0

اشعار عید مبعث

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

عـید مـبعث آمـده ای مومنان شادی کـنید 
دیــن احـمد را زجــان و دل پرستاری کنید
آمــده روح الـقدس از آسـمان انـدر زمـین 
مــژده آورده ز رب الـعالمین سـوی امــین
فـخر عـالم غـرق زاری و تـضرع بـا خــدا
پـر ز نـور گـشته حراء از جبرئیل بشنید ندا
گـفت بـخوان با نـام رب و خالق هر دو جهان
آنکه آموخت مر تو را، هر آنچه بود بر تو نهان
جـبرئیل مـهر نـبوت را نـهاد چـون بر دلش 
از مـلائک هــم فـزون گشته مقام و منزلش
ـرتـو نـور رسـالت هـر دو عـالم را گرفت
از قــلوب عـاشـقانش مــاتم و غم را گرفت
پـیروانش شاد و خندان  دشمنش خواروذلیل
شــوکت و عــزت گـرفتند از خداوند جلیل
کاخ ظلمت ها فرو ریخت نور باران شد جهان 
روز جــشن مـسلمین شد، روز مرگ ظالمان
آمـدو دروازه هـای نـور و حـکمت را گشود 
پــرده های جهل و ظلمت را زچشم دل زدود
ای اسددر عید مبعث همچو خلقان شـاد باش
گـر کــه هستی پیروش از بند و غم آزاد باش
اسد ا... تعالی رودی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

آسمونیا غزل خوون توی این شبِ همایون
جای ذکرحق ببینید صلواتِ رو لباشون
شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت
می خونن نمازُ زیر طاق ابروی سیاهت
عید مبعث دوباره هیئتا چه حالی داره !
عیدی کربلا می گیره هر کسی که کم نذاره
شب جشن حق پرستی شب کف زدن با مستی
دعوت خداست که امشب بین نوکراش نشستی
عید مبعثِ می دونید سرودُ با من بخونید
براتِ مدینه می دن، بگیرید همه می تونید
بارون غزل می باره از لبای هر ستاره
تو دلای شیعیانش غم دیگه جایی نداره
شب عید پس چه بهتر لبی تر کنیم ز ساغر
روی خمره ها نوشته می بزن به عشق حیدر
شب عید مبعث باز شب جام و باده و ساز
ساقی از تموم هیئت عکس دستِ جمعی بنداز
روز محشر ای جماعت پیش چشم اهل بدعت
فاطمه می شه به اذنش همه کاره ی قیامت
رحمتش حساب نداره هوامون رو خیلی داره
بیش تر از همه قیامت به ماها محل می ذاره
قیامت روز نویده دل شیعه پُر امیده
حضرت نبی به حیدر کلید بهشتُ می ده
شاعر:وحید قاسمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

بر تن عالمی جان        جلوه ی نور ایمان
ای تمامی قرآن          آیه ی حُسن یزدان
بر همه یار و دلبر      صاحب روز محشر
میر و مولا و سَروَر    ای به خلقت پیمبر
یا نبی یا محمد ، یا نبی یا محمد
******
ما همه سائلیم و          تو جواد و کریمی
ما همه غرق عصیان     تو غفور و رحیمی
دیده ی عاشقان را      روشنی و ضیایی
هم تو فخر رُسُل،هم       خاتمُ الانبیایی
یا نبی یا محمد ، یا نبی یا محمد
******
ما که بر ریسمان     رحمت تو اسیریم
باید از مکتب تو       درس تقوی بگیریم
یا اباالفاطمه ما          سائلان را دعا کن
یک شب جمعه رزق    ما همه کربلا کن
یا نبی یا محمد ، یا نبی یا محمد
*********
شاعر : امیر عباسی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

عید است و باز موسم شادی مردم است
روی لب تمامی گل ها تبسم است
تقویم من دوباره نشان میدهد که باز
وقت نماز محضر آقای هشتم است
مبعث رسیده است و دلم زائر رضاست
در مشت های کودکی ام باز گندم است
هی میشمارم از من و تو ماه مهربان
حالا خودت بگو که مرا بار چندم است
اینکه دوباره پر زدم و مشهدی شدم
اینکه دلم دوباره کجای حرم گُم است
آقا چون آهویی که سر زده آمد سرای تو
من نذر کرده ام که بمیرم برای تو
عمریست نقش جان و تنم مشهد الرضاست
اوج تمام پر زدنم مشهد الرضاست
هرجا سوال شد که دلت در کجا خوش است؟
بی اختیار بر دهنم مشهد الرضاست
مبعث ،غدیر ،ماه صفر ،باز زائرم
 یعنی تمام پنج تنم مشهد الرضاست
اینجا مدینه ی دل ما کربلای ماست
یعنی حسین و هم حسنم مشهد الرضاست
من مانده ام نماز شکسته برای چیست؟
وقتی حقیقتا وطنم مشهد الرضاست
با تو دلم به سمت خدا پر گرفته است
از کاسه های صحن تو ساغر گرفته است
یا ایها الرسول بخوان عاشقانه را
وحی رسیده از نفس جاودانه را
با حسن خُلق و طبع ملیحانه ات بگیر
از دست این جماعت سرکش بهانه را
یا ایها المزمل و یا ایها النبی
تبلیغ کن شریعت ربّ یگانه را
با دست های بت شکن شاه لافتی
بشکن غرور بتکده های زمانه را
بسپار در تلاطم خندق شب احد
دست علی عالی اعلی میانه را
ما داده ایم دست علی ذوالفقار را
ما داده ایم دست علی اختیار را
حالا دوباره ما همه حیران تان شدیم
سرگشته های زلف پریشان تان شدیم
از انتظار مرد قرن یاد کرده و
آوارگان دشت و بیابان تان شدیم
با اشتیاق اینکه تو منّایمان کنی
همشهریان حضرت سلمان تان شدیم
فرقی نمیکند چه مدینه چه شهر طوس
در آستان فاطمه مهمان تان شدیم
مهمان نواز شهر مدینه مرا بخر
تا آسمان گنبد خضرا مرا ببر

شاعر: محمد مهدی عظیمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

جشن دلبر ، عید مبعث     کف بزن در ، عید مبعث
گلشن دین با صفا شد    با صفا شد
ذکر دل یا مصطفی شد مصطفی شد
ذکر دل یا مصطفی شد
یا ابا الزّهرا مدد
******
میرسد از ، حیّ سرمد    بانگ اقرأ ، یا محمد
تو رسول کبریایی ، کبریایی
تو نبی تو مصطفایی  مصطفایی
تو نبی تو مصطفایی
یا ابا الزّهرا مدد
******
آرزوی ، ما همینه      کربلا و ، هم مدینه
شهره بین عالمینیم ، عالمینیم
گرم ذکر یا حسینیم ، یا حسینیم
گرم ذکر یا حسینیم
یا حبیبی یا حسین    نور عینی یا حسین
*********
شاعر : امیر عباسی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

به آن خدای كه بخشد به انس و جان، جان را
به آن نبی كه فروغش گرفت امكان را
اگر سعادت دنیا و آخرت خواهید
ز اهل بیت بگیرید حكم قرآن را
كه اهلبیت، خدا را مظاهر حلمند
كه اهلبیت همان راسخون فی العلمند
قسم به جان محمد كه سیّد دو سراست
قسم به سوره كوثر كه سوره زهراست
كه شیعه راست دو میلاد از كرامت حق
یكی به قلب غدیر و یكی به غار حراست
غدیر و غار حرا رمز وحدت شیعه است
خدا گواست كه این دو، دو بعثت شیعه است
غدیر چشمه جوشان فیض لم یزلی ست
غدیر مثل حرا یك حقیقت ازلی ست
غدیر مكتب اسلام ناب اهل ولاست
غدیر كعبه میلاد پیروان علی است
نبوّت نبوی در غدیر كامل شد
تمام نعمت حق در غدیر نازل شد
به آن خدا كه جهان وجود را آراست
به جان امّ ابیها كه حضرت زهراست
تمام هستی شیعه كه متصل به همند
غدیر و غار حرا و حسین و عاشوراست
به این چهار و به ارواح چارده معصوم
كه خط ما ز حرا و غدیر شد معلوم
خدا و احمد و قرآن و عترتند گواه
كه بی ولای علی هر عبادتی است تباه
به قلب شیعه نوشتند از ازل میثم
محمد است رسول و علی ولی‌الله
به حق كه نعمت حق شد تمام بر شیعه
علی است اول و آخر امام بر شیعه
********
شاعر: غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

دل چراغونه- شب بارونه
دنيا محو ديدن روي خاتمه
به دل حرا- ز نور خدا
غرق در شور و شعف همه عالمه
مي باره از فلك گل نور
بر چهره تمام زمين
شد نام دلرباي رسول
ورد زبان روح الامين
-------------
خندون  شده لبامون
دوباره دل شاده و دل دنيا
واله و شيدا   زغصه آزاده
-------------------------
خنده رو ي لب- كه مه رجب
ميون آسمون دلا سر زده
يار آشنا- مه كبريا
ختم الانبيا به همه سرآمده
از بركت كلام خدا
روشن شده تمام جهان
از آيه آيه خواندن وحي
شيدا شده زمين و زمان
-----------------------
يار مه جبين- احمد امين
مظهر رحمت و بخشش كبرياس
جشن گل به پاس- دنيا با صفاس
جشن پادشاهي ختم الانبياس
پيمونه ها همه پر عشق
مملوه از محبت يار
گشته دل خراب زمين
شيدا و مست خم نگار
********
شاعر: احسان جاودان
منبع : بی پلاک

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

بعثت نه این سرور، سرور ولایت است
مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است
به امر رب خود لبیک گوییم
به همراه ملائک جمله گوییم
سلام و رحمت حق بر محمد
اللهم صل علی محمد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

عید مبعث دوباره بی قرارم
امشب مست مه روی نگارم
صلوات الله علی رسولِ الله  یا أباالزهرا مدد نبیَ الله 2
مولا! آسمونیا مست ارشادت     مولا! دیوونه ی سلمان و مقدادت
مولا! دلای ما تو خط اولادت
رسولَ الله رسولَ الله
****
مستم مست کرم و لطف دستات
عالم گیره ولایت پسرهات
مردم دنیا! لات و هُبل! عُزّی!   همه میگن لبیک یا رسولَ الله 2
مولا! انیس دل حضرت زهرا       مولا! به پای مقدم تو، تو دنیا
مولا! دیدنی شده ایوون کسری
رسولَ الله رسولَ الله
****
ابیات دل دیگه یه مثنوی شد
با تو شهر مدینه معنوی شد
  رحمت دائم! به عالمی حاکم       یا أبا الحیدر! مدد أبا القاسم! 2
مولا! به این دلای ما کرامت کن      مولا! دوباره بیا و عنایت کن
مولا! یه سفرِ مدینه قسمت کن
رسولَ الله رسولَ الله
********
شاعر: رضا تاجیک
منبع : بی پلاک

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

به نام خداوند سبحان، مُحمّد 
بخوان کآفریده است انسان، محمّد! 
بخوان تا خلایق بخوانند با تو 
به نام خداوند سبحان، محمّد 
بخوان تا که ویران سرای جهان را 
کنی سر به سر، رشکِ رضوان محمّد 
بخوان کز دمی بر همه آفرینش 
دهی تا ابد روح و ریحان محمّد 
بخوان تا که از کفر، بخشی رهایی 
بشر را به نیروی ایمان محمّد 
بخوان تا قبایل بدانند زین پس 
سیاه و سفیدند، یـکسان محمّد 
بخوان تا خلایق بـه یکتاپرستی 
ببندنـد تـا حشر، پیمان محمّد 
بخوان تا کنی درد جهل بشر را 
بـه داروی تعلیم، درمان محمّد 
بر افروز و بـر خلق عالم نشان ده 
که ظلمت رسیده بـه پایان محمّد 
چه باکی ز تحریف تورات و انجیل 
که دادیم ما بـر تـو قرآن، محمّد 
تـو بایـد بـه توفیق دین مبینت 
کنی عالمی را مسلمان، محمّد 
تو باید مسلمان بیاری به عالم 
همانند مقداد و سلمان، محمّد 
تو باید هماره ز فیض کلامت 
ببخشی بشر را ز نو جان، محمّد 
تو باید که فرمان دهی بر خلایق 
خدا این چنین داده فرمان، محمّد 
تو باید به قلب همه تا قیامت 
بتابی چو خورشید تابان، محمّد 
تو آغازی و آخری یا محمّد! 
تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد! 
بخوان ای ز آغاز خلقت پیمبر! 
بخوان ای سلامت ز خلّاقِ داور! 
بخوان تا بخوانند با تو خدا را 
بـگو تـا بـگویند «الله اکبر» 
بگو نیست کس جز به تقوی گرامی 
سیاه و سفیدنـد بـا هم بـرادر 
تو در غار و خلقند چشم انتظارت 
بـرآ عالم افروز تـا صبح محشر 
بـه پـا خیز، ای منجی آفرینش! 
به پا خیز، ای مصلح خلق، یکسر! 
به پا خیز و تا حشر، پیغمبری کن 
ز جا خیز، بر خلق، قرآن بیاور 
به پا خیز، ما بر تو دادیم قرآن 
به پا خیز، ما بر تو دادیم حیدر 
به پا خیز، تا بر تو آریم فرقان 
به پا خیز، تا بر تو بخشیم کوثر 
به پا خیز، تا کی به دست پدرها 
رود بی‌گنه زنده در گور، دختر؟ 
به پاخیز و اعلام کن یا محمد 
نه زن برده باشد، نه مرد است برتر 
همه انبیا جان و تو جان جانی 
همه اولیا جسم پاکند و تو، سر 
به پا خیز و بشکن بتان حرم را 
به دست علی، ای علی را پیمبر! 
خدا را به اهل زر و زور برگو 
که دیگر نه دوران زور است و نه زر 
تویی گمرهان را به هر عصر، هادی 
تویی رهروان را به هر گام، رهبر 
مسلمان بُوَد آنکه در مکتب تو 
بوَد یار مظلوم و خصمِ ستمگر 
تو آری تو باید ابوذر بسازی 
تو مقداد و عمار و سلمان بپرور 
تو آغازی و آخری یا محمد! 
تو تا حشر، پیغمبری یا محمد! 
رسولی چو تو نور و فرقان ندارد 
کتابی همـاننـد قرآن نـدارد 
کلیم آنچه گوید، کلام تو گوید! 
مسیحا به غیر از دمت جان ندارد 
پیام آوران هر چه دارند، دارند 
پیام آوری چون تو سلمان ندارد 
طبیبان روحند، مشتاق دردی 
که جز خاک کوی تو درمان ندارد 
بدانند تـا روز محشر، خلایق 
که نـور چراغ تو پایان ندارد 
جهان چون تو هرگز پیمبر ندیده 
خدا چون تو در ملکِ امکان ندارد 
بـگویید پیغمبران سلَف را 
کسی جز محمّد مسلمان ندارد 
بگـویید: پیـغمبری جز محمّد 
چو «مهدی» چراغ فروزان ندارد 
بگویید: هر کس جدا شد ز مهدی 
بـه اسلام سوگند، ایمان ندارد 
بگـویید: جز دیـن مـا آسمانی 
بـه کف چارده مهر تابان ندارد 
بگویید: شیعه تن است و علی جان 
جدا از علی هر که شد، جان ندارد 
بگویید: شیعه‌ست در خطِّ حیـدر 
جز این با خدا عهد و پیمان ندارد 
بگویید: ماییم و قرآن و عترت 
مسلمان به جز نور و برهان ندارد 
بگویید: هر کس جدا از علی شد 
بـه محشر جدایی ز نیران ندارد 
بخوان "میثم" آن بیت ترجیع خود را 
که قـدر ورا دُرِّ غلطان نـدارد 
تو آغازی و آخری یـا محمّد! 
تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد!
غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 بانگ تکبیر زامواج فضا می آید
گوش باشید که آوای خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
نفس باد صبا روح فزا می آید
پیک وحی است که در غار حرا می آید
به محمّد زخداوند ندا می آید
ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
گوش های شنوا حکم خدا را شنوید
بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
سخن از اقراء و از غار حرا می گویند
حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
حکم توحید به ما و به شما می گویند
همگی با نفس روح فزا می گویند
بشریّت چه نشستی که مسیحت آمد
حکم توحید به آوای فصیحت آمد
این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است
این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است
این نجات همه در دامن موج خطر است
این رسولی است که از کلّ رُسل خوب تر است
پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است
تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است
چشم بد دور زآیینه ی رخسارش باد
تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد
آی انسان فرمان پیمبر شنوید
گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید
روح گردید و از آن روح مطهّر شنوید
همه با هم سخن خالق داور شنوید
بانگ تهلیل شنیدید مکرّر شنوید
همه را با هم در عدل برابر شنوید
دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
اهل عالم همه آماده که اسلام آمد
عید آزادی زن های اسیر است امروز
عید خلق است و خداوند قدیر است امروز
دامن مکّه پر از مشک و عبیر است امروز
بشریّت را فرمان خطیر است امروز
حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
جاودان باد چراغی که منیر است امروز
ذکر بت ها همه لانَعبُدُ اِلاّ ایّاه
همه گویند و لا قوّة الاّ بالله
تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور
تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور
با من امروز بخوانید همگی این منشور
منجی کلّ جهان آمده با مشعل نور
عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور
تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور
دور دخترکشی و جهل به پایان آمد
سر تسلیم بیارید که قرآن آمد
مکّه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز
کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز
یا محمّد سخن خویش زلاکن آغاز
خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز
بشریت را با مکتب توحید بساز
سر این رشته دراز است دراز است دراز
خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی
سینه در حین تبسّم سپر سنگ کنی
ای به راه تو تمامی ملل را دیده
ای که جبریل امین دور سرت گردیده
ای به قلب بشر از غار حرا تابیده
ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده
ای سحاب کرمت بر همگان باریده
خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده
چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست
منجی کل بشر دین علی پرور توست
گر چه فوجی پی آزار تن و جان تواند
فکر بشکستن پیشانی و دندان تواند
روزی آید که همه خلق مسلمان تواند
خاکِ مقداد تو عمّار تو، سلمان تواند
سر فرو برده به تسلیم به فرمان تواند
پیرو دین تو و عترت و قرآن تواند
عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود
به توّلای علی دین تو تکمیل شود
تو و آل تو چراغان هُدایید همه
چارده آینه از وجه خدایید همه
چارده صورت توحید نمایید همه
چارده قبله ی ارباب دعایید همه
چارده نوح به طوفان بلایید همه
چارده مهر عیان در همه جایید همه
چارده طور به سینای وسیع دل ها
چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها
عزّت امّت تو در گرو وحدت توست
وحدت امّت تو پیروی از عترت توست
طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
در رگ قلب حسین ابن علی غیرت توست
تا خدایّی خداوند به پا دولت توست
شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست
شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده
شیعه در غار حرا با تو علی را دیده
بعثت شیعه زآغاز غدیر است و حراست
بعثت سوّم او واقعه ی عاشوراست
پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست
شیعه جان و تنش از آب و گل کرب و بلاست
به خدایّی خدایی که جهان را آراست
شیعه بودن شرف و عزّت و آزادی ماست
شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است
«میثما» شیعه همان میثم تمّار علی است
-------------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

خواند زبان دلم ثنای محمد(ص
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص
کرده خداوندگار عالم و آدم
خلقت گیتی همه برای محمد(ص)
کس نرساندش گزند لیله هجرت
چون که علی خفته بود جای محمد(ص
غیرعلی پی نبرده است بر این راز
آری و سوگند بر خدای محمد(ص
غیر رضای خدا نخواست ازیراک
هست رضای خدا، رضای محمد(ص
ظاهر و باطن بر او شود همه پیدا
هر که صفا یابد از صفای محمد(ص
نغمه داود را ز یاد بَرَد نیز
نغمه قرآن جانفزای محمد(ص
سائل درمانده ناامید نگردد
گر که بکوبد در سرای محمد(ص
ای که ندای" اذان" رسید به گوشت
هان که به گوشت رسد ندای محمد(ص
رفته خود از عرش تا به فرش سراسر
زیر فلک سایه لوای محمد(ص
نوری(سیّاره) یافت راه هدایت
تا که شدش عشق رهنمای محمد(ص
"بانو نوری گیلانی"(سیاره

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

شیفته سیرت نکوی محمد(ص
خلق جهان محو نور روی محمد(ص
سیر نخواهد شدن ز روی محمد(ص
دیده گرش صد هزار بار ببیند
نیست گلی در چمن به بوی محمد(ص
نیست مهی در فلک به نور جمالش
بسته سراسر به تار موی محمد(ص
سلسله کاینات و رشته هستی
نیست پسندیده تر زخوی محمد(ص
خوی محمد شعارساز که خویی
تا نبرد ره کسی به سوی محمد(ص
ره نبرد سوی شاهراه حقیقت
پرشده عالم زگفتگوی محمد(ص
هیچ دلی خالی از محبت او نیست
هر که بمیرد در آرزوی محمد(ص
زنده شود از نسیم صبح وصالش
دل رود اول به جستجوی محمد(ص
صبح قیامت که سر زخاک برآرد
آبروی ما به آبروی محمد(ص
یارب در روز رستخیز، مریزان
تا ننهی سر به خاک کوی محمد(ص
خوشه نچینی(رسا) زخرمن فیضش
دکتر قاسم رسا

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

ای از خدا لبزیز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله
یا مصطفی برخیز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله
تا کی بشر را ذلّت و پستی محمّد (صلی الله علیه و آله
برخیز ای گم گشتۀ هستی محمّد (صلی الله علیه و آله
بر خیز و بر کَن ریشۀ نا اهل ها را
فریاد زن بشکن سر بوجهل ها را
تبّت یدا اعلام کن بر بولهب ها
بشکن نفس در نای حمّال الحطب ها
ای آفتاب ملک جان روشنگری کن
ای پیر پیغام آوران پیغمبری کن
این نیش ها در راه ما نوش تو اقرأ
این آیۀ وحی است در گوش تو اقرأ
بر خیز و دل را با نگه زیر و زبر کن
بر خیز با انگشت خود شقّ القمر کن
ما بر تو مجد و سروری را حتم کردیم
ما بر تو پیغام آوری را ختم کردیم
پیش خطاب تو خطایی نیست دیگر
بعد از کتاب تو کتابی نیست دیگر
ما حکم قطعی را به فرقان تو گفتیم
ما حرف آخر را به قرآن تو گفتیم
تا دامن محشر درخشان کوکب تو است
خطّ نبّوت منتهی بر مکتب تو است
پیغمبران جان و تو جانانی محمّد (صلی الله علیه و آله
پیغمبر آغاز و پایانی محمّد (صلی الله علیه و آله)
پیش از همه روشنگر عالم تو بودی
روزی که آدم را نبودی دم، تو بودی
سرّی است گر ما را رسول آخر استی
تا ما خداوندیم تو پیغمبر استی
ما داده ایم از صبح خلقت شامِ قدرت
طبع بلند و حسن خُلق و شرح صدرت
ما بر تو یاری حیدر خَلق کردیم
سلمان و مقداد و ابوذر خلق کردیم
در مکتب تو زنده گردد عفّت زن
تقوا و ایمان و حجاب و عصمت زن
بر خیز و قانون صنم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله
بت های چوبین را به هم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله
فریاد زن جز راه حق راهی دگر نیست
بر گو به جز الله، الاّهی دگر نیست
از حق ندا آمد ز جا خیزید یاران
پیک خدا آمد به پا خیزید یاران
چونان که موسای کلیم از طور آید
اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) با پیام نور آید
ذرّات هستی جمله در ذکر خدایند
کوه و بیابان با محمّد (صلی الله علیه و آله) هم صدایند
ای خفته گان خیزید هنگام قیام است
ای خامشان فریاد، خاموشی حرام است
حق را رسد بانگ درآ بر خیز بر خیز
عالم شده کوه حرا بر خیز بر خیز
بر قلّۀ این کوه احمد را ببینید
بگشوده چشم اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) را ببینید
آوای قرآن بشنوید از سینۀ خویش
روی خدا بینید در آیینۀ خویش
هان بشنوید اینک صدای جبرئیل است
عالم پر از اِنّا هدیناه السبّیل است
در احتزاز آمد به گیتی پرچم حق
چنگی بزن بر ریسمان محکم حق
وقت آمده تا کار دشمن را بسازیم
لبیک گو، تا مسجدالاقصی بتازیم
از رگ رگ ارباب باطل خون در آریم
هم قدس را از سلطۀ صهیون در آریم
بر خیز تا گردیم بهر یکدگر پشت
سازیم مشتی آهنین از پنج انگشت
ما حامی مظلوم و پشتیبان دینیم
ما شیعۀ مولا امیرالمؤمنینیم
ما را محمّد (صلی الله علیه و آله) از ازل توصیف کرده
در آیه قرآن خدا تعریف کرده
مادریم خون مکتب توحید داریم
در سینۀ خود چارده خورشید داریم
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام ناب ما ولای اهلبیت است
در قلب ما تیر بلای اهلبیت است
اسلام یعنی از سقیفه دست شستن
اسلام یعنی دل به اهل البیت بستن
اسلام یعنی راه زهرا بر گزیدن
در یاری مولای خود آزار دیدن
اسلام یعنی همچو گل در خون شکفتن
مدح علی را بر فراز دار گفتن
اسلام یعنی جان فدای یار کردن
با کام عطشان دست و سر ایثار کردن
اسلام یعنی با شهادت حال کردن
با بال خونین مرگ را دنبال کردن
اسلام یعنی سر به راه دین نهادن
در زیر ضرب تازیانه ایستادن
پیشانی تاریخ مُهرش نام شیعه است
هیهات منّ الذلّة، این اسلام شیعه است
بنیانگذار مکتب شیعه رسول است
قربانی آغاز این مکتب بتول است
ما بیشتر از ریگ صحرا کُشته دادیم
تا روی پای خود مقاوم ایستادیم
ما از بهشت وحی، گل در سینه داریم
ما چارده خورشید در آیینه داریم
توحید ما آلوده با لات و هبل نیست
قرآن ما قرآن صفّین و جمل نیست
نا بخردان تا اختراع کیش کردند
تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند
این چارده تن جان قرآنند آری
تا حشر قرآن را نگهبانند آری
ما از علی و آل یاد داریم
این درس را از چارده استاد داریم
این چارده تن چارده دریای نورند
از تیره گی ها تا ابد دورند دورند
این چارده تن مخزن علم خدایند
مالنند پیغمبر به قرآن آشنایند
این چارده تن خاندان مصطفایند
اعضای قرآنند و جان مصطفایند
این چارده تن نورشان از یک جمال است
قول خطا، یا لغزش از اینان محال است
ما سرو فرو بر پای این و آن نیاریم
کز خاندان وحی داریم آنچه داریم
میثم» کلام خاندان وحی نور است
هر کس جدا گردید از این نور کور است
--------------------------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 امشب دلم از عالم اسرار خبر یافت
شد بی خبر از خویش و ز دلدار خبر یافت
از گمشدۀ خویش دگر بار خبر یافت
در دشت کویر از گُل بی خار خبر یافت
وز مهر فروزان به شب تار خبر یافت
در غار حرا پر زد و از یار خبر یافت
صحرای کویر آمده گلزار نبوّت
امشب شده ام غرق در انوار نبوّت
تنزیل ملایک به زمین باد مبارک
تهلیل به جبریل امین باد مبارک
تسبیح خداوند مبین باد مبارک
رحمت زیسار و ز یمین باد مبارک
بر اهل یقین نور یقین باد مبارک
بر ختم رسل رایت دین باد مبارک
بت ها همه اقرار به توحید نمودند
یکباره لب خویش به تکبیر گشودند
ای شهر خدا این همه تمجید مبارک
ای ظلمت شب پرتو خورشید مبارک
ای مکّه به خاکت گل امّید مبارک
ای کودک در گور نهان عید مبارک
ای غار حرا جلوۀ توحید مبارک
انوار خدا در تو درخشید مبارک
ای دّر یتیم از صدفت جلوه گری کن
بیرون شو و ابناء بشر را پدری کن
این نغمۀ وحی است به پا خیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
تا چند بود تیغ ستم تیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
از خون شده جام همه لبریز محمّد (صلی الله علیه و آله)
برخیز و برافروز و برانگیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
بت های حرم را تو فرو ریز محمّد (صلی الله علیه و آله)
تو با حق و حق با تو بود نیز محمّد (صلی الله علیه و آله)
از جانب ما منجی ابناء بشر باش
بارید اگر سنگ تو با خنده سپر باش
تو با سخن زندۀ خود مصحف نوری
تو صبح امید همه را شمس ظهوری
تو رهبر جنّ و ملک و آدم و حوری
تو در دل تاریکی غم برق سروری
تو منجی هر دخترک زنده به گوری
تو ریشه کن ظلم و فساد و زر و زوری
فریاد برآور که بشیریّ و نذیری
تا حشر رسولی و سراجّی و منیری
پیغامبران دست به دامان تو بودند
در بین کتب پیرو قرآن تو بودند
گمگشتۀ صحرا و بیابان تو بودند
گلهای خدا بوی گلستان تو بودند
پیش از تو همه در خط فرمان تو بودند
آری همه شاگرد دبستان تو بودند
پیش از گِل آدم گُل این باغ تو بودی
تعلیم ده بلبل این باغ تو بودی
تا چند خرد بسته به زنجیر جهالت
تا چند بشر دستخوش کفر و ضلالت
تا کی گذرد عمر خلایق به بطالت
تا چند زند پست ترین، لاف جلالت
تا چند شود طعمۀ بیداد، عدالت
ای بر سرت از جانب حق تاج رسالت
شب رو به زوال است و سحر منتظر تو است
از غار برون آ که بشر منتظر تو است
ای مکتب توحیدِ تو تا حشر سر افراز
ای روح خرد بر سر کوی تو به پرواز
ای کرده خدا حکم نبوّت به تو ابراز
دین و سخن و حکم و کتابت همه اعجاز
آیین تو در کلّ ملل هست بشر ساز
اسلام تو با آیه اقراء شده آغاز
جز تو نتواند نتواند نتواند
از جهل بشر را برهاند برهاند
ای ختم رسل باز نگر امّت خود را
پا مال قلم ها بنگر حرمت خود را
دادند زکف امّت تو وحدت خود را
مظلوم تر از پیش ببین عترت خود را
نادیده گرفتند بسی عزّت خود را
کردند فراموش همه قدرت خود را
شیطان ز کمین گاه بر آورده سر امروز
بسته است به نابودی قرآن کمر امروز
برخیز و دعا کن که شب هجر سر آید
شاید سحری گردد و صبحی دگر آید
برخیز و دعا کن که بشیری ز درآید
از یوسف گمگشتۀ قرآن خبر آید
از دیدۀ شیعه همه خون جگر آید
کز قلب شب آن مهر فروزنده در آید
دین، علم، نبوّت، سه گرامی اثر تو است
این هر سه، کمالش به ظهور پسر تواست
مهدی است که تکمیل کند مکتب دین را
مهدی است که بخشد به بشر نور یقین را
مهدی است که آرد به جهان فتح مبین را
مهدی است که پر می کند از عدل زمین را
مهدی است که پیروز کند اهل یقین را
مهدی است که کوبد سر شیطان لعین را
از بعثت پیغمبر، تا نهضت مهدی
بوده همه جا صحبت، از دولت مهدی
شیعه است که در موج بلا زندۀ مهدی است
شیعه است که پوینده و پایندۀ مهدی است
شیعه است که پیدا به لبش خندۀ مهدی است
شیعه است که فریاد خروشندۀ مهدی است
شیعه است که جان بر کف و رزمندۀ مهدی است
شیعه گلی از گلشن فرخندۀ مهدی است
«میثم» که بود منتظر روز ظهورش
باشد که شود قسمت او فیض حضورش
غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها