تحقق کامل وضعیت مطلوب که در سایه حکومت موعود محقق می شود، تنها در صورتی امکان دارد که تمام مردم با مرام الهی موعود همراهی کنند. اما تجربه تاریخی حیات بشر نشان داده است که اکثر انسان ها از پذیرش دستورات خدا سر باز می زنند. پس چگونه است که پس از ظهور حضرت(عج)، مردم به صورت فراگیر و پایدار از حق تبعیت می کنند؟ و موجبات استقرار همیشگی حکومت موعود را فراهم می آورند؟
آیا در ذائقه انسان ها تغییر غریزی خاصی رخ می دهد؟ یا ترس از حاکمیت دینی جرأت معصیت را از آنها می گیرد؟ به عبارت دیگر آیا توان اندیشیدن علیه حق از بین می رود یا اساسا امکان سخن گفتن از اندیشه های باطل نخواهد بود؟
پاسخ این سوال ها را باید در راز مهم حاکمیت حق جست وجو کرد. شاید مهم ترین راز حاکمیت ولایت مطلقه الهی، این باشد که در چنین حکومتی به ویژه وقتی در کمال قدرت باشد فریب ها و زورگویی ها به پایان می رسد و در اثر پایان دوران طغیان و آزاد شدن انسان ها از انواع اسارت های طواغیت، هدایت انسان ها به خوبی صورت خواهد پذیرفت.
در چنین موقعیتی به صورت بسیار طبیعی اکثریت قاطع انسان ها عقلا و قلبا پذیرای حق شده و خود به خود موضع صحیحی نسبت به دین خواهند داشت؛ همان موضعی که فطرت آنها اقتضا می کند و انبیای الهی بر آن پافشاری می کردند.
بر اساس این تحلیل دلیل اکثر انحراف ها و کج اندیشی ها در زمان حاضر، عدم حاکمیت حق و به تعبیر دقیق تر حاکمیت طاغوت است. قرآن کریم صراحتا به این مطلب اشاره می کند و کفر را آن چنان مایه ظلمت نمی شمارد که طاغوت را مایه سیاه بختی انسان می داند؛ آنجا که می فرماید: «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ و کسانی که کافر شدند سرپرستان آنها طاغوت ها هستند که آنان را از نور به سوی تاریکی ها بیرون می برند.»
امروز هم اگر به عرصه اندیشه و علم نظری بیندازیم به روشنی می بینیم که این گونه نیست که علم راه طبیعی خود را طی کرده باشد و این همه افکار باطل در اثر اندیشه ورزی بشر پدید آمده باشد. اگر خوب دقت کنیم می بینیم که افکار ضدبشری و ضد خدایی یا نتیجه اعمال نفوذ زورمندان فاسد و یا نتیجه غیرمستقیم تباهی ها و سیاه بختی هایی است که آنها بر سر جوامع بشری آورده اند.
در طول تاریخ هم علم و اندیشه اکثرا تحت سیطره زورگویان و زرپرستان بوده است و هرگاه شرایط اقتضا می کرده، از ابزار علم برای پیشبرد مطامع خود و رسیدن به خواسته هایشان استفاده می کرده اند.
وقتی در اثر حاکمیت ولایت انسان ها به آزادی کامل برسند و غل و زنجیرها از دست و پای اندیشه آنها برداشته شود، درست می اندیشند و سخن می گویند. در این صورت فاصله ها از خورشید حقیقت بسیار کم خواهد شد و نور همه جا را فرا خواهد گرفت.
مانند خفاشان شب پرستی که کج اندیشی را به خاطر بیماری دل پیشه می کنند. آنها هم وقتی در میان مردم روشن بین جایی نداشته باشند خود مهرسکوت بر دهان خود خواهند زد و دیگر در جامعه مجالی برای مجادله های بیهوده آنان نخواهد بود.
این مطلب باید مورد توجه تمامی کسانی که عافیت طلبانه اهل ادب و فرهنگ هستند، باشد که نمی توان بدون تلاش برای برقراری حکومت حق، به هدایت خلق امیدوار بود و نمی شود بدون گرفتن قدرت، معرفت و معنویت را بسط داد. دامنه اثر هرگونه تلاش برای هدایت مردم در زمان حکومت طاغوت بسیار محدود است.
آیه مشهوری در قرآن هست که سفارش به خودسازی دارد و به مومنان توصیه می کند به خودتان بپردازید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لایَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ ای اهل ایمان! مراقب (ایمان و ارزش های معنوی) خود باشید و اگر شما هدایت یافتید گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی رساند.»
در مورد این آیه کریمه از پیامبر اکرم صل الله علیه وآله پرسیدند: «منظور چیست؟ با توجه به خود آیه و پاسخ پیامبر(ص) می توان حدس زد که پس از نزول این آیه برای برخی این سوال پیش آمد که پس جامعه را رها کنیم و برویم به خودمان بپردازیم؟
حضرت(ص) در پاسخ فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر کن و بر ناملایماتی که به تو می رسد صبر کن و تا می توانی در انجام این وظیفه مهم استقامت داشته باش، مگر وقتی که بیابی مردمان را حریص بر دنیا و مطیع نفس اماره و به رأی و اعتقاد خود مستقل و مصر باشند و توجهی به سخن علما و دیگران ننمایند و وعظ و نصیحت در ایشان اثر نکند پس در این وقت بر تو است که دست از امر به معروف و نهی از منکر کشیده داری و ملازم اصلاح نفس خود باشی.»