0

اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق

ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق

تو فرق داری با همه ، از دار دنیا

تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق

تو به حیات مادر خود جلوه دادی

ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق

گویا خدیجه فاطمه آورده از نو

بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق

امشب ملائک به تماشایت نشستند

امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق

در چشمهای تو نجابت خانه کرده

ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق

دختر به خوبی تو این دنیا ندارد

غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق

نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا

خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق

بی شک به دنبال کمالات است اگر که

بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق

در دامنش خاتون محشر پروریده

صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق

کل میکشم امشب به یمن مقدم تو

کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق

عطر خوش قنداقه ات می آید از راه

با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله

خورشید روی بام دنیای حسینی

فرزانه ای و ماه شب های حسینی

باباست محو حُسن سیمای تو بانو

یا اینکه تو گرم تماشای حسینی

سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی

هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی

ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل

محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی

إِنسیه ای اما شبیه به فرشته

باید صدایت کرد "حورای حسینی"

با مادری هایی که کردی میتوان گفت

در کودکی أم أبیهای حسینی

عالم فدای طرز بابا گفتن تو

شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی

دل میبرد چادر نمازت از ملائك

مأموم شبهای مصلای حسینی

تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت

پیداست در خوی تو تقوای حسینی

بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد

تو زینب کبری نه صغرای حسینی

حبل المتین از ریشه های چادر توست

تو گرمی بازار فردای حسینی

ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم

ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم

روحی لطیف آکنده از احساس داری

 قلبی شکننده ، دلی حساس داری

سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما

در هر نفس هایت شمیم یاس داری

جز حق برای هیچ کس کاری نکردی

مانند زهرا مادرت اخلاص داری

لطف زیاد تو به بابا رفته انگار

بنده نوازی و نگاهی خاص داری

گرم است پشت تو به کوه انگار بانو

تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری

ما رعیتی ساده در این دربار هستیم

خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟

جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا

در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری"

آیینه دار نور ناب پنج تن تو

زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو

از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد

گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد

آنقدر ای بانو بزرگی که برایت

هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد

محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت

پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد

شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد

با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد

با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی

گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...

با همت ات چیزی نماند از آل فتنه

هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد

تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا

کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد

تا حرمله را از نفس انداخت آهت

نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد

تو مغز بادام امیر لافتایی

آوازه ات امروز عالم را خبر کرد

با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد

کرببلا با همت تو کربلا شد

یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را

یا که به من بسپار شمشیر دو دم را

"هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است

از کودکی نذر غمت کردم سرم را

گلدسته هایت روی چشمم جای دارند

دلواپسم این بارگاه محترم را

قربانی راهت شدن مرزی ندارد

مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را

عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده

در صحن تو افغانیان با جنم را

اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم

از من پذیرا باش دستان قلم را

من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن

هرگز نخواهم داد کاشی حرم را

یک صبح جمعه منتقم می آید از راه

در دست مهدی میدهد رهبر علم را

قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز

آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را

بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم

با اذن او شعر شریف محتشم را

باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...

 

علیرضا خاکساری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

به روى پر جبرئیل آرمیده

همانكه دلم را به مستى كشیده

فرشته بیا در زمین بار دیگر

ببین كودكى هاى زهرا رسیده

عجب سیب سرخ قشنگى خداوند

براى خود سیب سرخ آفریده

گمان مى كنم اینكه مانند زهرا

فداها ابوها ز بابا شنیده

همانكه به پاكى بود شهره آمد

به دامان خورشیدمان زهره آمد

پدر، عاشق بوى پیراهنش بود

و گرم طواف ضریح تنش بود

میان همه خانواده یكى هم

همیشه خراب عمو گفتنش بود

سحرها سرش روى دامان بابا

شبى هم پدر بر روى دامنش بود

شبى كه رد ریسمان هاى این راه

به جامانده بر بازو و گردنش بود

همان شب كه از گریه او بى رمق شد

و یك مرتبه روبرو با طبق شد

سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد

كویر زمین مثل دریا نمى شد

اگركه نمى آمدى تا همیشه

كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد

به غیر از تو و عمه زانوى سقا

براى كس دیگرى تا نمى شد

تو در كربلا تشنه،بى آب بابا

ولى آب هم بود بابا نمى شد

چه شد در میان بیابان بماند

چه بهتر كه این راز پنهان بماند

مسیح از نگاه تو درمان گرفته

به یمن تو درشهر باران گرفته

براى سفر تا خدا بار دیگر

نخ چادرت را سلیمان گرفته

نگاه شما مى برد سمت دریا

كسى را كه راه بیابان گرفته

تو مانند زهرا تو بانوى آبى

تو هم بازى طفل ناز ربابى

شبى كه بهارنگاهت خزان شد

زمان وداع تو با كاروان شد

زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم

تمام تنت پاره اى استخوان شد

تو دیدى كه قران برنیزه رفته

ورق در ورق خیزران خیزران شد

تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا

و انگشترش قسمت ساربان شد

خلاصه ترك خورد بغض گلویت

پدر آمد اما بدون عمویت

 

علی زمانیان

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه(س)-ولادت

 

امشب حسین سر زده نوری به خانه اش

ماهی كه سر گذاشته بر روی شانه اش

عشقش، بهانه اش، نفس عاشقانه اش

مینازد او چقدر به این نازدانه اش

امشب شكفته است به بستان گل حسین

جانم فدای نغمه ات ای بلبل حسین

با یك نگاه لطف تو چیزی محال نیست

این اعتقاد ماست به قرآن خیال نیست

باب الحوائجی و برایت مثال نیست

این خانمی كه دیده ام عمرش سه سال نیست

عمری نمی شود بگذاریم نور را

وا كرده ای چقدر گره های كور را

 

محمد رسولی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حسّی از عشق فراتر متولّد شده است

نور در قالب اَختر متولد شده است

جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است

ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است

گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش

طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است

فاطمه آمده از سلسله ی فاطمیون

کوثر از تیره ی کوثر متولّد شده است

می شود از حرکات و سکناتش فهمید

عشق عبّاس دلاور متولّد شده است

آخرین” فاطمه سادات ” حسین آباد است

این که در خانه ی دلبر متولّد شده است

بی سبب نیست اگر حیدریون سرمستند

نوه ی حضرت حیدر متولّد شده است

دختر زینت دوش نبی آمد ، یعنی

زینت دوش برادر متولّد شده است

عطر مادر شده از هر نفسش ، استشمام

گر چه در کِسْوت خواهر متولّد شده است

أمّ اسحاق تو رفتی ولی از دامانت

غنچه ای ناز و مُعطّر متولّد شده است

توأمان است غم و شادی امروز حسین

همسرش رفته و دختر متولّد شده است

تا که آماده ی جُنباندن گهواره شود

زودتر از علی اصغر متولّد شده است

کوچ او مثل پرستوست ، غریبانه و تلخ

گر چه مانند کبوتر متولّد شده است

بعداً از ” أَیتمنی ” گفتن او می فهمیم

خبره ی روضه ی منبر متولّد شده است

محمد قاسمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

بام هایند و کبوترهایشان
بال ها و قیمت پرهایشان
بیشتر شادند آقاهای ما
وقت خوشحالی نوکرهایشان

منت گهواره ای را میکشند
عرشیان با سجده سرهایشان
برکت خانه است دختر داشتن
گفته اند این را پیمبرهایشان
بیشتر از اهل خانه میخرند
این پدرها ناز دخترهایشان
بین دخترها پدر ها دیده اند
در یکی رخسار مادرهایشان
دختر شاه اند عمو قربانشان
میدهد مژده به خواهرهایشان. ..
.

دختری آمد سراپا فاطمه
این رقیه خانم است یا فاطمه؟
.

در اصالت کیست طاها اینچنین؟
در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار
مرتضا را کیست معنا اینچنین
دختر اینقدر آیینه شدن
جلوه شد زینب شدن را اینچنین
با همین چادر نماز کوچکش
ناز دارد پیش بابا اینچنین
بعد زهرا و پیمبر کس ندید
دختری ام ابیها اینچنین
با عمو انسی که دارد دیدنی است
کس نشد دلبر به سقا اینچنین
بین فرزندان اربابم فقط
او حرم دارد مجزا اینچنین
.

کهکشان عشق را دنباله است
این سه ساله عین هجده ساله است
.

یا رقیه گفتم و بهتر شدم
با رقیه آمدم نوکر شدم
در حقیقت روضه هایش کیمیا ست
خاک بودم تیره بودم زر شدم
من شب سوم پرستم تا ابد
سومین شب بود دیده تر شدم
سرنوشتم را چه دیدی شایدم
با رقیه وارد محشر شدم
کاش میشد در دفاع از مرقدت
مادرم میدید که بی سر شدم
یک عروسک نذر خانم کرده ام
هر زمان که سایل این در شدم
دختر ارباب دستم را گرفت
یا رقیه گفتم و بهتر شدم
.

بهتر از این نیست مارا میخرد
نوکران را پیش بابا می برد
.

او نمازی عارفانه بود و بس
لیله القدری یگانه بود و بس
از همان اول که آمد ناز داشت
از ولادت ناردانه بود و بس
بر زمین هرگز نیامد پای او
او همیشه روی شانه بود و بس
لایق خوابیدنش گهواره نیست
روی دست اهل خانه بود و بس
تا عمو دارد نبیند آفتاب
سایبانش بی کرانه بود و بس
از همان اول که آمد زینت اش
گوشواری دخترانه بود و بس
او به ویرانه پرش عادت نداشت
او که مرغ آشیانه بود و بس
.

آبله چسبید زیر پای او
گمشده دیگر عروسکهای او

محمد جواد پرچمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را

اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را

 

نازهای دخترانه داری و با خنده ات
میتوانی بر سر ذوق آوری عباس را

فاطمه در قاب کوچک بودی و زینب شدی
برده ای در قعر حیرت فکر خلق الناس را

طرز رفتار پدر با تو به ما اثبات کرد
بسته ای از پشت دست آدم حساس را

برق زد تا چشمت از شوق ملاقات حسین
از نوا انداخت بی شک ارزش الماس را

دوش عباس است جایت مطمئنا که عمو
ثبت کرده پای تو این جایگاه خاص را

صبر را بیچاره کردی شام را ویرانه تر
بر زمین کوبانده ای قوم خدانشناس را

از حجاب و صورت وقد خم تو روشن است
حمل کردی با خود از صدیقه این میراث را

علی اکبر نازک کار

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

مدح و روضه حضرت رقیه


در زیر پایت منزلم را آفریدی
دل را فقیر روی ماهت برگزیدی

اصلاً برای مقدمت، سر قابلی نیست
دنیا به پایت آمده وقتی رسیدی

مارا زمان ِ خلقتت نوکر نوشتند
از روز اول نوکر خود را خریدی

نفرین به آنکه منکر اسم تو باشد
در کاروبارِ دلبری فردی وحیدی

خون در رگم خشکیده باشد بی نشانت
شکرِ خدا هستی و در قلبم تپیدی

بالای عرش حق نوشته "یا رقیه"
پس بی برو برگرد بر جنت کلیدی

اینجا تماماً چشمِ گریانم تو باشی
از اشک خود بر گوشه ی چشمم چکیدی

بی شک بنای مدح تو با روضه باشد
وقتی که بابا را به اوج نیزه دیدی

پایت که دارد آبله ، اما شتابان
در غارت خیمه ز ترست می دویدی

از قافله جاماندی و دنبالت آمد
با ضربه ی دستش دگر چیزی ندیدی

آن شب که از دوری بابا ناله کردی
سر را به روی دامنت آخر کشیدی

هرکس لقب دارد... منم کلبُ الرقیه
محشر نمایان می شود این روسفیدی


علی احمدیان ـ جنت

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

یا رقیه بنت الحسین (علیهما السلام)

 

از خود بیا رها شو بگو یا رقیه جان (س)

با عشق آشنا شو بگو یا رقیه جان(س)

ای سر بیا به خاک کف پاش بوسه زن

از گردنت جدا شو بگو یا رقیه جان(س)

عالم تمام ، وقف عزای سه ساله اند

وقف همین عزا شو بگو یا رقیه جان(س)

مانند ما که کلب حریم رقیه ایم

کلب حرمسرا شو بگو یا رقیه جان(س)

چون کل انبیای عظامند سائلش

همرنگ انبیا شو بگو یا رقیه جان(س)

چشمان خویش زیر قدمهای او گذار

قالی نخ نما شو بگو یا رقیه جان (س)

گفتی: زمین کرببلا را ندیده ای ؟ !!!!!

راهیّ کربلا شو بگو یا رقیه جان(س)

هر کس غزل بگوید از او اهل جنت است

جعفر غزلسرا شو بگو یا رقیه جان(س)

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

از کودکی اش فاضله و عالمه بود

چون شیرزن قبیله بی واهمه بود

بر بوسه ی عمه بر جمالش سوگند

از بدو تولدش خودش فاطمه بود

جوادحیدری

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

ما در بهشت هستیم قطعا با رقیّه

تنها دلیل مستی دل ها رقیّه

شاهان همه در حیرت اند اینکه چگونه

دارد غلامان این همه یکجا رقیّه

آن کس که صد قرن از ممات او گذشته

با یک نگه او را کند احیا رقیّه

در عالم رویای ما ترکیب این است

عباس علی،یحیی حسین،زهرا رقیّه

آتش زند ما را همش این چند واژه

سیلی،لگد،یک بی حیا،بابا،رقیّه  

                                   یاسین قاسمی

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه(س)-مدح

 

او سفیر نهضت کرب و بلاست

پنجه های کوچکش مشکل گشاست

ناز او را عمه جانش می خرد

خندۀ او از حسین دل می برد

طفل اما بر بزرگی فاطمه ست

پارۀ قلب حسین فاطمه ست

طفل اما مثل زینب شیر بود

گرچه کودک بود اما پیر بود

یک سه ساله دختر اما عالمه

صورتش سیب دو نیم فاطمه

طفل اما نور چشمان حسین

ذکر لالاییش قرآن حسین

طفل اما کوه رنج و درد بود

دختری کوچک ولیکن مرد بود

آسمان مبهوت طنازی اوست

حضرت عباس همبازی اوست

دست زینب شانه بر مویش زده

شاه عالم بوسه بر رویش زده

درد عالم را مداوا می کند

با نگاهش کار عیسی می کند !

ماورای درک و عقل این و آن

عمه ی با غیرت صاحب زمان

من فدای نام دلجویش شوم

کاش روزی زائر کویش شوم...

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده  

      خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده

فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام    

      و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده

و بال حضرت جبریل فـرش راهش شـد     

     برای نوکـری اش لشکـری شـد آمـاده

و با شراب طهوری کـه بـا خــودش آورد     

  حراج کرده عمویش بـه کاسه هـا بـاده

تـو آمـدی که اجابت کنـی دعــای مرا     

  شبیـه حضـرت زهـرا به روی سجـاده

بیا به ما بچشان جرعـه ای ز آب حیـات

نثـار مقــدم پاکـت چهــارده صلـوات

 

بگــو برای همـــه از مقـــام بالایــت      

    کـه شهـد عشق چکیـده ز روی لبهایت

نشان بـده بــه همـه دلبرانـه بــودن را    

    اسیــر دلبــری ات بـود و هست بابایت

تویـی که عرش نشینی به شانه های عمـو   

     تویـی که شانـه ی عبـاس بوده جـا پایت

میان نافلــه عمــه چــه حاجتـی دارد      

   دخیــل بستـه بـه چـادر نمـاز زیبـایت

فـدای قامت سبـزی که مثل فاطمه بـود   

    ندیـده صحنـه ی گیتی دوباره همـتایت

 

تویی شبیه تر از هر کسی به مادرمان

شبیـه فاطمـه هستـی تو در برابرمان

 

کریمـه ای و کریمـان گـدای کـوی شمـا    

      و قبلـه گـاه دل ما فقط به سـوی شما

شمیـم سیـب رسیــده بیـا نگـاه بکــن  

     بیا که می وزد از کوچـه کوچه بوی شما

  مـرا بخـر کـه غلامـی بـدم ولـی بانــو     

    در آرزوی تــو هستــم در آرزوی شما

مـن از تبـار شریفـی ز نسـل سلمانــم    

      کــه اعتبـار گرفتــم از آبـروی شمـا

اگـر تمـام جهـان را کسی به من بدهـد   

   عـوض نمی کنم حتـی به تـار موی شمـا

 

تویی که دلبری ات برده صبر و هوش عمو

عمـوت ساقـی طفلان تـو مـی فروش عمو

 

تویی که باز شود صد گـره به دستانت       

   هــزار حاتــم طایـی گـدای احسانت

سه ساله دختـر ارباب هستی و پـدرت      

    دخیـل بستـه دلش را به ناز چشمانت

چگونــه حاجت خـود را گرفتی از بابا       

  چه صحنه های غریبی که دیده دامانت

مثال حضـرت یعقـوب می شـوی وقتی      

   بـه جـای پیرهنـی سر رسد به کنعانت

عجیب نیست که ما را اسیر خود کردی    

    عجیب نیست که چشمان ماست گریانت

 

خدا کند که به ما هم دمی اشاره کنی

به کـار خیـر محال است استخاره کنی

 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

ولادت حضرت رقیه(س)

یا رقیه...

با دست کوچکش گره ها باز میکند

طفل سه ساله ایست که اعجاز میکند

دلبر نشسته است سر شانه پدر

با ذکر نام فاطمه پرواز میکند

امشب شب ولادت زهرای ثانی است

یعنی که کار فاطمه آغاز میکند

مادر چه کرده ای به دل دخترت که او

ذکر تو را به روی لب آواز می کند

از عرش کبریا و دامان پاک عشق

قنداقه اش رسیده چقدر ناز می کند

امشب گدا شدیم به ما آب و نان بده

یک گوشه نگاه به مستضعفان بده

ای دختر حسین نوشته است روزگار

ما تا ابد ز عشق تو هستیم بی قرار

امشب بساط میکده آماده می شود

گویا برات کرب و بلا داده میشود

امشب بیا و رحمت خود را نزول کن

بی امتحان مرا به غلامی قبول کن

من هم گدای دخت حسین ابن فاطمه

هر جا نشسته ام شده آوا و زمزمه

با چشم خیس و قلب پر از شور و پر ز شین

لبیک یا رقیه و لبیک یا حسین

 

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

بر طاق جنان حك شده سیمای رقیه

خورشید كمی از رخ زیبای رقیه

مهتاب كه شب ها دل عالم برباید

یك نور ز رخسارِ دل آرای رقیه

دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است

چون منتظرِ بخشش فردای رقیه

گر هر دو جهان ابر شوند اشك بریزند

یك قطره ز هر آبله ی پای رقیه

من كس نگذارم به دلم پای گذارد

زیرا كه حریم دلِ من جای رقیه

گر سبزترین ارض خدا را كه ببینی

آراسته با سبزیِ دیبایِ رقیه

او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره

این اشكِ حسین از قد و بالای رقیه

هر كرده ی او آیینه ی حضرت زهرا

این وجه شرر بر دلِ بابای رقیه

با این كه غم كرب و بلا سخت گران است

سنگین تر از آن ناله و غم های رقیه

هر انس و ملك تشنه ی یك خنده ز رویش

روح همگان صفحه ی سودای رقیه

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)

دلم از عشق در به در شده است

شب تنهايي ام سحر شده است

مي پرم تا مدينه بي پروا

نوبت اين شكسته پر شده است

شعله هاي قديمي يك عشق

در وجودم چه بيشتر شده است

خبر آمد كه آمده از راه

آنكه بر عشق برگ و بر شده است

ملكي ميدهد ندا كه "حسين"

مژده اين بار هم پدر شده است

صحن خشك دو چشمم امشب از

قدم نو رسيده تر شده است

 

دختري كه قرار سينه ي ماست

حرمش مكه و مدينه ي ماست

 

دل ما و دل صنوبري ات

سر ما و سرير سروري ات

با دو دستت بيا هواييم كن

آرزويم شده كبوتري ات

پري خانه ي امام حسين

دست ما و عطاي كوثري ات

زلف ما از ازل گره خورده

به سر گوشه اي ز روسري ات

به در خانه ات گدا هستم

شده شغلم هميشه نوكري ات

چِقَدَر شكل فاطمه هستي

به فداي نگاه مادري ات

 

آسمان پاي مقدمت پا شد

با قدومت مدينه غوغا شد

 

هر دو چشمت هميشه شيداتر

هر يكي از يكيست درياتر

كسي مانند تو نيامده است

مثل خالق هميشه يكتاتر

اوج فهمت فراتر از درك است

از عروج خيال بالاتر

از تو گفتن چه كار دشواريست

واژه در واژه ات معماتر

بوده ارباب صاحب فرزند

تو رسيدي شده است باباتر

تو رسيدي و با وجودت شد

خانه اش از بهشت زيباتر

 

از زبانت "پدر" شنيدني است

چقدر ناز تو خريدني است

 

چشم خود را همين كه وا كردي

همه جا را پر از صفا كردي

با همين سن كوچكت كار

حضرت خضر و نوح را كردي

غير تو پرده دار عشق نبود

سر عشق را تو بر ملا كردي

با حضورت دل از همه بردي

همه را مست و مبتلا كردي

جاي گريه حسين ميگفتي

بعد از آن عمه را صدا كردي

لحظه اي بعد روي دوش عمو

تو خودت را چه خوب جا كردي

 

نذر تو يك سبد شكوفه و ياس

شده هم بازي ات عمو عباس

 

رونق بزم عرشيان شده اي

حسرت اهل آسمان شده اي

در زلال نگاه اين دنيا

رود جاري و بيكران شده اي

بانوي من درست مي بينم ؟

چه شده اين همه كمان شده اي ؟

كاش مي مُردم و نمي ديدم

هدف سنگ شاميان شده اي

سر بازار خنده مي كردند

خسته از دست اين و آن شده اي

طلب مرگ ميكني از بس

دست و پا گير كاروان شده اي

 

كنج ويرانه پر زدي رفتي

بوسه بر زخم سر زدي رفتي

شاعر : محمد حسن بيات لو

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1395  4:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها