0

اشعار عید مبعث

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

بر باد داده عاشقي خاكسترم را

وقتي تو را ديدم زدم قيدِ سرم را

 ايل و تبارم كشته ي ايل و تبارت

نذر ِ تو كردم والدين و همسرم را

 با بُردنِ نام ِ تو من معراج رفتم

فطرس شدم دادي به من بال و پرم را

 بايد براي عاشقي تَركِ قرن كرد

من آمدم اينجا ببينم دلبرم را

كويِ تو را جارو زدم با اشك و مژگان

از من نگير اين ديده يِ رُفتگرم را

گريه نشانِ قلبِ پاك و صاف باشد

از دست دادم مدتي چشم ِ ترم را

 غار ِ حرا يعني همان گوشه نشيني

بايد كمي خلوت كنم دور و برم را

***

پرسيد كه مُزد ِ رسالت را چه خواهي؟

گفتي نگه دار احترام ِ دخترم را

 گفتي كه اين خانه همان عرش برين است

گفتي فقط حيدر اميرالمؤمنين است...

رضا قربانی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

الا محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم»

بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم

بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم

بخوان که پیشتر و برتری تـو از آدم

بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم

بخوان که هر سخن توست آیتی محکم

بخوان به نام خدایی ‌که آفرید تو را

بخوان بنام کریمی ‌که برگزید تو را

الا که سیطرۀ کفر از این خبر شکند

صف سپاه شب از نیزۀ سحر شکند

اگر چه کوه بوَد خصم را کمر شکند

به تیغ عدل تو بازوی زور و زر شکند

تبر به دست، بتان را به یکدگر شکند

کمان گرفته ز بوجهلِ فتنه سر شکند

خبر دهید که دیو غرور و مستی مُرد

رسید لشکر توحید و بت پرستی مُرد

محمد ای دو جهان زیر بار منت تو

مبارک است به خلق و خدا نبوت تو

خجسته باد به عالم ظهور دولت تو

تمام نـور بـود از چراغ حکمت تو

بود حقیقت توحید درس وحدت تو

درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو

چراغ عترت و قرآن یکی است یااحمد

به این دو عزت ما متکی است یااحمد

دو ثقل زندۀ تو اهل بیت و قرآنند

دو قطعه نور ز یک مشعل فروزانند

دو سوره‌اند که مانند نور و فرقانند

دو آفتاب که از یک سپهر تابانند

دو گوهرند که از یک صدف درخشانند

دو نخل نور که محصول یک گلستانند

به اتفاق، دو تصویر از جمال خداست

هرآنکه گشت جدا ازیکی، ز هردو جداست

تو آفتاب جهانی، جهان تو را دارد

امیر قافلـه‌ای، کاروان تـو دارد

نشسته‌ای به زمین،آسمان تو را دارد

تو باغبان جنانی،جنان تو را دارد

زمان به طول تمام زمان تو را دارد

مکان به وسعت کل مکان تو را دارد

چه مقبلان که همه مورد قبول تواند

رسول مایی و پیغمبران رسول تواند

کسی که در همه جا در کنار توست علی است

کسی که دست تو و ذوالفقار توست علی است

کسی که تا ابدالدهر یار توست علی است

کسی که شیر تو و کردگار توست علی است

کسی که جان تو و جان نثار توست علی است

کسی که فاتح پروردگار توست علی است

کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است

کسی که گفته خدا جانشین توست علی است

سلام بر تو و قدر و جلال و عنوانت!

سلام چار کتاب خدا بـه قرآنت!

سلام بر تو و یاسین و نور و فرقانت!

سلام بر تو که سلمان بود مسلمانت!

سلام بر شرف و اقتدار سلمانت

سلام مکه و غار حرا بـه پیمانت

سلام بر تو و مولا علی برادر تو

یگانه فاتح بدر و حنین و خیبر تو

بشر رسیـد بـه آیین راستین امشب

خدا نمود برون،دست از آستین امشب

رسید حلقۀ، توحید را نگین امشب

طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب

بتان کعبه! بیفتید بر زمین امشب

خدای را بستایید از همین امشب

ظهور مکتبِ «خیرالورا» مبارک‌باد

طلوع نور ز غار حرا مبارک باد

بشارت ای، همۀ دختران زنده به گور

محمد آمده، پـایـان گرفته سلطه زور

به گور گشت نهان، دیو کبر و جهل و غرور

فروغ دوستی از کوی دوست کرده ظهور

به شام تیره شبیخون زده است لشکر نور

محمد آمده، چشم بد از جمالش دور

رسید مژده که در ظلِّ احمدید همه

از این بـه بعد،کنـار محمدید همه

قسم بـه ذات خداوندگار حیِ قدیر

دو عید ماست یکی، این دو، بعثت است و غدیر

جهانیان همه دانیـد از صغیر و کبیـر

فقط علی است پس از مصطفی به خلق، امیر

به شهریار پیام آوران کسی است وزیر

که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر

هزار مرتبه"میثم"اگر روی سر دار

ز دامن علی و اهل بیت دست مدار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

دامن کوهسار و غار حراست

بانگ اقرأ بلند از همه جاست

دم روح القدس ترانه ی وحی

حکم اقرأ صدا صدای خداست

این سروش مبارک جبریل

این ندای نجات انسان هاست

یا محمّد زمان بعثت تواست

این ندا مژده ی نبّوت تواست

ای وجودت پر از پیام خدا

ای به جان و تنت سلام خدا

ای دعایت شفای روح بشر

ای کلام خوشت کلام خدا

اشهد انّک رسول ا...

یا محمّد بخوان به نام خدا

تو به بانگ رسا به خلق بگو

وحده لا اله الاّ هو

*****

خیز بر بام چرخ پرچم زن

از خداوندی خدا دم زن

وحده لا شریک له، بر گو

این قوانین کفر بر هم زن

تبر لا اله الاّ الله

بر سر بتگران عالم زن

خیز و ابلاغ کن رسالت را

فتح کن قلّه ی عدالت را

ما تو را مجد و سروری دادیم

بر همه خلق برتری دادیم

پیش تر از ولادت آدم

به تو حکم پیمبری دادیم

به تو ای دادگستر عالم

مکتب دادگستری دادیم

خیز و توحید را تجسّم کن

پیش سنگ عدو تبسُم کن

*****

هر چه دیدی جفا محبّت کن

دل ز دشمن ببر به لبخندت

به مقام نبّوتت سوگند

به خداوندی خداوندت

که تو تا صبح حشر پیروزی

همچنان مهر عالم افروزی

*****

نغمه ی ماست در ترانه ی تو

گوهر ماست در خزانه ی تو

همه پیغمبران ما تسلیم

به تو و دین جاودانه ی تو

بهر بشکستن بتان حرم

دست ما پا نهد به شانه ی تو

آفرینش کتاب تعلیمت

کلّ ادیان شوند تسلیمت

*****

ما ز آغاز کوثرت دادیم

شیر مردی چو حیدرت دادیم

آنچه بر انبیا عطا کردیم

از تمامی فزون ترت دادیم

پیش تر از ولادت آدم

دخت توحید پرورت دادیم

ای همه انبیا مسلمانت

صلوات خدا به سلمانت

*****

ای رسول خدا ز غار حرا

بر نجات بشر دوباره درآ

باز بت ها کشیده اند سرک

ای امام خلیل با تبرآ

تا گریزد ز شهر تاریکی

آفتابا به تیغ نور برآ

چه شود با علی بیایی باز

جنگ بدری دگر کنی آغاز

*****

باز سفیانیان که حلیه گرند

در کمین چون شغال پشت سرند

باز در رخنه اُحد یاران

در هوای غنائمی دگرند

دشمنان تیغ تفرقه در دست

از هزاران طریق حمله ورند

دشمنان تیغ تفرقه در دست

از هزاران طریق حمله ورند

ای منادیّ حق دوباره بگو

وحده لا اله الاّ هو

*****

ای منادیّ وحدت اسلام

نظری کن به امّت اسلام

کی شود از حرم طلوع کند

آفتاب حقیقت اسلام

روز عید ظهور مهدی تواست

دوّمین عید بعثت اسلام

دولت او غدیر دیگر ماست

دولت عترت پیمبر ماست

*****

شیعه آیینه دار مهدی تواست

همه جا در کنار مهدی تواست

شیعه بهر نجات انسان ها

سخت در انتظار مهدی تواست

شیعه عجّل علی ظهورک گو

ایستاده است و یار مهدی تواست

شیعه در انتظار هم عهدی است

یکسوار امید او مهدی است

*****

ای تجلاّی چارده معصوم

در وجود مقدّست معلوم

عدل از اقتدار تو حاکم

ظلم در دادگاه تو محکوم

در سروشت خروش ثارالله

در ندایت صدای یا مظلوم

وارث شیر حق تو با شمشیر

داد اسلام از سقیفه بگیر

*****

شیعه فرزند حیدر و زهرا است

شیعه فریاد سیّدالشّهدا است

شیعه تفسیر کلّ قرآن است

شیعه از هر چه جز خداست جدا است

سالروز ولادت شیعه

بعثت است و غدیر و عاشورا

دار «میثم» ندا دهد شب و روز

میثم آیین میثمی آموز

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

آن که رخسارۀ او رنگ محبّت دارد

نور توحید بود آن چه به طلعت دارد

بی وضو جن و ملک نام نکویش نبرند

نام او نزد خدا عزّت و حُرمت دارد

نام او هست صفا بخش دل اهل جهان

که به اندازۀ فردوس طراوت دارد

اوست خورشید نبّوت که ز روز خلقت

مهر او در دل هر ذرّه اقامت دارد

این همان محیی دین است که از روز ازل

به روی شانۀ خود مُهر نبّوت دارد

این همان سرو سرافراز و همیشه سبز است

که به سر در همه جا ابر کرامت دارد

این همان واسطۀ مبدأ فیض ازلی است

که ز انوار خدا نور بصیرت دارد

این همان سورۀ نور است به قرآن مبین

که دراین آیه خداوند بشارت دارد

این همان شاخۀ طوباست که در فردوس است

این همان عطر نفیس است که جنت دارد

کرد خورشید نبّوت ز حرا تا که طلوع

آسمان دید به رخ نور هدایت دارد

همه ذرّات در آن روز به حیرت دیدند

که به قدقامت خود شور قیامت دارد

سند روشن توحید پرستی با اوست

همرهش مژده ای از صبح سعادت دارد

در ره عشق سبکبال ترین عاشق اوست

گرچه بر شانۀ خود کوه رسالت دارد

تا به معراج خدا سیر وسفر کرد شبی

آن که جبریل به او عشق و ارادت دارد

در حرمخانۀ حق محرم اسرار خداست

با خدا شب همه شب اوست که خلوت دارد

اوست پیغمبر رحمت که به پای میزان

برهمه اهل جهان لطف و عنایت دارد

ای وفائی به گل روی محمّد صلوات

بُردن نام رسول است که لذّت دارد

 

سید هاشم وفایی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

هردل که فروزنده چو مهر و ماه است

از بعثت پیغمبـــر مــا آگــاه است

آئینـه ای از نور خـــداونــدی او

ذکر صلــوات بر رســول الله است

 

 

تا مهر و ولا به سینه ها دمساز است

تا بـاب عنــایت الهی بـاز است

از فرش به عرش وز ازل تا به ابـد

گلبانگ محمّدی طنین انداز است

 

سید هاشم وفایی

 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

خوشست در خم این گیسوان اسیر شدن

به خاکبوسی این شاه سربزیر شدن

خوشست خادمی این سرای را کردن

در این مقام گدا بودن و امیر شدن

خوشست خاک شدن زیر پای حضرتتان

زِ یُمن گیوه ی پر مهرتان عبیر شدن

خوشست اینکه زِ طفلی به زیر سایه تان

گذار عمر نمودن، زِ عشق پیر شدن

شما کلام خدایید و در نزول منید

شما محمدمید و شما رسول منید

به نام عشق، به نام خدا، به نام نبی

بنوش باده مستانه ای ز جام نبی

بنوش باده که جبرییل می شود اینبار

همای اوج سعادت به روی بام نبی

ببین زِ عرش به سمت حراست در تنزییل

صدای بال ملائک به احترام نبی

صدای بال ملک؛ نه صدای الله است

که آمده برسد محضر مقام نبی

رسیده است بگوید: بخوان بخوان قرآن

بخوان به نام خدایت بخوان محمد جان

زبان خویش گشود و حرا منور شد

زبان گشود و به اذن خدا پیمبر شد

زبان گشود و زمان فراق آخر شد

زبان گشود و لبش از وصال حق تر شد

زبان گشود به وحی و به خلق رهبر شد

زبان گشود وَ مکه دمی معطر شد

زبان گشود به قرآن، عدوش ابتر شد

چنان که گوش بتان از تلاوتش کر شد

ندا رسید: به مکه خدا وطن دارد

بتان مکه، دگر مکه بت شکن دارد

از این به بعد رسول خداست این آقا

از این به بعد خدا حرف می زند با ما

از این به بعد صدای خداست می پیچد

به گوش خلق خدا از لب اباالزهرا

از این به بعد خدا یک خداست ای کفّار

دگر به دور بریزید آن خداها را

از این به بعد شغالند شیرهای عرب

کنار یار پیمبر، کنار شیر خدا

علی کنار نبی و نبی کنار علی

یگانه حامی وحی است ذوالفقار علی

بگو رسول که در دل تب خدا داری

بگو که ابر خدایی و وحی می باری

بگو اگر به تو خورشید و ماه را بدهند

ز وحی خواندن خود دست بر نمی داری

بگو که آمدی و باغبان عشق شدی

به خاک سینه ی ما بذر عشق می کاری

تو آمدی که بگویی علی همان زهراست

تو آمدی که بگویی منم علی، آری

تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی

امام بعد خودت را نشانمان بدهی

تو ساغر میِ حقی، شراب ناب، علیست

به خاک میکده سوگند، بوتراب، علیست

چه سرنوشت خوشی اینکه در هوای شما

شوند عالمیان ذرّه، آفتاب علیست

سوال: بعد شما جانشین تان چه کسی است؟

هزار بار بپرسند اگر، جواب علیست

صدای کیست پس از تو که ناله زد: بابا

کسی که بسته به دستش عدو طناب علیست

صدای کیست که می گفت: ای امان بردند

میان کوچه علی را کشان کشان بردند

***

 

امیر عظیمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

 

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی

رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد...

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

بخوان به نـام خـدایـت کـه آفـریده تـو را

بخوان ! بـهانه ی خـلقت خدا خریده تو را
 
به رغم سنگ ابوجهل و خدعه های قریش

برای ختـم نبــوت کـه بــرگزیـده تـو را
 
اگر چـه سیـره ی مردم تباهی محض است

بخوان سـرود رهـایی بخوان ، وزیده تو را
 
  تـو ســرقـبیـله ی عشــقی و بـر چکاد حرا  

بخوان،که چشمه ی نور و قلم رسیده تو را
 
بخوان امین ِخدا ،این فرشته ی وحی است

قسم به روح امین ، تـا کـمر خمیده تو را !
 
سـتوده ! نـام تــو را در ازل کتـاب خــدا

به روی لــوح حقیقت تو را کشیده ! تو را
 
تـو در غـزل که نگنجی و طبع من خشکید

  سـزد خـدا بسـرایـد بـه صد قصیده تـو را  

شاعر: رضا محمدصالحی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-مدح و صلوات

 

در کشور عشق، معبدی می خواهم

یک سینه تهی ز هر بدی می خواهم

سهمی ز جهان اگر مرا می بخشید

باغی ز گل محمدی می خواهم

***

ای عشق ! تو آمدی حیاتم دادی

از ظلمت و تیرگی نجاتم دادی

من تشنه ی یک سرود روشن بودم

جامـــــی ز زلال صلــــواتم دادی

***

ای دوست ! ندای « لا تخف » می آید

شب رفت ، صدای چنگ و دف می آید

شد چشم زمین به نور احمد روشن

از عرش ، فرشته ، صف به صف می آید

***

بوی تو ز بوستان من می آید

خورشید در آسمان من می آید

لب های مرا فرشتگان می بوسند

چون نام تو بر زبان من می آید

***

در عشقِ تو استوار ، همچون کوهم

بی نور تو ، عابر شب اندوهم

چون نام تو بر لبان من می رقصد

عطر صلوات می چکد از روحم

***

تا نام تـــــو بر زبان هستی آمــــد

در سینه ی عشق ، شور مستی آمد

از سینه ی کعبه نـــــــور تو بیرون زد

گلبانک خوش خـــــداپرستی آمـــد

***

باید که حضور ماه را دریابیم

در دولت نور ، راه را دریابیم

ذکر صلوات بر محمد کافی ست

تا معنی « لا اله ... » را در یابیم

***

ای دل شدگان ! یار موافق آمد

افشاگر چهره ی منافق آمد

عالم ز ظهور نور او روشن شد

یاران ! صلوات ، صبح صادق آمد

***

ای دوست ! به آسمان نظر کن گاهی

ذکری تو بگو ، بر آور از دل آهی

لب را به گلاب نام او خوشبو کن

گر دولت وصل دوست را می خواهی

***

ای دلشدگان ! نسیم جان می آید

در جسم زمین ، دوباره جان می آید

در باغ ، گل محمدی می خندد

تبریک ! بهار عاشقان می آید

***

در ظلمت شب ، دلیل راهم دادند

رخصت به دلم ، دل سیاهم دادند

چون نام تو بر لبان روحم رقصید

در خلوت انس دوست راهم دادند

 

***

ای خال لب تو ، نقطه ی بسم الله

در حُسن و جمال ، ماه تر از هر ماه

شکرانه ی دیدن تو صد تکبیر است

« لا حول و لا قوة الا باللــــــــه »

***

ای خون حماسه در رگ آزادی !

تو بر سر ظلم ، تندر فریادی

تو آمدی و به غنچه های ایمان

فرمان خجسته ی شکفتن دادی

***

ای نور زمین و آسمان ! ادرکنی

ای قبله ی دل ، بهشت جان ! ادرکنی

بوی خوش وصل می وزد از نامت

نام تو سرود عاشقان ، ادرکنی

 

رضا اسماعیلی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

به نام خداوند سبحان، مُحمّد

بخوان کآفریده است انسان، محمّد!

بخوان تا خلایق بخوانند با تو

به نام خداوند سبحان، محمّد

بخوان تا که ویران سرای جهان را

کنی سر به سر، رشکِ رضوان محمّد

بخوان کز دمی بر همه آفرینش

دهی تا ابد روح و ریحان محمّد

بخوان تا که از کفر، بخشی رهایی

بشر را به نیروی ایمان محمّد

بخوان تا قبایل بدانند زین پس

سیاه و سفیدند، یـکسان محمّد

بخوان تا خلایق بـه یکتاپرستی

ببندنـد تـا حشر، پیمان محمّد

بخوان تا کنی درد جهل بشر را

بـه داروی تعلیم، درمان محمّد

بر افروز و بـر خلق عالم نشان ده

که ظلمت رسیده بـه پایان محمّد

چه باکی ز تحریف تورات و انجیل

که دادیم ما بـر تـو قرآن، محمّد

تـو بایـد بـه توفیق دین مبینت

کنی عالمی را مسلمان، محمّد 

تو باید مسلمان بیاری به عالم

همانند مقداد و سلمان، محمّد

تو باید هماره ز فیض کلامت

ببخشی بشر را ز نو جان، محمّد

تو باید که فرمان دهی بر خلایق

خدا این چنین داده فرمان، محمّد

تو باید به قلب همه تا قیامت

بتابی چو خورشید تابان، محمّد

تو آغازی و آخری یا محمّد!

تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد!

بخوان ای ز آغاز خلقت پیمبر!

بخوان ای سلامت ز خلّاقِ داور!

بخوان تا بخوانند با تو خدا را

بـگو تـا بـگویند «الله اکبر»

بگو نیست کس جز به تقوی گرامی

سیاه و سفیدنـد بـا هم بـرادر

تو در غار و خلقند چشم انتظارت

بـرآ عالم افروز تـا صبح محشر

بـه پـا خیز، ای منجی آفرینش!

به پا خیز، ای مصلح خلق، یکسر!

به پا خیز و تا حشر، پیغمبری کن

ز جا خیز، بر خلق، قرآن بیاور

به پا خیز، ما بر تو دادیم قرآن

به پا خیز، ما بر تو دادیم حیدر 

به پا خیز، تا بر تو آریم فرقان

به پا خیز، تا بر تو بخشیم کوثر

به پا خیز، تا کی به دست پدرها

رود بی‌گنه زنده در گور، دختر؟

به پاخیز و اعلام کن یا محمد

نه زن برده باشد، نه مرد است برتر

همه انبیا جان و تو جان جانی

همه اولیا جسم پاکند و تو، سر

به پا خیز و بشکن بتان حرم را

به دست علی، ای علی را پیمبر!

خدا را به اهل زر و زور برگو

که دیگر نه دوران زور است و نه زر

تویی گمرهان را به هر عصر، هادی

تویی رهروان را به هر گام، رهبر

مسلمان بُوَد آنکه در مکتب تو

بوَد یار مظلوم و خصمِ ستمگر

تو آری تو باید ابوذر بسازی

تو مقداد و عمار و سلمان بپرور

تو آغازی و آخری یا محمد!

تو تا حشر، پیغمبری یا محمد!

رسولی چو تو نور و فرقان ندارد

کتابی همـاننـد قرآن نـدارد

کلیم آنچه گوید، کلام تو گوید!

مسیحا به غیر از دمت جان ندارد 

پیام آوران هر چه دارند، دارند

پیام آوری چون تو سلمان ندارد

طبیبان روحند، مشتاق دردی

که جز خاک کوی تو درمان ندارد

بدانند تـا روز محشر، خلایق

که نـور چراغ تو پایان ندارد

جهان چون تو هرگز پیمبر ندیده

خدا چون تو در ملکِ امکان ندارد

بـگویید پیغمبران سلَف را

کسی جز محمّد مسلمان ندارد

بگـویید: پیـغمبری جز محمّد

چو «مهدی» چراغ فروزان ندارد

بگویید: هر کس جدا شد ز مهدی

بـه اسلام سوگند، ایمان ندارد

بگـویید: جز دیـن مـا آسمانی

بـه کف چارده مهر تابان ندارد

بگویید: شیعه تن است و علی جان

جدا از علی هر که شد، جان ندارد

بگویید: شیعه‌ست در خطِّ حیـدر

جز این با خدا عهد و پیمان ندارد

بگویید: ماییم و قرآن و عترت

مسلمان به جز نور و برهان ندارد

بگویید: هر کس جدا از علی شد

بـه محشر جدایی ز نیران ندارد

بخوان "میثم" آن بیت ترجیع خود را

که قـدر ورا دُرِّ غلطان نـدارد

تو آغازی و آخری یـا محمّد!

تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد!

غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

به نام خالق آئینه ها به نام خدا
به نام صاحب آدینه ها به نام خدا
به نام حضرت ایزد خدای عزوجل
به نام حضرت امجد خدای شعر و غزل
اگرچه با قلمی که شکسته بنویسم
به یمن این شب و روز خجسته بنویسم
خوشا به حال من و دفتر غزل خیزم
به شوق و شور و شعف واژه واژه میریزم
صدای بال و پر جبرییل می آید
صدای گام بلند خلیل می آید
خدا به دست خلیلی دگر تبر داده
که پشت لات و هبل ها به لرزه افتاده
ندا رسیده که إقرأ...بخوان ز طیّ براق
بخوان از آن...لاتمم مکارم الاخلاق
نهفته مدح نگارم به مطلبی نافذ
نهفته در غزلیات حضرت حافظ
نگار من که به شوقش خدا قلم بسرشت
" نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت "
" به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد"
به روی منبر نوری خطیب مجلس شد
به آیه های لبش سر به راه خواهم شد
اسیر أشهد أن لا اله... خواهم شد
نشسته عالم و آدم به خوان احسانش
خوش آن دمی که بخواند قصص ز قرآنش
رواق منظر چشم من آشیانه شود
دوباره مثنوی ام یک غزل ترانه شود
گمان مکن که نبی یار غار میخواهد
برادری چو علی سر به دار میخواهد
برای روز مبادا به وقت خوف و خطر
میان بستر خود جان نثار میخواهد
اگر چه رحمت محض خداست در عالم
به غزوه ها یل دلدل سوار میخواهد
به نصف سیب بهشتی خود بسنده نکرد
کنار فاطمه اش ذوالفقار میخواهد
نگاه مرحمتش دائما به شیر خداست
برای بدر و احد شهسوار میخواهد
لسان مجلسی و کافی و مفید از اوست
اصول و ناصریات و. بحار میخواهد
محبتش که به سلمان بدون علت نیست
ز اهل ری به گمان سر به دار میخواهد
هر آن کسی که تب مطلعش مشخص شد
به لطف و مرحمتش شاعری مقدس شد
نه بهتر است بگویم هماره اقدس شد
دوباره روزی طبع دلم مخمس شد
غزل غزل بسرایم که عید مبعث شد
تمام غصه ی دل های شیعه بر باد است
چرا که مادر سادات هاشمی شاد است
دلم اسیر امیری بود که بی همتاست
همان کسی که بزرگ پیمبران خداست
دلیل آن همه تکریم لیلة الاسری ست
پسر عموی علی باشد و أباالزهراست
بنازم این همه شوکت، چه پرچمش بالاست
به نص آیه ی قرآن شهیر افلاک است
چرا که شأن نزول حدیث لولاک است

علیرضا خاکساری

 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

ای خضر حیات جان، محمّد

با نام خدا بخوان، محمّد

ای مشعل نور تیره گی سوز

ای آیت روشنی بر افروز

روز همه شام تار تا کی

خورشید، درون غار تا کی؟

ای خاتم انبیا محمّد

از غار برون بیا، محمّد  

در کلّ وجود رهبری کن

بر عرش کمال محوری کن

ای گمشدۀ تمام خلقت

خورشید بلند بام خلقت

از رخ بفکن حجاب، امشب

بر قلب بشر بتاب، امشب

پایان شب سیه رسیده

خورشید نبوّتت دمیده

بر خیز و بیار بهر هستی

توحید به جای بت پرستی

ای نور خدا ز تو نمایان

بر خیز و بجنگ با خدایان

هنگام قیام تو است بر خیز

بتخانۀ دهر را فرو ریز

تا حشر به جز تو رهبری نیست

بعد از تو دگر پیمبری نیست

ای مکّه ببال، احمد آمد

از غار حرا محمّد آمد

بت ها ز چه رو خموش خفتید

ای لات و هبل به سجده افتید

ای هجر، حَجَر، مقام، زمزم

ای آدم، ای تمام عالم

اعلام کنید شرک و مستی

تبدیل شده به حق پرستی

تا چند صنم، صمد پرستید

آحاد جهان احد پرستید

بت ها همگان خدا پرستید

از جام هوالجلیل مستند

کوه و در و دشت محو هویند

مشغول به ذکر حمد اویند

ما آدمیان چرا خموشیم؟

با آنکه زبان و چشم و گوشیم

ای خفته به خواب جهل، برخیز

در بعثت احمدی برانگیز

برخیز که بت گری سرآمد

از سوی خدا پیمبر آمد

رخشنده تر از هزار خورشید

خورشید محمّدی درخشید

این ساقی گلبن حیات است

این سیّد کلّ کاینات است

این جلوه کبریاست آری

این خاتم انبیاست آری

این است محمّدی که گفتید

وصفش ز پیمبران شنفتند

فتح درِ رحمت آمد امشب

پیغمبر رحمت آمد امشب

اعلام شده سیادت ما

در بعثت او ولادت ما

ای روی تو شمع آفرینش

ای سیّد جمع آفرینش

ای کلّ پیمبران بشریت

روح ملکوتیان اسیرت

مه شیفتۀ شب ظهورت

خورشید گدای بیت نورت

دارد به تو افتخار کعبه

پروانۀ تو هزار کعبه

پوشیده ز حسن خُلق جوشن

لبخند زده به سنگ دشمن

گفتار تو سر بسر کرامت

قرآن تو نور تا قیامت

جنّ و ملکت دو عبد پا بست

خورشید و مهت دو گوی در دست

تو از همه انبیا سر استی

تا هست خدا پیمبر استی

بازآ و به خلق سروری کن

پیغامبرا پیمبری کن

با رایت سرمدی برافروز

اسلام محمّدی بیاموز

بازآ که به طول یک هزاره

اسلام شده هزار پاره

رقص و طرب و قمار و مستی

بگرفته ره خدا پرستی

ای صاحب راستین اسلام

عیسای مسیح دین اسلام

اسلام به تو نیاز دارد

این رشته سر دراز دارد

کن زنده دوباره نهضتت را

دریاب کتاب و عترتت را

تا کی به کتاب تو اهانت

تا چند به عترتت خیانت

خون شهدا دهد گواهی

از غربت مکتب الهی

این پنجۀ دشمنان دین است

کآلوده به خون مسلمین است

ما پیرو خطّ اهلبیتیم

سلمان و ابوذر و کمیلیم

داریم سه پرتو هدایت

تو حیدر و نبوّت و ولایت

با مهر علی خدا پرستیم

عهدی است که در غدیر بستیم

ما زادۀ بعثت و غدیریم

کی خطّ سقیفه می پذیریم

تا چشم به این جهان گشودیم

آهنگ علی علی سرودیم

نا شسته دهان ز شیر مادر

دادند به ما شراب کوثر

ما و علی و محبّت او

سر مست ولایتیم یا هو

ما شیعۀ چارده کتابیم

خاک قدم ابو ترابیم

خطّ نبویست مکتب ما

اسلام علی است مذهب ما

اسلام علی کمال دین است

مجد و شرف و جلال دین است

اسلام علی است عدل گستر

اسلام علی است شیعه پرور

شیعه گل باغ اهلبیت است

نوری زچراغ اهلبیت است

شیعه به کمان عدل تیر است

شیعه به کُنام عشق شیر است

شیعه است که چهره کرده نیلی

گفته است علی و خورده سیلی

شیعه است که داشته به عالم

مقداد و رُشید و حُجر و میثم

شیعه است که آبرو به خون داد

هفتاد و دو ماه لاله گون داد

شیعه است که با درون بی تاب

لب تشنه برون شد از یم آب

شیعه است که غافل از خدا نیست

شیعه است که از علی جدا نیست

شیعه است شهید تیغ در مشت

بوده زرهش همیشه بی پشت

شیعه چو علی امیر دارد

هم بعثت و هم غدیر دارد

«میثم» بنویس هست تا حق

حق با علی و علی است با حق

 

غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

شعری که باز پر شده است از فراقها
دانم نشسته منتظر اتفاقها
ذکر تمام قافیه هایش شما شدید
ای منتها الیه همه اشتیاقها
مشتاق دیدن حرمم همچو کفتری
که میپرد هی به فراسوی طاقها
سبزی گنبدت مرا شاعری نمود
که مینویسد از حرمت از رواقها
که مینویسد از تو و آل طاهرت
که مینویسد از تو و از چلچراغها
شاعر دوباره قافیه هارا ردیف کرد
شعرش دوباره پر شده از اتفاقها
امشب سر بساط شما عشق میکنم
با شاخه نبات شما عشق میکنم
آقا دوباره برق نگاهت مرا گرفت
حسی عجیب ثانیه هارو فرا گرفت
رحمت رسید!!!حضرت ختمی...سه نقطه و
با این خبر زبان من از مبتدا گرفت
یک چکه از نگاه شمارو چکانده اند
از آن به بعد سطح زمین را حرا گرفت
از بس حضور سبز شما ذره پرور است
از گرد و خاک پای شما کعبه پا گرفت
با افتخار تام;زمین زیر پایتان
با دست های ملتمسش ربنا گرفت
مانند مادری که همین چند روز پیش
نزدیک ظهر...پشت در خانه جا گرفت
آقا ببخش درب که وا ش نشست و بعد
چند استخوان دختذتان هم شکست و بعد
ناگاه رنگ مادر قصه پریده شد
هی پشت هم صدای شکستن شنیده شد
در ازدحام تا وسط خانه ناگهان
مادر به طرز وحشیانه کشیده شد
راوی نوشت ضرب لگدها شدید بود
راوی نوشت مادر قصه خمیده شد
بازو شکست...فک و دهان هم...شکست و آه...
حتی کناره های زبان هم بریده شد
هی سینه از فشار لگد خرد و گشته و
هی سیب سرخ خانه مولا لهیده شد
با دست های ملتمسش ربنا گرفت
صدیقه ای که آخر قصه شهیده شد
دارم به بغض و کین و حسد فکر میکنم
دارم به ضربه های لگد فکر میکنم

 

 

امیررضا قدیری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

با نگاه خدای محمد

کبریا شد حرای محمد

جامهء سبز پیغمبری شد

تا قیامت ردای محمد

خاکسارش نه تنها حرا شد

مکه شد خاک پای محمد

تا رسالت بر او گشت ابلاغ

نام حق شد نوای محمد

در تمام جهان گسترش یافت

وسعت ماجرای محمد

عزت نفس انسان فزون شد

تا که شد مبتلای محمد

آبرو از درش کسب کردیم

در مقام گدای محمد

فکر من بیشتر قد نمی داد

کل خلقت فدای محمد

از همان اولش مرتضی بود

هر کجا پا به پای محمد

مصطفی مصطفای علی شد

مرتضی مرتضای محمد

شیعه مردانه تا پای جانش

مانده زیر لوای محمد

او امین رفت و پیغمبر آمد

بهر بیعت علی حیدر آمد

سر زد از کوه نور آفتابش

داد آخر خدایش جوابش

مکتبش اعتلای بشر بود

جان به قربان اسلام نابش

انقلابی به پا کرد و عالم

زیر و رو گشته با انقلابش

چشم عالم دگر تا قیامت

مثل او را نبیند به خوابش

مصحف دیگر ادیان عالم

آیهء کوچکی از کتابش

کل پیغمبران الهی

مثل روح الامین در رکابش

حافظ دین اسلام او شد

دست پر قدرت بوترابش

قسمت شیعیان علی کن

از دعای شب مستجابش

گر بگویی سلام و درودش

بیشمار است قدر و ثوابش

در قیامت سرش هست بالا

هر که بر او بود انتصابش

هر که با خاندانش در افتاد

با خدای تعالی حسابش

دورهء جاهلیت سر آمد

بهر بیعت علی حیدر آمد

عالم انگشتر و او نگین است

حضرت خاتم المرسلین است

پیشوایی برازندهء اوست

پیشوای همه مسلمین است

اولین است در هر چه خوبی

گرچه پیغمبر آخرین است

شک ندارم که حیدر برایش

دست الله ، در آستین است

گنبدش پرچم سبز صلح است

بین خلق خدا بهترین است

مهربان و خوش اخلاق و محبوب

با وقار و صبور و متین است

دشمن او زمین خوردهء اوست

بس که مصداق فتح المبین است

رحمتش منحصر بر کسی نیست

رحمت عام ، للعالمین است

کار ما شد گدایی ز دستش

دستهایش چه کارآفرین است

هر کجا عاشقی دارد اما

مرکزش خاک ایران زمین است

لطف او شامل حال عالم

دستگیرندهء آن و این است

آری احمد به این باور آمد

بهر بیعت علی حیدر آمد

از طریق تو روشنگری شد

کامل آیین پیغمبری شد

کاروان هدایتگری دها

وارد راه روشنتری شد

عرصهء عالم از بعد آن روز

بستر مکتب بهتری شد

تا که اسلام را عرضه کردی

مرتضی آمد و مشتری شد

مرتضی تا که اسلام آورد

شخص اسلام هم حیدری شد

پرچم کفر وقتی زمین خورد

وقت اسلام و نوآوری شد

دورهء سرکشی ها تمام و

دورهء از تو فرمانبری شد

اعتقادات اگر ارتقا یافت

با بیانات تو رهبری شد

دین خود را که صادر نمودی

دین اسلام سرتاسری شد

در جهان ، عشق ، تزریق کردی

این جهان عالم دیگری شد

سرنوشت دو عالم عوض شد

روز مبعث عجب محشری شد

عشق را روح در پیکر آمد

بهر بیعت علی حیدر آمد

سینه ها پر ز رمز است و راز است

شیعه در زندگی سرفراز است

ای محمد دوباره به پا خیز

یک تلنگر به عالم نیاز است

در کجای مرام محمد

کشتن یک مسلمان مجاز است

کار یک عده ظلم و تجاوز

کار یک عده سوز و گداز است

نوبر است این مسلمان نمایی

این که خواندید آیا نماز است

باز ابو جهل ها پا گرفتند

مرکز فتنه ها در حجاز است

بولهب ها کمی خدعه کردند

باز "تبت یدا" چاره ساز است

شیعه باید به پا خیزد امروز

گرچه این راه دور و دراز است

نسل وهابیت ور می افتد

دست الله ، شیعه نواز است

داعشی در سرازیری افتاد

پرچم شیعه در احتزاز است

ظاهرا  راه ، بسته شد اما

از مدینه به دل راه باز است

چشم دشمن ز کاسه در آمد

بهر بیعت علی حیدر آمد

***

مهدی مقیمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

پیامبر اعظم(ص)-بعثت

 

ای بمرآت رخت حسن خدا پیدا محمد

وین به فریادت نجات مردم دنیا محمد

ای سراپا مهر ای مهر جهان آرا محمد

ای چراغ آفرینش یا محمد یا محمد

تو فروغ کبریائی ، تو امام انبیائی

تو به خلقت رهنمائی ، چند در غار حرائی

تا بسوزد تیرگی از غار بیرون آ محمد

از چه بردی سر به کوه و گفته ای ترک وطن را

ای همه نور ای همه تنها بر افروز انجمن را

لب به نام رب بگشا بشکن سکوت خویشتن را

چند کعبه از خدا خواهد ظهور بت شکن را

احمدا پیغمبری کن ، رهبری کن رهبری کن

آفتابا دلبری کن ، خلق را روشنگری کن

باز کن زنجیر جهل از پای انسانها محمد

پا برون نه کافرینش بسته صف بهر سلامت

لب گشا تا فصل ها گردد بهار از هر کلامت

قد برافراز ای تمام روزها روز قیامت

این تو ،این جام کرم، این دوستان تشنه کامت

ای چراغ روزگاران ای فروغ چشم یاران

ای خزان ها را بهاران در کویر تشنه باران

گل برویان از دل سوزان این صحرا محمد

در محیط نور ، چشم آدمی بی نور تا کی

ای حیات جان انسان از تو انسان دور تا کی

دخترک ها زنده با دست پدر در گور تا کی

بردگان را برفراز دوش بار زور تا کی

روح مردی در حقارت زن بزنجیر اسارت

ای ز معبودت بشارت تا بکی ظلم و شرارت

ای خدا را دست ، این زنجیر را بگشا محمد

ای زبان خالق ای خلق خدا را یار اقراء

ای ز فریاد جهانگیرت جهان بیدار اقراء

ای کلامت نور و رویت مطلع الانوار اقراء

ای کویر تشنه دل از دمت گلزار اقراء

ای خدائی اقتدارت ای جهان در اختیارت

ای خلایق بیقرارت ای بشر چشم انتظارت

لب گشا تا آدمیت را کنی احیا محمد

در کویر تشنه هستی گل ایمان بپرور

تو مسیح عالمی در جسم عالم جان بپرور

حمزه و عمار و سعد و بوذر و سلمان بپرور

لاله های خویش را در گلبن ایمان بپرور

نبود از دشمن حراست ، نیست بیم از شر ناست

ای ز سوی حق سپاهت ، ای علی پیر کلاست

ما علی دادیم بر تو نیستی تنها محمد

یا محمد ای قلوب خستگان غار حرایت

یا محمد ای بگوش قرن ها بانگ درایت

یا محمد ای طواف خلق برگرد سرایت

یا محمد ای تمام انبیا مدحت سرایت

ای رسولانت پیمبر ، ای سفیر حی داور

ای تو ما را یار و یاور ، از حرا بانگی برآور

با خروش دیگری دریاب امت را محمد

ای چراغ قرن ها بار دگر روشنگری کن

امت گم کرده را خویشتن را رهبری کن

بار دیگر از حرا بیرون بیا پیغمبری کن

کشتی طوفان اندیشه ها را لنگری کن

بارشی ای ابر رحمت ، غرشی ای بحر غیرت

دور گردیدند امت ، از تو و قرآن و عترت

چاره ای کن ای بما نزدیک تر از ما محمد

شیعه از آغاز با قرآن و عترت دست داده

پیش سیل فتنه همچون کوه محکم ایستاده

ترک جان در راه جانان گفته سر به کف نهاده

دل به قرآن داده و برپای عترت اوفتاده

شیعه با نور ولایت ، گشته از اول هدایت

کرده از حیدر حمایت ، میکند در خون روایت

آنچه از قرآن و عترت یاد دار د یا محمد

شیعه از غار حرا ره درغدیر خم گشوده

شیعه از آغاز بعثت با علی همگام بوده

شیعه اشعار ولایت را به موج خون سروده

شیعه در خون مدح عترت گفته قرآن را ستوده

شیعه یعنی عبد داور شیعه یعنی یار حیدر

شیعه یعنی حرف آخر شیعه یعنی جسم بی سر

شیعه جان است و کند پرواز دائم با محمد

شیعه بر سنگ حرا شعر ولایت می نگارد

شیعه هر جا پا گذارد بعثتی در یپش دارد

شیعه جان در یاری آل محمد می سپارد

شیعه سر در خط قرآن حکم عترت می گذارد

چارده خورشید دارد ، سر خط تایید دارد

شیعه در خون عید دارد ، یک جهان توحید دارد

شیعه راهش بوده راه دخترت زهرا محمد

شیعه دائم با غدیر با محرم انس دارد

شیعه با مولای مظلومان عالم انس دارد

شیعه نوک نی بوجه الله اعظم انس دارد

شیعه در خط علی با (نخل میثم) انس دارد

شیعه یعنی در مکنون ، شیعه یعنی عبد بی چون

شیعه یعنی روی گلگون ، شیعه یعنی چشمه خون

شیعه باشد با تو در پیدا و نا پیدا محمد

 

 

غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  7:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها