0

اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امیر المومنین(ع)-مدح

 

یا علی بر فَلکِ عشق تو پرچم زده ای

خیمه اندر حرم شاهد اعظم زده ای

شمع حُسن تو فروزان و جهان پروانه

ز آتش عشق شرر بر دل عالم زده ای

قهرمانان میادین اسدت می خوانند

بسکه شمشیر، تو در خطّ مقدّم زده ای

پیش هر مدّعی بی خرد و بی مایه

دم ز خود نازده ای ور زده ای کم زده ای

در هراسند هنوز از تو بنی اسرائیل

زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زده ای

گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر

قدم اندر ره اخلاص، دمادم زده ای

کرده ز ایثار تو تجلیل خدا در قرآن

سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زده ای

قوت خود بر فقرا دادی و این عزت نفس

دست ردّیست که بر سینه ی حاتم زده ای

عُرفا کمتر از آنند که لب بگشایند

در مقامی که تو از صدق و صفا دم زده ای

خفته در بستر طاها و چو غواص جسور

دل به دریای پر از حادثه و غم زده ای

فلکت منزل و همسایه ی تو خورشید است

خیمه مافوقتر از عیسی مریم زده ای

انبیا از لبِ شیرین تو بوسند، که تو

بوسه ها بر یدِ پیغمبر اکرم زده ای

شب معراج مگر همسفر او بودی؟

کاحمدت دید به تخت عظمت لم زده ای

ساقیا زمزمه ی سعی تو در بزم صفاست

زآب کوثر نمکی بر لب زمزم زده ای

چه غم از کید اجانب که معینت زهراست

با یکی یار تو صد سلسله بر هم زده ای

کی ز بام فلک افتد علم اهل البیت

کان لوائیست که با فاطمه با هم زده ای

مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد

چنگ بر دامن آن مفخر آدم زده ای

 

ولی الله کلامی زنجانی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

مستی به سر از حد نصاب افتاده
در بحر نجف مگر شراب افتاده ؟

آباد شود دین و دل و دنیایش
در صحن تو هر کس که خراب افتاده

 

چون خوشه ی انگور دلم دور ضریح
در پای شما به پیچ و تاب افتاده

ماندم بمکم ضریح یا بوسه زنم
حقی بده آخر لبم آب افتاده

گرم است و منم سخت به گرمی حساس
از بوسه زبان به التهاب افتاده

تقسیم کننده ی بهشتی آخر
در راه نجف اگر شتاب افتاده

خورشید اگر چه بر شما می تابد
در سایه ی گنبد آفتاب افتاده

در دجله و در فرات دقت کردم
از لعل لب تو انشعاب افتاده

مجنون شده عالم و فقیه و دانا
از رونق اگر درس و کتاب افتاده

از عرش سراسیمه رسیده جبریل
دنبال نگاه آن جناب افتاده

بر روی لبم گفتن یک بار علی
ماندم چقدر اجر و ثواب افتاده

آنقدر بدانم ملکی تا محشر
در دفتر خود به احتساب افتاده

در دل سر سجاده برای قبله
آنقدر سوال بی جواب افتاده

خوشبو شده هر کس به تو ره می یابد
انگار که در حوض گلاب افتاده

نازل شود از گوشه ی چشمت باران
در سجده به چشم تو سحاب افتاده

در کار فلک شما فقط فرمان ده
جبریل به عزل و انتصاب افتاده

بر منکر مولا برسانید همه
بی عشق علی به منجلاب افتاده

دور قمری دور سرت ماه زند
هر شب به شب موی تو خواب افتاده

بر روی زمین روی مرا نندازی
وقتی که قدم سمت حساب افتاده

گفتند سر از خاک همه بردارند
حتما که ز روی تو نقاب افتاده

ابیات غزل تمام لبریز می اند
این بیت ولی در می ناب افتاده

خوشبخت دلی که در تمام اوقات
زیر قدم ابو تراب افتاده

سید حجت بحرالعلومی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-مدح

 

رد می شوی و حالت اصحاب دیدنی ست

برقامت تو سجده ی محراب دیدنی ست

وقتی کتاب می کنی آیات را، چقدر

شوق دخان و مریم و احزاب دیدنی ست

بر دوش می کشی غم دیرین شیعه را

سنگینی نگاه تو بر آب دیدنی ست

آرام می روی و تب نخل های داغ

اندوه چاه و غربت مهتاب دیدنی ست

بعد از هزار سال به گرد ضریح تو

اشک هزار شیعه ی بی تاب دیدنی ست

دستم به سینه بود و نگاهم به گنبدت...

تا صبح گریه کردنِ در خواب دیدنی ست

 

میترا سادات دهقانی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امیرالمومنین(ع)-مدح

 

امشب شب سقایی یعسوب دین است

پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است

بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر

 بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر

او صورت انسانی الله باشد

 او کاشف الکرب رسول الله باشد

او جلوه ربانی شب های قدر است

 او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است

او را تمام عرشیان تکریم کردند

 خیل ملائک بر علی تعظیم کردند

امشب جنون آبها هم بی مثال است

 مِی نوشی از دست علی تنها حلال است

پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر 

سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر

روی سخن با آن امیر عالمین است

 تنها خجالت بهر سقای حسین است

در علقمه عباس عمود آهنین خورد

 در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد

 

قاسم نعمتی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

ای عشق دخت پیغمبر ، مولای قنبر

علی جان مددی

 

تا دل سخن از حضرت حیدر به زبان برد

جبریل امین گفته ی جان را به جنان برد

 

پروانه ی دل سوخت و طاووس بهشتی

خاکستر آن را طرف سوختگان برد

 

من رندتر از کعبه در اجسام ندیدم

کو مهر علی را به دل ساختمان برد

 

تا جام هوالحق به لب اهل یقین خورد

این شیشه شکسته شد و هوش از سرشان برد

 

من کج دهن اما کلمات قلم دهر

از گوشه ی منقار کجم فیض کلان برد

 

جعفر ابوالفتحی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-مدح

 

از همان آغاز چشم مرتضی ما را گرفت

از ازل نام علی بر روی لبها جا گرفت

این دل ویرانه ی ما را علی آباد کرد

از همان روزی که عشقش در دل ما پاگرفت

من گدای بی پناه و زار و بی کس بوده ام

پنجه ی مشکل گشای یار دستم را گرفت

شیعه در محشر ندارد غصه ی فردوس را

چون ز دستان یل خیبر گشا امضا گرفت

با تمام روسیاهی آمدم بیعت کنم

بلکه دستان مراهم همسرش زهرا گرفت

فوق ایدیهم «یداللهِ» علی گردیده از...

...آن زمان که دست او را مصطفی بالا گرفت

پیک حق بهر ادای احترامی آمد و

بوسه ای از دستهای حضرت مولا گرفت

بی ولای مرتضی توحید هم پوشالی است

تا علی شد مقتدا دینِ خدا معنا گرفت

عاشق آن باشد که امشب از سر شوق وصال

تا سحر با نام مولایش علی احیا گرفت

کور می گردد دو چشم منکر مولای من

تا ببیند فاطمه دست مرا فردا گرفت

 

مهدی علی قاسمی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-مدح

 

آن که وصفش میکند الّله به قرآن حیدر است

جلوه ی باری تعالی شیرِ یزدان حیدر است

کعبه را حق پیش پایش کرده ویران تا ابد

چون که تا روزِ جزا محبوبِ رحمان حیدر است

گر نبودش در جهان اسمی از این دنیا نبود

آنکه داده بر جهان همواره سامان حیدر است

صد هزاران همچو عیسی خادمانِ درگهش

گفته عیسی دم به دم معنایِ درمان حیدر است

من نمیگویم خدا باشد علی اما یقین

آنکه باشد نزد حق، مافوقِ انسان حیدر است

مُردگان را زنده گرداند علی با یک نگاه

آنکه بنموده بشر را مست و حیران حیدر است

منکرانِ مرتضی شیون کنان در آتشند

این نباشد ناروا چون دین و ایمان حیدر است

آنکه از مهر و وفا جود و سخا چون مصطفی

میدهد بر دردِ ما الساعه پایان حیدر است

سر به سر گوید علی از مصطفی در هر مکان

در رثای مصطفی دائم غزلخوان حیدر است

موسم جان کندنم وقتی که می افتم ز پا

آنکه مرگم را نماید سهل و آسان حیدر است

تا خدا دارد خدایی میدرخشد نامِ او

آنکه باشد جاودان چون حیِّ سبحان حیدر است

بی سبب باران نمی بارد به رویت ای زمین

باعثِ هر قطره از این آبِ باران حیدر است

روز و شب مستی کنم در جمع مستان تا ابد

شاد از این مستی شوم چون پیر مستان حیدر است

جز علی دیگر که آرد مه رخُی همچون حسین

صاحب و بابای آن شاهِ شهیدان حیدر است

آخرِ نهج البلاغه مینویسم اینچنین:

فارق العاده ترین انسانِ دوران حیدر است

 

سیروس بداغی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-مدح

 

با خاك پایت گاه گاهی همنشین هستی

یعنی اگر چه آفتابی ذره بین هستی

 فرقی نكردی،كودكی ات هم بزرگی بود

از اول این بودی و تا آخر همین هستی

آغاز و پایانی نداری ،ما كه می دانیم

از نقطه چین بودی تو و تا نقطه چین هستی

هم آفرین بر آنكه مولا آفرین بوده

هم آفرین بر تو كه انسان آفرین هستی

هرشب چهل منزل تو را دیدند اما نه

هرشب تو در آغوش رب العالمین هستی

"مؤمن"خودش را خوانده درقرآن خدا از چیست؟!

فرموده تنها تو"امیرالمؤمنین"هستی

ایمان تو كفر مرا دیگر درآورده است

از مرگ تلخ طلحه هم اندوهگین هستی

دار و ندارش را امین مكه دستت داد

از بس امین الله فی ارضه،امین هستی

سر در تنور خانه ی بیوه زن كوفه

گرم حدیث نفس هستی شرمگین هستی

سر در تنور خانه ی بیوه زن كوفه

یاد سری مجروح و خاكستر نشین هستی

 

محسن عرب خالقی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-مدح

 

ای گلرخ دل‌فریب خودکام

وی دلبر دل‌کش دل‌آرام

شد وقت که باز دور ایام

گامی بزند موافق کام

برخیز تو نیز آسمان وار

یک‌روز به‌کام ما بزن گام

بستان و بده بگو سرودی

برخیز و برو بیا بزن جام

چون خرمن گل به عشوه بنشین

چون سرو روان به جلوه بخرام

از شام به‌ عیش کوش تا صبح

وز صبح به طیش باش تا شام

امروز بگو مگر چه روز است

تا گویمت این سخن به اکرام

موجود شد از برای امروز

آغاز وجود تا به انجام

امروز ز روی نص قرآن

بگرفت کمال، دین اسلام

امروز به امر حضرت حق

شد نعمت حق به خلق اتمام

امروز وجود پرده برداشت

رخساره‌ی خویش جلوه‌گر داشت

وقت است که باز جام گیریم

از لعل لب تو کام گیریم

آهوی رمیده‌ی دو چشمت

رام ار نشود به دام گیریم

یک بوسه حلال‌وار از آن لب

گر می‌ندهی حرام گیریم

چشم تو به عشوه خون ما ریخت

از لعل تو انتقام گیریم

از گیسوی تو کمند سازیم

از ابروی تو حسام گیریم

از صف‌زده خیل مژگانت

فوجی سپه نظام گیریم

یک رویه بدین سلاح و لشکر

ملک دو جهان به کام گیریم

امروز که عیش قدسیان است

ما نیز قدح مدام گیریم

خورشید می و هلال ساغر

از دست مه تمام گیریم

یک ره به حرم یکی به دیر است

ما زین دو بگو کدام گیریم؟

زهاد قدح ز حور و غلمان

ما از کف تو غلام گیریم

دستار دهیم رهن و جامی

از باده‌کشان به وام گیریم

هم باده علی‌الرئوس نوشیم

هم بوسه علی‌الدوام گیریم

جبریل صفت بیا در این بزم

ساغر بدهیم و جام گیریم

این نغمه به روز و شب سراییم

وین زمزمه صبح و شام گیریم

از خلق جهان علی غرض بود

او جوهر و ماسوی عرض بود

بودند علی و ذات احمد

یک نور به بارگاه سرمد

چون عهد وجود گشت معهود

چون مهد شهود شد ممهّد

آیینه شکافت از تجلی

یک جلوه بتافت در دو مشهد

یک شمع فروخت در دو روزن

یک روح شد از دو تن مجسّد

عین هم و غیر هم چه حرفی

کش خوانی مدغم مشدّد

این نکته نه من ز خود سرایم

کش خوانده خدای نفس احمد

ای کآینه‌ای تحیر افزا

وی آینه‌ی جمال سرمد

اسلام به نام توست برپا

ایمان به حسام تو مشیّد

ای وصف رخ تو بی‌تناهی

وی مدح لبت فزون‌تر از حد

تا روز ازل اگر به تکرار

تضعیف کنم حروف ابجد

از مدح تو یک ز صد نگویم

کاوصاف تو را نمی‌توان عد

هرگز نکند خدا قبولش

آن‌را که تو از نظر کنی رد

مهر تو اگر نبود در خلد

هرگز نشدی کسی مخلّد

قهر تو اگر نبود در نار

هرگز نشدی کسی موبد

زاهد همه ساله مست نامت

عارف همه روزه مست جامت

ای اسم تو اصل هر مسمّا

وی جسم تو جان جمله اشیا

وصف تو فزون ز حد امکان

مدح تو برون ز حد احصا

در مدح تو سوره‌ای‌ست یاسین

در وصف تو آیتی‌ست طاها

مداح نبی، مدیح قرآن

گوینده جناب حق‌تعالی

گیتی همه قالب و تواش روح

عالم همه صورت و تو معنی

در کاخ دویی تو بودی اول

این است بیان نقطه‌ی با

از خصم تو گفت حق به‌ قرآن

چندین به کنایه لات و عزّی

یک جلوه ز چهره‌ی تو تابید

در بزم‌گه دنی تدلّی

آن‌خال نهفته زیر گیسو

چون ماه گرفته لیل یلدا

از مهر رخش گرفت پرتو

وز عکس لبش فزود لالا

تابید به ممکنات نورش

گردید عیان ذوات اشیا

از نقطه‌ حروف یافت ترکیب

وز حرف خطوط شد هویدا

زین نقطه که بود قطب ایجاد

هرچ از کم و بیش گشت پیدا

زین بیش سخن نمی‌توان گفت

این است کمال عقل دانا

زین تعمیه عقل حیرت افزود

تا لعل تو حل کند معمّا

چون پای خرد به گل فرو رفت

وز سر بگذشت آب دریا

این سرّ نهان نگفته خوش‌تر

وین راز درون نگفته اولی

جبریل بریخت پر در این کوی

گنجشک کجا و صید عنقا

جایی که بسوخت بال جبریل

ما را دل و جان بسوزد آنجا

آنجا که عقاب پر بریزد

از پشه‌ی لاغری چه خیزد؟

روی تو که قبله‌ی صلوة است

مجموعه‌ی عالم صفات است

عنوان تجلی ظهور است

دیوان کمال حسن ذات است

افزون ز مدارج عقول است

بیرون ز جهات ممکنات است

سردفتر مصحف وجود است

سرلوح کتاب کائنات است

جز مدح تو هرکه هرچه گوید

دانسته یقین که ترّهات است

ابروی تو قبله‌ی نماز است

گیسوی تو عروه‌ی نجات است

لعل لب تو که خود معماست

حلّال جمیع مشکلات است

زلف کج تو که خود پریشان

بی‌شائبه جامع‌الشتات است

بر لعل لبت مگر خط سبز

خضر از پی چشمه‌ی حیات است

عهدی ز الست با تو بستیم

آن عهد همیشه باثبات است

نوشد ز لب تو کوثر آن‌کس

کز خط تو در کفش برات است

از چشمه‌ی قند می‌خورد آب

آن ‌سبزه که نام او نبات است

وصف رخ تو نگفته خوش‌تر

این راز نهان نهفته خوش‌تر

آیینه‌ی کبریا علی بود

مرآت خدانما علی بود

پیری که به ‌بر نمود تشریف

از خلقت «هل‌اتی» علی بود

شاهی که به سر نهاد دیهیم

از افسر «إنّما» علی بود

هر نامه که شد فرود از حق

در مدحت مرتضی علی بود

هر جلوه که کرد چهره‌ی دوست

بر خاطر اولیا علی بود

هر نامه که از خدای، جبریل

آورد به مصطفی علی بود

یک حرف بس‌ست اگر کسی هست

در خانه که حرف با علی بود

آن نقطه‌ی «با» که پیش یکتا

پشتش به دعا دوتا علی بود

با ختم رسل عیان و پنهان

با سایر انبیا علی بود

بر موضع خاتم نبوت

آن کس که نهاد پا علی بود

کام همه را روا علی بود

درد همه را دوا علی بود

... بر دوش نبی که برتر از عرش

آن کس که نمود جا علی بود

آن کش به احد نمود احمد

از «ناد علی» ندا، علی بود

شایسته‌ی «هل اتی» علی بود

زیبنده‌ی «لافتی» علی بود

آن شه که قبول خواهد از لطف

فرمود مدیح ما علی بود

آن پرده فکن که پرده برداشت

از «لوکشف الغطا» علی بود

بی‌پرده بگو علی خدا نیست

لیکن ز خدای هم جدا نیست

 

میرزا حبیب خراسانی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

امام علی(ع)-ولادت

 

قمر در گاهوارِ آسمان خفت

سرود خواب را از کعبه بشنفت

به تخت روز تا بنشست خورشید

تمام نورِ خود بر کعبه پاشید

شکرخند سحر در پرده‌ی باد

بشارت برد از میلاد نوزاد

نه تنها کعبه شهد شوق می‌خورد

سراپای جهان را ذوق می‌برد

به دور کعبه هاله‌ هاله از نور

چنان بسیار ، تا شد واله از نور

به کعبه هست آری میهمانی

که حق او را نماید میزبانی

نسیم مهر ، خود بر کعبه می‌خورد

که مادر ، درد زا از یاد می‌برد

طعامش میزبانان بهشتی

بیاوردند از خوان بهشتی

سه روز و شام مهمان خدا بود

در این ایّام از دنیا جدا بود

که ناگه کعبه را دیوار بشکافت

زنی نوزاد در آغوش بشتافت

لبش از خنده‌گویی انگبین داشت

که در دستش وجودی نازنین داشت

نهالی پاک در دامان او بود

گل‌ ایثار در بُستان او بود

هنوز از وحی قرآن نارسیده

نه کس از کام پیغمبر شنیده

که بر رُخسار احمد چهره تاباند

فرازی چند را از مؤمنون خواند

علی فخر جهان آفرینش

علی از کارگاه حق گزینش

علی آن همسر زهرای اطهر

علی آن مونس جان پیمبر

زلال معرفت در جان او بود

پس از احمد قوی ایمان او بود

علی آن یکّه تازِ وادی علم

علی آن چشمه‌ی آبادی حلم

به شهر علم پیغمبر علی در

« سلونی» بارها فرمود حیدر

علی بود و لباس وصله‌داری

علی با آن مقام شهسواری

علی بود و بپا یک جفت موزه

که در نزدش به از ملک دو روزه

علی بود و غذایش نان جو بود

که آن هم گاه گاهی در گرو بود

علی بود و گلیم پاره‌اش فرش

از آن سیر و سفر می‌کرد در عرش

علی بود و همان تیغ کلامش

نفس‌ها بود در گفتار رامش

چسان آن ناکسان اندر سجودت

به خون کردند آغشته وجودت

چسان ای تیز پر چرخ توحید

که از تو چشم‌‌های علم جوشید

ترا در خانه‌ات کردند محبوس

که عدلت ای علی شد پرّ طاووس

گلویت را بکرده استخوان چاک ؟

به چشمانت نشسته خار و خاشاک ؟

بمیرم من که بودی بی‌کس و یار

وصیّ احمد و یک مشت بی‌عار

به دل آن‌قدر بودت غصّه و آه

که می‌گفتی تو درد خویش با چاه

علی دست تو دست قدرت حق

علی چشم تو چشم حق مطلق

علی شمشیر تو خشم خدایی

علی لبخند تو مهر سمایی

علی خود معنی اکمال دین است

علی اتمام نعمت در زمین است

علی مقصود از ایجاد هستی است

علی معیار تام حق‌پرستی است

علی میزان حق در روز موعود

علی مصداق خاص خیر موجود

علی حیران از او عدل است و انصاف

هِمال او کجا یابند اخلاف

علی در حیرتم از خالق او

کدامین خاک کردش لایق او ؟

علی حاکم به کلّ ماه و خورشید

علی نور و جمال و خیر و امید

علی قرآن ناطق جان احمد

علی پرورده¬ی دامان احمد

علی یک‌یک همه آیات قرآن

که مدحش هل‌اتی آورد چندان

علی قَدرت ندانستند و ما نیز

نداند قدر دریا قطره ناچیز

به درک تو کُمیت انبیا لنگ

به وصف تو دهان یک جهان تنگ

قلم هنگام تحریر صفاتت

نخستین گام گردیدست ماتت

گلستان او و ما خاری به بستان

نه در بستان که اطراف گلستان

کتاب زندگانی او و ما قط

یکی نقطه نه در پایان هر خط

نه حتّی نقطه تا باشیم همرنگ

فشار کمترین کلکیم بر سنگ

فشار کم‌ترین کلک از غلط بود

که گفتم نی ، تمنّایی ز خط بود

تمنّایی ز فردی خواب آلُود

چو شد بیدار هر چه بود نا بود

اگر او هستی و ما نیستی پس

همین جا چامه را باید کنم بس

 

سید مهدی صدر الحفاظ

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

ماییم و اعتکافِ علی،سیزده شب است
حجاجِ در طوافِ علی،سیزده شب است
دلبسته در کلافِ علی،سیزده شب است
مست میِ مُضاف علی،سیزده شب است
 
ماییم دلسپرده ی دیدار ،یا علی
 
امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بس
این بهترین زمینه ی تربیت است و بس
در تربیت،مسیر ،عبودیت است و بس
کُنهِ عبودیت، ز ربوبیت است و بس
 
دیدیم در تو ما، ربوبیتِ یار، یا علی
 
من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم
گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم
من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم
مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم
 
ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا علی
 
کعبه اگر چاک گریبان گشوده است
ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است
صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است
در را به روی بنت اسد وانموده است
 
مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا علی
 
مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده
ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده
بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده
بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده
 
شد با شرافت این درو دیوار،یا علی
 
دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را
واجب شده است سجده کنم نام یار را
میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را
نشناختیم غیر تو پروردگار را
 
ماتم از این شباهت رفتار،یا علی
 
گاهی علی نشسته به جای خدای خود
گاهی خداست جای شه لافتای خود
جای خدا نشست و صدا زد به جای خود
در قاب عرش گفت علی با صدای خود…
 
پرودگار اول گفتار ، یا علی
 
در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد
حتی خدا برای دلم مرتضا نشد
مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد
پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد
 
دارم به کفر میرسم اینبار،یا علی
 
آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم
امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم
با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم
من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم
 
دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا علی
 
عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست
من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست
خرما فروختن بشود کارم آرزوست
رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست
 
بالای دار از تو زنم جار،یا علی
 
هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت
نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت
آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت
هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت
 
عشاق را تویی تو خریدار، یا علی
 
پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف
کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف
پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف
من سالهاست خواسته ام از خدا نجف
 
خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی
 
سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید
ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید
هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید
دیدار می فروش نجف روزی ام کنید
 
پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا علی
 
در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است
در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است
در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است
زانو زدن مقابل ایوان مقرب است
 
پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی
 
گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم
مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم
سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم
اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم
 
اما تویی همیشه مددکار،یا علی
 
توحید محض، باعث ایجاد حیدر است
بالای عرش افضل اوراد حیدر است
آنکس که جام دست نبی داد حیدر است
زهرا عروس خانه و داماد حیدر است
 
ای در نگاه عشق،علمدار یا علی
 
مولی الموحدین،نفحات پیمبری
نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری
رمز شفاعت،عرصات پیمبری
مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری
 
پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی
 
حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است
او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است
اسباب شادی لب خندان فاطمه است
این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است
 
زهرا توراست یار و وفادار،یا علی
 
آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست
لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست
بر روی دست دست خداوند دست نیست
این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست
 
لعنت به هر که میکند انکار،یا علی
 
ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال
خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال
گرما بده شراب شود غوره های کال
ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال
 
امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی
 
ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن
ای اولین امام مسلمان قبل از آن
آیات مومنون نمایان قبل از آن
ای صاحب ولایت دوران قبل از آن
 
قرآن بخوان بگو تو ز اصرار،یا علی
 
قاری شدی و تیر و سنانت نریختند
سنگ جسارتی به لبانت نریختند
با خیزران به سمت دهانت نریختند
مشتی حرامزاده به جانت نریختند
 
وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی
 
محمد جواد پرچمی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
 زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
 شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
 همه عمر بر ندارم سر خود از آستانش
 که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
 
 به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه
 لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه
 به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه
 نفسی دگر به پایش ملکی رسیده یا نه
 نگران جبرییلم که شکسته نردبانش
 
 چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند
 جریان چشمه ها را به کویر می رساند
 خبر جناب خم را به غدیر می رساند
 چه کسی سلام ما را به امیر می رساند
 خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش
 
 به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را
 متحیرم چه نامم بشر خدا نما را
 بگذار تا بخوانم کلماتی آشنا را
 علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
 که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش
 
 احمد علوی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

به مقام قرب سلمان به صداقت ابوذر
به کلام حق فضه به رخ سفید قنبر
به اشاره های مصحف به دم شبیر و شبر
به هر آیه ای ز قرآن و به هل اتی و کوثر
که گرانتر است از زر نخی از عبای حیدر
****
همه روز گرم کاری همه شب پی یتیمان
وسط نبرد شیری وسط نماز گریان
پی بوسه ای به پایت لب تیر میدهد جان
به تمام کارهایت متجلی است قرآن
تو به لیله المبیتی زره تن پیمبر
****
ره آفتاب کج شد به اشاره نگاهت
متغیر است ساعت به زمان دل بخواهت
تو به آسمان پناهی شده فاطمه پناهت
شده اهل خیر هرکس زده کوه خود به کاهت
که تو دستگیر مایی که تو محشری به محشر
*****
ضربان ذوالفقارت به تن خطر نشسته
و کشانده لشگری را روی خاک دسته دسته
به مصاف چشمهایت شده کفر سر شکسته
چه به مدح تو بگویم من زار دست بسته
خود شهریار گفته به تو این کلام بهتر
*****
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه اش مکرر
*****
همه جا به هر بهانه سر نام توست دعوا
چه به کوچه مدینه چه به کربلای آقا
ز حرم چو جلوه گر شد همه ی امید لیلا
چه سریع شد خمیده پی یار قد بابا
پسری ابوالعجایب پسری رسول منظر
*****
به سپاه حمله ور شد تنش از عقاب افتاد
دو لبش عقیق بود و به رویش رکاب افتاد
روی نیزه رفت و کم کم بدنش ز تاب افتاد
به همان زمان که دیگر ز رویش نقاب افتاد
به دل حسین آمد غم روی سرخ مادر
*****
نفسش که بند آمد به زمین کشید پا را
پدرش چگونه دیده بدن جدا جدا را
شده وقت آنکه دیگر ببرند مصطفی را
به جز این عبا چه مانده؟ ببرد علی ما را
نه که یک علی اکبر که شده هزار اکبر

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) – سید پوریا هاشمی

 

به سرم زده که سری به محضر ذوالفقار بیاورم

بنشینم از سر شب به مسجد و ذکر یار بیاورم

و دو دست سائل خود مقابل سفره دار بیاورم

سخن از علی اگر آمده دل بی قرار بیاورم

 

بخدا که از کرم علی کم او به ما برسد بس است

سر سوزنی ز مقام اعظم او به ما برسد بس است

 

چه کسی به غیر تو  آمده که ستون دین پیمبر است

چه کسی به غیر تو آسمان بروی زمین پیمبر است

چه کسی به غیر تو دست غیب در آستین پیمبر است

علی یا علی ز نخست نقش روی نگین پیمبر است

 

چه کسی بغبر تو آمده بزند به کعبه شکاف ها

چه کسی به جز تو زمان آمدنش شده ز مطاف ها

 

لب تو به معرکه آمده ، شکر و نبات برای چه؟

به حضور آب دهان تو،سخن دوات برای چه؟

نجف است مقصد اگر، گذر به ری و هرات برای چه؟

تو قضاوتی و سر زره نظر قضات برای چه؟

 

تو علی شدی و به پای تو قد عرش خم شده تا کمر

سخنی نگو، که برای ما رخ توست حجت معتبر

 

خبرش رسیده که در احد تو دوباره عزت ما شدی

ته دره با چه صلابتی سپر رسول خدا شدی

و به زخم های تنت به زخم تنش ز عشق دوا شدی

به زمین زدند تورا ولی تو به ذکر فاطمه پا شدی

 

جگر مرا بپذیر تا که شبی کباب غمت کنم

نفسی بده که فدای یک نفس از مسیح دمت کنم

 

سوی تو ملائکه در سجود ، دم توست بازدم وجود

به طواف آمده ام سحر،سر شب چو سرت شلوغ بود

غرض از عبادت ما تویی چه ازین قیام و چه از قعود

به نزول آمده ایم اگر همه میرویم سوی صعود

 

تو پناهگاه یتیم ها، تو امام شهر کریم ها

تو اگر که قلعه ما شدی چه مجال وحشت و بیم ها

 

همه عمر هر چه تو کرده ای به دعای فاطمه میکنی

شب قدر سجده فقط به سوی خدای فاطمه میکنی

شه مرتضی همه کار را ز رضای فاطمه میکنی

به تو هر چه هم بدهد خدا، تو فدای فاطمه میکنی

 

پسران پاک تو یک به یک به خدا نشانه و مظهرند

سر ما فدای قبیله ای که فدای مقدم حیدرند

 

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار مدح و ولادت حضرت علی (ع)

بیت نخستم مثل تیغی آبدار است
چون بر لبم لاسیف الاّ ذوالفقار است

باید به وجد آیند ابیاتم در این شعر
وقتی شروع این غزل نـام نگار است
با قوّت و قدرت نوشتن یک وظیفه ست
از آن کسی که قدرت پروردگار است

باید بیـــاموزم که من هم مرد باشم
وقتی که شاهم شیرمرد روزگار است

سلمان شدن مالک شدن امری طبیعی ست
وقتی امیرالمؤمنین ، آموزگار است

ای دوستان از شیعه ی شاه ولایت
وَ اللهِ ، نامردی به دور از انتظار است

بامرتضی،بی مرتضی،نکته همینجاست
انسان همیشه بین جبر و اختیار است

یک عدّه حالا رهسـپار اعتکافند
امّا دل ما سمت صحنش رهسپار است

دل با نوایی معنوی پیوند خورده
وقتی غزل با مثنوی پیوند خورده

ای دل بیا از اهل معنا دلبری کن
حال و هوای مثنوی را حیدری کن

آنان که ما را پای این سفره نشاندند
ماه رجب را ماه کسب فیض خواندند

در عین شیرینی ولی شورآفرین است
ماه رجب ، ماه امیرالمؤمنین است

چون درک کردی ماه پُر فیض رجب را
در اوج غم ، ای دل ببین در خود طرب را

دل مست شد تا حرف میلاد علی شد
پس چند بیتی صرف میلاد علی شد

از روشنای آب ، پاکی را بیاموز
از کعبه رسم سینه چاکی را بیاموز

کعبه هزاران سال با سختی محک خورد
تا پیش پای حضرت حیدر ترک خورد

دیوار را کِی حیّ داور گفت : بشکاف ؟
حیدر درون بطن مادر گفت : بشکاف

آری لسان اللهِ ناطــق حرف می زد
با لهجه ی زیبای خالق حرف می زد

می گفت مادر این منم حصن حصینم
یعسوب دین ، حبل المتین حقّ الیقینم

می گفت مادر من همان اسلام نابم
می گفت مادر من اصول الدّین دینم

من نایب بر حقّ ختم الانبـیایم
من از همان اوّل امیرالمؤمنیـنم

نصر ُمِنَ اللّهم َ که با فتحٌ قریبم
پیروز هر میدانم و فتح المُبیــنم

قرآن که نازل شد پس از این میشود فاش
لا رَیب فیه اَستم ، هُدیً للمُتّقینم

هر چند مصنوع خُدایم نور مَحضم
هر چند مخلوقم ولی عرش آفرینم

آموزگاریِ ملک در شأن من نیست
هرچند که استاد بر روح الامینم

عرش آستان،جان جهان،کهف امانم
پشت و پناه انبیا در هر زمانم

با دست من زیباست حق را لمس کردن
هر جا که لازم بود ردّ الشّمس کردن

من دشمن “لامذهبی”بودم از اوّل
یک نور واحد با نبی بودم از اوّل

از عالم انوار هر جا بوده ، هستم
عقد اخوّت با نبی در عرش بستم

تا قدر من روشن شود حق کوثر آورد
منصوره ی خود را به عقد من در آورد

من وجه ذات ذوالجلالم باقی استم
من بر سقاهم ربّهم هم ساقی استم

با دست من رزق خلایق می شود پخش
مستی درون جان عاشق می شود پخش

من برگ را از شاخه می رویانم ، آری
من می کنم حال زمستان را بهاری

عمری به عزرائیل امر و نهی کردم
من بر قلم با امر یزدان وحی کردم

آن خالقی که آب و خاکم را سرشته ست
نام مرا بر روی هر شِیئی نوشته است

من کیستم ؟ مَنْ عندهُ حُسنُ الثّوابم
من کیستم ؟ مَنْ عندهُ عـلْمُ الکِـتابم

میزان اعمال تمام بندگانم
با اینکه من خود قاضی یوم الحِسابم

خورشید از شرم جمالم میشود آب
گر لحظه ای آنگونه که باید بتــابم

شأنم ولی ، یعنی که من والا مقامم
اسمم علی ، یعنی که من عالی جنابم

قلب خدا ، نفس خدا ، وجهُ الّلَهَم من
در جسم ناسوتی اگر پُشت نقابم

سوگند بر ربّم که ربّ الارض هستم
هر چند می خوانند مردم بوترابم

یا فاطمه بنت اسد ای دختر شیر
امروز دیگر می شوی تو مادر شیر

کعبه خودش را باخته از شوکت من
بُت را به خاک انداخته از هیبت من

از بُت شکستن در حرم دلشادم امروز
بیت الشّرف شد کعبه با میلادم امروز

محمد قاسمی

 
 
پنج شنبه 14 بهمن 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها