0

اشعار عید مبعث

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

غار حرا بود و مناجاتی خدایی
همراه با آه و نوایی ربــَّنایی
نای نیایش بود و قلب با صفایی
حال امین مکــــِّه بود و های هایی
آمد ندا    ای آنکه مشغول دعایی                
از ما بخوان با ما بمان  از آن ِ مایی
مکتب ندیده مات مانده داستان چیست؟!
آنکس که می خواند مرا از آسمان کیست؟!
خواندن نمی دانم خدا  فنِّ بیان چیست؟!
در خلوتم جایی برای این و آن نیست
آمد ندایی نمره ی خود را بدان : بیست
گفتم بخوان قرآن از این پس جان مایی
احمد علق می خواند و حق تأئید می کرد
واژه به واژه دل پر از توحید می کرد
آیه به آیه کاوش خورشید می کرد
پلّه به پلّه  قلّه را تمجید می کرد
روز چهلــُّم را بدل بر عید می کرد
فرمود حق   تو حامل قرآن مایی
پر نور می آمد  فرود از نور احمد
امر خدا ابلاغ و شد مأمور احمد
سر تا به پا  پا تا به سر  شد شور احمد
ایزد نظر انداخت و منظور احمد
کرده بساطی تا صراطم جور احمد
بنیان دین و علّت ایمان مایی
ای آخرین برگ و بَر باغ نبوّت
الگوی اخلاق خوش و عشق و مروّت
تیغ خدا بر کافران  روح فتوّت
قرآن زبان وا کرده در مدح وغـُلوّت
وقتی علی داده به تو دست اُخوّت
تو جان مولا  جان حق  جانان مایی
بر ما بتاب ای آفتاب عالم آرا
فرمانده ی کلِّ دل زهرا و مولا
یا رحمة ٌ للعالمین  امِّید فردا
امشب نگاه رحمتی کن بر دل ما
دلتنگ خضرایم براتم را کن امضاء
دردم فراق یار و تو درمان مایی
امشب دعایی کن تو ما را یا محمّد
ما را بده در لشکرت جا یا محمّد
بغضی نشسته در گلوی ما محمّد
کرب و بلا رویای این دلها محمّد
کی می شود اسلام تو احیاء محمّد
چشم انتظار دلبر پنهان مایی
شاعر : حسین ایمانی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

در صف پیغمبران آیت عظمی توئی

پیک خدا زینت مسجد الاقصی توئی

ماه درخشنده لیله الاسری توئی

منبع نور رخ حضرت زهرا توئی

 

کعبه توئی دل توئی کعبه دلها توئی

 

مهر درخشان بود ذره ای از روی تو

قبله شود آشکار از خم ابروی تو

جان جهانی بود بسته بیک موی تو

ای بفدای تو و مسیر نیکوی تو

 

خاتم پیغمبران ، حضرت طاها توئی

 

مات کلیم اله از معجزه قرآن تو

نوح بود بنده ای در خط فرمان تو

عیسی مریم بود طفل دبستان تو

حاتم طائی یکی ریزه خور خوان تو

 

طوطی شکر دهن لعل شکر خاتویی

 

علم جهان قطره و علم تو دریا بود

مستمع ردس تو صد چو مسیحا بود

رایت حسن تو بر عرش معلی بود

زهره ایوان تو حضرت زهرا بود

 

در فلک معرفت عقد ثریا توئی

 

منطق کوبنده ات کلامی از کبریاست

حدیث لبخند تو چکامه ای دلرباست

من چه بخوانم تو را که نام کبریاست

احمد و بوالقاسم و محمد و مصطفی ست

 

ای امنا را امین ،‌امین والا توئی

 

روز گزینش تو ، بر سمت رهبریست

جشن شکوهمند ، بعثت پیغمبریست

مکتب ما حیدریست ، مذهب ما جعفریست

شعار ما یاعلیست ، ز هر خطائی بریست

 

شافع ما شیعیان بیوم عقبی توئی

 

توئی که با خلق و خو ز انبیا برتری

آمنه را گوهری خدیجه را شوهری

پیغمبری رهبری سرآمدی سروری

ماذنه را نظری ، ستاره منبری

 

طور تجلای عشق ،‌ آن ید بیضا توئی

 

سلام ما بر تو و به حیدر صفدرت

به بانوی بانوان فاطمه اطهرت

بر حسن و حسین ، زینب غم پرورت

به بوذر و به سلمان به مالک اشترت

 

قب شریعت تو و مدار تقوی توئی

 

بر اثر مهر تو ملک دل آباد شد

به بنده افتاد از بندگی آزاد شد

علی به شاگردیت نشست و استاد شد

مدیحه گوی تو و سبط تو خوش زاد شد

 

بمحفل گلرخان عارض زیبا توئی

 

شاعر : سید حسن خوش زاد

از کتاب قفل شکسته

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

دل عالم، شده مست و غزل عشق مي‌خونه
آسمون‌ها، از قدومش به خدا نور بارونه
داره عاشق، زير لب اين، ترانه رو مي‌خونه
شده احمد، ليلي دل، دلم اون رو مجنونه
پسر آمنه محمّد
همه جا زمزمه محمّد
يا ابالفاطمه محمّد
يا ابالفاطمه محمّد ـ يا ابالفاطمه محمّد (2
بده ساقي، مي باقي، گشته شادي‌ام حاصل
تا كه چشمام، به نظاره‌اش، بشه يك لحظه قابل
رحمت حق، شده امشب بر همه هستي شامل
شده بعد از نيمه‌ي ماه، ماهِ عشقِ من كامل
كهكشان‌ها ستاره بارون
توي دستِ فرشته گلدون
گلاب و عطر و آينه شمعدون
يا ابالفاطمه محمّد ـ يا ابالفاطمه محمّد (2

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

آفتابِ عالم آرا آفتابي مي‌كند
با اشعه رنگِ دلها را شهابي مي‌كند
اين چه دريائيست اعجازي حسابي مي‌كند
چشم هر بيننده‌اش را نقره آبي مي‌كند
خود دل است اين، دلبر است اين، رهنما و رهبر است
اين رسول حق محمّد، حضرتِ پيغمبر است

كوه نور و صخره‌هايش خم شده در سجده‌اش
آشنا غار حرا با نغمه‌‌ي هر سجده‌اش
بوته‌هاي اين بيابان گوئيا در سجده‌اش
مي‌كند هم خاك و باد و آب و آذر سجده‌اش
كيست اين جبريل دارد مي به جامش مي‌دهد
هم خدا، هم مكه، هم هستي، سلامش مي‌دهد
نقش پيشاني او تك بيتي از دنيا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحيِ حي علي خير العمل
كينه‌هاي مانده در دل با اخوت ختم شد
تا كه با دست محمّد اين نبوّت ختم شد
عيد مبعث آمد و ديده چراغاني شده
ديو جهل و نا اميدي سخت زنداني شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهماني شده
روح ما با ذكر احمد روحِ روحاني شده
لحظه‌ي پرواز آمد بال‌ها را باز كن
شاديِ بعثت بدين پرپر زدن آغاز كن

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

همه ی بعثت احمد مختار
بوده بر محور حیدر كرار
قسم به داور
حق پیمبر
دین خدا نیست به جز عشق به حیدر
علی مولا،علی مولا،علی علی مولا ،حیدر،علی مولا
در حریم علی گوشه نشینم
تا مگر روی مهدی را ببینم
ماه منیرم
برات بمیرم
تویی امیرم
قلبم و دادم به تو پس نمی گیرم
علی مولا،علی مولا،علی علی مولا ،حیدر،علی مولا
مشب از عشق تو مست و خرابم
ساقی از لطف خود داده شرابم
مست نگارم
باده گسارم
بر در میخانه ی تو سابقه دارم
علی مولا،علی مولا،علی علی مولا ،حیدر،علی مولا
مست ولایم
غرق عطایم
منتظر اجازه ی كرببلایم
علی مولا،علی مولا،علی علی مولا ،حیدر،علی مولا
شاعر:حاج محمود کریمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

گر فكر رهايي ز غم و راه نجاتي
در اين شب پر فيض تو خواهي ثمراتي
بايد كه به كوري دو چشمان حسودان
بر احمد و آلش بفرستي صلواتي

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

ز انواری که تابان است امشب
حرا آیینه بندان است امشب
حرا آن غار متروک زمان ها
تجلی گاه قرآن است امشب
حرا آن غار دور افتاده از شهر
ز شوکت قبله جان است امشب
حرا هر قلبه سنگش نقش قبریست
که همچون اشک لرزان است امشب
حرا سر برده در دامن نداند
که خورشیدش به دامان است امشب
ز خورشیدی که او دارد به دامان
جهانی نور باران است امشب
ز اعجازی که او دارد پیاپی
حرا مبهوت و حیران است امشب
شروع عصر ناب حق پرستی
طلوع ماه ایمان است امشب
حرا آن معبد مأنوس احمد
ز نور وحی رخشان است امشب
حرا طور تجلی هست و او را
امین وحی مهمان است امشب
به مأموریتی جبریل تا أرض
روان از سوی یزدان است امشب
به کف لوحی ز اسرار الهی
به لب آیات رحمان است امشب
که این آیات بر خوان یا محمـــد
بِاِسم ربک الأعلی محمـــد   
شاعر:سید رضا موئید

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

نبض هستي لرزه بر رگ‌هاي كوهِ نور زد
باغبان انبياء گل نغمه‌اي مسرور زد
چشمِ كوه‌هاي دگر پيش حرا تاريك بود
چشم خورشيدي او علت بر اين مشهور زد
بسكه شيرين بود وصلِ يار در غارِ حرا
صد ملك با بال‌هاي سر درش را تور زد

 

هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل
فكر را از نو بنا كرد و دم از معمور زد
با چنين والا مقامي چشم‌ها را خيره كرد
تيرها بر ديدگانِ دشمنانِ كور زد
ديگر از حرف يتيمي و شباني نيست حرف
سيلي سنگين بعثت بر رخِ مغرور زد
دست شيطان را ببست و شاهكاري را گشود
گفت اسلام و همه ابليسيان را دور كرد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

امشب شب غار حرا از روز روشن تر شده
امشب فضای مکه پر از جلوه ی کوثر شده
امشب جهان رشک جنان امشب زمین کوثر شده
امشب امین وحی حق نازل به پیغمبر شده
امشب محمد کرده بر تن خلعت پیغمبری
یا گوش شو تا بشنوی یا چشم شو تا بنگری
ای مکه احمد آمده آغوش خود را باز کن
ای کعبه بر دور سر آن جان جان پرواز کن
ای بت ثنای مصطفی با نام حق آغاز کن
ای آفرینش یک صدا آهنگ وحدت ساز کن
ای جامعه بیدار شو قرآن صلایت می زند
فریاد زن پاسخ بگو احمد صدایت می زند
یا رحمت للعالمین جبریل می خواند تو را
ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا
تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا
ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درآ
این خلق خواب آلوده را بیدار کن بیدار کن
اقرأ بخوان اقرأ بخوان تکرار کن تکرار کن
تو سروران را سروری تو رهبران را رهبری
تو از تمام انبیا هم بهتری هم برتری
تو کشتی توحید را هم ناخدا هم لنگری
تو اولین روشنگری تو آخرین پیغمبری
پیغمبران یک کاروان، تو کاروان سالارشان
پابست تو، با دست تو وا شد گره از کارشان
ای آشنای عالمی ای عالمی بیگانه ات
ای سینه ی صافی دلان لبریز از پیمانه ات
ای کل عقل و عقل کل ای عاقلان فرزانه ات
ای شمع جمع عالمی ای مهر و مه پروانه ات
سنگ تو باید سینه ی نا اهل ها را بشکند
تا حمزه ات پیشانی بوجهل ها را بشکند
ما بر تو از صبح ازل حکم خطیری داده ایم
ما بر تو تا شام ابد خیر کثیری داده ایم
ما خلق را مانند تو مهر منیری داده ایم
ما بر تو مانند علی شمشیر و شیری داده ایم
ای وهم گم در جاه تو پیوسته تابان ماه تو
پیغمبر محبوب ما دست علی همراه تو
ای در بدن جانت علی تسلیم فرمانت علی
تفسیر قرآنت علی شمشیر برانت علی
آغاز و پایانت علی پیدا و پنهانت علی
شیر خروشانت علی اول مسلمانت علی
بر قله ی اندیشه ها پرواز کن پرواز کن
راهی که باید طی کنی با یا علی آغاز کن
ای تا قیامت جاودان اسلام تو آئین تو
ای نقش لبخند خدا روی لب خونین تو
دشمن هم از کف داده دل بر منطق شیرین تو
قرآن و عترت تا ابد رمز بقای دین تو
باز از حرای دیگری پیغمبری آغاز کن
دام نفاق و فتنه را از پای امت باز کن
با اتحاد دشمنان ایجاد گشته خیبری
تا بشکند ارکان آن تا بر کند از آن دری
ای کاش تا بار دگر آید به میدان حیدری
آید به میدان حیدری با ذوالفقار دیگری
فریاد، یا للمسلمین آیا شود از آستین
بار دگر آید برون دست امیرالمؤمنین
ای حیدر خیبر شکن پیروز این میدان تویی
ای حجت ثانی عشر هم نوح هم طوفان تویی
هم مصلح کل بشر هم حامی قرآن تویی
امّید محرومان تویی فریاد مظلومان تویی
ای آفتاب دل برآ از پرده ی غیبت درآ
ای غیبت کبری برو ای دوره ی هجران سرآ
ای سینه ی مجروح ما مجروح طول غیبتت
در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت
خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت
بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت
ای موسی دوران بیا ای عیسی قرآن بیا
ای نوح کشتیبان بیا عالم شده طوفان بیا
باز آ که بی تو شیعه را جز خون دل در کام نیست
بازآ که امت را به دل آنی دگر آرام نیست
از حق به غیر حرف حق از دین بغیر از نام نیست
اسلام بی خط شما با ا... قسم اسلام نیست
تا ماه و خورشید و فلک تا عالمند و آدمند
«میثم»، غدیر و بعثت و قرآن و عترت با همند
شاعر:غلامرضا سازگار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

لحظه‌ي بعثت نوراني احمد
آمد از غارِ حرا نداي سرمد
سوره‌ي علق بخوان تو يا محمّد
ذكري كه رمزِ حياته
شبِ عيد نقل و نباته
ذكرِ پاكِ صلواته
اي كه معني همان عهد الستي 
از همون روز ازل به دل نشستي
طپش قلب مسلمونا تو هستي (2)
يا محمد يا محمد رسول الله (3)

 

عرشيان در آسمان نغمه سرايند
همه‌ي ستارگان گرم نوايند
پايه‌هاي كعبه در مدح و ثنايند
موسم بهار رسيده
واسه دل قرار رسيده
بعثتِ نگار رسيده
كار قلبِ عاشقا شوق و سروره
عيد مبعث واسه مسلمين غروره
دشمنا بدونند اسلام دينِ نوره
يا محمد يا محمد رسول الله (3)
نه فلك، ماه و ستاره، عرش اعظم
كهكشان و آسمان و هر دو عالم
شده تسخيرِ نبوت تو خاتم
كسي كه برات هلاكه
روز محشرش چه باكه؟
اونجا عشقِ تو ملاكه
ما كه جز خدا و تو ياري نداريم
واسه وقتِ ديدنت ببين خماريم
قلبمون رو برا تو هديه مي‌آريم
يا محمد يا محمد رسول الله (3)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

شبِ بعثت نبي شبِ ثناي احمده
روشني بخشِ دلا نبوته محمده
جبل النور ببين به دل داره جلا مي‌ده
از دلِ غارِ حرا نوايي آشنا مي‌ده
صل الله عليك يا محمد يا محمد يا محمد (3)

 

چي شده غار حرا سرودِ مستي مي‌خونه
نغمه‌ي محمد و تموم هستي مي‌خونه
كار هر چي عرشيه زمزمه و ثنا شده
به مسلمونا بگيد حاجتشون روا شده
صل الله عليك يا محمد يا محمد يا محمد (3)
دور هر چي كافره شرم و خجالت پيچيده
چونكه تو چشم نبي برقِ رسالت پيچيده
دلِ كل عالمين افتاده تو تاب و تبش
بسم ربك الذي خلق شده نقشِ لبش
صل الله عليك يا محمد يا محمد يا محمد (3)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

سيدنا سيدنا يا رسول الله (3)
تمامِ مسلمين مي‌گن ـ يا رسول الله
لب‌هاي مؤمنين مي‌گن
آسمون و زمين مي‌گن
گل‌هاي پر ز چين مي‌گن
شعرهاي آتشين مي‌گن
نغمه‌هاي غمين مي‌گن
آدماي حزين مي‌گن
دل‌هاي نازنين مي‌گن
ملائكه همين مي‌گن

 

* * *
گل‌ها به گلزار مي‌خونند
دلبر و دلدار مي‌‌خونند
دل‌هاي بيمار مي‌خونند
ديده‌هاي زار مي‌‌خونند
دو چشمونِ تار مي‌خونند
اشكاي خونبار مي‌‌خونند
جمعِ گرفتار مي‌خونند
هر خطِ گفتار مي‌خونند
سيره و رفتار مي‌خونند
رموز و اسرار مي‌خونند
تو را مدد كار مي‌خونند
تو سختي‌ها يار مي‌خونند
* * *
معشوق عاشقا كيه؟
با همه آشنا كيه؟
دردِ‌ ما رو دوا كيه؟
منجي آدما كيه؟
عزيز كبريا كيه؟
خاتم الانبياء كيه؟
حضرت مصطفي كيه؟ صل علي محمد ـ‌ و آله و سلم (2)
عسل عسل نگاهش 
گلشنه روي ماهش
داره فلك مي‌ريزه
گلاب و گل به راهش
* * *
از كوه دل بر اومد
عمرِ بدي سر اومد
مفسّرِ جمله‌ي
الله اكبر اومد
* * *
مكه گشوده سينه
مجنونشه مدينه
مي‌گن به هم عاشقا
اوّل عشق همينه
* * *
يه دنيا نور خدايش
ريخته به پيش پايش
مي‌ترسه هر چي كافر
با رعدِ هر صدايش

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

از حرا آيات رحمان و رحيم آمد پديد

 يا نخستين حرف قرآن كريم آمد پديد

صوت اقرأ بسم ربك مى رسد بر گوش جان

 يا كه از كوه حرا خلق عظيم آمد پديد

بانگ توحيد است از هرجا طنين افكن به گوش

فانى اصحاب شيطان رجيم آمد پديد

 


سيد امى لقب بر دست قرآن مى رسد

 يا به گمراهان صراط مستقيم آمد پديد

فاش گويم عقل كل فخر رسل مبعوث شد

آن كه گردد ز اعجازش دو نيم آمد پديد

قصه لولاك باشد شاهد گفتار من

 يعنى امشب عالم آرا از قديم آمد پديد

در حرا بر مصطفى امشب شد از حق جلوه گر

 آن چه اندر طور سينا بر كليم آمد پديد

نغمه اللّهُ اكبر از حرا تا شد بلند

 بت پرستان را به تن لرزش ز بيم آمد پديد

گر قريش او را يتيمش خواند اما در جهان

بس شگفتى ها ازين دُرّ يتيم آمد پديد

منجى نوع بشر داراى آيات مبين

صاحب خلق خوش و لطف عميم آمد پديد

گفته «ما اوذى مثلى» به عالم روشن است

 پيشواى خلق با قلب سليم آمد پديد

بود اگر باغ جهان پژمرده از طوفان جهل

 حال بر اين بوستان خرّم نسيم آمد پديد

گشت مبعوث آن كه عالم زنده شد از كيش او

 فاش گويم محيى عظم رحيم آمد پديد

حب و بغض او نشانى از بهشت و دوزخ است

قصه كوته، صاحب نار و نعيم آمد پديد

زد تفأّل «ثابت» از قرآن به نام مصطفى

 حرف بسم الله الرحمن الرحيم آمد پديد

(ثابت)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

شاعر : علي امير احمدي

 

مى تراود از نسيم عشق اسرار شرف

مى نوازد گوشها را لطف اظهار شرف

 

بعد از آن بى رونقي هاى بساط معرفت

حاليا بالا گرفته کار بازار شرف

 

ظلمت ممتد حيات از ديده ها دزديده بود

چشم عالم روشن است اينک ز ديدار شرف

 

جهل گاهى عقل را از صحنه بيرون مى کند

کار عقل آنگاه خواهد گشت انکار شرف

 

زنده در گور جهالت مى کند آيات را

تا کجا از ظلم خواهد رفت ادبار شرف

 

آبهاى رفته برگشته است در جوى خرد

چون حبيب الله گرديده است سالار شرف

 

جنس فکراست و عبادت در دکان دين ِعشق

بشکفد از بندگى برشاخه افکار شرف

 

مومن و امنيت و از يک ريشه مشتق مى شوند

حصن ايمان است در هر جا نگاهدار شرف

 

آفتاب تند آن ايام هوش از سر ربود

از حرير مکرمت ها دوخت دستار شرف

 

روزگار بي خدايى ها از او پايان گرفت

تا ابد پاينده در جانهاست آثار شرف

 

روز ميلاد نبي گويى تولد يافت نور

از رخ او عالم آرا گشت انوار شرف

 

جلوه توحيد دارد اصل حرف وحدتش

نازد او در حشر، از اين جمع و آمار شرف

 

در شرافت شهره شهر است آن شعرى که شد

شاهدى بر فتح دلها زان علمدار شرف

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید مبعث

 شاعر : على معلم دامغانى

 

باور كنيم رجعت سرخ ستاره را

ميعاد دستبرد شگفتى دوباره را

 

باور كنيم رويش سبز جوانه را

ابهام مردخيز غبار كرانه را

 

باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است

باور كنيم سكّه به نام محمد(ص) است

 

از سفر فطرت از صحف از صحف از زبور

راوي! بخوان به نام تجلي، به نام نور

 

آفت نبود و موت نبود و نفس نبود

او بود و بود او جز او هيچ كس نبود

 

«قال الست ربكم» ى را بلا زدند

فالى زدند و قرعه تكوين ما زدند

 

سالار «كنت كنز» در آيينه نطفه راند

برقى جهيد و خرمن آدم نشانه ماند

 

ويرانه گرد خانه زنجير او شديم

ز افلاكيان خليفه تقدير او شديم

 

گرديد چرخ و خاك فلك كو به كو نشست

آدم رهيد و نوح به جودي فرو نشست

 

ايوبها به سفره كرمان كَرَم شدند

يعقوبها به حوصله پامال غم شدند

 

موسى بسى ز نيل حوادث امان گرفت

تا همچو نيل دامن فرعونيان گرفت

 

بسيار بت شكست كه از سيم كرده بود

تهمت به بت زدند، براهيم كرده بود

 

از رشكِ لطف، جان ملايك ملول ماند

هيهات بر زمانه كه انسان جهول ماند

 

باور كنيم رجعت سرخ ستاره را

ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را

 

باور كنيم رويش سبز جوانه را

ابهام مردخيز غبار كرانه را

 

باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است

باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است

 

راوي! به شب، حجاب نكويي، حجاب قـُبح

راوي! به صبح، صبح شكافنده، صبحِ صبح

 

راوي! به فتح، فتح نمايان به آسمان

راوي! به تين و زيت و به افسانه زمان

 

راوي! بخوان به خواندن احمد در اعتلا

بر بام آسمان، شب معني، شب «حرا»

 

شبها شبند و قدر، شب عاشفانه‌هاست

عالم فسانه، عشق فسانه‌ي فسانه‌هاست

 

راوي! بخوان كه رستم افسانه مي‌رسد

جوهر فروش همت مردانه مي‌رسد

 

راوي! بخوان كه افسر سيارگان مَه است

راوي! بخوان كه مهدي موعود در ره است

 

باور كنيم رجعت سرخ ستاره را

ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را

 

باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است

باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است

 

خونين به راه دادرسي ايستاده‌ايم

چون لاله داغدار كسى ايستاده‌ايم

 

اى دوست! اى عزيز مجاهد! رفيق راه!

مقداد روز! مالك ِ شب! ميثم پگاه!

 

اى در صفا به همت مردانه استوار

اى مرد مرد! مرد خدا! مرد روزگار

 

مرغى چنين بلازده جان در قفس نداد

حقا كه داد عشق تو دادي و كس نداد

 

رفتى كه بازگردي و تا ما خبر شديم

اى پيشتاز قافله! بي‌همسفر شديم

 

گيتى به اهل عشق، به دستان، چه مي‌كند

حالى به ما شقاوتِ پستان چه مي‌كند

 

با ما چه مي‌كنند به رندى در آشيان

اين نابكار خانه به دوشان، حراميان

 

اى دوست! اى عزيز! رهايى مباركت

از همرهان خسته جدايي مباركت

 

اين جا خوش است ضجه زنجيريان هنوز

مردم كـُش است دشنه تقديريان هنوز

 

اين جا هنوز عرصه گير و كشاش است

اين جا هنوز خواب اسارت مشوش است

 

اين جا جهان شب است، ولى بيكرانه نيست

فرداى روشنايي ره بي‌بهانه نيست

 

شبها شبند و قدر، شب عاشقانه‌هاست

عالم فسانه، عشق فسانه‌ي فسانه‌هاست

 

باور كنيم رجعت سرخ ستاره را

ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را

 

باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است

باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است

 
 
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396  4:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها