0

اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دلم از عشق در به در شده است

شب تنهایی ام سحر شده است

 می پرم تا مدینه بی پروا

نوبت این شکسته پر شده است

 شعله های قدیمی یک عشق

در وجودم چه بیشتر شده است

 خبر آمد – که آمده از راه

آنکه بر عشق برگ و بر شده است

 ملکی می دهد ندا که “حسین”

مژده این بار هم پدر شده است

 صحن خشک دو چشمم امشب با

قدم نو رسیده تر شده است

 

 دختری که قرار سینه ی ماست

حرمش مکه و مدینه ی ماست

 

دل ما و دل صنوبری ات

سر ما و سریر سروری ات

 

با دو دستت بیا هوایم کن

آرزویم شده کبوتری ات

 پری خانه ی امام حسین

دست ما و عطای کوثری ات

 زلف ما از ازل گره خورده

به سر گوشه ای ز روسری ات

 به در خانه ات گدا هستم

شده شغلم همیشه نوکری ات

 چِقَدَر شکل فاطمه هستی

به فدای نگاه مادری ات

 

 آسمان پای مقدمت پا شد

با قدومت مدینه غوغا شد

 

 هردو چشمت همیشه شیداتر

هر یکی از یکیست دریاتر

 کسی مانند تو نیامده است

مثل خالق همیشه یکتاتر

 اوج فهمت فراتر از درک است

از عروج خیال بالاتر

 از تو گفتن چه کار دشواریست

واژه در واژه ات معماتر

 بوده ارباب صاحب فرزند

تو رسیدی شده است باباتر

 تو رسیدی و با وجودت شد

خانه اش از بهشت زیباتر

 

از زبانت “پدر” شنیدنی است

چه قدر ناز تو خریدنی است

 

 چشم خود را همین که وا کردی

همه جا را پر از صفا کردی

 با همین سن کوچکت کار

حضرت خضر و نوح را کردی

 غیر تو پرده دار عشق نبود

سر عشق را تو بر ملا کردی

 با حضورت دل از همه بردی

همه را مست و مبتلا کردی

 جای گریه “حسین” میگفتی

بعد از آن عمه را صدا کردی

 لحظه ای بعد روی دوش عمو

تو خودت را چه خوب جا کردی

 

نذر تو یک سبد شکوفه و یاس

شده هم بازی ات عمو “عباس”

 

رونق بزم عرشیان شده ای

حسرت اهل آسمان شده ای

 در زلال نگاه این دنیا

رود جاری و بیکران شده ای

 بانوی من درست می بینم ؟

چه شده این همه کمان شده ای؟

 کاش می مُردم و نمی دیدم

هدف سنگ شامیان شده ای

 سر بازار خنده می کردند

خسته از دست این و آن شده ای

طلب مرگ می کنی از بس

دست و پا گیر کاروان شده ای

 کنج ویرانه پر زدی رفتی

بوسه بر زخم سر زدی رفتی

 

 محمد حسن بیات لو

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

سرمشقِ صبر ، صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق ، دخیلِ رقیّه است

مثل عموش ، مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب ، اَجر جزیل رقیّه است

دیدیم پادشاه ستمکار شهر شام
هنگام جنگ نرم ، ذلیل رقیّه است

با منکرِ رقیّه به محشر طرفْ حساب
بالله قسم، خدایِ جلیل رقیّه است

حاتم که از چهل درِ خانه ، کرم کند
از روی عجز ، اِبنِ سَبیل رقیّه است

آبی که اهل شام بلا غرق شد در آن
در کنج چشم ، جاریِ نیل رقیّه است

بااینکه بیشتر شده قربانیِ حسین
این اشک چشم ، گاه ، قتیل رقیّه است

باید کفالت دو جهان را به او دهند
بنتُ الاسد چرا که کفیل رقیّه است

پرونده های حاجت ما، اولویّتش
با شیرخوار شاه ، وکیل رقیّه است

از رفتن حسین به مقتل که بگذریم
داغِ بزرگِ قلبِ عقیله ، رقیّه است


محمّدقاسمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

خانه ام عرش معلاست خدا میداند

مستی میکده برپاست خدا میداند

هر دلی مست تولاست خدا میداند

شب شب شادی زهراست خدا میداند

 

شهر پیغمبر اکرم متبرک گشته

خانه ام مهبط انوار ملائک گشته

 

من حسینم که دلم محرم اسرار بود

من حسینم که سرم نذر ره یار بود

من حسینم پدرم حیدر کرار بود

جد عالی نسبم احمد مختار بود

 

من حسینم کرمم وسعت چندین دریاست

مادرم حضرت صدیقه کبری زهراست

 

من حسینم به همه عالم و آدم شاهم

من حسینم که شهنشاه عدالت خواهم

و هدایت گر هر مرد و زن گمراهم

حامی دین خدا هستم و ثاراللهم

 

من حسینم که به مهرم دو جهان می ارزد

تربتم بر همه ی کون و مکان می ارزد

 

من حسینم پسری از همه بهتر دارم

من حسینم پسری شبه پیمبر دارم

من حسینم که یلی چون علی اکبر دارم

پسری عاشق سجاده ی دلبر دارم

 

دو علی  داده خدایم چه بود بهتر از این

من که  راضی به رضایم چه بود بهتر از این

 

لکن حالا خبر از یاس معطر داده

آری آری به دلم مژده ی کوثر داده

جانمی جان نظری کرده و دختر داده

 و خدا در بغلم زینب دیگر داده

 

ثمرم امد و بابا شده ام خوشحالم

با چنین دخترکی من به خودم می بالم

 

 همسرم بار دگر قرص قمر زائیده

قمری که اثرش در همه جا تابیده

به قدومش پر خود را ملکی سائیده

همه آرام بگیرید عسلم خوابیده

 

خودمانیم که طعم عسلم شیرین است

نه همین ، صاحب دختر شدنم شیرین است

 

ساره و آسیه و هاجر و حوا آمد

نه فقط تاج سر مریم عذرا آمد 

بهتر این است بگویم خود زهرا آمد

غصه ای نیست دگر همدم بابا آمد

 

 

زهره ی هاشمیان گشته عزیز همه است

نوه ای از نوه های علی و فاطمه است

 

دخترم با خبر از سر ضمیر همه است

با ظهورش به غم و درد همه خاتمه است

نفسش چون نفس مادر خود فاطمه است

کاشف الکرب شبیه قمر علقمه است

 

نه فقط بر گل شهزاده تخلص دارد

بلکه در دادن حاجات تخصص دارد

 

قلب آئینه درخشنده تر از الماس است

صورتش صورت حوریه بود حساس است

موجی از عاطفه ها دارد و با احساس است 

زینت دوش یل ام بنین عباس است

 

به خودم رفته اگر سفره ی احسان دارد

روز و شب بر لب خود ذکر عموجان دارد

 

آنقدر محو رخش گشته و دل باخته ام 

آینه بهتر از این آینه نشناخته ام

تا که سوری بدهم سفره ای انداخته ام

به تمنای وصالش غزلی ساخته ام

 

 

عمه جانش که تماشای رو پوشش بکند

وقت آن است که گوشواره به گوشش بکند

 

دل عاشق به دل  دربه دری طعنه زده

چادرش بر نظر خیره سری طعنه زده

همچو شمسی که به نور قمری طعنه زده

چهره اش بر ملک و حور و پری طعنه زده

 

نام زیبای رقیه سر بام فلک است

 چشم بد دور- بگردم چقدر بانمک است

 

مادرش فاطمه ی خانه صدایش کرده

بیمه ی دائمی لطف خدایش کرده

از حسودان قبایل که جدایش کرده

از الان فکر جهیزیه برایش کرده

 

کاش باشد و خودش نیز عروسش بکند

کاش باشد و تماشای جلوسش بکند

 

کاش امروز به سر آید و فردا بشود

بلبل خوش سخن گلشن طاها بشود

زودتر رشد کند خوش قد و بالا بشود

چادری سر کند و زینب کبری بشود

 

قول دادم که گلم را سفر حج ببرم

قول دادم که برایش دو النگو بخرم

 

حوصله باشد اگر بافتن مو زیباست

گل و سنجاق سر و حلقه ی گیسو زیباست

مژه و سرمه و هر پرّش ابرو زیباست

گونه و خال و لب دختر خوش رو زیباست

 

به چنین گوهر زیبای خدا می نازم

به چنین دختر با حجب و حیا می نازم

 

هر دو وابسته ی چشمان تر یکدگریم

هر دومان زائر حال سحر یکدگریم

هر کجا هم برویم در نظر یکدگریم

صبح و ظهر و سرشب دور و بر یکدگریم

 

 

 هرکجا که بروم پشت سرم می آید

نفسم، نخل جوانم ،جگرم می اید

 

****


روزگاری که نباشم کمرش میشکند

بلبل خوش سخنم بال و پرش میشکند

وسط حمله ی دشمن سپرش می شکند 

شانه و بازو و زانو و سرش می شکند

 

ریسمان گردن ریحانه ی من می بندند

به موی سوخته ی دختر من میخندند
 

شمر و سردسته ی او بانی جنجال شود
پیش چشمان همه غارت اموال شود

خواهرم تاج سرم راهی گودال شود 

دخترم زیر سم اسب لگدمال شود

 

سحری دخترکم از سر زین می افتد

آه - با صورت خود روی زمین می افتد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

مثل شکوفه رایحه ای دلفریب داشت*
گل برگهای روشنِ او بویِ سیب داشت

چون روز چشمه ی دریای نور بود
گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود

یاسی سپید در شبِ عاشق شکفته بود
یاسی که در حریر شقایق شکفته بود

آرام زیر بارش مهتاب خنده کرد
آری به رویِ حضرتِ ارباب خنده کرد

اما نسیم جرئت بوییدنش نداشت
حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت

تنها نه خیره چشم سماوات مانده بود
چشم حسین بر رخِ گُل مات مانده بود

جانی دوباره با نفسش باغبان گرفت
از شوق از طراوت رویش زبان گرفت

زینب بیا و اوجِ عنایات را ببین
در این قمات مادر سادات را ببین

روح بلند عشق به محراب کوچک است
انگار عکس فاطمه در قاب کوچک است

آئینه ی تمامِ تمنای من رسید
دختر نگو که ام ابیهای من رسید

گرچه دل از تمامیِ آلِ عبا گرفت
آخر به رویِ شانه ی عباس جا گرفت

اما هزار حیف خزان شد بهارِ عشق
بگذشت چون نسیمِ سحر روزگاِر عشق

دردانه ای که شبنمِ گُل نوش کرده بود
او را عمو به دوش قلم دوش کرده بود

در گوشه ای خرابه نشین گشت ای دریغ
با تازیانه نقشِ زمین گشت ای دریغ

ویرانه پُر زِ بویِ طعام و شراب بود
خیلی گرسنه بود و یتیمانه خواب بود

بابا برای او گُل و پروانه می کشید
بر گیسوان گُل زده اش شانه می کشید

اما زِ خوابِ ناز پرید و پدر نداشت
زلفی برای شانه کشیدن به سر نداشت


حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه (س)-ولادت

 

تا که خدا به بال ملک پر درست کرد

در آسمان عشق کبوتر درست کرد

با آیه های سوره ی زیبای قدر خود

قدری گریست، سوره ی کوثر درست کرد

خلقت به حال خویش معلّق نمی شود

بر آن خدای فاطمه محور درست کرد

تا که بهشت پر شود از عطر آشتی

با قلب خویش صورت مادر درست کرد

بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود

مادر گرفت آینه... دختر درست کرد

شأن نزول سوره ی کوثر بزرگ شد

دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد

دختر همیشه دلبر باباست شک نکن

در اوج دلبریش دلارآست شک نکن

این زمزمه شده است سرود ملائکه

این نو رسیده دختر مولاست شک نکن

هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش

این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن

خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن

صورت شبیه صورت زهراست شک نکن

حس می کنی تو را به خدا، بعد سال ها

این عطر مادر است که بر پاست شک نکن

او بیشتر از اینکه به من دختری کند

نازل شده است تا که به ما مادری کند

ای ماهتاب نیمه ی شب های اهل بیت

ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت

چادر به سر چو می بری و راه می روی

هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت

بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین

گلبوسه های توست مداوای اهل بیت

اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه

زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت

در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست

بنت الحسین اوج کمالت سه سالگیست

کاش ای سه ساله قوت پایت نمی شکست

دستان پر ز جود و عطایت نمی شکست

آغوش حور بود بهای وجود تو

ای کاش در مسیر بهایت نمی شکست

ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن

در شام و کوفه کاش نوایت نمی شکست

رفتی به خلوت عمه ی خود را دعا کنی

از زجرِ زجر کاش دعایت نمی شکست

کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد

با دیدن حسین صدایت نمی شکست

ای عمه زخم های تنم گر چه بستنی است

این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

به مناسبت ولادت حضرت رقیه (س)

 

الحق ملیکه ی همه عالم رقیه است

الحق دلیل ریزش اشکم رقیه است

زمزم نشد درست ز پاهای اسمعیل

با من بگو که خالق زمزم رقیه است

قدش خمیده شد که شود استوار دین

آنکه نمود قد یزید، خم رقیه است

در خیمه ی تو از کرم تو شدم اصیل

اصل اصیل نیت اصلم رقیه است

این یک نظر بود نظرم هست محترم

در بین بچه های تو اعلم رقیه است

سروده جعفر ابوالفتحی(زلال)

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

بال جبریل با پرش خوب است
آسمان با کبوترش خوب است
عاشقان مثل ابر بارانند
از همه چشمها ترش خوب است
به گرفتاریم نگاه مکن
جاده ی عشق آخرش خوب است
گر چه طفل پسر نمک دارد
ولی این بار دخترش خوب است
از همه دختران هر آنکس که
رفته باشد به مادرش خوب است
بهر بالا نشینی خانم
شانه های برادرش خوب است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

ای مسیحای آشنای حسین
خنده هایت گره گشای حسین
ای که وقت نزول آیه ی عشق
چادرت می شود حرای حسین
من چکیده شدم به پای شما
تو چکیده شدی برای حسین
آفریده شدم برای شما
آفریده شدی برای حسین
عاقبت می شوم فدای شما
عاقبت می شوی فدای حسین
من خمیده شدم برای شما
تو خمیده شدی برای حسین
من تکیده شدم برای شما
تو تکیده شدی برای حسین
هر چه باشد تو عمه ی مایی
زینب دوم سرای حسین

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دسته گلارو بیارید    گل بریزید گل بپاشید

رقیه خاتون آومده    عاشقا آروم نباشید

 

بیت الولایه رو ببین  امشب ستاره بارونه

 

تو نور نیرینی   رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی    رقیه رقیه

فروغ عالمینی     رقیه رقیه       دسته گل حسینی    رقیه رقیه

           خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

خدا یه دختری رو که خیلی شبیه فاطمه است

کرده عطا به آقامون که نور چشم همه است

هرکی اونو بغل کنه داره به لب زمزمه ای

میگه رقیه جون چقدر تو شبیه فاطمه ای

تو نور نیرینی     رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی    رقیه رقیه

فروغ عالمینی     رقیه رقیه       دسته گل حسینی      رقیه رقیه

           خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

ارباب ما به دخترش علاقه ای زیاد داره

برای چشم روشنی اش هرکی یه چیزی بیاره

من جونمو آورده ام هدیه کنم به فاطمه

به فاطمۀ کوچکی   که امید یه عالمه

تو نور نیرینی   رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی    رقیه رقیه

فروغ عالمینی    رقیه رقیه       دسته گل حسینی     رقیه رقیه

          خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

رقیه خیلی بابائی است بابا اونو دوّسش داره

کناره باباش می خوابه سر روی بازوش می ذاره

باباش اونو ناز می کنه گلبوسه می گیره اَزِش

قصیدۀ کربلا وشام و می گه درِ گوشش

تو نور نیرینی     رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی   رقیه رقیه

فروغ عالمینی     رقیه رقیه       دسته گل حسینی     رقیه رقیه

         خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

هر کسی هر کاری داره        بیاد رقیه اومده

هر کی گرفتاری داره          بیاد رقیه اومده

دختر کوچیکه ولی           گره گشای عالمه

از کرمش هر چی بگم    هر چی بگن بازم کمه

تو نور نیرینی    رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی    رقیه رقیه

فروغ عالمینی     رقیه رقیه       دسته گل حسینی     رقیه رقیه

          خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

نوکرا امشب همه تون  نور امیدی بگیرین

جواز نو کریتونو     از ارباب عیدی بگیرین

ارباب مهربون ما     هیچ کی رو رد نمی کنه

محض دل رقیه اش   هیچ خوب وبد نمی کنه

تو نور نیرینی     رقیه رقیه      تو شمس مشرقینی     رقیه رقیه

فروغ عالمینی      رقیه رقیه       دسته گل حسینی      رقیه رقیه

       خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی رقیه

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

هر که از عشق رنگ و بو دارد
هر چه هم باشد آبرو دارد
گر چه از عشق بارها گفتند
باز هم جای گفتگو دارد
بردن نام عشق جایز نیست
جز بر آنکه لبش وضو دارد
کیست این خانم سه ساله ی عشق
که پدر هم هوای او دارد
هر چه کردم مرا دمشق نبرد
دل من نیز آرزو دارد
نه مگر می شود بغل نشود
نه مگر می شود عمو دارد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دوره ی غربت دلم سر شد

آسمان و زمین منور شد

 حال و روز خراب دیروزم

با کرامات عشق بهتر شد

 دام و دانه نشان من دادند

خود به خود این دلم کبوتر شد

 مثل یک آسمان بارانی

چشمم از شوق مقدمی تر شد

 بار دیگر حسین بابا شد

و عروس مدینه مادر شد

 دختری را که عمه بوسیده

روی دست حسین خوابیده

 آمده دختری که باباییست

خنده های پدر تماشاییست

 چقدر کودکانه تا دم صبح

عمه گرم نوای لالاییست

 بین گهواره ی دو دست عمو

چه پری قشنگ زیباییست

 بی جهت دل نبرده از بابا

چقدر خنده هاش رویاییست

 حضرت فاطمه دوباره رسید

قد و بالای او چه زهراییست

 باید این ناز را عمو بخرد

دخترک آمده که دل ببرد

 ماه شبهای خانه رویش بود

عطر یاسی میان مویش بود

 گل سر داشت از ستاره ی شب

عالمی مست های و هویش بود

 هر زمانی که میل بازی داشت

جای او شانه ی عمویش بود

 علی اکبر شبانه می آمد

پیش خواهر و قصه گویش بود

 چادرش چه ناز سر می کرد

بوسه های پدر به رویش بود

رشته ی جان عمه گیسویش

هدیه های عمو النگویش

 دختری که نگار بابا بود

در نگاهش هزار دریا بود

 صورتش را نسیم می بوسید

صورتی را که مثل زهرا بود

 گیسوانش به دست شانه ی عشق

هر زمانی که پیش بابا بود

 ساعتی که با عمویش بود

چقدر لحظه هاش زیبا بود

 کس ندیدست که زمین بخورد

جایگاهش همیشه بالا بود

 غصه با بی کسی تبانی کرد

آرزوهاش را خزانی کرد

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

یاد تو یاد مادر آورده
کیست اشک تو را در آورده
این همه پیش عمه گریه نکن
حاجتت می شود بر آورده
ای فرشته بلند شو از خواب
یک نفر آمده سر آورده
شوق وصل یتیم گونه ی توست
که طبق را جلوتر آورده
پدرت آمده چه آمدنی
به گمانم که معجر آورده
آنکه برده است گوشواره ی تو
داد عباس را در آورده
دخترم ای فرشته ام چه کسی

گوشوار تو را در آورده

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

داشت آن روز زمین قصه ای از سر میخواند

قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند

رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند

که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند

خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته

نکند حضرت زهرا(س) به جهان برگشته

نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است

عرض تبریک به ارباب برای همه است

زینب(س) آیینه به کف بر لبش این زمزمه است

به خدا خون علی(ع) در رگ این فاطمه(س)است

دختری که نفسش جلوه ی زهرا(س) دارد

پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

فاطمه(س) پر زده اما برکاتش باقی است

راه باز است ببینید صراطش باقی است

هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است

حال اگر نیست پیمبر(ص) صلواتش باقی است

کار خورشید به ناخواه درخشندگی است

کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است

تو که بالای سرت نور امامت داری

جزء این طایفه ای دست کرامت داری

محشری گشته به پا باز قیامت داری

چون که بر دوش ابالفضل(ع) اقامت داری

وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد

تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد

آمدی نازترین یاس معطر باشی

در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی

آمدی چند بهاری گل اکبر باشی

نفسی هم شده همبازی اصغر باشی

باز لبخند بزن عشق خریدار تو است

کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است

تو که در دلبری ازما مثَل بابایی

اسم بابا که می آری غزل بابایی

چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی

ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی

دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت

دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست

پابرهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی

عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی

زائری آمده در قلب تو جا می خواهد

صحن زیبای تورا دیده، صفا می خواهد

یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد

او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد

باز باشوق یکی چادر کوچک آورد

دختری نذر نگاه تو عروسک آورد

یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند

اول کودک ات بود که پیرت کردند

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

این کیست که بهشت شده رو نمای او
قصری هزار آینه شد سرسرای او


آمیخته به عصمت و توحید و معرفت
زرّینه خشت محکم اول بنای او


بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط
هنگام خواب قصه بگوید برای او


سمت نگاه مشرقی اش صبح دائم است
خورشید سالهاست نشسته به پای او


عطر هزار باغچه گل در ترنّمش
شهر بهار ساکن سبز هوای او


آئینه تداعی لبخند فاطمه است
انگار روبرو شده با خنده های او


وقتیکه از سپر مدینه طلوع کرد
خورشید زندگانی خود را شروع کرد

 


از شاخه طلایی طوبی که چیده شد
در ساق عرش عطر رهایی وزیده شد


در صُلب سیب مهر تبلور نمود و بعد
در پوشش طهارت محض آفریده شد


شیوا ترین سلام سپیده به آفتاب 
در لحظه تلألوء سبزش شنیده شد


تلفیقی از هدایت و نور است این شهاب 
خطی که روی صفحه ظلمت کشیده شد


قبل از شروع خلقت عالم کمال یافت
آنروز متصّف به صفات حمیده شد


اشراق مهر سجده به خاک زمین اوست
تکوین عشق ، معجزه کمترین اوست

 


صبح ولادتش همه جا عطر سیب داشت
گل بانویی که ایل و تباری نجیب داشت


نیلوفر عفاف به قنداقه اش دخیل 
گلبوسه نسیم زعطرش نصیب داشت


می آمد از طراوت گلخانه خدا
بیخود نبود رایحه ای دلفریب داشت


شیرین زبان قافله نازدانه ها
تن پوشی از حریر پر عندلیب داشت


از وقت آفرینش نور مطهرش
با نام پاک فاطمه اُنسی عجیب داشت

تنها سه ماه آخر عمر سه ساله اش
اندازه سه قرن فراز و نشیب داشت

مصطفی متولی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

مدح و مرثیه حضرت رقیه (س) :

حورا شده در گرد تو پروانه ترین ها

تو کعبه ی عشّاقی و جانانه ترین ها

ای لیلی صحرای  دل حضرت ارباب

مجنون شده ی عشق تو دیوانه ترین ها !

سوگند که تا روز قیامت همه هستیم

با منکرتان دشمن و بیگانه ترین ها

کوچک حرمت جنّت ما خانه به دوشان

جذّاب تر از قصر ملوکانه ترین ها

گندم بده تا پر بزنم ، جلد تو باشم

محتاج تو ما کفتر بی دانه ترین ها

در بندم و دلداده ی عشقم بنویسید

کلبِ درِ بانوی دمشقم بنویسید

تا از حرمت عطر خداوند بیاید

صدها ملکِ عاشقِ در بند بیاید

در مدح صفات تو کمیت کلمه لنگ

یا این که زبان قلمم بند بیاید

ارباب شود میل نگاهش به تو افزون

وقتی به لبانت گل لبخند بیاید

هر جا سخن از نام شکربار شما شد

در زیر زبان ها مزه ی قند بیاید

خوان کرمت جمع نگردیده، چو سائل

با دست تهی صد دفعه هر چند بیاید

در حقّ من اتمام نما جود و کرم را

کم کن تو دگر فاصله تا خاک حرم را

بی پله رسیدن به خدا فرض محال است

بی یاد تو جنت همه اش خواب و خیال است

عقلی نرسیده که بفهمد تو که هستی

در فهم کمالات شما میوه ی کال است

عمریست که از دست تو یک تذکره خواهم

تا چند به ره دیده پیِ روز وصال است

یک دفتر پر خاطره در شرح غمت کم

با این که فقط عمر تو کمتر ز سه سال است

یک دخترِ با پای پُر از آبله...زنجیر...

سیلی...رخ نیلی... قدِ خم؟! جای سوال است

شد زمزمه ات ((من الّذی اَیتَمَنی)) آه...

آمد سر و گفتی که تو بابای منی؟ آه...

گفتند چه حاجت به بیان است همین است

تعطیل بهانه...بله بابای تو این است

سنگ است به جای گل و سیلی است نوازش

احوال هر آن کس که یتیم است همین است

تا نیزه عروج پدرت بود چه زیبا !

شمس فلک نی شده و عرش نشین است

از ناقه فتادی همه گفتند که انگار

زهراست که در کوچه تنش نقش زمین است

این ها همه بغضی است که از فاطمه (س) دارند

یعنی که شروع ستم از شهر مدینه است

ای کاش دگر منتقم از راه بیاید

برچیده ز لب های زمان آه بیاید

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:58 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها