0

اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

امشب از دُرِ ناب باید گفت
از زلالیِ آب باید گفت

آسمان روشن است این شب ها
از حضورِ شهاب باید گفت

همه جا عطر یاس پیچیده
باز هم از گلاب باید گفت

هم صدا با مقربین خدا
تهنیت به رباب باید گفت

شب میلادِ حجت الله است
غزلی در حجاب باید گفت

امشب از یمن این ولادت هم
به دعا مستجاب باید گفت

گاهوارِ علی است دستِ پدر
پس نگین در رکاب باید گفت

گرچه او کودک است، در شَانش
مثل عالی جناب باید گفت

بس بزرگ است در مقاماتش
گاه از بوتراب باید گفت

نام او هر کجا که می آید
از حساب و کتاب باید گفت

رضاباقریان

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

امشب شب گدایی و عرض ارادت است
باب المراد آمده و وقت حاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است
وقت نزول آیه ی ناب امامت است

یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت
نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن
بین بهشت… نه … حرمت فوق جنت است

وقت زیارتت همه در فکر مشهدند
از بس میان این دو عمارت شباهت است

حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد
با این حساب عاشقتان با سعادت است

ما را ولایت تو زآتش نجات داد
خواندی مرا که عادت این در مروّت است

ما سائلان سفره ی پر برکت توایم
هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است

توحید بی ولای شما کفر مطلق است
دینِ بدون نام تو عین ضلالت است

تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند…
…امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم
لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات
عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود
نامت برای قلب سیاهم طهارت است

شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت
آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است

مهدی علی قاسمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

غم مخور ای دِلَک غمگینم

دل غربت زدۀ مسکینم

تا به پرواز درآئی امشب!

سفرۀ ذکر علی می چینم

تکیه برخانه ارباب بزن

کن خطابش پسر یاسینم!

نظری کن به دل منتظرم

دین من مذهب من آئینم

به اباالفضل خلاص خود را

دست شش ماهۀ تو می بینم

شاد باش قدمش شادم کن

از همه غیر خود آزادم کن

ای نسیم نفست معجزه ساز!

مترادف لقبت با اعجاز

مهد تو کعبۀ عباس علی

لب خشکیدۀ تو زمزم ناز

باب حاجات خلائق اصغر

می کنی رو به گدایت در باز؟

ای بزرگان همگی آورده

جانب دست تو دستان نیاز

هیچکس چون تو ز دستان حسین

سوی زهرا ننموده پرواز

ای به ظاهر تو صغیرالشهدا

وی چو عباس امیر الشهدا

من و فیض نظرت طفل رباب!

رحمت چشم ترت طفل رباب!

علما و عرفا عارف بر...

روضۀ پر اثرت طفل رباب

کفر اشعار مرا می بخشند

انبیاء پشت درت طفل رباب

مات چشمان پریشان تو شد

چشم خون پدرت طفل رباب

کاش یک لحظه دلم می گردید

روی نی همسفرت طفل رباب

کشته ی مهر تو بودن عشق است

تا خدا بال گشودن عشق است

گرچه از یمن قدومت شادم

لیک در روضۀ حلقت! دادم

حنجرت را سحری زار زدم

در غم تو ز نفس افتادم

گر نگاهی به دلم اندازی

به خدا تا به ابد آبادم

آتشم کردی، خاکستر کن

پس... بده با نفسی بر بادم

آرزوی دل غمگین من است

که به آهی بکنی بنیادم

پسر آخر ارباب علی

دل سودا زده... دریاب علی

 

مجتبی روشن روان

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-مدح

 

هر بار سروده ایم دربارۀ تو

عشاق جهان شدند آوارۀ تو

این قلب شكسته هیچ، آقا زاده!

افلاك شده دخیل گهوارۀ تو

 

یوسف رحیمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر
دوباره شور دوباره قیامتی دیگر

دوباره نغمه یِ داود می رسد امشب
دوباره زَمزَمه یِ رود می رسد امشب

دوباره از جگرِ کوه چشمه می جوشد
زِ کوچه هایِ مدینه کِرِشمه می جوشد

عصا به سینه ی دریا کشیده راهی را
زِ شوق حضرت موسیٰ دویده راهی را

مسیح آمده تا خانه ی مسیحایَش
کلیم سُجده کند بر قدومِ لیلایَش

خریده نوح به جانش هزار طوفان را
مگر نگاه کُنَد پیرِ مِی فروشان را

دوباره نوبتِ جام و سبو و ساغر شد
برای آمدنش انتظارها سر شد

شب است و خانه ی زهرا عجب تماشایی است
زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است

از آسمان به زمین آفتاب آمده است
علیِ سوم ِعالی جناب آمده است

اگر چه طفل ولی نه،پیرِ هر مست است
قسم به حضرت مولا امیرِ هر مست است

رسیده آینه دارِ امام عاشورا
رسیده حُسنِ خِتامِ قیامِ عاشورا

اگرچه غُنچه ی پیچیده در قُمات است این
به لعلِ کوچکِ خود چشمه یِ حیات است این

دو طاق حُسن دو اَبرو دو تیغ آورده
برای بوسه یِ بابا عقیق آورده

برایِ حضرتِ ارباب دلبری دیگر
برای قافله سالار حیدری دیگر

فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست
قسم به او که علمدارِ کوچکِ باباست

گشود گیسوی او را جهان پُر از دِل کرد
کتابِ کربُبلا را حسین کامل کرد

به رویِ دوشِ عمو همچو آبشار علیست
رسیده است بگوید که ذوالفقارِ علیست

تبسمی زد و تا کبریا به وَجد آمد
از آن دو چشمِ خدایی خدا به وَجد آمد

عجب شبی است که روی علیست مهتابَش
رُباب گرمِ نگاهش رقیه بی تابش

هزار مرتبه عباس عزیز جان می گفت
شبی که اکبرِ لیلا به او اذان می گفت

فرشته بال به طاقِ دو اَبرویَش می زد
گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویَش می زد

به پیشِ دیده یِ زینب حسین زینب وار
گرفت بوسه زِ لبهایِ او هزاران بار

نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد
هوای خانه ی ارباب کربلایی شد

دلش حسینیه بود و سَیَنجَلی می گفت
نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی می گفت

بهانه کرد دلش داغ آبها را باز
به چشمهای علی دید کربلا را باز

اگر چه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف
به رویِ دست عزیزش توان ندارد حیف

کنارِ خیمه رباب است و چشم در راه است
تمام هستی مادر شبیه یک آه است

به روی دست پدر بود و بال و پر می زد
لبان تاوَلی اش شعله بر جگر می زد

به زخمهای لبش خون تازه جاری بود
اگر غلط نکنم وقتِ نِی سواری بود

حسین دستِ غریبی به رویِ زانو زد
برای جُرعه یِ آبی به حرمله رو زد

صدایِ خنده و شور و سُرور و هِلهِله بود
بلند تر زِ همه خنده های حرمله بود

مسیرِ تیرِ سه شعبه به حَنجرش اُفتاد
به روی دست پدر وایِ من سَرَش اُفتاد

بخون کشید رُخَش را تمام گیسو را
که دوخت تیرِ سه شعبه گلو و بازو را

حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

یا طفل الصغیر...

او شیخ اعظم است.که گفته؟ صغیر بود

وقتی که عالَمی ، به بَرِ او حقیر بود

در عرصۀ مجال غزالان چو شیر بود

او در قماط ، همچو غضنفر دلیر بود

عاشق ترین نظامیِ بزمِ امیر بود

 او شیخ اعظم است، مگویش که اصغر است

در خُلق و خو و خلقت و منطق چو اکبر است

با نطق گریه بهرِ پدر، همچو مادر است

او حامی حسین ، به لحظاتِ آخر است

در عشق و شور و حکمت و عرفان کبیر بود

 او شیخ اعظم است، بزرگی به سال نیست

تا اوست پیرِ من به طریقت، ملال نیست

با حبِّ او کسی به طریقِ ضلال نیست

بی او مرا به کوی حسین پرُّ و بال نیست

تنها امامزادۀ ششماهه پیر بود

او شیخ اعظم است، عبا روی دوشِ او

پیرانِ خانقاه، همه خرقه پوشِ او

بر رویِ دستِ خونِ خدا، رفته هوش او

تیری نشسته از گلویش، تا به گوشِ او

سیر از شراب و تشنۀ پیکانِ تیر بود

 او شیخ اعظم است، اسیر غَمَست او

هل من معین شنیده، چنین مضطرست او

در یاریِ امام ز همه بهترست او

سرباز آخرست که چنین پرپرست او

گل کرد در میان گلان گرچه دیر بود

 

حسین رضایی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

طلوع چشم تو را آفتاب باور كرد

هوای آمدنت چشم را كبوتر كرد

ستاره هم به نوایی رسید از نورت

حضور سبز تو حال زمانه بهتر كرد

كنار خانۀ آقا فرشته باران است

چه، خنده هات زمین را فرشته پرور كرد

به چشم های تو سوگند، ای علی چهره

خدا به خلقت چشمت دوباره محشر كرد

هزار مرتبه شكر است بر لبم، هر روز

كه حق شفاعت ما را به تو مقدر كرد

تو هم طراز دو دست رشید عباسی

و فاطمه به شما یك حساب دیگر كرد

خدا كه خواست مرا هم كسی ببیند، پس

مرا همیشه گدای علیِ اصغر كرد

سرودن از تو توانی عظیم می خواهد

عنایت از كلماتی كریم می خواهد

تو انتخاب خدایی برای فرداها

ضمانت تو امید حسینیِ ماها

اگر چه كودكی اما بزرگ دنیایی

ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها

چه معجزی ست به چشمان فاطمی ات كه

مسیح چشم تو جان می دهد به عیسی ها

من از قبیلۀ دردم، غلام زاده ی تان

تو از قبیلۀ عشقی ز نسل آقاها

چه آهوانه مرا تا جنون كشاندی و

نوشته ایم یكی از تمام لیلاها

هنوز زمزمۀ مادرم به گوشم هست

كه می سرود شما را به جای لالاها

قسم به لحظۀ بالا نشینی ات تا عرش

مرا ببر به حریمت در اوج بالاها

ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن

تمام سال مرا هفتم محرًم كن

طنین خندۀ تو تا به آسمان پیچید

دل حسین به هر خندۀ تو می لرزید

بدون هیچ معطل شدن به دست پدر

دوباره اسم شما هم فقط علی گردید

نشسته اند كنارت ذخیره های زمین

شده تجمع ماه و ستاره و خورشید

فقط نشانِ بزرگیِ خانوادۀ توست

كه پیر و كودكتان این چنین كرم دارید

چه كرده درس نگاهت كه این چنین گشتند

مرید و شیفتۀ تو مراجع تقلید

درست مثل دو دست گره گشای عمو

خدا به دست تو باب الحوائجی بخشید

در آرزوی علمداری ات كنار عمو

چه خواب ها كه برایت رباب خواهد دید

عزیز من پسرم پا به راه خواهی شد

تو هم برای خودت یك سپاه خواهی شد

حماسه ی تو هنوز از زبان نیفتاده

توسلِ به تو از چشممان نیفتاده

تو قصۀ شبِ مادر بزرگ هایی كه

كرامت نفست از بیان نیفتاده

شعاع دلبری ات شاهزاده بی حد بود

كه اسمت از دهن آسمان نیفتاده

عروج سرخ تو محكم نمود راه غدیر

چرا كه نام علی از اذان نیفتاده

نیامده به سفر می روی مراقب باش

كه چشم شور پیِ كاروان نیفتاده

خدا كند كه دروغ است این كه می گویند :

چه بارها كه سرت از سنان نیفتاده

دوباره شاعر دل خسته می نویسد این

دو مصرعی كه هنوز از دهان نیفتاده:

چه قدر زیر گلویت سفید و جذاب است

به قب قبت اثر بوسه های ارباب است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

امام جواد(ع) و حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات

بر آینه ی علی اعلی صلوات

هم مولد اصغر است و هم روز جواد

بر کرب و بلا و طوس یکجا صلوات

***

معشوق، به باد داده گیسو صلوات

بر نوگل کربلا ز هر سو صلوات

نقّاره زدند، ماه پیدا شده است

بر جلوه ی آن هلال ابرو صلوات

***

بر دلخوشی ضامن آهو صلوات

جانم! بفرست باز بر او صلوات

آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر

بر هر دل مشتاق علی گو صلوات

***

بر روی جواد، باز بهتر صلوات

بر ناز نگاه علی اصغر صلوات

این نیست صدای این همه جمعیت!

بفرست بلندتر به حیدر صلوات

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

وقتی که جواد از علی دل ببرد

خورشید ولایت از دو مشرق بدمد

عید است و دو میلاد و بهار صلوات

بر خلق، خدا وفور نعمت بدهد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت و شهادت

 

امشب از شوق چشم دلبرها

لب به لب می شوند ساغرها

از اهالی آسمان هستید

التماس دعا کبوترها

دل عالم به شوق آمده است

از سر خنده های خواهرها

چشم خود باز می کند طفلی

و به پا می شوند محشرها

چقدر دل اسیر قنداقش

چقدر زیر پای او سرها

اصغر است و لبان کوچک او

بوسه گاه لبان اکبرها

پسر آفتاب آمده است

بند جان رباب آمده است

نمک خانواده ی زهرا

شده بابای باب حاجت ها

نمک از خنده هاش می ریزد

طفل شیرین حضرت بابا

گاهی اوقات بالش سر او

می شود دست دختر زهرا

یا که گاهی رقیه می آید

تا بگیرد بغل برادر را

او برای خودش علمداری ست

عَلَمش دست حضرت سقا

روز اول حسین می دانست

می شود قصه ساز عاشورا

چقدر با وقار می آید

نوه ی ذوالفقار می آید

خنده اش اعتبار دنیا بود

همه ی دلخوشیِ بابا بود

رتبه ی بی نظیر قنداقش

مثل چادر نماز زهرا بود

هر زمانی که گریه سر می داد

قبل هر کس رقیه آن جا بود

کودکی از قبیله ی عشق است

لب او قبله گاه دریا بود

مثل عباس از همان اول

بیرق او همیشه بالا بود

عالم آن لحظه کاش می پاشید

با پدر لحظه ای که تنها بود

از برای لبان خشک و کبود

پدرش رو به حرمله زده بود

وقت پرواز او پرش افتاد

از عطش پلک مضطرش افتاد

تا رها شد سه شعبه ی دشمن

روی دست پدر سرش افتاد

پدرش داشت بوسه می زد که

راه تیری به حنجرش افتاد

مادرش نیست وقت جان دادن

لحظه ای را که در برش افتاد

ولی افسوس از سر نیزه

سر او پیش مادرش افتاد

مادرش بس که گریه سر می داد

از نفس مثل خواهرش افتاد

هدف سنگِ دست ها شده بود

از سر نیزه ها رها شده بود

 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اصغر(ع)-ولادت

 

کهکشان داشت شوق شیدایی

چه شبی شد شبی تماشایی

بوی کوثر گرفت ساغر و گشت

حالت مستی ام طهورایی

از بهشت خدا طلوع نمود

یک افق ماهتاب زهرایی

عرش گهواره را تکان می داد

جبرئیل است گرم لالایی

سر هر مأذنه اذان می داد

علی اکبر به لحن طاهایی

کام با تربت از پسر برداشت

پدری با دو چشم دریایی

و همین که نگاش کرده حسین

کربلایی صداش کرده حسین

چشم او آمده که ناز کند

نزد چشم پدر نماز کند

آمد از کارهای بسته ی ما

که گره های کور باز کند

دست های گره گشایش را

گر سوی آسمان دراز کند

آن قدر بخشد از خزانه ی غیب

خلق را تا که بی نیاز کند

آمده راز سر به مهری را

بیش از پیش غرق راز کند

سوره ی عشق را طنین انداز

از دل پرده ی حجاز کند

شد (فدیناه) شأن والایش

جلوه ای کوچک از تجلایش

هم نفس با نسیم خوش خبری

در مبارک دقایقی سحری

مژدگانی بده رباب، شدی

صاحب ماه طلعت دگری

فخر کن عاشقانه بر مریم

که نزادست این چنین پسری

(وان یکادی) بخوان که یک وقتی

نزند چشم بد بر او نظری

بار خود را ببند چندی بعد

پا به پای حسین همسفری

پا به پا در مسیر کرب و بلا

باید این نازدانه را ببری

غم مخور گر دل تو بی تاب است

مشک این قافله پر از آب است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

تا ديده به روى چشم مولا وا كرد

دل  را  به  فداى  غربت  بابا  كرد 

با خنده ى زيباى على (ع)گونه ى خود

در قلب  محبان  على (ع) جا وا كرد

اصغر چرمى

 

 

يا رضيع الحسين ع


 يك كودك پاك و نازنين آمده است

 

زيبا وُ قشنگ و دلنشين آمده است

 

جارو بكشيد كوچه هاى دل را

 

مهمان بهشتى به زمين آمده است

 

اصغر چرمى

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

از موج میسزد که تکاپو نشان دهد

تا رود برکه میشود آن را تکان دهد

مرداب شد تلاطم دریایی دلم

کو یک نسیم تا به دلم بلکه جان دهد

من ورشکسته هستم و محتاج مهلتم

بهره ادای دین بگو تا زمان دهد

حاجات دل که سهمیه بندی نمی شود

باب المراد را تو بگو تا کلان دهد

خاکم نگاه سبز نیازم سماوی است

روزی خاک را ملک از آسمان دهد

امشب غریق بحر پر از جود می شوم

مشغول این گدایی پر سود می شوم

تاثیر کرد سوز گدای ابالحسن

حق نو گلی نهاد به پای  ابالحسن

فامیل هم به قلب رضا زخم طعنه زد

در خنده های اوست شفای ابالحسن

او آمده که دلبری از عالمی کند

بر مسند امامت و جای ابالحسن

وقتی حدیث می کند این خلق تشنه را

در حنجرش نشسته صدای ابالحسن

وقتی که راه میرود انگار که رضاست

در زیر تار و پود ابای ابالحسن

نسل صدیقه را دهد این طفل امتداد

جانم فدای او و فدای ابالحسن

در باغ یاس یک گل تازه شکفته شد

اسرار حق به سینهء پاکش نهفته شد

کارش رواج ثروت وسرمایه داری است

سرمایه اش عبادت و پرهیزگاری است

خالص شوید و بعد گدای درش شوید

بیتش مکان محرم و از غیر عاری است

هفتاد قل هواله و یک حمد بهر او

هر کس که خواند عاری از هر نداری است

از آن زمان که آمده در خانهء رضا

آب و هوای خانهء بابا بهاری است

اما همین که یاد غم مادرش کند

رویش کبود باغچه ای لاله کاری است

داغ خزان یاس شده بغض سینه اش

حق از صدای انتقم او فراری است

زهرا نسب حسین صفت حیدری مزاج

اخلاق ناب فاطمه را می دهد رواج 

سائل کند به پیش قدوم تو دیده تر

ای آفتاب کوچهء زهرا مرا بخر

دست مرا بگیر ز احسان و با خودت

امشب به کاظمین و به کرببلا ببر

مشهد که میروم تو مرا جلد میکنی

باب الجواد مدخل من هست هر سحر

گفته  رضا هر انکه مر خواند اباالجواد

بر نخل هاجت دل او می دهم ثمر

پائین پای ضامن آهو که می روم

دارد صفا کنار پدر روضهء پسر

آخر چه کس خورانده تو را زهر کینه ات

حال تو روشن است ز هر پارهء جگر

ساز و صدای هلهله و کف کجا و تو

رقص و غنا و قهقه و دف کجا و تو

دنیا اگر رهین علمدار بی سر است

عالم به زیر منت دستان اصغر است

باب الحوائج  است و شبیه عموی خود

چشمش به تار و پود گره های معجر است

امروز چون نگین درخشان به روی دست

شش ماه و چند ساعت دیگر دلاور است

نامش علی مرامش علی طینتش علی

الحق که مثل کودکی شاه صفدر است

تنها علیست آنکه به صحرای کربلا

با نیزهء سه شعبه شده پاره حنجر است

وقتی ز روی دست پدر رفت با شتاب

شد روضه خوان حنجر او مادرش رباب

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

 الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

 در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم، مردم گدامند

 عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

 سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

 چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»

فرزندهای فاطمه با احترامند

 هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

 این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

***

و الله این پروانگی ما می ارزد

هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد

 معشوق عالم می شود یک روز، عاشق

مجنون ما اندازه لیلا می ارزد

 قلاده ما را همین گوشه ببندید

سگ هم کنار خانه این ها می ارزد

 سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم

هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

 یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم

حالا که شد مال تو از حالا می ارزد

 این گریه ها را آیه تطهیر گفتند

یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد

 با کاظمین تو بهشتی دارم این جا

پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد

 پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً

وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

 دستی بکش بینا کنی این چشم ها را

با معجزات تو چه نابینا می ارزد!

 کافی ست ما را این که بابای تو خندید

لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد

***

آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت

دارد زیادش می کند لطف زیادت

 آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه...

آن شب ، شب جمعه مرا که هست یادت!

 تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم

من کیستم؟ من از گدایان بلادت

 من از در این خانه ات جایی نرفتم

پس رو مگردان از گدای خانه زادت

 آن که مرا حالا مُرید تو نوشته

حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

 تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را

نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

 تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید

عرض ارادت می کند بر بامدادت

 بابای تو با دیدن تو گریه می کرد

با گریه لطف دیگری دارد عبادت

 آباء و اجدادت همه یک یک جوادند

پس می نویسیمت جواد بن الجوادت

***

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم

جبریل حتی می گذارد بال و پر هم

 به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً

وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

 تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت

بال و پر ما سوخته حتی جگر هم

 با آبروی تو تهجّد آبرو یافت

فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

 با این جمالی که تو را دادند، باید...

بین خریداران تو باشد پدر هم

 نام مرا هم بین این عشاق بنویس

بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

 ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت

یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم

 در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!

این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم

 هستند یک یک شیرها دنبال دامت

چشمان آهوی خراسانِ پدر هم

 فهم من از لطف جوادی تو این است:

که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم

 ما را ببر تا کاظمین این بار با هم

ما را بخر در کاظمین این بار درهم

***

جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد

وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد

 ما را برای در زدن معطل نکردند

اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد

 این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است

نام علی که اصغر و اکبر ندارد

 طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود

از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد

 بین مقامات رباب این شان کافی ست

که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد

وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت

میدان علمداری ازین بهتر ندارد

 وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت

آخر گمان کردند که لشگر ندارد

 طفل است و بابای بلاتکلیف مانده

حیرانی است و کودکی که سر ندارد

گیرم که از فردا دوباره آب وا شد

چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد

 

        شاعر : علی اکبر لطیفیان

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اصغر (ع)

چون دید حسین روی طفلش خندید

بگرفت درآغوش و گلویش بوسید

گفتند که چیست نام او گفت علی

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها