0

اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

امین وحی عالم را خبر داد

که نخل سبز ثارالله بر داد

خدا امشب حسین بن علی را

دری بهتر زیک دریا گهر داد

الا ای اختران تبریک تبریک

که حق شمس ولایت را قمر داد

الا یا فاطمه چشم تو روشن

خدا امشب حسینت را پسر داد

به صورت طفل نوزاد وبه معنا

مدال افتخاری بر پدر داد

حسین بن علی را یاور آمد

علی بن حسین دیگر آمد

****

بهشت عترت پیغمبر است این

گلش خوانم نه از گل بهتر است این

سزد اورا علی خوانند آری

که یک آئینه حسن از حیدر است این

مدال دوش سالار شهیدان

مه برج ولا را اختر است این

علی اصغرش خوانند اما

ولایت را شهید اکبر است این

سپهر آرزو را ماه دادند

به ثارالله ثار الله دادند

****  

یم ایثار را گوهر مبارک

سپهر عشق را اختر مبارک

علی دیگر از نسل ولایت

به اهل البیت پیغمبر مبارک

شفیع اکبری با نام اصغر

برای خلق در محشر مبارک

عروس حضرت خیرالبشر را

چنین ماه خدا منظر مبارک

به ثار الهیان گوئید امشب

که میلاد علی اصغر مبارک

به یک گل دامنت گردیده گلشن

عروس فاطمه چشم تو روشن

*****

چه کودک لیلۀ قدر است مویش

چه نوزادی که والشمس است رویش

تو گوئی از شب میلاد باشد

لب خشک وشهادت آرزویش

شفاعت ، عشق ، جانبازی ، تبسم

 نوشته بر سفیدی گلویش

بنازم قرص ماهی را که با خون

کند شمس ولایت شستشویش

تبسم های شیرینش گواه است

که اورا تا خدا یک گام راه است

*****

زهی طفلی که از صبح ولادت

وجود اوست سر تا پا سعادت

عجب نبود اگر خورشید گردون

به خاکش آورد روی ارادت

گل لبخند ا گوید که این طفل

شهادت را نداند جز سعادت

نگاهش کن تو گوئی آنکه دارد

به مهد ناز هم شو ق شهادت

من واحسان ولطف و رحمت او

که اهلبیت را این است عادت

بزرگ وکوچک اینان جوادند

برای عالمی باب المرادند

*****

رخش آئینه حسن خدائی

جمالش آیت نورالهدائی

زهی طفلی که در هنگام شیری

امام خویش را باشد فدائی

نگردد تا جدا یکدم زجانان

کند جان از تنش میل جدائی

خواتین راست بر گردش کنیزی

سلاطین راس در کویش گدائی

به خون حنجر خود تا قیامت

کند از لوح دل ظلمت زدائی

 زشیری اشک شوقش در دو عین است

نگاهش بر سر دوش حسین است

*****

شهادت عشق، ایمان زندۀ اوست

شرف عزت سیادت بندۀ اوست

حجازی ماه ویک کرببلا نور

به خورشید رخ تابندۀ اوست

فدای لعل لبهایش که تا حشر

تمام آبها شرمندۀ اوست

سر وجانم فدای طفل شیری

که ثارالله محو خندۀ اوست

حقیقت عاشق، ایما ن سر فرازی

هماره تا ابد پایندۀ اوست

اگر چه بسته در قنداقه دستش

بود خلق جهانی پای بستش

****

به لب خنده به دل سوز وگدازش

ملائک عاشق راز ونیازش

نگاهش باعث لبخند عباس

امام پاکبازان سر فرازش

به دور مهد ناز او بگردید

که باشد کعبۀ دل مهد نازش

مناجات شب وصل حسین است

صدای گریه های دلنوازش

علی روئی که از آل محمد

برد دل با دو چشم نیم بازش

مبادا کودک شیرش بگویند

 که پیران جهان محتاج اویند

****

من از نخل ولایت بر گرفتم

طریق آل پیغمبر گرفتم

از آن گردیده ام مست محبت

 که از دست علی ساغر گرفتم

تولای علی وآل اورا

به یمن پاکی مادر گرفتم

بهشت وهر چه در آن است یکجا

زلبخند علی اصغر گرفتم

بیاد آن گل باغ شهادت

گلاب از دیدگان تر گرفتم

خریدار غم این خاندانم

غلام میثم این خاندانم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

من که قلب شکسته ای دارم

دل در خون نشسته ای دارم

رام هر کس نمی شود دل من

صید کرکس نمی شود دل من

دل خود را به غم محک زده ام

تا دم از صاحب فدک زده ام

خالق اکبر است یار دلم

با علی اصغر است کار دلم

آنکه سوز غمش جگر سوز است

روز میلاد او دل افروز است

لحظه های خوش بهاران است

شهر قرآن ستاره باران است

از زمین تا بهشت پل زده اند

دسته گل روی دسته گل زده اند

شهد رحمت به جام می ریزند

دوستان را به کام می ریزند

شاد باش ولادت اصغر

انبیاء و ارادت اصغر

پور زهرا که عشق سرمستش

علی دیگر است در دستش

باز قرآن کوچکی دارد

ناز پرورده کودکی دارد

کودکی را که هست در سُعدا

شاهد عشق سید الشهدا

گوهر اشک شوق سفت حسین

سجده ی شکر کرد و گفت حسین

این پسر منتهای عشق من است

شاهد کربلای عشق من است

اینکه آئینه ی علی باشد

شادی سینه ی علی باشد

عکس و آئینه هر چه گویاتر

چونکه کوچکتر است زیباتر

جلوه ی جزء و کل تماشائی است

غنچه در باغ گل تماشائی است

لوح خلقت به نام این اصغر

دُبّ اکبر غلام این اصغر

کودک ناز و در صلابت شیر

سینه ی مادر از لبش پر شیر

در جبینش فروغ عصمت و عشق

گل یاس بلوغ عصمت و عشق

بزم عصمت از او عجب عالی است

جای زهرا در این میان خالی است

تا که با خنده در برش گیرد

بوسه از روی اصغرش گیرد

از حسین این کلام خوش باشد

هر چه یزدان مرا پسر بخشد

به علی بسکه عشق دارم من

نامشان را علی گذارم من

وین بود سومین علی او را

که بود یادگار عاشورا

هست بند قماط پابستش

رشته ی کائنات در دستش

بند قنداقه اش اگر بر پاست

کهکشان سپهر خوبیهاست

خون خون خداست در رگ او

رشته ی رحمت است هر رگ او

راه آزادی و شهامت را

که نگهبان بود امامت را

از دو ششماهه یافته است ثبات

مکتب از خونشان گرفته حیات

خون محسن شروع بسم الله...

خون اصغر ختامه ی این راه

ای بهار امید ما اصغر

آیت اکبر خدا اصغر

اکبر استی ولی به نام، اصغر

اصغری لیک در مقام، اکبر

علی ای یاس لاله پوش حسین

طایر  وسدره روی دوش حسین

گشته نائل ز فیض حق جوشی

سر دوش پدر به سر دوشی

ای سلام نماز عشق حسین

روح راز و نیاز عشق حسین

کارهای خدائیت دادند

دست مشکل گشائیت دادند

ای اسیر تو هر نبی و ولی

دستهای تو کوچک است ولی

کارسازی چو کار ساز کند

عقده های بزرگ باز کند

سینه ها را جلا تو می بخشی

دردها را دوا تو می بخشی

نام تو رمز لاله ی یاس است

عاشق تو نگاه عباس است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-مدح و ولادت

 

من که قلب شکسته ای دارم

دل در خون نشسته ای دارم

رام هر کس نمی شود دل من

صید کرکس نمی شود دل من

دل خود را به غم محک زده ام

تا دم از صاحب فدک زده ام

خالق اکبر است یار دلم

با علی اصغر است کار دلم

آنکه سوز غمش جگر سوز است

روز میلاد او دل افروز است

لحظه های خوش بهاران است

شهر قرآن ستاره باران است

از زمین تا بهشت پل زده اند

دسته گل روی دسته گل زده اند

شهد رحمت به جام می ریزند

دوستان را به کام می ریزند

شاد باش ولادت اصغر

انبیاء و ارادت اصغر

پور زهرا که عشق سرمستش

علی دیگر است در دستش

باز قرآن کوچکی دارد

ناز پرورده کودکی دارد

کودکی را که هست در سُعدا

شاهد عشق سید الشهدا

گوهر اشک شوق سفت حسین

سجده ی شکر کرد و گفت حسین

این پسر منتهای عشق من است

شاهد کربلای عشق من است

اینکه آئینه ی علی باشد

شادی سینه ی علی باشد

عکس و آئینه هر چه گویاتر

چونکه کوچکتر است زیباتر

جلوه ی جزء و کل تماشائی است

غنچه در باغ گل تماشائی است

لوح خلقت به نام این اصغر

دُبّ اکبر غلام این اصغر

کودک ناز و در صلابت شیر

سینه ی مادر از لبش پر شیر

در جبینش فروغ عصمت و عشق

گل یاس بلوغ عصمت و عشق

بزم عصمت از او عجب عالی است

جای زهرا در این میان خالی است

تا که با خنده در برش گیرد

بوسه از روی اصغرش گیرد

از حسین این کلام خوش باشد

هر چه یزدان مرا پسر بخشد

به علی بسکه عشق دارم من

نامشان را علی گذارم من

وین بود سومین علی او را

که بود یادگار عاشورا

هست بند قماط پابستش

رشته ی کائنات در دستش

بند قنداقه اش اگر بر پاست

کهکشان سپهر خوبیهاست

خون خون خداست در رگ او

رشته ی رحمت است هر رگ او

راه آزادی و شهامت را

که نگهبان بود امامت را

از دو ششماهه یافته است ثبات

مکتب از خونشان گرفته حیات

خون محسن شروع بسم الله...

خون اصغر ختامه ی این راه

ای بهار امید ما اصغر

آیت اکبر خدا اصغر

اکبر استی ولی به نام، اصغر

اصغری لیک در مقام، اکبر

علی ای یاس لاله پوش حسین

طایر  وسدره روی دوش حسین

گشته نائل ز فیض حق جوشی

سر دوش پدر به سر دوشی

ای سلام نماز عشق حسین

روح راز و نیاز عشق حسین

کارهای خدائیت دادند

دست مشکل گشائیت دادند

ای اسیر تو هر نبی و ولی

دستهای تو کوچک است ولی

کارسازی چو کار ساز کند

عقده های بزرگ باز کند

سینه ها را جلا تو می بخشی

دردها را دوا تو می بخشی

نام تو رمز لاله ی یاس است

عاشق تو نگاه عباس است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-مدح

 

 لب های علی اصغر اگر وا بشود

 درد دل هر خسته مداوا بشود

 افسوس که در کرببلا دستِ خزان

 نگذاشت که این غنچه شکوفا بشود

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

از لا به لای دفتر شعرم عبور خواهم کرد

امشب تمام قافیه ها را مرور خواهم کرد

انشای جمله های ملیحانه تو را

با کاغذی زجنس محبت نمور خواهم کرد

امشب به زیر پرچم عشق تو آمدم

مدح تو را ز جوهری از جنس نور خواهم کرد

حالا برای رسیدن به شأن تو

بالی برای پر زدنم جفت و جور خواهم کرد

ای پیر کو چک ای گل دردانه ی رباب

از خواندنم برای تو حس غرور خواهم کرد

اکنون مرا بهار دل انگیز دیگری

کی می رسد پیاله ی لبریز دیگری

امشب به سمت و سوی تو پرواز می کنم

با بردن نوای تو اعجاز می کنم

گفتم علی اصغر و لبریز از خمم

با جرعه ای ز جام تو آغاز می کنم

عاشق تر از همیشه نگاهم به سوی توست

با اشک خود محبتم ابراز می کنم

دل را دخیل یک پر قنداقه شما

بستم و قفل بسته ی خود باز می کنم

هر لحظه ، هر دقیقه ، تمامی عمر خود

حوض دو چشم خود ز تو نمساز می کنم

ای ماورای هر چه غزل در نگاه عشق

ساکن شدم به عشق تو در خانقاه عشق

امشب میان شعر و غزل بنده عابرم

با بیمه ای به اسم تو آسوده خاطرم

شش ماهه ای که یک شبه ، صد سال رفته ای

آقا محل بده به خدا بنده شاعرم

نذر شما و مادرتان ، شیره ی عسل

سر را بزن فدای شما بنده حاضرم

ای آنکه گوشه چشمی به ما کنی

شاید عوض شود به دمت هست و ظاهرم

امشب تمام قافیه هایم بدل شده

شعرم پر از طراوت طعم عسل شده

یک آیه از اهالی بالا رسیده است

زیباترین ستاره زهرا رسیده است

در نیل غصه های زمین یک عصا بزن

گویا دوباره حضرت موسی رسیده است

هر کس که مرده دل شده در عصر حاضرش

مژده بده به او که مسیحا رسیده است

باید سوار کشتی اهل یقین شوی

بر ساحل نگاه تو دریا رسیده است

امشب دوباره ساکن میخانه می شویم

شاید دوباره حضرت مولا رسیده است

شکر خدا که عنایتتان شامل شده

ابیاتی از دهان شما حاصلم شده

این ها گذشت و واقعه از راه می رسد

یوسف دوباره بر ته یک چاه می رسد

باید دوباره خواند غزل های نا تمام

وقتی پیامی از خود الله می رسد

مادر نشسته منتظر ماه پاره اش

اما فقط ز خیمه ی او آه می رسد

مولای ما کنار فرات و علی به دست

اما ز لحظه ای که حرمله آنگاه می رسد

این ها معادلات غریبانه ی غم است

این ها گذشت و واقعه از راه می رسد

حسین دست غریبی خود به زانو زد

برای جرعه ی آبی به حرمله رو زد

با حنجری شکسته خدا را صدا زدی

در لا به لای خون خودت دست و پا زدی

کوچکترین شهید حرم در سرای عشق

از سال شصت و یک سخن آشنا زدی

آری ، چگونه خوانمت از روی نیزه ها ؟

کوچکترین سری که تکیه بر این نیزه ها زدی

باور نمی کنم عزیز دلم روی نیزه ای

آتش به عمه و من و این خیمه ها زدی

جمعه غروب ، روز دهم ، در نگاه آب

یک مهر سرخ آخر این ماجرا زدی

آقا ببخش قصد جسارت نداشتم

بر این ردیف و قافیه عادت نداشتم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

امام جواد و حضرت علی اصغر(علیهماالسلام)-ولادت

 

وقتی بساط عشق بازی چیده می شد

سجادۀ سبزی کنارش دیده می شد

یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش

در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد

صبرش اگر چه شهرۀ هفت آسمان بود

گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد

گویا دوباره کوثری در بین راه است

کم کم سحر شام دل غمدیده می شد

از نور زهراییِ این  فرزند خورشید

طومار غربت در جهان برچیده می شد

دانید این اسطورۀ دلدادگی کیست؟

در آسمان ها این چنین نامیده می شد

او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است

آرامش جان و دلِ سلطان طوس است

او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد

همچون رسول الله پیغمبر ترین شد

از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک

مانند زهرا مادرش کوثرترین شد

سر تا به پایش بود توحید مجسم

بر بادۀ رب الکرم ساغر ترین شد

او چندسالی گر چه مهمان بود ما را

اما تجلی کرد و نام آور ترین شد

بر تار گیسویش گره خورده دل ما

این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد

شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره

ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد

در چند جایی که عیان شد غیرت او

با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد

فرمود بابایش از او بهتر نباشد

مولودی از او با برکت تر نباشد  

او آمد و ابن الرضایی کرد ما را

از برکت نامش خدایی کرد ما را

مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و

تا عرش برد و کبریایی کرد ما را

دست کریمِ این امامِ ذره پرور

یک عمر مشغول گدایی کرد ما را

صوت دل آرای مناجاتش سحر ها

سر مست جانان و هوایی کرد ما را

بوسیدن خال رطب دارش در این ماه

مهمان بزم با صفایی کرد ما را

یک قطرۀ اشک از کنار سفرۀ او

هر نیمۀ شب مردی بکایی کرد ما را

از گوشۀ صحن و سرای کاظمینش

مست حسین و کربلایی کرد ما را

نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم

کلب امیر کاظمین، عبدالجوادم

لبخند او آرامش جان رضا شد

یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد

سجادۀ بابا شده گهوارۀ او

لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد

آمد که باقی ماندۀ توحید باشد

با نام او شیعه مسلمان رضا شد

هر کس که از باب الجواد آمد زیارت

با دست پُر، مشمول احسان رضا شد

امشب دلم جایی دگر هم پر گشوده

ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده

امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم

اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم

می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک

چله نشینی پای خَم کرده شرابم

امشب دخیل گوشۀ گهواره هستم

دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم

عشاق را گویم ازین پس تا قیامت

با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم

عالم همه دانند در کوی محبت

من ریزه خوار سفرۀ طفل ربابم

با اذن سقا در حرم سرباز عشقِ

شش ماه سردار خیام بوترابم

ای کاش همچون حق شناس پاک طینت

عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم

حالا که غم آلود گشته ناله هایم

انگار باب القبله ی کرب و بلایم

او را خدا می خواست مه پاره ببیند

مسند نشین کنج گهواره ببیند

بر روی دستان پدر با کام عطشان

با روی خونین، حنجری پاره ببیند

یک عمر با زخمی که مانده روی سینه

دور حرم بانویی آواره ببیند

اما در آخر چون عموجانش ابالفضل

او را صفِ محشر همه کاره ببیند

لب تشنگان  اشک را این طفل ساقیست

شش ماه تا قربانی شش ماه  باقیست

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

فضای عالم دل ها به حال آمده است

در آسمان ولایت هلال آمده است

به پاس عصمت پنجاه و هفت سال حسین

ز کردگار برایش مدال آمده است

علی اکبر اگر بُد مثال پیغمبر

حسین فاطمه را هم مثال آمده است

گلی که عطر دل انگیز فاطمه با اوست

علی جمال و محمد خصال آمده است

ز دیدنش شکفته گل، در گل عباس

ز بوسه اش دل زینب به حال آمده است

اگر جمال و جلال خدای می جویی

بیا که عین جمال و جلال آمده است

به رنگ و بوی بهشتی ز کشور گل ها

یگانه غنچه باغ کمال آمده است

الا که تشنه فیضی به وادی غم ها

بیا که چشمه آب زلال آمده است

اگر چه می شود از تیر قطع رگ هایش

از او میان قلب و خدا اتصال آمده است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت و شهادت

  

شبی كه آمدی و عرش در هوات افتاد

ستاره دور و بر عطر خنده هات افتاد

همین كه عطر نفسهات در زمان پیچید

زمین برای بزرگی به دست و پات افتاد

برای دلبری از چشم بی قرار حسین

همای عشق به چشمان دلربات افتاد

بزرگ مرد قبیله، علی اصغر عشق

كنار نام شما راهی از نجات افتاد

شكوفۀ سحرِ بیت حضرت ارباب

تو آمدی و علی باز در حیات افتاد

همین كه پای تو در چشم شهر سكنی كرد

عطش به چشم پر از آتش فرات افتاد

تو مستجاب ترین ذكر هر دعا هستی

ضمان حاجت هر درد بی دوا هستی

تو مثل یك گل سرخی كه بال و پر داری

برای دلبری از دلبران هنر داری

تمام اهل شما دلبرند اما تو

كرشمه و جنم و ناز بیشتر داری

اگر چه كودكی اما گواه تاریخ است

بزرگی از پر قنداقه ات به سر داری

تویی كه یك تنه یك لشگری برای حسین

شبیه حضرت سقا دل و جگر داری

تو حرف آخر و فصل الخطاب بابایی

چرا نیامده حالا سر سفر داری

قسم به اشك رباب و به خنده های حسین

مباد لحظه ای دست از دلم تو برداری

پناه لحظۀ دلواپسی، علی اصغر

جواب روز غم و بی كسی، علی اصغر  

چقدر زیر گلویت سفید و جذاب است

به قب قبت اثر بوسه های ارباب است

به شوق خندۀ تو تا به صبح بیدار است

به یك كرشمۀ چشمت رباب بی تاب است

برای لحظه به لحظت، برای آینده

رباب نقشه كشیدست، حیف بر آب است

دو فصل تاج سر خاكیان شدی و حیف

كه مثل چشم تو بخت رباب در خواب است

نوای نغمۀ لالاییت چه دلگیر است

ترنمی كه نوایش عمو عمو آب است

عطش رسید و ترك شد لب شما می سوخت

برای لحظۀ قربانیت خدا می سوخت

پدر كه قصۀ ذبح عظیم می داند

برای زیر گلوی تو روضه می خواند

چقدر نازك و نرم است حنجرت، حتی

كه رد باد به زیر گلوت می ماند

ولی هنوز زمانی نمی شود كه رباب

كنار نیزه برای تو فاتحه خواند

رسیده است غروب عظیم عاشورا

تو روی دست پدر سبز می شوی حالا

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

      يا رضيع الحسين(ع)

در عفو٬ آدم سوی او دست دعا برداشته

خضر نبی از جام او آب بقا برداشته

از چوبه ي گهواره اش موسی عصا برداشته 

از شهپر قنداقه اش عیسی شفا برداشته

با نام او از شعله ابراهیم پا برداشته

فخرش همین بس بوسه اش خیر النسا برداشته

 

هرچندطفل کوچک و شش ماهه ای نوپاست او 

غارتگر جان حسین و زینب کبراست او

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

از لا به لای دفتر شعرم عبور خواهم کرد

امشب تمام قافیه ها را مرور خواهم کرد

 

انشای جمله های ملیحانه تو را

با کاغذی زجنس محبت نمور خواهم کرد

 

امشب به زیر پرچم عشق تو آمدم

مدح تو را ز جوهری از جنس نور خواهم کرد

 

حالا برای رسیدن به شأن تو

بالی برای پر زدنم جفت و جور خواهم کرد

 

ای پیر کو چک ای گل دردانه ی رباب

از خواندنم برای تو حس غرور خواهم کرد

 

اکنون مرا بهار دل انگیز دیگری

کی می رسد پیاله ی لبریز دیگری

 

امشب به سمت و سوی تو پرواز می کنم

با بردن نوای تو اعجاز می کنم

 

گفتم علی اصغر و لبریز از خمم

با جرعه ای ز جام تو آغاز می کنم

 

عاشق تر از همیشه نگاهم به سوی توست

با اشک خود محبتم ابراز می کنم

 

دل را دخیل یک پر قنداقه شما

بستم و قفل بسته ی خود باز می کنم

 

هر لحظه ، هر دقیقه ، تمامی عمر خود

حوض دو چشم خود ز تو نمساز می کنم

 

ای ماورای هر چه غزل در نگاه عشق

ساکن شدم به عشق تو در خانقاه عشق

 

امشب میان شعر و غزل بنده عابرم

با بیمه ای به اسم تو آسوده خاطرم

 

شش ماهه ای که یک شبه ، صد سال رفته ای

آقا محل بده به خدا بنده شاعرم

 

نذر شما و مادرتان ، شیره ی عسل

سر را بزن فدای شما بنده حاضرم

 

ای آنکه گوشه چشمی به ما کنی

شاید عوض شود به دمت هست و ظاهرم

 

امشب تمام قافیه هایم بدل شده

شعرم پر از طراوت طعم عسل شده

 

یک آیه از اهالی بالا رسیده است

زیباترین ستاره زهرا رسیده است

 

در نیل غصه های زمین یک عصا بزن

گویا دوباره حضرت موسی رسیده است

 

هر کس که مرده دل شده در عصر حاضرش

مژده بده به او که مسیحا رسیده است

 

باید سوار کشتی اهل یقین شوی

بر ساحل نگاه تو دریا رسیده است

 

امشب دوباره ساکن میخانه می شویم

شاید دوباره حضرت مولا رسیده است

 

شکر خدا که عنایتتان شامل شده

ابیاتی از دهان شما حاصلم شده

 

این ها گذشت و واقعه از راه می رسد

یوسف دوباره بر ته یک چاه می رسد

 

باید دوباره خواند غزل های نا تمام

وقتی پیامی از خود الله می رسد

 

مادر نشسته منتظر ماه پاره اش

اما فقط ز خیمه ی او آه می رسد

 

مولای ما کنار فرات و علی به دست

اما ز لحظه ای که حرمله آنگاه می رسد

 

این ها معادلات غریبانه ی غم است

این ها گذشت و واقعه از راه می رسد

 

حسین دست غریبی خود به زانو زد

برای جرعه ی آبی به حرمله رو زد

 

با حنجری شکسته خدا را صدا زدی

در لا به لای خون خودت دست و پا زدی

 

کوچکترین شهید حرم در سرای عشق

از سال شصت و یک سخن آشنا زدی

 

آری ، چگونه خوانمت از روی نیزه ها ؟

کوچکترین سری که تکیه بر این نیزه ها زدی

 

باور نمی کنم عزیز دلم روی نیزه ای

آتش به عمه و من و این خیمه ها زدی

 

جمعه غروب ، روز دهم ، در نگاه آب

یک مهر سرخ آخر این ماجرا زدی

 

آقا ببخش قصد جسارت نداشتم

بر این ردیف و قافیه عادت نداشتم

 

محمد مهدی نسترن

**

از وبلاگ ام البکا

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
با نی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد
جاری از دامن این چشمه فقط  چشمه  شده
چشمه هایی که زمین را زفلک برتر کرد
وخدا هرچه که جوشید از آن خیر کثیر
صورت و سیرت او را علی دیگر کرد
عالمی تشنه  این طایفه چشمه شدند
کاش میشد زغبار رهشان لب تر کرد
بازهم  هردوجهان نیز گرفتار شده
دومین چشمه از آن چشمه پسر دار شده
پسری که رخ او جلوه مولا دارد
پسری که نمک حضرت زهرا دارد
چوب گهواره  چنان دست گرفته است ببین
به کفش باز عصا  حضرت موسی دارد
به تماشای قدش زنده شود گورستان
این که در مهد قدی محشر کبری دارد
به غبار  قدم پیر غلامش سوگند
نفس نوکر او  بوی مسیحا دارد
آنچنان  آینه حیدر کرار شده
کعبه بردارد اگر  باز  ترک جادارد
نام توشد علی ویاد  پدر بود حسین
نام  تو نام  پدر بود پسربود حسین
خنده روی لبت زندگی  مادر شد
لای لایی شبت هر نفس خواهر شد
هرکه پرسیدکه دختر شده یا اینکه پسر
همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد
سیب سرخی و پدر  هرچه تو را وصف نمود
نیمه ای حیدر یک نیمه تو کوثر شد
همه از هیبت عباسی تو میگویند
باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد
زینت دوش ابالفضل رقیه است اگر
تن تو زینت آغوش علی اکبر شد
توفقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند
در غم را  به دل مادر غمدیده  ببند
چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم
چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم
رخت میلاد تورا تا به شب دامادی...
چه قدر  پارچه پای تو برید م  پسرم
لای لایی ششم خواب تورا می گیرد
اینقدر خفتن با ناز ندیدم  پسرم
کاش می شد که کمی  زود زبان باز کنی
چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم
نذر کردم که علمدار پدر باشی تو
علم و مشک برای تو خریدم پسرم
آن همه نقشه کشید و همگی رفت به باد
تا گذار پدرت بر گذر غم افتاد
هرچه کردند نشد قطره آبی برسد
قطره آبی به لب خشک وکبابی برسد
هرچه کردند نشد گریه تو بند شود
کاش می شد که به چشمان تو خوابی برسد
پدرت برد که تا  منت دشمن بکشد
خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد
آنچنان دست پرش کرد عدو,  هیچکسی
اینچنین حدس نمی زد که جوابی برسد
خون او را به فلک داد مبادا مردم
به سرلشگر نامرد عذابی  برسد
چشمه عشق که جوشید خدا لب ترکرد
بانی مجلس ما  را  علی  اصغر کرد

 

شاعر : موسی علیمرادی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

شیرخواری مثل او مادر در این عالم نداشت
بچه شیری بود که دندان شیری هم نداشت
بچه شیری با لطافت های آهو وار بود
سرخی گل گونه اش را فرش ابریشم نداشت
او علی سوم کرب و بلا بود و حسین
جنس جوری داشت،از این حیث چیزی کم نداشت
مادرش بوده عروس فاطمه ،چیزی که بود
هاجر از آن بی نصیب و حضرت مریم نداشت
برکت شش ماهه ی عمرش همین بس بود که
حاجی و کرب و بلایی بود و سنی هم نداشت
پیرو سقا شدن از افتخاراتش شده ست
حیف!او تنها علمداری ست که پرچم نداشت
خم به ابروی خودش هرگز نمی آورد علی
تا زمانی که پدر از غصه قد خم نداشت
آب،بابا را نمی دانم،ولی فهمیده بود
آب اگر بود اینقدر بابا نگاهش غم نداشت
▫▫▫امتحان هاجر از هجران اسماعیل چیست؟
زیر مای طفلش آیا چشمه ی زمزم نداشت؟

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

ا خدا فیض تو را قسمت دنیا کرده
لطف دستان تو را باب مداوا کرده
نفس حضرت عیسای مسیحا دم را
در دم کالبد کوچک تو جا کرده
هر کجا حرف شفا هست در این آبادی
پر قنداقه ی تو کار خودش را کرده
ظرف شش ماه ، تو چه با برکت دل بردی
ویژگیی که  فقط عمر تو پیدا کرده
روی دستان رباب آیۀ تو نازل شد
علیِ اکبر ، اگر روزی لیلا کرده
اشک درباره ی تو ، عرش نشینم کرده
این همان کرب و بلاییست که امضا کرده
پر پرواز تو آنقدر تو را بالا برد
مادرت را به سرت غرق تماشا کرده
مادرت غرق معماست که جرم تو چه بود ؟
تیر در پاسخ یک معصیت ناکرده

شاعر : مجتبی کرمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

آیینه ی  سوم حیدر
داداش کوچیک تر اکبر
ستاره ی کهکشون مدینه
رو دومن خورشید و ماه می شینه
تو آغوش مهربون سکینه
میخواد عمو رو ببینه
تا که چشماشو می بنده
بهشت و صد بار میبینه
وقت گریه با لبخندش
رقیه آروم می گیره
عمه عاشق کاسه ی نگاشه
بوسه ی حسین روی گونه هاشه
نبض زندگیش تو نفساشه
تو افق روشن دریا
باطنین غصه و رویا
مادری که قبله ی آسمونه
کنار یه گهواره كنج خونه
مثل یه فرشته بیدار می مونه
داره لالایی می خونه
************
با نسیم سبز بهاری
روح سعادت می شه جاری
از عالم بالا ندا می رسه
ترانه ی لطف و دعا می رسه
آیینه ی جود خدا می رسه
پسر رضا می رسه
جبرئیل به گوش دنیا
دوباره کوثر می خونه
کور بشه ان شاءالله هرکی
امام و ابتر می خونه
هرطرف بری همه دلا شاده
وقت گفتن حاجت و مراده
سائل ها بیاید شب جواده
مادری که قبله ی آسمونه
کنار یه گهواره كنج خونه
مثل یه فرشته بیدار می مونه
داره لالایی می خونه
خدای سخاوت و  جوده
باعث و بانی وجوده
بوی قدمهاش همه جا پیچیده
سایه رو سر آسمون کشیده
نور کرمش به زمین رسیده
اجرا شد توسط : حاج محمدرضا طاهري

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

طلوع چشم تو را افتاب باور كرد
هواي امدنت چشم را كبوتر كرد
ستاره هم به نوايي رسيد از نورت
حضور سبز تو حال زمانه بهتر كرد
كنار خانه اقا فرشته باران است
چه،خنده هات زمين را فرشته پرور كرد

 

به چشم هاي تو سوگند، اي علي چهره
خدا به خلقت چشمت دوباره محشر كرد
هزار مرتبه شكر است بر لبم،هر روز
كه حق شفاعت ما را به تو مقدر كرد
تو همطراز دو دست رشيد عباسي
و فاطمه به شما يك حساب ديگر كرد
خدا كه خواست مرا هم كسي ببيند،پس
مرا هميشه گداي عليِ اصغر كرد
سرودن از تو تواني عظيم ميخواهد
عنايت از كلماتي كريم ميخواهد
تو انتخاب خدايي براي فرداها
ضمانت تو اميد حسينيِ ماها
اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي
نديده اند شبيه تو چشم دنياها
چه معجزيست به چشمان فاطمي ات كه
مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسي ها
من از قبيله دردم،غلام زاده ي تان
تو از قبيله عشقي ز نسل اقاها
چه اهوانه مرا تا جنون كشاندي و
نوشته ايم يكي از تمام ليلا ها
هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست
كه مي سرود شما را به جاي لالا ها
قسم به لحظهء بالا نشيني ات تا عرش
مرا ببر به حريمت در اوج بالا ها
ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن
تمام سال مرا هفتم محرًم كن
طنين خنده تو تا به اسمان پيچيد
دل حسين به هر خنده تو ميلرزيد
بدون هيچ معطل شدن به دست پدر
دوباره اسم شما هم فقط علي گرديد
نشسته اند كنارت ذخيره هاي زمين
شده تجمع ماه و ستاره و خورشيد
فقط نشانِ بزرگيِ خانواده توست
كه پير و كودكتان اينچنين كرم داريد
چه كرده درس نگاهت كه اينچنين گشتند
مريد و شيفتهء تو مراجع تقليد
درست مثل دو دست گره گشاي عمو
خدا به دست تو باب الحوايجي بخشيد
در ارزوي علمداري ات كنار عمو
چه خواب ها كه برايت رباب خواهد ديد
عزيز من پسرم پا به راه خواهي شد
تو هم براي خودت يك سپاه خواهي شد
حماسه ي تو هنوز از زبان نيفتاده
توسلِ به تو از چشممان نيفتاده
تو قصه شبِ مادر بزرگ هاي كه
كرامت نفست از بيان نيفتاده
شعاع دلبري ات شاهزاده بي حد بود
كه اسمت از دهن اسمان نيفتاده
عروج سرخ تو محكم نمود راه غدير
چرا كه نام علي از اذان نيفتاده
نيامده به سفر ميروي مراقب باش
كه چشم شور پيِ كاروان نيفتاده
خدا كند كه دروغ است اينكه ميگويند:
چه بارها كه سرت از سنان نيفتاده
دوباره شاعر دلخسته مينويسد اين
دو مصرعي كه هنوز از دهان نيفتاده:
چه قدر زير گلويت سفيد و جذاب است
به قب قبت اثر بوسه هاي ارباب است 
********
شاعر : حسن کردی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها