0

اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

بهار،رویشِ او را به صحنِ گلها خواند

نسیم، آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می بارید

فرشته بر قدمِ نو رسیده می بارید

طلوعِ طلعتِ او را بنفشه آذین بست

هزار دستِ شقایق هزار نسرین بست

سحر ستاره ی گُل را به باغ ها پاشید

زمین غبارِ رهش را به آسمان بخشید

هزار خرمن خوش رنگِ خوشه یِ خورشید

هزار دامنِ گُل از هزار یاسِ سفید

چه دلنشین و شگفت و چه ناز و زیبا گفت

شبی که غنچه یِ لب را گشود و بابا گفت

طراوتِ نفسش جان به باغبان می داد

تبسمش به خداوندِ عشق ، جان می داد

گرفت تنگ در آغوش و بوسه افشاندش

چو جانِ رفته زِ تَن رویِ سینه خواباندش

دوباره آتشِ شوقش زِ دل زبانه گرفت

شکُفت خنده ی ارباب و این ترانه گرفت

بگو دوباره قرارم ... بگو بگو بابا

ستاره یِ شبِ تارم ... بگو بگو بابا

چه عاشقانه به گوشِ سما ثریا گفت

دل از حسین ربود و دوباره بابا گفت

شاعر : حسن لطفی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

بام هایند و کبوترهایشان

بال ها و قیمت پرهایشان

بیشتر شادند آقاهای ما

وقت خوشحالی نوکرهایشان

منت گهواره ای را میکشند

عرشیان با سجده سرهایشان

برکت خانه است دختر داشتن

گفته اند این را پیمبرهایشان

بیشتر از اهل خانه میخرند

این پدرها ناز دخترهایشان

بین دخترها پدر ها دیده اند

در یکی رخسار مادرهایشان

دختر شاه اند عمو قربانشان

میدهد مژده به خواهرهایشان. ..

دختری آمد سراپا فاطمه

این رقیه خانم است یا فاطمه؟

در اصالت کیست طاها اینچنین؟

در جلالت کیست زهرا اینچنین؟

جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار

مرتضا را کیست معنا اینچنین

دختر اینقدر آیینه شدن

جلوه شد زینب شدن را اینچنین

با همین چادر نماز کوچکش

ناز دارد پیش بابا اینچنین

بعد زهرا و پیمبر کس ندید

دختری ام ابیها اینچنین

با عمو انسی که دارد دیدنی است

کس نشد دلبر به سقا اینچنین

بین فرزندان اربابم فقط

او حرم دارد مجزا اینچنین

کهکشان عشق را دنباله است

این سه ساله عین هجده ساله است

یا رقیه گفتم و بهتر شدم

با رقیه آمدم نوکر شدم

در حقیقت روضه هایش کیمیا ست

خاک بودم تیره بودم زر شدم

من شب سوم پرستم تا ابد

سومین شب بود دیده تر شدم

سرنوشتم را چه دیدی شایدم

با رقیه وارد محشر شدم

کاش میشد در دفاع از مرقدت

مادرم میدید که بی سر شدم

یک عروسک نذر خانم کرده ام

هر زمان که سائل این در شدم

دختر ارباب دستم را گرفت

یا رقیه گفتم و بهتر شدم

بهتر از این نیست مارا میخرد

نوکران را پیش بابا می برد

او نمازی عارفانه بود و بس

لیلة القدری یگانه بود و بس

از همان اول که آمد ناز داشت

از ولادت نازدانه بود و بس

بر زمین هرگز نیامد پای او

او همیشه روی شانه بود و بس

لایق خوابیدنش گهواره نیست

روی دست اهل خانه بود و بس

تا عمو دارد نبیند آفتاب

سایبانش بی کرانه بود و بس

از همان اول که آمد زینت اش

گوشواری دخترانه بود و بس

او به ویرانه پرش عادت نداشت

او که مرغ آشیانه بود و بس

آبله چسبید زیر پای او

گمشده دیگر عروسکهای او

شاعر : محمد جواد پرچمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

امشب حسین سر زده نوری به خانه اش

ماهی كه سر گذاشته بر روی شانه اش

عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش

مینازد او چقدر به این نازدانه اش

امشب شكفته است به بستان گل حسین

جانم فدای نغمه ات ای بلبل حسین

با یك نگاه لطف تو چیزی محال نیست

این اعتقاد ماست به قرآن خیال نیست

باب الحوائجی و برایت مثال نیست

این خانمی كه دیده ام عمرش سه سال نیست

عمری نمی شود بگذاریم نور را

وا كرده ای چقدر گره های كور را

شاعر : محمد رسولی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

امشب از عشق تو من دیوانه ام
همنشین باده و پیمانه ام
ساقی امشب داده جام و باده ام
امشب از عشق تو من دیوانه ام
مست مست مست از بویش شدم
ناخوداگاه عاشق رویش شدم
ماه در حسرت که او ماهش شود
یک شبی تا صبح همراهش شود
حضرت موسی عصایش دست اوست
عیسی مریم دمش از هست اوست
یوسف مصری پی دیدار اوست
حاتم طایی که خدمتکار اوست
او حسین است و منم دلداده اش
گردنم انداخته قلاده اش
جلوه ی مهتاب امشب دیدنیست
شادی ارباب امشب دیدنیست
اشبه الناس آمده بر مادرش
بوسه می گیرد ز روی دخترش
زینت دوش عمو عباس اوست
ساقی صد خضر و صد الیاس اوست
بوسه بر رویش زند ارباب ما
شانه بر مویش زند ارباب ما
نازدانه دختری آمد بر او
خنده ی تلخ حسین رازی مگو
پای او را بوسه باران می کند
گوش او را از چه پنهان می کند
قصه ی راز مگو بشنیده ای؟
آبله بر پای طفلی دیده ای؟
زخم های بی شماره دیده ای؟
جای زخم گوشواره دیده ای؟
شاعر:روح الله گایینی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دلم برای تپیدن بهانه ای می خواست
برای پوچ نبودن نشانه ای می خواست
کبوتری شده بود، آشیانه ای می خواست
و دانه از کرم نازدانه ای می خواست
که ناگهان خبر آورد جبرئیل امین
هبوط کرده ز جنت، ملیکه ای به زمین
ملیکه ای که بهشت است طلعت چشمش
شنو، تلاوت "نور" است صحبت چشمش
مسیح، دست به دامان قدرت چشمش
شفاست بارش باران رحمت چشمش
نسیم رحمت دلدار بر حسین (ع) وزید
دوباره غنچه ی یاسی به باغ خانه دمید
چقدر خنده ی او مثل خنده ی زهراست
به چشم هاش، خدایا چه محشری برپاست
شگفت تر ز مسیحایی دم عیسی ست
که دست کوچک او باب حاجت دنیاست
بیا و دست به دامان این شفیعه بمان
که او ز فاطمه دارد برات، خط امان
شاعر : عليرضا قنادي

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

اینجا محیط سوز و اشک و آه و ناله است

اینجا زیارتگاه زهرای سه ساله است

اینجا دمشقی ها گلی پژمرده دارند 

در زیر گل مهمان سیلی خورده دارند

 


اینجا دل شب کودکی هجران کشیده

گلبوسه بگرفته زرگهای بریده

اینجا بهشت دسته گلهای مدینه است

اینجا عبادتگاه کلثوم وسکینه است

اینجا زیارتگاه جبریل امین است

اینجا عبادتگاه زین العابدین است

اینجا زچشم خود گلاب افشانده زینب

اینجا نماز شب نشسته خوانده زینب

اینجا به خاکش هر وجب دردی نهفته

اینجا سه ساله دختری بی شام خفته

اینجا نخفته چشم بیدار رقیه

اینجا حسین آمد به دیدار رقیه

اینجا قضا بر دفتر هجران ورق زد

اینجا رقیه پرده یکسو از طبق زد

اینجا هُمای فاطمه پرواز کرده

اینجا کبوتر از قفس پرواز کرده

اینجا شرار از دامن افلاک می ریخت

زینب بر اندام رقیه خاک می ریخت

ای دوستان، زهرای دیگر خفته اینجا

یک زینب کبرای دیگر خفته اینجا

در گوشه ویرانه باغ گل که دیده؟

در خوابگاه جغدها بلبل که دیده؟

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

مطاف كعبه فقط چادر سياه تو بود

پر ملائكه عرش ، فرش راه تو بود

كنار جلوه ي نوري تو دو صد خورشيد

هميشه منتظر لحظه ي پگاه تو بود

 


تو از بهشت خدا كه نزول مي كردي

هزار حوريه دور و بر نگاه تو بود

ترنّمي كه در اطراف شهر مي پيچد

صداي خسته و پر سوز يا اباه تو بود

قرار شد كه خدا را به تو نشان بدهند

فراز شانه ي ارباب وعده گاه تو بود


تويي كه با جَلَواتش هميشه مقروني

نجيبه ي پدر و رقيه خاتوني


كوير قلب من ورد پاي بارانت

نخ دخيل من و اين ضريح چشمانت

شميم ياس گرفته ست شه پر فطرس

دقيقه اي كه رسد بر فراز ايوانت

عجيب نيست ، تو از بس به فاطمه رفتي

فرشته گرم طواف ست دور دامانت

ز جاده هاي سما آمدي و تا امروز

نشسته اند ملائك سر خيابانت

چقدر زود رسيدي و آشكار شدي

از آستان حق ، از لا مكان پنهانت


ز خاك مقدم تو تا سرشته اند مرا

ز جمع گريه كنانت نوشته اند مرا


نوشته اند مرا در حواليت بانو

از عاشقان حسين ، از اهاليت بانو

بهشت با همه ي باغهاش مبهوت است

به ياس هاي كفن پوش قاليت بانو

ز دست خار مغيلان چقدر لاله چكيد

به زير پاي تو در نونهاليت بانو

زبان گشود ميان خرابه چشمانت

قسم به بُهت دهانت ، به لاليت بانو

چه زود طعم يتيمي چشيدي و رفتي

فداي اينهمه كم سن و ساليت بانو


پدر گواست از آن لحظه كه اسير شدي

سه ساله ي حرم زينبين ! پير شدي


به روي شانه ي تو كوله باري از غم بود

فضاي كوچك قلبت اسير ماتم بود

براي مردن تو غم زياد بود ، زياد ...

رسيدن سر و طشت طلا فقط كم بود

از آن جماعت نامحرم خرابه فقط

غلاف و سلسله و تازيانه محرم بود

به التيام همين زخم هاي تو اي كاش

زمان مردن ما سوم محرّم بود ...

منبع.سایت حدیث اشک

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حورا شده در گرد تو پروانه ترین ها

تو کعبه ی عشّاقی و جانانه ترین ها

 

ای لیلی صحرای دل حضرت ارباب

مجنون شده ی عشق تو دیوانه ترین ها

 


 

سوگند که تا روز قیامت همه هستیم

با منکرتان دشمن و بیگانه ترین ها

 

کوچک حرمت جنّت ما خانه به دوشان

جذّاب تر از قصر ملوکانه ترین ها

 

گندم بده تا پر بزنم ، جلد تو باشم

محتاج تو ما کفتر بی دانه ترین ها

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دامن شب ستاره باران است

جلوه‌ای از خدا نمایان است

کودکی آمده که گیسویش

شرح والیل و قدر قرآن است

 


لیلی ایل سبز حورشید است

آیه‌های قدش فراوان است

هرکسی دل نداده بر دستش

روز محشر بدان پشیمان است

برتر از فهم و درک انسان‌هاست

خادم خادمش سلیمان است

خشت اول به نام او نشود

خانه از پایبست ویران است

آمد آیینه‌ی جمال و جلال

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

عجب شبي ست كه يك ماه منظر آوردند

براي هاشميان باز مادر آوردند

 

زبس حسين دلش تنگ روي مادر بود

شبيه مادرش اينبار دختر آوردند

 


 

مثال عمه خود كافتخار حيدر بود

به دختران جهان دختري سرآوردند

 

درست مثل زمان تولد زهرا

سه آيه اي به بلنداي كوثرآوردند

 

براي اينكه بگيرند گاهوارش را

هزار مريمُ آسيه از در آوردند

 

عجيب نيست كه عباس ماه هديه كند 

شبي كه حضرت زهراي ديگر آوردند

 

براي اينكه غزلهاي حق شود كامل  

سه بيت از صدُ چارده غزل درآوردند

 

اگرچه حضرت زهرا ز نسل احمد بود

رقيه را ولي از نسل حيدر آوردند

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

تا از حرمت عطر خداوند بیاید

صدها ملکِ عاشقِ در بند بیاید

 

در مدح صفات تو کمیت کلمه لنگ

یا این که زبان قلمم بند بیاید

 


 

ارباب شود میل نگاهش به تو افزون

وقتی به لبانت گل لبخند بیاید

 

هر جا سخن از نام شکربار شما شد

در زیر زبان ها مزه ی قند بیاید

 

خوان کرمت جمع نگردیده، چو سائل

با دست تهی صد دفعه هر چند بیاید

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

تا از حرمت عطر خداوند بیاید

صدها ملکِ عاشقِ در بند بیاید

 

در مدح صفات تو کمیت کلمه لنگ

یا این که زبان قلمم بند بیاید

 


 

ارباب شود میل نگاهش به تو افزون

وقتی به لبانت گل لبخند بیاید

 

هر جا سخن از نام شکربار شما شد

در زیر زبان ها مزه ی قند بیاید

 

خوان کرمت جمع نگردیده، چو سائل

با دست تهی صد دفعه هر چند بیاید

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

امشب نسیم عشق درعالم وزیده است

شهدجنون به کام دل ماچکیده است

 

مستی خودش شده است خراب شراب ما

عقل ازسرتمامی مستان پریده است

 


 

امشب فرشته از سربازار آسمان

صدهدیه بهر دیدن دلبرخریده است

 

حال وهوای عرش خدا داده برزمین

گویاکه شاهکار دگرآفریده است

 

تاکوچه های شهرمدینه به شوق وشور

مامور وحی دلشده باسر دودیده است

 

گویادوباره سوره کوثرشده نزول

گویادوباره حضرت زهرا رسیده است

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

سلام ما به حضور مطهّرت خاتون

درود ، دختر ارباب عشق و زیبائی

سلام روشنی چشمهای ثارالله

درود آبی بی انتهای دریائی

 

**

خوش آمدی و قدم رنجه کردی ای خاتون

و غصّه را ز دل نا امید ما بردی

تو آمدی و شب سوّمم مجزّا شد

مرا به مُحرِمی خانه ی خدا بردی

**

به روی دست تمامی خانه می چرخی

تمام خانه پر از شور و غرق احساس است

به روی دست علی اکبری و می خندی

چه قدر خنده ی تو دلنشین عبّاس است

**

منم که تاج گدائی تو به سر دارم

توئی که دست ترحّم براین سرم داری

منم که خسته ام و بال من شکسته شده

توئی که پیش خودت مرهم پرم داری

**

شبیه فاطمه ای و همیشه اهل کرم

یتیم و سائل و در بند هم گدای شما

حساب دفتر لطفت ، پر از کرامت هاست

و باید از تو بخواهم برات کرببلا

**

به طبع خسته ی من خرده ای نگیر ای نور

که بال پر زدنم زخمیِ ِ غروب شماست

هنوز هم که هنوز است چشم خونباری

مقیم بارش باران عصر عاشوراست . . .

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

اين كيست كه بهشت شده رو نماي او

قصري هزار آينه شد سرسراي او

 

آميخته به عصمت و توحيد و معرفت

زرّينه خشت محكم اول بناي او

 


 

بانوي ماهتاب دميده است تا فقط

هنگام خواب قصه بگويد براي او

 

سمت نگاه مشرقي اش صبح دائم است

خورشيد سالهاست نشسته به پاي او

 

عطر هزار باغچه گل در ترنّمش

شهر بهار ساكن سبز هواي او

 

آئينه تداعي لبخند فاطمه است

انگار روبرو شده با خنده هاي او

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  5:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها