0

اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

يا كاشف الكرب عن وجه العباس(ع)

پري وشي كه غزل خوانِ مهربانيهاست

سه ساله دختركِ خانواده ي زهراست

 

شب ولادت او روز مرگ نوميديست

شروع لحظه ي تحويل سال خورشيديست

 

شكوفه هاي بهاري مُريدِ خنده ي او

شكفتن گل ِمريم نَويدِ خنده ي او

 

چه انعكاس شگرفي نگاه او دارد

از آسمان نگاهش ستاره ميبارد

 

نماز پنجره ها سمت كعبه ي چشمش

حواس آينه ها پرتِ جذبه ي چشمش

 

ستاره ها به رقيه سلام ميكردند

براي ديدن او ازدحام ميكردند

 

فرشته ها به قنوتش دخيل ميبندند

فقيرهاي بهشتي چه آبرو مندند

 

طواف قاصدكان گِرد او تماشاييست

شكوهِ فاخر ِاعمالِ حجِّ شيداييست

 

به خاكبوسي ِ خاكش هزار سرو ِ بلند

بر آستانه ي گهواره سر فرو دارند

 

چكيده شهدِ گل از غنچه ي تكلم او

مسير بادِ صبا كوچه ي تبسم او

 

نسيم،شانه ي صبح ِ حرير ِگيسويش

عقابِ قلب ابالفضل گير ِ گيسويش

 

گل ِ سر ِ شبِ اين كودك شكر شيرين

ستاره هاي درخشان زُهره و پروين

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

زنده هستم به عشق دلداري

به اميد طلوع ديداري

 

گاه دنبال زندگي هستم

گاه دنبال چوبه‌ي داري

 

جرعه‌اي نور ، كاسه‌اي خورشيد

مرحمت كن به قلب بيماري

 

با خيال تو دائم‌الذكرم

موقع خواب و وقت بيداري

 

ما گرفتار عشق مولائيم

اي به قربان اين گرفتاري

 

شعله‌ي عشق خانمان سوز است

عشق در اصل آتش افروز است

 

مثل صبح بهار بيدارم

دور تو در مدار تكرارم

 

لب به لب ابر و باد و بارانم

آسمانم ولي نمي‌بارم

 

در تكاپوي نور سرزده‌ام

تازه‌ام ميل عاشقي دارم

 

از همان اول تولد ، نه

قبل از آن كرده‌اي گرفتارم

 

چه بهشتي چه دوزخي باشم

دست از اين عشق برنمي‌دارم

 

خاك عاشق به گريه گِل شده است

دل ما با رقيه دل شده است

 

موجي از شور و همهمه آمد

دور قنداقه زمزمه آمد

 

چشم عباس باز روشن شد

دلبر شاه علقمه آمد

 

كوري چشم دشمنان علي

باز هم بوي فاطمه آمد

 

فاتح ماجراي كوفه و شام

باعث عزت همه آمد

 

و براي غرور و غيرت و اشك

معني و وصف و ترجمه آمد

 

چه بگويم به وصف اين دختر

كه هلاكش شده علي‌اكبر

 

پريِ قصه‌هاي رؤيايي

چقدر تو شبيه زهرايي

 

زانوي غم بغل نگير عشقم

گرچه زخمي ولي مسيحايي

 

عمه قربان اشك چشمانت

كه عزادار مشك سقايي

 

من كه گفتم پدر سفر رفته

از چه در انتظار بابايي

 

ناگهان يك طبق رسيد از راه

با چه شوري و با چه غوغايي...

 

محمد بختیاری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

  يا بنت الحسين(ع)

ای ز سر تا پا همه زهرا صفات

بادبانی تو به کشتی نجات

 

تار تار گیسویت حبلُ المتین

می بری دل از امیرالمومنین

 

شعر من را بحر و مضمون داده ای

عاشقی را یاد مجنون داده ای

 

گرد نعلینت دوای درد ها

دستهای کوچکت مشکل گشا

 

ای تو از زینب حیا آموخته

چشم محتاجان به دستت دوخته

 

از حسن درس کَرَم آموختی

صفره داری و نِعَم آموختی

 

بسکه شاه دین به زهرا عشق داشت

آرزوی دختری همچون تو داشت

 

آنقدر حق عاشق باب تو بود

آرزویش را برآورده نمود

 

ماه رویت را خدا تا آفرید

نقش تو هم شکل زهرا آفرید

 

موقع خلق چنین رخسار ماه

حق به خود می گفت با اندوه و آه

 

دختری دادم دوباره شاه را

بار دیگر آفریدم ماه را

 

شد جمال فاطمی آئینه اش

نیمی از قلب علی در سینه اش

 

در وجودش می دمم احساس را

نیمی از زیبایی عباس را

 

آسمان عشق را کوکب شده

او مدال سینه ی زینب شده

 

تا پدر آغوش خود را باز کرد

عشق خود نسبت به او ابراز کرد

 

جست و خیزی روی دست شاه کرد

تا که رویش را به سوی ماه کرد

 

اشک شوق از دیدگان خویش سفت

رو به سوی خواهرش بنمود و گفت

 

دخترم زیبا تر از لیلی شده

از همین حالا ابالفضلی شده

 

هر که رویش را تماشا می کند

یادی از رخسار زهرا می کند

 

روزی او غصه و رنج و غم است

مثل مادر حیف عمر او کم است

 

حیف این مه رنگ نیلی می خورد

حیف از این صورت که سیلی می خورد

 

ای سراپا عصمت و حجب و حیا

جان زینب حاجتم را کن روا

 

ای همه عالم به گیسویت اسیر

امشب از جود و کرم دستم بگیر

(سعيد خرازي)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

اين كيست كه بهشت شده رو نماي او

قصري هزار آينه شد سرسراي او

 

آميخته به عصمت و توحيد و معرفت

زرّينه خشت محكم اول بناي او

 

بانوي ماهتاب دميده است تا فقط

هنگام خواب قصه بگويد براي او

 

سمت نگاه مشرقي اش صبح دائم است

خورشيد سالهاست نشسته به پاي او

 

عطر هزار باغچه گل در ترنّمش

شهر بهار ساكن سبز هواي او

 

آئينه تداعي لبخند فاطمه است

انگار روبرو شده با خنده هاي او

 

وقتيكه از سپر مدينه طلوع كرد

خورشيد زندگاني خود را شروع كرد

 

از شاخه طلايي طوبي كه چيده شد

در ساق عرش عطر رهايي وزيده شد

 

در صُلب سيب مهر تبلور نمود و بعد

در پوشش طهارت محض آفريده شد

 

شيوا ترين سلام سپيده به آفتاب

در لحظه تلألوء سبزش شنيده شد

 

تلفيقي از هدايت و نور است اين شهاب

خطي كه روي صفحه ظلمت كشيده شد

 

قبل از شروع خلقت عالم كمال يافت

آنروز متصّف به صفات حميده شد

 

اشراق مهر سجده به خاك زمين اوست

تكوين عشق ، معجزه كمترين اوست

 

صبح ولادتش همه جا عطر سيب داشت

گل بانويي كه ايل و تباري نجيب داشت

 

نيلوفر عفاف به قنداقه اش دخيل

گلبوسه نسيم زعطرش نصيب داشت

 

مي آمد از طراوت گلخانه خدا

بيخود نبود رايحه اي دلفريب داشت

 

شيرين زبان قافله نازدانه ها

تن پوشي از حرير پر عندليب داشت

 

از وقت آفرينش نور مطهرش

با نام پاك فاطمه اُنسي عجيب داشت

 

تنها سه ماه آخر عمر سه ساله اش

اندازه سه قرن فرازو نشيب داشت

 

مصطفی متولی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

خاتون

 

سلام ما به حضور مطهّرت خاتون

درود ، دختر ارباب عشق و زیبائی

سلام روشنی چشمهای ثارالله

درود آبی بی انتهای دریائی

**

خوش آمدی و قدم رنجه کردی ای خاتون

و غصّه را ز دل نا امید ما بردی

تو آمدی و شب سوّمم مجزّا شد

مرا به مُحرِمی خانه ی خدا بردی

**

به روی دست تمامی خانه می چرخی

تمام خانه پر از شور و غرق احساس است

به روی دست علی اکبری و می خندی

چه قدر خنده ی تو دلنشین عبّاس است

**

منم که تاج گدائی تو به سر دارم

توئی که دست ترحّم براین سرم داری

منم که خسته ام و بال من شکسته شده

توئی که پیش خودت مرهم پرم داری

**

شبیه فاطمه ای و همیشه اهل کرم

یتیم و سائل و در بند هم گدای شما

حساب دفتر لطفت ، پر از کرامت هاست

و باید از تو بخواهم برات کرببلا

**

به طبع خسته ی من خرده ای نگیر ای نور

که بال پر زدنم زخمیِ ِ غروب شماست

هنوز هم که هنوز است چشم خونباری

مقیم بارش باران عصر عاشوراست . . .

 

وحید محمدی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

مثل شکوفه رایحه ای دلفریب داشت*

گل برگهای روشنِ او بویِ سیب داشت

چون روز چشمه ی دریای نور بود

گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود

یاسی سپید در شبِ عاشق شکفته بود

یاسی که در حریر شقایق شکفته بود

آرام زیر بارش مهتاب خنده کرد

آری به رویِ حضرتِ ارباب خنده کرد

اما نسیم جرئت بوییدنش نداشت

حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت

تنها نه خیره چشم سماوات مانده بود

چشم حسین بر رخِ گُل مات مانده بود

جانی دوباره با نفسش باغبان گرفت

از شوق از طراوت رویش زبان گرفت

زینب بیا و اوجِ عنایات را ببین

در این قمات مادر سادات را ببین

روح بلند عشق به محراب کوچک است

انگار عکس فاطمه در قاب کوچک است

آئینه ی تمامِ تمنای من رسید

دختر نگو که ام ابیهای من رسید

گرچه دل از تمامیِ آلِ عبا گرفت

آخر به رویِ شانه ی عباس جا گرفت

اما هزار حیف خزان شد بهارِ عشق

بگذشت چون نسیمِ سحر روزگاِر عشق

دردانه ای که شبنمِ گُل نوش کرده بود

او را عمو به دوش قلم دوش کرده بود

در گوشه ای خرابه نشین گشت ای دریغ

با تازیانه نقشِ زمین گشت ای دریغ

ویرانه پُر زِ بویِ طعام و شراب بود

خیلی گرسنه بود و یتیمانه خواب بود

بابا برای او گُل و پروانه می کشید

بر گیسوان گُل زده اش شانه می کشید

اما زِ خوابِ ناز پرید و پدر نداشت

زلفی برای شانه کشیدن به سر نداشت

 

*زکریا اخلاقی

شاعر : حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

در چهرهء خود هیبت زهرا دارد
بر دوش ابالفضل علی جا دارد
با این که سه ساله است مانند عمو
در دادن حاجت ید طولا دارد

شاعر : مهدی مقیمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق

ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق

تو فرق داری با همه ، از دار دنیا

تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق

تو به حیات مادر خود جلوه دادی

ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق

گویا خدیجه فاطمه آورده از نو

بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق

امشب ملائک به تماشایت نشستند

امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق

در چشمهای تو نجابت خانه کرده

ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق

دختر به خوبی تو این دنیا ندارد

غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق

نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا

خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق

بی شک به دنبال کمالات است اگر که

بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق

در دامنش خاتون محشر پروریده

صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق

کل میکشم امشب به یمن مقدم تو

کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق

عطر خوش قنداقه ات می آید از راه

با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله

خورشید روی بام دنیای حسینی

فرزانه ای و ماه شب های حسینی

باباست محو حُسن سیمای تو بانو

یا اینکه تو گرم تماشای حسینی

سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی

هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی

ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل

محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی

إِنسیه ای اما شبیه به فرشته

باید صدایت کرد "حورای حسینی"

با مادری هایی که کردی میتوان گفت

در کودکی أم أبیهای حسینی

عالم فدای طرز بابا گفتن تو

شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی

دل میبرد چادر نمازت از ملائك

مأموم شبهای مصلای حسینی

تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت

پیداست در خوی تو تقوای حسینی

بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد

تو زینب کبری نه صغرای حسینی

حبل المتین از ریشه های چادر توست

تو گرمی بازار فردای حسینی

ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم

ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم

روحی لطیف آکنده از احساس داری

 قلبی شکننده ، دلی حساس داری

سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما

در هر نفس هایت شمیم یاس داری

جز حق برای هیچ کس کاری نکردی

مانند زهرا مادرت اخلاص داری

لطف زیاد تو به بابا رفته انگار

بنده نوازی و نگاهی خاص داری

گرم است پشت تو به کوه انگار بانو

تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری

ما رعیتی ساده در این دربار هستیم

خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟

جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا

در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری"

آیینه دار نور ناب پنج تن تو

زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو

از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد

گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد

آنقدر ای بانو بزرگی که برایت

هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد

محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت

پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد

شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد

با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد

با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی

گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...

با همت ات چیزی نماند از آل فتنه

هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد

تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا

کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد

تا حرمله را از نفس انداخت آهت

نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد

تو مغز بادام امیر لافتایی

آوازه ات امروز عالم را خبر کرد

با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد

کرببلا با همت تو کربلا شد

یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را

یا که به من بسپار شمشیر دو دم را

"هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است

از کودکی نذر غمت کردم سرم را

گلدسته هایت روی چشمم جای دارند

دلواپسم این بارگاه محترم را

قربانی راهت شدن مرزی ندارد

مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را

عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده

در صحن تو افغانیان با جنم را

اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم

از من پذیرا باش دستان قلم را

من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن

هرگز نخواهم داد کاشی حرم را

یک صبح جمعه منتقم می آید از راه

در دست مهدی میدهد رهبر علم را

قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز

آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را

بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم

با اذن او شعر شریف محتشم را

باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

در بحر ولا گوهرِ نایاب آمد
در شامِ سیاه،دخترِ مهتاب آمد
با ذکرِ حسین حسین همه گل ریزید
میلادِ رقیّه بِنتُ الارباب آمد

شاعر : حمیدرضا گلرخی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

 میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده  
      خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام    
      و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده
و بال حضرت جبریل فـرش راهش شـد     
     برای نوکـری اش لشکـری شـد آمـاده
و با شراب طهوری کـه بـا خــودش آورد     
  حراج کرده عمویش بـه کاسه هـا بـاده
تـو آمـدی که اجابت کنـی دعــای مرا     
  شبیـه حضـرت زهـرا به روی سجـاده
بیا به ما بچشان جرعـه ای ز آب حیـات
نثـار مقــدم پاکـت چهــارده صلـوات
بگــو برای همـــه از مقـــام بالایــت      
    کـه شهـد عشق چکیـده ز روی لبهایت
نشان بـده بــه همـه دلبرانـه بــودن را    
    اسیــر دلبــری ات بـود و هست بابایت
تویـی که عرش نشینی به شانه های عمـو   
     تویـی که شانـه ی عبـاس بوده جـا پایت
میان نافلــه عمــه چــه حاجتـی دارد      
   دخیــل بستـه بـه چـادر نمـاز زیبـایت
فـدای قامت سبـزی که مثل فاطمه بـود   
    ندیـده صحنـه ی گیتی دوباره همـتایت
تویی شبیه تر از هر کسی به مادرمان
شبیـه فاطمـه هستـی تو در برابرمان
کریمـه ای و کریمـان گـدای کـوی شمـا    
      و قبلـه گـاه دل ما فقط به سـوی شما
شمیـم سیـب رسیــده بیـا نگـاه بکــن  
     بیا که می وزد از کوچـه کوچه بوی شما
  مـرا بخـر کـه غلامـی بـدم ولـی بانــو     
    در آرزوی تــو هستــم در آرزوی شما
مـن از تبـار شریفـی ز نسـل سلمانــم    
      کــه اعتبـار گرفتــم از آبـروی شمـا
اگـر تمـام جهـان را کسی به من بدهـد   
   عـوض نمی کنم حتـی به تـار موی شمـا
تویی که دلبری ات برده صبر و هوش عمو
عمـوت ساقـی طفلان تـو مـی فروش عمو
تویی که باز شود صد گـره به دستانت       
   هــزار حاتــم طایـی گـدای احسانت
سه ساله دختـر ارباب هستی و پـدرت      
    دخیـل بستـه دلش را به ناز چشمانت
چگونــه حاجت خـود را گرفتی از بابا       
  چه صحنه های غریبی که دیده دامانت
مثال حضـرت یعقـوب می شـوی وقتی      
   بـه جـای پیرهنـی سر رسد به کنعانت
عجیب نیست که ما را اسیر خود کردی    
    عجیب نیست که چشمان ماست گریانت
خدا کند که به ما هم دمی اشاره کنی
به کـار خیـر محال است استخاره کنی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

لیلی لیلای دنیا
زینت آغوش سقا
دنیا هم می خنده وقتی
می خندی بر روی بابا
تو عشق دیرین دنیای اربابی
رؤیای شیرین شب های اربابی
زهرای اربابی
ستاره بارون كاشونه ی حسین
اومده دنیا دردونه ی حسین
باغ بهشته خونه ی حسین
وای كه چه اختری
خدا به مهتاب داده
وای كه چه دختری
خدا به ارباب داده
ترنم عشق رقیه رقیه رقیه
تبسم عشق رقیه رقیه رقیه
مثل كبوتر روی پر حسین
چشماشو وا كرد تا دختر حسین
انگاری اومد مادر حسین
وای كه بازم
خدا بیافریده فاطمه
وای كه رو دست حسین
خوابیده فاطمه
ترنم عشق رقیه رقیه رقیه
تبسم عشق رقیه رقیه رقیه
تجسم عشق رقیه رقیه رقیه
تلاطم عشق رقیه رقیه رقیه
تو عشق دیرین دنیای اربابی
رؤیای شیرین شب های اربابی
زهرای اربابی
لیلی لیلای دنیا
زینت آغوش سقا
دنیا هم می خنده وقتی
می خندی بر روی بابا
تو عشق دیرین دنیای اربابی
رؤیای شیرین شب های اربابی
زهرای اربابی
ترنم عشق رقیه رقیه رقیه
تبسم عشق رقیه رقیه رقیه
تجسم عشق رقیه رقیه رقیه
تلاطم عشق رقیه رقیه رقیه
شاعر:حاج محمود کریمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

آئــــــینه نــــــور آمـــــــد                     
هــنگامی ســــرور آمـــد
بـر شیـــعه مـبارک بــــاد              
مـــژده کــه غـــفور آمــد
[میلاد رقیه است، قلب همه شاد است] (2)
گشت جهان چـــــراغانـی             
تـــــو روضـه رضــوانی
تـــــــــو مـــایه فــخری و              
دخـــــــت شــه شـــاهانی
میلاد رقیه است، قلب همه شاد است 
دخــــتر حــــسین آمــــــد             
مــــاه عــــــــالمین آمــــد
بـــا چـــشمه ای از تــقوا                
نــــور دو عــــــین آمـــد
[میلاد رقیه است، قلب همه شاد است] (2)
عــالم شـــده مـــــجنونش         
دیـــــوانه و مــــــفتونـش
تـبریک و هـزاران گـــل           
بــــر طــــالع مــــیمونش
[میلاد رقیه است، قلب همه شاد است] (2)
بــــا جــــلوه زیــــــبایش            
دل بـــــــرده ز بـــابـایش
دل ها هـــمه شادان است              
از ســـیرت و ســــیمایش
[میلاد رقیه است، قلب همه شاد است] (2)
بـــــــلبل خـــوش آوازی         
جـــز بـه حــــق نـپردازی
آیــــت خــــــــــداونـــــد          
حـــــــاجتم روا ســـــازی
[میلاد رقیه است، قلب همه شاد است] (2)
سبک: (شبیه) ستاره ها بریزید  و ساده خوانی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

زنده هستم به عشق دلداري
به اميد طلوع ديداري
گاه دنبال زندگي هستم
گاه دنبال چوبه‌ي داري
جرعه‌اي نور ، كاسه‌اي خورشيد
مرحمت كن به قلب بيماري
با خيال تو دائم‌الذكرم
موقع خواب و وقت بيداري
ما گرفتار عشق مولائيم
اي به قربان اين گرفتاري
شعله‌ي عشق خانمان سوز است
عشق در اصل آتش افروز است
مثل صبح بهار بيدارم
دور تو در مدار تكرارم
لب به لب ابر و باد و بارانم
آسمانم ولي نمي‌بارم
در تكاپوي نور سرزده‌ام
تازه‌ام ميل عاشقي دارم
از همان اول تولد ، نه
قبل از آن كرده‌اي گرفتارم
چه بهشتي چه دوزخي باشم
دست از اين عشق برنمي‌دارم
خاك عاشق به گريه گِل شده است
دل ما با رقيه دل شده است
موجي از شور و همهمه آمد
دور قنداقه زمزمه آمد
چشم عباس باز روشن شد
دلبر شاه علقمه آمد
كوري چشم دشمنان علي
باز هم بوي فاطمه آمد
فاتح ماجراي كوفه و شام
باعث عزت همه آمد
و براي غرور و غيرت و اشك
معني و وصف و ترجمه آمد
چه بگويم به وصف اين دختر
كه هلاكش شده علي‌اكبر
پريِ قصه‌هاي رؤيايي
چقدر تو شبيه زهرايي
زانوي غم بغل نگير عشقم
گرچه زخمي ولي مسيحايي
عمه قربان اشك چشمانت
كه عزادار مشك سقايي
من كه گفتم پدر سفر رفته
از چه در انتظار بابايي
ناگهان يك طبق رسيد از راه
با چه شوري و با چه غوغايي
 شاعر:محمد بختیاری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دختر مولا اومده بگید خوش اومد به حسین
یارقیه یارقیه یارقیه بنتُ الاَرباب
الا كه نور خدا بر جمال داری تو
جلیله هستی و عز و جلال داری تو
نگاه فاطمه را می توان به چشمت دید
كه عكس مادر خود بر جمال داری تو
هزار پیر طریقت مرید درگاهت
كریمه هستی و دل بی مثال داری تو
شاعر:حسین سیب سرخی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

گـــوهــر بــحر حـــیا        
نـــور دل مـــــصطفی
تــــولدت مــــــبارک          
دخـــــتر آل عــــــــــبا
مـژده مـومنین، مـی رسد ز آسـمان        
آیتی ز حق، بر جهانیان عیان 2
آمـــد رقــــیه 4
مـحبوب یـزدان آمــــد        
مـــهر فــــروزان آمــــد
بـاب الــحوائج است او   
آن نــــــور ایـمان آمــــد
امشب آمده، درّی از صدف برون      
گوهری که شد، حمدِ او ز حد فزون
آمـــد رقــــیه 4
مـــنبع جـــود و ســخا          
آیـــــنه حـــــــــــق نـــــما
بــا آن دل رحـــــیمت        
کـنی تـو حــــــــاجت روا
ای رقیه جان، تو نگین خاتمی         
ای رقـــیه جان، نور مـاه عـالمی 2
آمـــد رقــــیه 4
ای نـــــوگل هـدایت       
جـانها شــــود فـــــدایت
بر مـا نـما عـــنایت         
مــــن مـی کنم ثـــــنایت
تو شفیعه، روز حشر و محشری       
از ســــلاله، پاک آل حــــــیدری 2
آمـــد رقــــیه 4
شاعر:طاهره پور رحمتی
سبک: سرزمین من 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها