0

اشعار عید مبعث

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-مبعث 

 

 

 

امروز قلب عالم و آدم حرای توست

 

این کوه نور شاهد حرف خدای توست

 

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است

 

فریاد کن رسول که دنیا برای توست

 

اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول

 

قران بخوان امین که همین آشنای توست

 

لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند

 

وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

 

خورشید و ماه بین دو دست تو دل خوشند

 

یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

 

بعد از هزار سال دگر می شناسمت

 

وقتی که جای جای دلم رد پای توست

 

فریادتان تمام زمین را گرفته است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

 

 

عید نجـات عـالم خلقـت مبارک است

 

آوای وحـی و لیلـۀ بعثـت مبارک است

 

عیـد نـزول سـورۀ اقـرأ بـه عقـل کل

 

جشن کمال و علم و فضلیت مبارک است

 

ریحانه‌های زنده نهان گشته زیر خاک

 

عیـد حیات، عیـد ولادت مبارک است

 

عیـد نـزول وحـی الهی به احمد است

 

جان در طبق نهید که عید محمّد است

 

آوای وحی می‌رسد از شش جهت به گوش

 

بر قلب‌های مرده دمد روح از این سروش

 

از سنگ‌هــای غـار حـرا آیـد ایـن نـدا:

 

فریاد بی‌صدای خـدا تا بـه کی خموش؟

 

اقرأ! بخوان! بخوان! که خدا گویدت بخوان

 

اقرأ! و ربک ای همـه سر تا قدم خروش

 

اقرأ! بخوان! که قلب بشر بی‌قرار توست

 

فصـل خـزان گذشت؛ طلوع بهار توست

 

اقرأ! بخوان! که نور نبوت دمیده است

 

اضرب گذشت؛ نوبت اقرأ رسیده است

 

اقرأ! بخـوان! بخوان! که خداوندگار تو

 

بهر نجات خلق، تـو را برگزیـده است

 

اقرأ! بخوان! که پیش‌تر از خلقت وجود

 

ذات خـدا پیامبــرت آفریــده اسـت

 

اقرأ! بخوان! که از همگان دلبری کنی

 

مــا کبریـایـی و تـو پیــام‌آوری کنی  

بنگر به کعبه ذکر بتـان یامحمّد است

 

فریاد بی‌صـدای جهـان یامحمّد است

 

خورشید و ماه و قطره و دریا و کوه و دشت

 

با هم ندایشـان همگان یامحمّد است

 

آوای اولیـای خــدا تـا خـدا خـداست

 

هر لحظه با هزار زبان یامحمّـد است

 

در پهن ‌دشت ملک خـدا انقلاب کن

 

با دست ما تو بتکده‌ها را خراب کن

 

ای کل وحی، در نفـس جان‌فـزای تو

 

دیگر بـه تخته‌سنگ حرا نیست جـای تو

 

ما کرده‌ایم اراده که تا حشر، سرکشان

 

سـر آورند یکسـره بر خـاک پـای تو

 

ما کرده‌ایم اراده کـه بـر قلـۀ کمـال

 

باشـد در اهتــزاز، همیشـه لـوای تو

 

ای بت‌شکن که هست سر بت شکستنت

 

دسـت علـی بـود تبـر بـت شکـستنت

 

تو پیش‌تر ز خلق و پس از خلق، رهبری

 

هـم اولیـن رسـول هم آخـر پیمبری

 

پیغمبری به نام تو گردید ختم و بس

 

با آن کــه از تمـام پیـام‌آوران سری

 

از آدم و خلیل و کلیم و مسیح و نوح

 

ای برتـرین سفیـر الهـی تـو برتری

 

تا روز حشـر، زنـدۀ جاوید، دین توست

 

قرآن کتاب توست، علی جانشین توست

 

یاری که هست بـر تو برادر فقط علی‌ست

 

پیروز بـدر و خنـدق و خیبر فقط علی‌ست

 

شهـر بــزرگ علـم الـهـی فقــط تویـی

 

این شهـر را دری‌ست که این در فقط علی‌ست

 

شمشیـرِ حـق و شیـر خروشـان توست او

 

اعلام کن به خلق که حیدر فقط علی‌ست

 

تو جان جان عالمی و جان تو علی‌ست

 

مـا حافظ توایم و نگهبان تو علی‌ست

 

امـروز، اوج قلـۀ هستـی سریـر توست

 

خورشید بر فراز فلک سر به زیر توست

 

تـا دیـن زنـدۀ تـو نمیــرد نوشتـه‌ایم

 

غـار حـرا مقدمـه‌ای بـر غدیر توست

 

تـو شهریـار عالـم امکـان محمّــدی

 

حکم صریح ماست که حیدر وزیر توست

 

این نکته در صحیفه وحی تو خواندنی‌ست

 

بعثت اگـر غدیـر نباشـد نمانــدنی‌ست

 

برخیـز تــا ابـوذر و سلمـان بپروری

 

مقــداد در تجلــی قــرآن بپـروری

 

در روزگار تیرگی و جهل و خودسری

 

اسـلام آوری و مسلمــان بپــروری

 

برخیز تا به خُلق خوش و ذوالفقار عدل

 

در سینه‌هـا محبت و ایمـان بپروری

 

فرق صنم بکوب و سخن از صمد بگو

 

سنگت اگـر زننـد سپـر شـو احد بگو

 

باید رها خلایق از این خودسری شوند

 

رو سوی حق کنند و ز باطل بری شوند

 

باید کلاف جان همه گیرند روی دست

 

بازار یوسفـی چـو تـو را مشتری شوند

 

تا مکتب تـو زنـده بمـاند چـو نـام تو

 

بایـد تمـام امـت تـو حیـدری شـوند

 

آغاز کار تو همه نور و هدایت است

 

اما کمال مکتب تو در ولایت است

 

تو آفتاب و نور جهان‌گسترت علی‌ست

 

تو خود پیمبری و پیـام‌آورت علی‌ست

 

حتـی اگـر تمـام جهان دشمنت شوند

 

ما یاور توایم و همه لشکرت علی‌ست

 

با آن که هست بر سر دستت کتاب وحی

 

قـرآن ناشنـاختۀ دیگـرت علــی‌ست

 

هرجا دلت گرفت سخن با علی بگو

 

حتی به جنگ بدر و احد یاعلی بگو

 

ای روی حق جمال منیر تو یاعلی

 

ای قلـۀ کمــال سریــر تو یاعلی

 

تنهـا نه در صحابـه کـه در جمـع انبیا

 

هرگز کسی نبوده نظیر تو یـاعلی

 

مـا از طریـق تـو بـه محمّد رسیده‌ایم

 

غار حرای ماست غدیر تو یـاعلی

 

روز نخست تـا کـه ولـی آفریده شد

 

"میثم"هم از برای علی آفریده شد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 پیامبر اعظم(ع)-مبعث

 

 

 

ای دامنه ی وصف تو گسترده به عالم

 

المنة لله که تویی سید خاتم

 

ای رحمت رحمان به تو تفویض محمد

 

ریزد ز سر انگشت تو صد حضرت حاتم

 

محبوب تر از حضرت تو خلق نگشته

 

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم

 

قرآن نه کتابی است به هر سینه بگنجد

 

ای جان تو ظرف علق و کوثر و مریم

 

اخلاق تو و حب تو و یوسفی تو

 

صدها صفت حُسن دگر نزد تو معجم

 

شد غار حرا نقطه ی عطف هنر عشق

 

یعنی که تویی مرکز پرگار دو عالم

 

وقتی که سرازیر شدی از سر آن کوه

 

عالم همه در زیر قدم های تو شد خم

 

با خلق عظیمت همه را شیفته کردی

 

اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم

 

مشی تو به اسلام علی عادتمان داد

 

این است صراطی که به قرآن شده اقوم

 

صهبای علی را که به هر سینه نریزند

 

از میکده ی توست که مستیم دمادم

 

تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست

 

تقویم ولایت به تو دادند مسلم

 

واقف به تولای علی چون تو کسی نیست

 

ای یار قدیمی علی قائد اعظم

 

این سابقه پیداست به دیباچه ی هستی

 

هر جا که رسیدی تو علی بود و خدا هم

 

تو از نمک حب علی وام گرفتی؟

 

یا دامن مهر تو ز مولا ببرد غم؟

 

حالا تو بگو قصه استاد و معلم

 

آیا نبرد فیض معلِّم ز معلًّم؟

 

آن روز که نه کعبه و زادگهی بود

 

پس بود نمازت به کدام آیت اعظم؟

 

در غار حرا راستی همسفره ی تو کیست؟

 

با امر که رفتی به سوی بیت مکرم

 

معراج خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟

 

با صوت که اسرار خدا بود مُفهّم؟

 

با دست که شد تاج رسالت به سر تو

 

این دست خدا بود که گشتی تو معمّم

 

آقا ز که پرسیم به جز حضرتتان که ...

 

افلاک به گرد چه کسی گشت منظم

 

اسرار هزار و یکِ معراج کدام است؟

 

یک خردل آن را بگو ای شاهد و محرم

 

هنگام خداحافظی آخر معراج

 

آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

 

بالای سر هر نبی و هر وصی از غیب

 

دست چه کسی غیر علی بود چو پرچم

 

تفسیر احادیث مع الحق مگر این نیست؟

 

تو با علی هستی و علی با تو دمادم

 

از روز ازل تا به ابد پیش نگاهت

 

غیر از رخ زیبای علی کیست مجسم

 

وجه الله قرآن همه جا هست مسلم

 

یعنی همه جا هست علی خط مقدم

 

دادی به علی هدیه چو تیغ دو لبت را

 

منصور شد اسلام به آن بازوی محکم

 

آنان که فرار عادتشان بود ز میدان

 

دیدند علی بود به هر خط مقدم

 

مظلوم شدی و به کسی ظلم نکردی

 

هرگز به بت ظالم دوران نشدی خم

 

اندازه ی مجموع رسل زجر کشیدی

 

شاید که هدایت بشود زاده ی آدم

 

یاران تو باید ز علی درس بگیرند

 

عرفان علی هست اطاعت ز تو هر دم

 

بگذر ز مسلمانی ما ای همه رحمت

 

سلمان کن و منّا بخر این قافله در هم

 

هر قوم که از راه علی دست کشیدند

 

رفتند به بیراهه و دادند تو را غم

 

بی حرمتی از امت بد عهد بدیدی

 

اما غم تو فاطمیه بود و محرم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-عید مبعث

 

 

 

آن روز که نور مهر و مه کم شده بود

 

آرامش بحر عشق درهم شده بود

 

وقتی که برون گشت محمد ز حرا

 

خورشید فلک پی ادب خم شده بود

 

***

 

احمد که به رخ نور خدائی دارد

 

آئینۀ حُسن کبریائی دارد

 

خورشید نبوت است و از نور رُخش

 

سرتاسر مکه روشنائی دارد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

 

 

نور جهان گیر نبوّت رسید

 

عید بزرگ بشریّت رسید

 

عید خدا عید جهان وجود

 

عید قیام است و ركوع و سجود

 

عید رسول دو سرا آمده

 

منجی عالم ز حرا آمده

 

سیّد افلاك سلامٌ علیك

 

خواجه لولاك سلامٌ علیك

 

ای شده لبریز پیام خدا

 

بخوان، بخوان، بخوان به نام خدا

 

بخوان، بخوان ای به دو عالم علم

 

به نام آن كه آفریده قلم

 

بخوان كه هستی به تو دارد نیاز

 

بخوان كه خلقت به تو آرد نماز

 

بخوان كه آغاز پیام‌آوری است

 

بخوان كه پایان ستم گستری است

 

بخوان كه نابودی نا اهل‌هاست

 

بخوان كه ناكامی بوجهل‌هاست

 

بخوان كه توحید كشد ناز تو

 

بخوان كه عدل است سرافراز تو

 

بخوان و خود را سپر سنگ كن

 

بخوان و رخساره ز خون رنگ كن

 

غار حرا نه، همه جا طور تو است

 

زمین و آسمان پر از نور تو است

 

نكته به نكته، رو به رو ،مو به مو

 

آنچه كه بایست بگویی بگو

 

بگو هو الحیّ و هو الهو، بگو

 

بگو خدا نیست به جز او، بگو

 

بگو همه خداپرستی كنید

 

ترك گناه و جهل و پستی كنید  

بگو بتان دم از خدا می‌زنند

 

خدا، خدا، خدا صدا می‌زنند

 

بگو ندای من ندای خداست

 

بگو كه این صدا صدای خداست

 

بگو كه توحید نجات شماست

 

بگو كه اسلام حیات شماست

 

ما به تو حكم ازلی داده‌ایم

 

ما به تو قرآن و علی داده‌ایم

 

قلب تو از تابش ما منجلی است

 

پیش تو ما، پشت سر تو علی است

 

حبیب ما تو اول و آخِری

 

تو بر پیمبران پیام‌آوری

 

بعد تو پیغامبری نیست نیست

 

حكم و كتاب دگری نیست نیست

 

ای ز تو انبیا همه سربلند

 

كیست كه بعد از تو كند سر بلند

 

اگر چه بر پیمبران خاتمی

 

پیش تر از عالمی و آدمی

 

تو از تمام انبیا برتری

 

تو یك پیمبر علی پروری

 

طلعت تو شمع ره انبیاست

 

وزیر تو پادشه انبیاست

 

كیست علی روح در آغوش تو

 

كیست علی بت‌شكن دوش تو

 

كیست علی، علی است، ما را ولی

 

كیست علی، علی است تو، تو علی

 

علی بُوَد تمام تفسیر تو

 

علی است شیر ما و شمشیر تو

 

جسم تو و جان تو یعنی علی

 

تمام قرآن تو یعنی علی

 

ساقه پیكان تو در شست اوست

 

دست ید اللهی ما دست اوست

 

خیل ملك محو جلال تواند

 

شیفتۀ صوت بلال تواند

 

بوذر و مقداد مسلمان تو است

 

جنّت ما عاشق سلمان تو است

 

مهر به درگاه تو باشد مقیم

 

ماه به انگشت تو گردد دو نیم

 

هر نفس پاك تو تكبیر ماست

 

حیدر خیبر شكنت شیر ماست

 

روح بشر تشنۀ تعلیم تو است

 

خلقت ما یكسره تسلیم تو است

 

خیز و به جان و تن عالم بدم

 

در نفس خستۀ "میثم" بدم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

توفیق نصیبم شده از یار بخوانم

مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم

خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی

تا روز جزا زیر لوای تو بمانم

المنةُ لله که من وقف تو هستم

یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم!

وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید

شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم

جام دلم از عشق تو گردیده لبالب

این حالت روحانی من گشته نشانم

جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم

مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم

سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو

از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم

بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست

تزریق شده مِهر تو در روح و روانم

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم

گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم

جبریل فرود آمده از سوی خدایت

حکمی ز خدای احد آورده برایت

آورده برای تو که سلطان جهانی

تاجی که مزیّن شده با نور ولایت

«اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی

آوای علی می رسد از غار حرایت

فرمود بخوان نام خداوند جلی را

آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت

شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر

یعنی که به دست علی است امر هدایت

تو با علی هستی و علی با تو دمادم

هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت

تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت

یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت

آویخته بر گردن من رشته ی لطفت

مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم

جز لطف شما هیچ مددکار ندارم

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم

المنةُ لله که تویی سید خاتم

با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی

اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم

مشی تو به اسلام علی عادتمان داد

این است صراطی که به قرآن شده اقوَم

تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست

تقویم ولایت به تو دادند مُسلّم

واقف به تولای علی چون تو کسی نیست

ای یار قدیمی علی، قائد اعظم!

با دست که شد تاج رسالت به سر تو؟

این دست خدا بود که گشتی تو معمّم!

معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟

با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟

هنگام خداحافظیِ آخر معراج

آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

بالله که این حمد خداوند ودود است

حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است

قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار

جانم به فدای قدم حیدر کرّار

بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند

نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار

زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت

گردیده دلم جام جم حیدر کرّار

اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین

وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار

در معرکه بر روی زمین ریخته سرها

با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار

روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت

از بارش ابر کرَم حیدر کرّار

با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت

صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم

از پیر غلامان شما بوده و هستم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-مدح و بعثت-امام علی(ع)-مدح

 

 

 

توفیق نصیبم شده از یار بخوانم

 

مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم

 

خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی

 

تا روز جزا زیر لوای تو بمانم

 

المنةُ لله که من وقف تو هستم

 

یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم!

 

وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید

 

شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم

 

جام دلم از عشق تو گردیده لبالب

 

این حالت روحانی من گشته نشانم

 

جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم

 

مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم

 

سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو

 

از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم

 

بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست

 

تزریق شده مِهر تو در روح و روانم

 

سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم

 

گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم

 

جبریل فرود آمده از سوی خدایت

 

حکمی ز خدای احد آورده برایت

 

آورده برای تو که سلطان جهانی

 

تاجی که مزیّن شده با نور ولایت

 

«اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی

 

آوای علی می رسد از غار حرایت

 

فرمود بخوان نام خداوند جلی را

 

آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت

 

شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر

 

یعنی که به دست علی است امر هدایت

 

تو با علی هستی و علی با تو دمادم

 

هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت

 

تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت

 

یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت

 

آویخته بر گردن من رشته ی لطفت

 

مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت

 

من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم

 

جز لطف شما هیچ مددکار ندارم  

ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم

 

المنةُ لله که تویی سید خاتم

 

با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی

 

اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم

 

مشی تو به اسلام علی عادتمان داد

 

این است صراطی که به قرآن شده اقوَم

 

تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست

 

تقویم ولایت به تو دادند مُسلّم

 

واقف به تولای علی چون تو کسی نیست

 

ای یار قدیمی علی، قائد اعظم!

 

با دست که شد تاج رسالت به سر تو؟

 

این دست خدا بود که گشتی تو معمّم!

 

معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟

 

با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟

 

هنگام خداحافظیِ آخر معراج

 

آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟

 

بالله که این حمد خداوند ودود است

 

حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است

 

قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار

 

جانم به فدای قدم حیدر کرّار

 

بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند

 

نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار

 

زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت

 

گردیده دلم جام جم حیدر کرّار

 

اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین

 

وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار

 

در معرکه بر روی زمین ریخته سرها

 

با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار

 

روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت

 

از بارش ابر کرَم حیدر کرّار

 

با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت

 

صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار

 

از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم

 

از پیر غلامان شما بوده و هستم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 پیامبر اعظم(ع)-بعثت

 

 

 

صفای زندگیم آیه های قرآنت

 

بیا به ما بركت ده به بركت نانت

 

تویی كه كعبه به دور سر تو می گردد

 

رسول آینه ها! هستی ام به قربانت

 

كسی كه عطر گدایت بر مشامش خورد

 

چنان اُویس قرن می شود پریشانت

 

تویی كه ماه بود مُهر جانماز شبت

 

تویی كه حضرت حیدر شده مسلمانت

 

شبی بیا و مرا زائر حریمت كن

 

چرا كه عطر خدا می وزد ز ایوانت

 

اگر كه خاك كف پای توست عرض و سما

 

بهشت شاخه یاسی است كنج گلدانت

 

تویی كه در حرم چشم هات معلوم است

 

كه خاك پای علی بوده است سلمانت

 

بیا و آتش جان مرا گلستان كن

 

بیا به حق حسینت مرا مسلمان كن

 

همیشه سفره لطفت به عالمی وا بود

 

حرای خانه تو جانماز زهرا بود

 

تویی كه وقت نماز جماعتت هر شب

 

همیشه در صف اول یقین مسیحا بود

 

مرا به خاك درت نوكری ست اربابی

 

چرا كه خاك درت كوه طور موسی بود

 

همیشه دور و بر خانه بهشتی تو

 

یكی دو تا نه، هزاران فرشته پیدا بود

 

كسی كه از در این خانه رهگذر می شد

 

ندیده روی تو را بدتر از زلیخا بود

 

در آن حوالی گرم حجاز هم تنها

 

دل تو بود كه همواره مثل دریا بود

 

كسی كه پشت سرت حامی رسالت بود

 

نوشته اند كه تنها علی اعلا بود

 

علی كنار تو بود و تو هم كنار علی

 

و فاطمه همه جا بود ذوالفقار علی  

تو از نخست برایم پیامبر بودی

 

در آسمان خدا برترین قمر بودی

 

تكامل همه ادیان به دست های تو بود

 

چرا كه پیش خدا بهترین بشر بودی

 

پیمبران همه هم رأی بوده اند این كه

 

تو از تمامی آنها رسول تر بودی

 

ندیده ام كه كسی هم تراز تو باشد

 

تو از ولادتت آقا ز خلق سر بودی

 

پیمبریِ تو از اولش مشخص بود

 

امین مردم و همواره معتبر بودی

 

پیمبران همه شاگرد مكتبت هستند

 

و عالمی همه مدیون زینبت هستند

 

پیامبر شده ای كه برای تو باشیم

 

همیشه تا به ابد مبتلای تو باشیم

 

تو گرم ذات خدا باش تا كه ماها هم...

 

...غلام و نوكر خلوت سرای تو باشیم

 

بیا كرم كن و كاری كن این كه تا آخر

 

كنار خانه زهرا گدای تو باشیم

 

ببند گردن ما را به پای سلمانت

 

كه تا همیشه به زیر لوای تو باشیم

 

چه می شود كه اویس قرن شویم و شبی

 

كنار صحن حسینت فدای تو باشیم

 

چه می شود كه شبیه ابوذر و مقداد

 

بلالمان بكنی تا عصای تو باشیم

 

چه می شود كه شبیه ملائكه هر شب

 

دخیل رشته ای از آن عبای تو باشیم

 

مرا شبیه غلامان خود معطر كن

 

عنایتی كن و من را غلام حیدر كن

 

قرار بود چهل روز در حرا باشد

 

و از تمامی خلق خدا جدا باشد

 

قرار بود كه او باشد و خدا باشد

 

خدا معلم و شاگرد، مصطفی باشد

 

كسی اجازه ندارد به این حریم آید

 

به غیر یك نفر آن هم كه مرتضی باشد

 

خدا به غیر نبی معتكف نمی خواهد

 

مقام هر كسی این نیست با خدا باشد

 

همان كه كل بشر ریزه خوار خادم اوست

 

همان كه خاك درش مُهر انبیا باشد

 

همان كه فاطمه اش افتخار قرآن است

 

كسی ندیده، چنین دختری كجا باشد

 

تمام حاجت این عبد رو سیاه این است

 

چنین شبی حرم مشهد الرضا باشد

 

برات نوكریش را ابالحسن بدهد

 

كبوترانه شب جمعه كربلا باشد

 

بیا و عیدی من را بده به چشم ترم

 

بگیر دست مرا و به كربلا ببرم

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

مبعث در حرم امام رضا (ع)

 

 

 

امشب پی عیدی ز شما آمده ام

 

با قلب شکسته چون گدا آمده ام

 

حالا که نشد نجف زیارت بروم

 

بر درگه تو امام رضا آمده ام

 

این جا که بود مدینه و مکه ی من

 

محرم شده با سوز دعا آمده ام

 

ای صاحب این حرم گسترده ببین

 

در سفره ی تو پی غذا آمده ام

 

این دست تهی من به تو می گوید

 

این موقع نیمه شب چرا آمده ام

 

تا که مرا این شب عیدی بخری

 

در خانه ی تو با شهدا آمده ام

 

من هم نفس فداییانت بودم

 

حالا بنگر که بینوا آمده ام

 

ای پنجره فولاد تو صاحب اعجاز

 

بیمارم و دنبال دوا آمده ام

 

در مسجد ارک منتظر می مانم

 

امشب پی دعوت از شما آمده ام

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-مدح

 

 

 

لطافت موج می‌زد در صدایت

 

كه دل بُرد از خدا هم ربنایت

 

خدا خلقت نمود و عاشقانه

 

دمی زل زد به برق چشم هایت

 

دو دستت تا به سمت عرش می‌رفت

 

ملك می‌ریخت روی دستهایت

 

از آن روزی كه بالت را گشودی

 

كرامت می‌چكید از بالهایت

 

مبادا تا شود آزرده از خاك

 

فرشته فرش می‌شد زیر پایت

 

شب معراج دیدی با دو چشمت

 

كه اوج عرش بوده ابتدایت

 

اگر چه ذره‌ام یا كمتر از آن

 

تو را می‌خواهم آقا بی‌نهایت

 

خودت فرموده‌ای بابای مایی

 

تمام هستی‌ام بابا فدایت

 

تو را با عشق یك جا آفریدند

 

برای خاطر ما آفریدند 

 

خدا را آینه هستی، زلالی

 

تو را همرنگ دریا آفریدند

 

برای این كه بر عالم بتابی

 

در اوج آسمان ها آفریدند

 

هزاران سال قبل از خلق آدم

 

و قبل از خلق حوا آفریدند

 

تو اول بودی و آخر رسیدی

 

تو را منجی دنیا آفریدند

 

خدا را شكر در راه تو هستیم

 

تو را پیغمبر ما آفریدند

 

خدا می‌خواست زهرایی بیاید

 

تو را بابای زهرا آفریدند

 

نفس هایت خدایی بود آقا

 

كلامت دلربایی بود آقا

شبیه انبیا و اولیایش

 

خدا هم مصطفایی بود آقا

 

دل تو سبزه زار مهربانی است

 

تو كارت دلربایی بود آقا

 

برای این شد اصلاً گنبدت سبز

 

و گرنه كه طلایی بود آقا

 

تو می‌بخشیدی و فرقی نمی‌كرد

 

گدای تو كجایی بود آقا

 

نشیند گیوه‌هایت تا برویش

 

زمین، كارش گدایی بود آقا

 

حسین، از لعل لب هایت مكیده

 

اگر كه كربلایی بود آقا

 

الهی من مرید مصطفایم

 

كه چون با مصطفایم با خدایم...

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(س)-مدح

 

 

 

درکوه انعکاس خودت را شنیده ای

 

تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

 

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

 

وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای ؟

 

«تبت یدا... » ابی لهبان شعله می کشند

 

تا پرده ی نمایش شب را دریده ای

 

رویت سپیده ای ست که شب های مکه را ...

 

خالت پرنده ای ست رها در سپیده ای

 

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد

 

با چشمکی ستاره و ماه آفریده ای

 

باران گیسوان تو بر شانه ات که ریخت

 

ر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده ای

 

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج

 

افتاد از شگفتی دست بریده ای

 

دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم

 

ای لهجه ات صراحت سیب رسیده ای !

 

بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل

 

تا خلوت خدا، تک و تنها پریده ای

 

دریای رحمتی و از امواج غصه ها

 

سهم تمام اهل زمین را خریده ای

 

حتی کنار این غزلت هم نشسته ای

 

خط روی واژه های خطایم کشیده ای

 

گفتند از قشنگیت اما خودت بگو

 

از آن محمدی  که در آیینه دیده ای

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

            عید اُمّت شده – جشن بعثت شده

                                    یامحمّد یا محمّد – یامحمّد یا محمّد

گل شادی به دل اهل ولا روئید                                جلوه ی  نور حق از غار حرا تابید

                                    عید اُمّت شده – جشن بعثت شده

                                    یامحمّد یا محمّد – یامحمّد یا محمّد

پیک وحی ازلی این خبر آورده                     وحی رحمت سوی خیرالبشرآورده

                                    خیز وبا این بیان ، نام حق را بخوان

                                    یامحمّد یا محمّد – یامحمّد یا محمّد

چشمه ی فیض خدای ازلی جوشید             عاشقان تهنیت امشب به علی گوئید

                                    جامه ی مجد و شرف ختم رُسل پوشید

                                    ای رسول اُمَم، عَلَّم بالقَلَم، یامحمّد یا محمّد

جلوه ی نور رسالت به ظهور آمد                  یا مگر غار حرا مهبط نور آمد

مژده ای خسته دلان گاه سرور آمد               ای رسول خدا اقرءیا مصطفی

                                 یامحمّد یا محمّد – یامحمّد یا محمّد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(س)-مدح

 

 

درکوه انعکاس خودت را شنیده ای

 

تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

 

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

 

وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای ؟

 

«تبت یدا... » ابی لهبان شعله می کشند

 

تا پرده ی نمایش شب را دریده ای

 

رویت سپیده ای ست که شب های مکه را ...

 

خالت پرنده ای ست رها در سپیده ای

 

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد

 

با چشمکی ستاره و ماه آفریده ای

 

باران گیسوان تو بر شانه ات که ریخت

 

هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده ای

 

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج

 

افتاد از شگفتی دست بریده ای

 

دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم

 

ای لهجه ات صراحت سیب رسیده ای !

 

بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل

 

تا خلوت خدا، تک و تنها پریده ای

 

دریای رحمتی و از امواج غصه ها

 

سهم تمام اهل زمین را خریده ای

 

حتی کنار این غزلت هم نشسته ای

 

خط روی واژه های خطایم کشیده ای

 

گفتند از قشنگیت اما خودت بگو

 

از آن محمدی که در آیینه دیده ای

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 

پیامبر اعظم(ع)-بعثت 

 

 

 

عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است

 

مجنون ترین صحابی دوران نوشته است

 

این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است

 

دست مرا برای گریبان نوشته است

 

از دست اختیار تو راه فرار نیست

 

این جبر را خدات به پامان نوشته است

 

مانند تو امیر فقط یک نفر ولی

 

مانند من اسیر فراوان نوشته است

 

شکر خدا که نام مرا اعتبار تو

 

سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است

 

نام تو را به آب طلا دستِ کردگار

 

بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است

 

کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان

 

اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است

 

امشب قلم زدند پریشانی مرا

 

با تو رقم زدند مسلمانی مرا

 

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده

 

توحید را نشان زمین و زمان بده

 

قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات

 

این مرده های روی زمین را تکان بده

 

قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر

 

اندازه شعور پرم آسمان بده

 

آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند

 

دختر به دست دامن این مادران بده

 

جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم

 

پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده

 

قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس

 

هر که ادلّه خواست علی را نشان بده

 

تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست

 

تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست

 

مکه گرفته بوی خدا از دعای تو

 

پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو

 

پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند

 

دست توسل همگان بر عبای تو

 

امشب فرشته ها همه پرواز می کنند

 

اطراف آستانه­ی غار حرای تو

 

از این به بعد چشم تمام قنوت ها

 

ایمان می آورند به یا ربّنای تو

 

از این به بعد شمس و قمر روی دست تو

 

از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو

 

پرواز با دو بال میسر شود، بلی

 

قرآن برای توست، علی هم برای تو

 

احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی

 

حالا تمام دار و ندار خدا شدی

 

امشب که تاج نور نشاندند بر سرت

 

خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت

 

آن بانویی که زحمت بسیار می کشید

 

تا این که این زمانه ببیند پیمبرت

 

ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت

 

دیدار روی فاطمه معراج دیگرت

 

غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود

 

هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت

 

هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی

 

دیدی علی امیر نجف را برابرت

 

فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی

 

از این به بعد شاه ولایت برادرت

 

از این به بعد شیر خدا آفتاب توست

 

مهر علی تمامی دین کتاب توست

 

شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت

 

با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت

 

شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها

 

در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت

 

گاهی میان دورترین خانه­ی زمین

 

گاهی میان دورترین آسمان گذشت

 

گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر

 

گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت

 

وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی

 

وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت

 

آن روزها که شعب ابی طالبی شدی

 

ایام درد بود ولی همچنان گذشت

 

ای آن که زندگی تو خرج نجات شد

 

ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت

 

برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن

 

این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن

 

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند

 

یک عده ای ندیده اویس قرن شدند

 

از خانواده ام همه عبدالله شما

 

از خانواده ات همه آقای من شدند

 

تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای

 

محصول زندگی تو پنج تن شدند

 

یک عده زینب و علی و فاطمه شدند

 

یک عده ای حسین شدند و حسن شدند

 

بعد تو دختر تو و زینب کنار هم

 

مشغول کار بافتن پیرهن شدند

 

یک عده بچه های تو پاره جگر ولی

 

یک عده بچه های تو پاره بدن شدند

 

این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند

 

یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند

 

«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین

 

این کشته فتاده به گودال را ببین

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ع)-بعثت 

 

 

 

تاریک بود شب - شب ظلمت - اما ستاره گفت: محمد

 

نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد

 

پرسیدم از ستوده‌ی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد

 

بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد

 

بعدش گذاشت گوشه‌ی لب‌ها خالی سیاه و گفت: محمد

 

بعدش نشست و سیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد

 

آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد

 

هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخه‌ی وجود محمد

 

غار حرا به لرزه درآمد از وسعتی که داشت محمد

 

حتی میان سنگ ثمر داد آن دانه‌ای که کاشت محمد

 

در مکه «لا اله» اگر بود انداخت روی خاک محمد

 

الله را به آیینه آورد با آن دو چشم پاک محمد

 

زیبایی بهشت و نورش، تعبیر خُلق توست محمد!

 

اما به نام توست در این شهر صد دین نادرست محمد!

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها