر از حلاوت کندوهاست
 دل ها اگر چه با تو نجوشیدند، از گوش ها صدای تو را چیدند،
 بی تو ولی معاویه ها دیدند، نامت همیشه زینت بازوهاست،
 تو بی گمان امیر عرب هستی، در غیرت سپاه تو شکّی نیست
 با زخم های تازه مدارا کن، حالا که زهر، مرهم داروهاست
 اینجا همیشه دل، گذری دارد، شاید بهار تازه تری دارد،
 از هر طرف بهشت، دری دارد، راهی به سمت کوچه ی شب بوهاست.

شاعر : سارا سادات باختر

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 آماده شد سفره، كرم، خِیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا
امشب صفا می بارد از دست كریمی
باید بخوانم یا علیُّ یا عظیمی
می بارد از دست خدا باران رحمت
آرام می آید صدای پای حیرت
دنیا ندیده جلوه ای با این ابهّت
خورشید آورده ست دامان رسالت
امشب خدا آقای دیگر آفریده ست
یعنی كه حیدر بهر حیدر آفریده ست
امشب می و میخانه و پیمانه جور است
امشب شراب عاشقان یك كاسه نور است
امشب زمین و آسمان غرق سرور است
چون كاروان یار در حال عبور است
امشب دوباره حضرت موسی به نیل است
سردسته ی مستان امشب جبرئیل است
پر شورتر از موج دریاهاست این عشق
آرام تر از صحنه ی صحراست این عشق
در امتداد ذكر یا زهراست این عشق
بین تمام عشق ها آقاست این عشق
این عشق، عشق مجتبی ماه زمین است
آیینه ی عشق امیرالمومنین است
ای منتهای آرزوی دردمندان
تنها كریم دست های مستمندان
روشن ترین مهتاب قلب تار دوران
باران ترین خورشید، ای همپای باران!
بوی خوش هم صحبتی را از تو جویم
وقتش رسیده با تو حرفم را بگویم  
آیینه دار وجه ختم المرسَلینی
ماه سماواتیّ و خورشید زمینی
خیرالاَنامی تو، مُعزُّ المُومنینی
مجنون ترین لیلای رَبُّ العالمینی
در صحنه های عشق تنها تك سواری
تو مثل مادر، مثل بابا تا نداری
تا آمدی شام علی رنگ سحر شد
آغوش حیدر سجده گاه صد قمر شد
تا عكس تو در قاب چشمش جلوه گر شد
زهرا دگر مادر شد و حیدر پدر شد
در بیستون عشق تا تكثیر گشتی
با جمع زهرا و علی تعبیر گشتی
بر روی دستان پیمبر جان گرفتی
چون ابر بودی، رخصت باران گرفتی
ﺷﺄن نزول سوره ی انسان گرفتی
تو زندگی از لؤلؤ و مرجان گرفتی
تو اولین ایجاد یك وصل مطهّر
اَلحق كه مروارید زهراییّ و حیدر
ناز نگاه مهربان تو چه زیباست
جغرافیای چشم هایت رو به دریاست
مهتاب از آیینه ی روی تو پیداست
لالایی خواب تو با امّ ابیهاست
ماهی، چه والایی، چه زیبایی حسن جان!
یوسف ترین فرزند زهرایی حسن جان!
من با گداییّ تو آقا خو گرفتم
بی آبرو بودم كه رنگ و بو گرفتم
با غصه هایم در بغل زانو گرفتم
از شرم چشمان تو از تو رو گرفتم
با این كه بد بودم مرا كردی غلامت
آقای بی مانند، قربان مرامت
تنهاترین سردار غربت، من فدایت
فخرم به عالم این بُوَد هستم گدایت
شاهم زمانی كه شوم خاك عبایت
ای كاش می بودم وَ می مُردم به پایت
هر آن چه دارم از تو دارم، كم ندارم
وقتی (اسیرت) می شوم، ماتم ندارم

 

شاعر : حمید رمی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامی ست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
از نور محمّد تن این پاک سرشته است
عطر نفسش رایحۀ بال فرشته است
امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه فلک آینه‌زار است
امشب نظر ساقی این میکده عام است
آیینه بیارید که این جلوه مدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است
ماه است و تمام است و امیر است و امام است
ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت!
ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت!
بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد
چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟
جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد
تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد
پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد  
نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته
تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته
زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته
احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته
کای نور دل و دیده‌ام ای جان و تن من!
جانم حسن من حسن من حسن من!
مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید
در راه وفای حسنم کم مگذارید
نور دل من آمده، آیینه بیارید
گر اهل ولایید، به او دل بسپارید
عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد
در روز شفاعت ز شفیعان شما باد
ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن
ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن
خورشید فلک نیست به مانند تو روشن
عالم شده از صورت دلبند تو روشن
لبخند بزن غنچۀ تو تازه‌ترین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازه‌ترین است
مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود
از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود
دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود
شادی پیمبر، همه جان و دل مولا
روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا
این کیست که در عرش خدا چشم و چراغ است
آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است
بازار دل ‌افروزی عالم ز تو داغ است
تا باد جهان مست می جام حسن باد
تا باد، بهار دل ما، نامِ حسن باد

شاعر : محمد سعید میرزائی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام حسن (ع)

 ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات
در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات
تقدیم به مقدم حسن جا دارد
برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات
×××
این ماه عزیز ماه جود و کرم است
هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است
امشب که کریم اهل بیت آمده است
از درگه او هر چه بخواهید کم است
×××
آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود
آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود
از عرش ملائکِ مقرّب دیدند
لبخند مسّرت به لب فاطمه بود

 

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

 
 
یک شنبه 17 بهمن 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها