0

اشعار ولادت امام جواد (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

از موج میسزد که تکاپو نشان دهد

تا رود برکه میشود آن را تکان دهد

مرداب شد تلاطم دریایی دلم

کو یک نسیم تا به دلم بلکه جان دهد

من ورشکسته هستم و محتاج مهلتم

بهره ادای دین بگو تا زمان دهد

حاجات دل که سهمیه بندی نمی شود

باب المراد را تو بگو تا کلان دهد

خاکم نگاه سبز نیازم سماوی است

روزی خاک را ملک از آسمان دهد

امشب غریق بحر پر از جود می شوم

مشغول این گدایی پر سود می شوم

تاثیر کرد سوز گدای ابالحسن

حق نو گلی نهاد به پای  ابالحسن

فامیل هم به قلب رضا زخم طعنه زد

در خنده های اوست شفای ابالحسن

او آمده که دلبری از عالمی کند

بر مسند امامت و جای ابالحسن

وقتی حدیث می کند این خلق تشنه را

در حنجرش نشسته صدای ابالحسن

وقتی که راه میرود انگار که رضاست

در زیر تار و پود ابای ابالحسن

نسل صدیقه را دهد این طفل امتداد

جانم فدای او و فدای ابالحسن

در باغ یاس یک گل تازه شکفته شد

اسرار حق به سینهء پاکش نهفته شد

کارش رواج ثروت وسرمایه داری است

سرمایه اش عبادت و پرهیزگاری است

خالص شوید و بعد گدای درش شوید

بیتش مکان محرم و از غیر عاری است

هفتاد قل هواله و یک حمد بهر او

هر کس که خواند عاری از هر نداری است

از آن زمان که آمده در خانهء رضا

آب و هوای خانهء بابا بهاری است

اما همین که یاد غم مادرش کند

رویش کبود باغچه ای لاله کاری است

داغ خزان یاس شده بغض سینه اش

حق از صدای انتقم او فراری است

زهرا نسب حسین صفت حیدری مزاج

اخلاق ناب فاطمه را می دهد رواج 

سائل کند به پیش قدوم تو دیده تر

ای آفتاب کوچهء زهرا مرا بخر

دست مرا بگیر ز احسان و با خودت

امشب به کاظمین و به کرببلا ببر

مشهد که میروم تو مرا جلد میکنی

باب الجواد مدخل من هست هر سحر

گفته  رضا هر انکه مر خواند اباالجواد

بر نخل هاجت دل او می دهم ثمر

پائین پای ضامن آهو که می روم

دارد صفا کنار پدر روضهء پسر

آخر چه کس خورانده تو را زهر کینه ات

حال تو روشن است ز هر پارهء جگر

ساز و صدای هلهله و کف کجا و تو

رقص و غنا و قهقه و دف کجا و تو

دنیا اگر رهین علمدار بی سر است

عالم به زیر منت دستان اصغر است

باب الحوائج  است و شبیه عموی خود

چشمش به تار و پود گره های معجر است

امروز چون نگین درخشان به روی دست

شش ماه و چند ساعت دیگر دلاور است

نامش علی مرامش علی طینتش علی

الحق که مثل کودکی شاه صفدر است

تنها علیست آنکه به صحرای کربلا

با نیزهء سه شعبه شده پاره حنجر است

وقتی ز روی دست پدر رفت با شتاب

شد روضه خوان حنجر او مادرش رباب

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات

بر آینه ی علی اعلی صلوات

هم مولد اصغر است و هم روز جواد

بر کرب و بلا و طوس یکجا صلوات

***

معشوق، به باد داده گیسو صلوات

بر نوگل کربلا ز هر سو صلوات

نقّاره زدند، ماه پیدا شده است

بر جلوه ی آن هلال ابرو صلوات

***

بر دلخوشی ضامن آهو صلوات

جانم! بفرست باز بر او صلوات

آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر

بر هر دل مشتاق علی گو صلوات

***

بر روی جواد، باز بهتر صلوات

بر ناز نگاه علی اصغر صلوات

این نیست صدای این همه جمعیت!

بفرست بلندتر به حیدر صلوات

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

روشن تر از روز است خیلی بامرامند

وقتی کریمان با گدایان هم کلامند

 الحق که آقازاده ها یک یک امیرند

الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند

 در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم

وقتی گدای این درم، مردم گدامند

 عین عدم هستیم و با آنان وجودیم

پس ما همان هاییم که آن ها بنامند

 سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد

این خانواده از طفولیت امامند

 چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم»

فرزندهای فاطمه با احترامند

 هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند

این چهارده تا روشنی صبح و شامند

 این چهارده آیینه از بس که شبیه اند

وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند

***

و الله این پروانگی ما می ارزد

هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد

 معشوق عالم می شود یک روز، عاشق

مجنون ما اندازه لیلا می ارزد

 قلاده ما را همین گوشه ببندید

سگ هم کنار خانه این ها می ارزد

 سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم

هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد

 یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم

حالا که شد مال تو از حالا می ارزد

 این گریه ها را آیه تطهیر گفتند

یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد

 با کاظمین تو بهشتی دارم این جا

پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد

 پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً

وقتی عصای حضرت موسی می ارزد!

 دستی بکش بینا کنی این چشم ها را

با معجزات تو چه نابینا می ارزد!

 کافی ست ما را این که بابای تو خندید

لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد

***

آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت

دارد زیادش می کند لطف زیادت

 آقا منم... آن رختْ پاره... پا برهنه...

آن شب ، شب جمعه مرا که هست یادت!

 تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم

من کیستم؟ من از گدایان بلادت

 من از در این خانه ات جایی نرفتم

پس رو مگردان از گدای خانه زادت

 آن که مرا حالا مُرید تو نوشته

حتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت

 تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را

نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت

 تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید

عرض ارادت می کند بر بامدادت

 بابای تو با دیدن تو گریه می کرد

با گریه لطف دیگری دارد عبادت

 آباء و اجدادت همه یک یک جوادند

پس می نویسیمت جواد بن الجوادت

***

بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم

جبریل حتی می گذارد بال و پر هم

 به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً

وقتی دوا می سازم از این خاک در هم

 تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت

بال و پر ما سوخته حتی جگر هم

 با آبروی تو تهجّد آبرو یافت

فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم

 با این جمالی که تو را دادند، باید...

بین خریداران تو باشد پدر هم

 نام مرا هم بین این عشاق بنویس

بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم

 ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت

یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم

 در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز!

این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم

 هستند یک یک شیرها دنبال دامت

چشمان آهوی خراسانِ پدر هم

 فهم من از لطف جوادی تو این است:

که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم

 ما را ببر تا کاظمین این بار با هم

ما را بخر در کاظمین این بار درهم

***

جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد

وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد

 ما را برای در زدن معطل نکردند

اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد

 این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است

نام علی که اصغر و اکبر ندارد

 طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود

از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد

 بین مقامات رباب این شان کافی ست

که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد

وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت

میدان علمداری ازین بهتر ندارد

 وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت

آخر گمان کردند که لشگر ندارد

 طفل است و بابای بلاتکلیف مانده

حیرانی است و کودکی که سر ندارد

گیرم که از فردا دوباره آب وا شد

چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد

 

        شاعر : علی اکبر لطیفیان

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

شب عید است و پر در آوردم

 ز غزل خانه سر در آوردم 

تا به عشقش ترانه بنویسم

دو سه تا لوح و دفتر آوردم 

شب میلاد پور شمس شموس

غزلی تازه و تر آوردم

مددی یا محمدبن علی

مددی یابن حیدر آوردم

کمترینم ولی به رسم ادب

مدحیه های بهتر آوردم

چه کنم بی بضاعتم دیگر

پای عشقش فقط سر آوردم

تا که روی مرا زمین نزند

به میان نام مادر اوردم

 

قلمم محو شور وشینی شد

غزلم باز کاظمینی شد

 

سر ما و قدوم یار نُهُم

دل ما و تب نگار نهم

بارللها سری به سجده ی شکر

میگذارم برای بار نهم

می رسد حضرت ولی الله

میرسد صاحب اختیار نهم

روی بال فرشته می آید

وارث تیغ ذوالفقار نهم

علوی ها به گوش ، می اید

یل بی باک تک سوار نهم

جد و اباد من گدای درش..

من شدم نیز خاکسار نهم

 

بچه آهویی از قضا شادم

که ز اول به دامش افتادم

 

نه فقط دلبر امام رضاست

بلکه تاج سر امام رضاست

به لالائی عمه وابسته است

خوشی خواهر امام رضاست 

روی بال فرشته ها نه نه

زیر بال و پر امام رضاست

کوری چشم ابتران حسود

سوره ی کوثر امام رضاست

خاطرش را پدر چه میخواهد

روز وشب محضر امام رضاست

ز طفولیتش عزادار

روضه ی مادر امام رضاست

گوشه ی حجره کربلایش بود

او علی اکبر امام رضاست

 

گل بی برگ میشود آخر

او جوان مرگ میشود آخر

 

عاقبت موسم خزانش شد

و خدا نیز روضه خوانش شد

تک و تنها میان خانه ی خود...

همسر او بلای جانش شد

عاقبت زهر کار خود را کرد

وقت لرزیدن لبانش شد

تب ولرز و نگاه مضطر او

شاهد غربت عیانش شد

دست و پایی که بر زمین میزد

باعث درد استخوانش شد

بدنش را کشان کشان بردند

غرق در خاک و خون دهانش شد 

 

ام فضل و کنیز و ولوله ها

پشت بام و صدای هلهله ها

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-ولادت

 

مثل آن روز که دردانه ی پیغمبر را

همه دیدند و ندیدند رخ دیگر را

از لغت نامه بی برکت خود نامیدند

به خیال خودشان این غلط  ابتر را

تا خدا خود به میان آمد و تقدیم نمود

چشمه ی  آب زلال دل او... کوثر را

تا که چشمان حسودان نبی در آید

آیه آورد که یادت نرود " وانحر " را

اینچنین است خدا هفت پسر میگیرد

نسل ها می دهد این فاطمه ، این دختر را

آنچنان می شود این دختر باران مهرش

پدر  احساس کند بار دگر مادر را

هیچ کس پی نبَرد اوج بلندایش...پس

صبر کن تا که ببینیم همه محشر را

....

مثل آن روز...ولی باز کمی طولانی...

شعر شد مادری و خوب خودت میدانی...

شعر با "فاطمه" رنگ دگری می گیرد

که رضا این غزل از دست خودم می گیرد

مثل آن روز...رضا مثل پیمبر  بود و...

حرف ها  "این چه امام ایست که ابتر..." بود و...

صبر می کرد  رضا  حکمت پنهان آید

صبر می کرد  که تا حضرت باران آید

صبر می کرد گلش تا که شکوفا گردد

کوثری آید  و  چون  حضرت زهرا گردد

قبله را رو کن و تکبیر بگو...جان آید

به سلامش نرسی حضرت باران آید...

.....

ما همه تشنه شدیم و تو فقط آب شدی

پسر کوچک سلطان که خود ارباب شدی

شاد کردی دل بابای خودت را وقتی

خنده ای کردی و در دست پدر خواب شدی

تار مهر پدرت را بنوازم ، وقتی

تو در آن گوشه ی دل ، ماندی و مضراب شدی

میروم مشهد  و در دور حرم می گردم

آشکار است که محبوب ترین باب شدی

 

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

خوش آن زمان که گدا سمت شاه رو بکند

وَ سر به زیر شبی کسب آبرو بکند

پُر از نمازِ زیارت از اشک چشمانش

گرفته آب و فقط نیّت وضو بکند

نشسته قبله مقابل، کسی به هیبت عشق

دو رکعت از سرِ اخلاص و آرزو بکند

تمام آنچه که ثبت است بر جریده ی جان

به دست شاهِ جهان داده جستجو بکند

شبیه کهنه لباسی که وصله میخواهد

گرفته ذهن مرا تا کمی رفو بکند

فدای فرش نشینی که عرش میداند

به غمزه عالم افلاک زیر و رو بکند

خدا نشسته به رخ میکشد زمانی که

به اشتیاق، گدا سمتِ شاه رو بکند

مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

من مریدم شما همیشه مراد

کرمت را نمی برم از یاد

میسرایم در این شب میلاد

قُل أَعوذُ بِرَبِّ جود و جواد

 

بچه هایم تصدق سرتان

مددی کن به حق مادرتان

 

حرف دل را اگر غزل کردم

واژه ها را دوباره حل کردم

و به یک مثنوی بدل کردم

یاد احلی من العسل کردم

 

جام لبریز از شراب افتاد

نامت آمد دهانم آب افتاد

 

رعد و برقی شبیه طوفانی

نکند تو علی دورانی ؟

نور چشم مه خراسانی

تو ولیعهد شاه ایرانی

 

صاحب مسند امام رضا

پسر ارشد امام رضا

 

تو امامی و ما همه ماموم

ز کرامت نکن مرا محروم

از نگاه تو میشود معلوم

آینه دار چهارده معصوم

 

شاه جود و عنایت و بذلی

وارث غیرت ابوالفضلی

 

یوسف از زائرین چشمانت

حاتم طائی از گدایانت

پور عمران فقیر احسانت

زکریا غلام طفلانت

 

ولی الله زاده ای اقا

رحمت فوق العاده ای اقا

 

در دو عالم ولی محترمی

حجت الله و صاحب علمی

دست و دل بازی و چه با کرمی

عقل کل تمامی اُمَمی

 

ابن اکثم که مات و حیران شد

با وجود شما مسلمان شد

 

وای از این اعتقاد بی دین ها

وای از این التماس ننگین ها

لعنت حق به قوم بدبین ها 

کوری چشم نسل شاهین ها

 

در دو عالم منم غلام تقی

جان عالم فدای نام تقی

 

نای نوحه گرم بده حالا

سایه ای بر سرم بده حالا

مستحقم پرم بده حالا

بی قرارم حرم بده حالا

 

عزت عالمین میخواهم

سفر کاظمین میخواهم

 

مینویسم ز دور  یا نزدیک 

که تو هستی به ماسوا نزدیک

در لغت نی به نینوا نزدیک

کاظمینت به کربلا نزدیک

 

با شما تا خدا که خواهم رفت

سوی کرببلا که خواهم رفت

 

میسرایم به جای تو- گریان -

دم گودال کربلا جانان

السلام علیک یا عطشان

السلام علیک یا عریان

 

أنت شیب الخضیب یا جداه

أنت خد التریب یا جداه

 

به قیام تو گریه خواهم کرد

به صیام تو گریه خواهم کرد

به نیام تو گریه خواهم کرد

به خیام تو گریه خواهم کرد

 

ز چه رو در میان گودالی

زچه رو جد من لگدمالی

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-ولادت و شهادت

 

باده را تا آخرش سر می کشم

 آسمانی می شوم پر می کشم

 همچو مِی می خواستم یک دل شوم

 با اجازه، گر شود، دعبل شوم

 او پدر را می ستاید من پسر

 او ز جان گفت است من هم از جگر

 لیک شعر ما کجا آقا کجا

 ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا

 ما کجا و صحبت از مدح امام

 سیر تا خورشید روی پشت بام؟

 ما کجا و باده های سلسبیل

 دست ما کوتاه خرما بر نخیل

 سائلی بودم که تو ره دادی ام

 من مریض عشق، مادرزادیم

 لکنتم را رفع کن در این رسا

 باز می گویم که لا اُحصی ثنا

 ای تو آقازادۀ خورشید طوس

 روح و جان حضرت شمس الشموس

 گوشه ای ز آب لبت نهر رجب

 حوض کوثر! سید عالی نسب!

 السلام ای حضرت باب المراد

 باب حاجات تمام این بلاد

 یا رئوف بن رئوف بن رئوف

 یا کریم و یا جواد و یا عطوف

 ای به گهواره مسیحا را امام

 ای مسیح بن مسیحا! السلام

 شد مسیحا خاکبوس بر درت

 مریم عذرا کنیز مادرت

 بی سبب لیلا به تو مجنون نشد

 بی سبب روی تو گندم گون نشد

 التماس چشم چشمه سارها

 برکت و روزی گندم زارها

 سفره های نان به زیر دین توست

 رنگ گندم ها از این رو عین توست

 برکت از میلاد تو لبریز شد

 عشق لایزرع چه حاصل خیز شد

 کار مژگان بلندت شد شکار

 از دل صیدت درآوردی دمار

 دل به یک لحظه شود تسلیم تو

 امر کن تا جان شود تقدیم تو

 پیشکش بر غمزه، سر آورده ام

 زخم می خواهم، جگر آورده ام

 زخم تو کار مسیحا می کند

 زخم تو دردم مداوا می کند

 السلام ای درد و درمان رضا

 السلام ای وصلۀ جان رضا

 بوسه بر کفش تو زد یک پیرمرد

 می گرفت از روی نعلین تو گرد

 گرد کفشت خاک یا این که زر است

 سرمۀ چشم علی جعفر است

 دستخط آمد برای تو ز طوس

 نامه را بر دیده بگذار و ببوس

 نامه شرح غصه ی هجران توست

 شرح دلتنگی بابا جان توست

 میوۀ قلب پدر عمرت بلند

 سر سلامت باشی از شر و گزند

 شد دلم تنگ و ز دوری تو چاک

 یا جواد بن علی روحی فداک

 کاش بابای تو در آن حجره بود

 زهر بود و جسم تو زرد و کبود

 یک کبوتر پر شکسته در قفس

 سخت تا کام تو می آمد نفس

 پشت در کف بود و سوت و هلهله

 در میان آسمان ها زلزله

 بین حجره بال و پر می خورد زخم

 تشنه بودی و جگر می خورد زخم

 تشنه بودی آب را بر خاک ریخت

 خاک بر روی سرش افلاک ریخت

 قلب بابای خراسانی شکست

 دیده ات را دست زهرا تا که بست

 باز هم بی احترامی بر امام

 می شود تشییع جسمت تا به بام

 کاش می بردند جسمت با عبا

 ای علی اکبر به روی بام ها

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق

نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق

 

آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش

به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش

 

آسمان جلوه گر حُسن تماشایی کیست؟

این همه همهمه از کار مسیحایی کیست؟

 

کیست امشب که به مهمانی نور آمده است

کیست امشب که بر این طاق بلور آمده است

 

آسمان خاک بهاری شده از آمدنش

تا زمین آیینه کاری شده از آمدنش

 

باغ ها غرق گُل اند و همه گُل ها مستند

موج ها پر زمي اندو در دل دریا مستند

 

تاکها غرق شرابند و سبوها لبریز

قلبها مست ترینند و گلوها لبریز

 

همه آفاق ز گیسوی شقایق سرشار

آفرینش همه از بوی شقایق سرشار

 

کوچه کوچه همه جا باغ بهشت است ببین

خانه خانه همه گل خشت به خشت است ببین

 

کیست این آمده ای دل دل دلخسته ی من

کیست این گمشده ی هر گره ی بسته ی من

 

مشکلم وا کن و از باده ی او نوشم کن

بوی یار آمده ای دلشده مدهوشم کن

 

گفت با زمزمه ی شعر خراسانی خویش

گفت با نغمه ی حیرانی و طوفانی خویش

 

ای گره خورده ترین،فصل مراد آمده است

در و دیوار گواه است،جواد آمده است

 

آمده روح دل انگیز بهاران کرم

آمد از راه خداوند سخا،جان کرم

 

آمده ناب ترین عید در این عید ترین

آمده ماه ترین،آمده خورشید ترین

 

آمد و رونق خورشید شکست از قدمش

قفل هر سینه ی نومید شکست از قدمش

 

شب یوسف شده در خانه ی یعقوب ترین

شب محبوب ترین هدیه ی ایوب ترین

 

شب گلخنده ی زهراست،خدا می خندد

شب لبخند جواد است خدا می خندد

 

همه تا صبح پی عقده گشا می گردند

همه پروانه صفت گردِ رضا می گردند

 

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-ولادت

 

امشب به شبستان ولایت قمر آمد

خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد

طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد

در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد

میـلاد جـواد ‌بـن جـواد بـن جـواد است 

این باب مراد است مراد است مراد است 

خیزید که امشب شب شادی و سرور است

خیزیـد کـه میــلاد تجلی گــه نــور است

هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است

از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است

رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب

یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟

این موهبت و لطف خداداد، مبارک

بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک

این عید بود بر همه اعیاد، مبارک

میـلاد جـواد بـن ‌رضا بـاد، مبارک

جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب

قرآن به روی دست رضا باز شد امشب

سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی

کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی

جان همگـان در قـدمش باد فدایی

جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی

در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید

ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید

ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش

ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش

ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش

ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش

این باب کرم، باب دعا، باب مراد است

والله جواد است جواد است جواد است

ای چشم رضا محـو تماشای جمالت

جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت

خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت

میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت

بالیده رضا لحظه ‌به ‌لحظه به وجودت

مشهورتر از کـل امامان شده جودت

داده است خداوند به فضل تو گواهی

در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی

دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی

مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طفولیتت ای عالِم عالَم

علم ازل و علـم ابد بود مجسم

زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم

نه زادۀ اکثم که تمام علما هم

تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید

قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم

هرجا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم

موری سـر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گناهم را دانستی و دانی

آنی ز دل خویش نراندی و نرانی

هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت

سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت

امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت

ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خـود هم درِ این خانه نبندی

من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم

هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم

یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم

از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم

ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی

باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

یا جواد الائمه...

گدایی برای گدا آب و نان است..

خصوصا که صاحب کرم هم جوان است

همین پینه ی دستهایی که دارد

خودش بهر پابند بودن نشان است..

دخیل است روز و شبش را به اینجا..

که بی اعتنا بر زمین و زمان است..

پر از هیچ بودم دو عالم به من داد..

گدایی چنین است و شاهی چنان است..

به جانان همان اولش جان سپردم

کسیکه مرید است کی فکر جان است؟

کجا میگشایند در را به روی

کسیکه بدون خبر میهمان است؟

به جز خانه ای در مدینه که در آن..

علی ابن موسی الرضا میزبان است

درآن شب که بابا شود مطمئنا

عطایش به بیچارگان بیکران است

به کوری چشمان سرد مدینه..

پسر دار شد پیرمرد مدینه..

ببینید ماهست در دامن او..

دگر آبرو رفت از دشمن او..

به عالم بگویید یوسف رسیده

که مست است کنعان ز پیراهن او..

ببینید آخر دعایش گرفته..

که سرسبز شد عاقبت گلشن او..

چه زیبا نگاری که عالم ندیده..

زبان ناتوان است از گفتن او..

علی چشمهایش حسن خنده هایش

بتول است چشم و رخ روشن او..

زعرش آمده صف به صف از ملائک..

کشیدند صف در پی دیدن او..

و از عرش جبرئیل آورده با خود

لباس حریری برای تن او..

چه حاجت به اسپند و این حرفها چون

خدا بسته بر طالعش جوشن او..

بدانید دل دست دلدار دادم

بدانید مردم گدای جوادم..

لیاقت بده از بهایت بگویم

از اوصاف بی انتهایت بگویم..

ازآن سجده های طویل شبانه

ازآن ذکر یا ربنایت بگویم..

زدی دست برخاک فورا طلا شد

ازین کار از کیمیایت بگویم..

ازآن بحث های عمیق اصولی

ازان علم بی ادعایت بگویم

ازآن گریه ی هرشبت بهر زهرا..

ازآن بغص بین صدایت بگویم..

ازآن مطربی که به پای تو افتاد

ازآن اتّق الله هایت  بگویم

کسی دست خالی نرفت از در تو

ازآن دست مشکل گشایت بگویم

خبر داری امروز دیگر چه روزیست؟

اجازه بده تا برایت بگویم..

به دور قدح عرش میگردد امروز

گل یاس ارباب ما آمد امروز..

چقدر آسمان حس دیدار دارد..

در این روزها شوق سرشار دارد

چقدر از سر شب به پایش نشسته..

نگاه ارادت سوی یار دارد

دراین روزهای شلوغ مدینه..

گداییست شغلی که بازار دارد..

گدایی به ما آبرو میدهد پس

مدینه چقدر آبرو دار دارد!

چقدر ازدحام گدا بی نظیر است

چقدر امشب آقای ما کار دارد..

پس از اکبر و اوسط اصغر هم آمد..

علی پس دراین خانه بسیار دارد..

درست است تکرار خسته کنندست..

علی الحق اسمیست تکرار دارد..

به یمن وجود علی اصغر ماست

اگر وجهه در خلق گهوار دارد..

به قنداقه اش تا بخواهی دخیل است

و گهواره جنبان او جبرئیل است..

بگویید یثرب به مویش بنازد..

به زیبایی ماه رویش بنازد

به آقایی و لطف بابا خسینش..

به بخشندگی عمویش بنازد..

ذر این سمت و سوها حرم رزق ماشد..

به پر رزقی سمت و سویش بنازد..

همه مست مست از سبوی  ربابند

به ساقی که دیده  سبویش بنازد؟!

گدایی که اورا علی آبرو داد..

به محشر به این آبرویش بنازد..

حسین است دریا علی نیز جویش..

طبیعست دریا به جویش بنازد..

سخن بین معشوق و عاشق به اشک است..

اگر اشک بر گفت و گویش بنازد..

کمی بعد می آید آن لحظه هایی..

که نیزه به قطر گلویش بنازد..

نشد بین مدح از غم تو نگویم

نشد تا ز عمر کم تو نگویم..

کشیدند بر دست چون پیکرت را..

به قنداقه بستند بال و پرت را..

تو بی تاب بودی و از بین لشگر..

نشان رفت حنجرزنی حنجرت را..

نوشتند از عرش تسلیت آمد..

به مو بند کردند وقتی سرت را..

تو بند دل مادرت بودی اما..

بریدند بند دل مادرت را..

بصیرت به سن و به این چیزها نیست..

نوشتی به خون غربت رهبرت را..

نوک خنجر آمد به یاری آقا..

که در خاک انداخته بسترت را..

چرا نیمه بازست چشمان نازت؟

ببند آخر این پلکهای ترت را..

سر کوچکت را روی نیزه بستند..

به هر شهر بردند خاکسترت را

نگاه تو از نی بسوی رباب است

سوی دستهایش که بین طناب است

 

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

عبد الجواد

 

وقتی بساط عشق بازی چیده می شد

سجاده سبزی کنارش دیده می شد

 

یک پیرِ عاشق بادعای مستجابش

در امتحان عاشقی سنجیده می شد

 

صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود

گه گاهی از زخم زبان رنجیده میشد

 

گویا دوباره کوثری در بین راه است

کم کم سحر شام دل غمدیده می شد

 

از نور زهراییِ این  فرزندخورشید

طومار غربت در جهان برچیده میشد

 

دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟

در آسمانها این چنین نامیده میشد

 

او کیست؟آقازاده شمس الشموس است

آرامش جان و دل سلطان طوس است

 

او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد

همچون رسول الله پیغمبر ترین شد

 

از آسمانها آمد و جاری تر از اشک

مانند زهرا مادرش کوثرترین شد

 

سر تا به پایش بود توحید مجسم

بر باده رب الکرم ساغر ترین شد

 

او چندسالی گرچه مهمان بود ما را

اما تجلی کرد و نام آور ترین شد

 

بر تار گیسویش گره خورده دل ما

این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد

 

شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره

ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد

 

در چند جایی که عیان شد غیرت او

با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد

 

فرمودبابایش از او بهتر نباشد

مولود ازاو بابرکت تر نباشد

 

او آمد و ابن الرضایی کرد مارا

از برکت نامش خدایی کرد مارا

 

مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و

تا عرش برد و کبریایی کرد مارا

 

دست کریم این امام ذره پرور

یک عمر مشغول گدایی کرد مارا

 

صوت دل آرای مناجاتش سحرها

سر مست جانان و هوایی کرد مارا

 

بوسیدن خال رطب دارش در این ماه

مهمان بزم باصفایی کرد مارا

 

یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او

هر نیمه شب مردی بکایی کرد مارا

 

از گوشه صحن و سرای کاظمینش

مست حسین و کربلایی کرد مارا

 

نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم

کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم

 

لبخند او آرامش جان رضاشد

یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد

 

سجاده بابا شده گهواره ی او

لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد

 

ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد

با غمزه ای جانانه جانان رضا شد

 

آمد که باقی مانده توحید باشد

با نام او شیعه مسلمان رضا شد

 

قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است

قد راست کرد اصل ارکان رضا شد

 

هر کس که از باب الجواد آمد زیارت

با دست پر مشمول احسان رضا شد

 

اما خدالعنت کند فامیل  بد را

که باعث قلب پریشان رضا شد

 

امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده

ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده

 

امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم

اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم

 

می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک

چله نشینی پای خَم کرده شرابم

 

امشب دخیل گوشه گهواره هستم

دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم

 

عشاق را گویم ازین پس تا قیامت

با نام اصلیم کنید اینسان خطابم

 

عالم همه دانند در کوی محبت

من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم

 

با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ

ششماه سردار خیام بوترابم

 

ای کاش همچون حق شناس پاک طینت

عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم

 

حالا که غم آلود گشته ناله هایم

انگار باب القبله ی کرب و بلایم

 

او را خدا می خواست مه پاره ببیند

مسند نشین کنج گهواره ببیند

 

بر روی دستان پدر با کام عطشان

با روی خونین ، حنجری پاره ببیند

 

وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود

آقای عالم را چه بیچاره ببیند

 

یک عمر با زخمی که مانده روی سینه

دور حرم بانویی آواره ببیند

 

اما در آخر چون عموجانش ابالفضل

اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند

 

لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست

شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-مدح

 

بی نـوایم من نـوایم می دهی؟

تشنـه ام آب بقـایم می دهی؟

من مریضم تو شفایم می دهی؟

می کنی دل های غمگین را تو شاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

تا دلم تنگ حریمت می شود

عاشق خُلق رحیمت می شود

سائل دست کریمت می شود

من مریضم تو مرا هستی مراد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

ای مرا تو چشمـۀ خیــر کثیر

من فقیرم تو کریمی بی نظیر

دست این افتاده از پا را بگیر

کز ازل بر درگه تو سر نهاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

مرهمی بر جـان بیمـارم بده

شمعی از بهر شب تارم بده

بـرگــۀ آزادی از نـارم بده

تو شفیـع ما سوائی در معـاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

دلگیر تر از سینه تنگم قفسی نیست
در خانه تنهایی من هم نفسی نیست

تنهاتر از این بی‌کس دلمرده کسی نیست
من یکسره فریادم و فریادرسی نیست

در حسرت آغاز بهار است کویرم
*
واکن دهن شیشه من را به لبی یا
دم کن نفس شرجی من را به تبی یا

پر کن بغل سرد مرا یک دو شبی یا
سر کن با من چند سحر در رجبی یا

فرصت بده تا پیش قدمهات بمیرم
*
وقتی که به موی تو مسیر دلم افتاد
صدها گره کور سرِ مشکلم افتاد

شور لب تو بر بدن ساحلم افتاد
صد شکر که در خانه تو منزلم افتاد

در پیچ و خم عشق تو در آمده پیرم
*
آغاز بهار است صدای قدم تو
جنگل شدم از آب و هوای قدم تو

سر می‌دود از شوق، برای قدم تو
چشمان مدینه شده جای قدم تو

از هرچه به غیر از قد و بالای تو سیرم
*
جان همه شهر به گیسوی تو بسته است
نان همه بر همت بازوی تو بسته است

بند دل عیسی به دم هوی تو بسته است
طاقی است دل ما که به ابروی تو بسته است

با دست تو ورز آمد از آغاز خمیرم
*
با آمدنت ختم شده غصه بابا
لبخند تو شد ساحل آرامش دریا

شد بسته دَرِ تهمت بی ‌پایه و بی‌جا
مبهوت شد از ذره‌ای از علم تو یحیی (یحیی بن اکثم)

گفتی که من از طایفه علم غدیرم
*
خورشید شدی ساقی این نور علی شد
نوری نبوی آمد و منشور علی شد

آتش خودِ حق بود ولی طور علی شد
تأکید به مستی شد و انگور علی شد

از عقل جدا شد سرِ این کوچه مسیرم*
حرف از علی و آینه‌ها شد چه بجا شد
دستم پُر باران دعا شد چه بجا شد

غم، پشت سرم آبله‌ پا شد چه بجا شد
این شعر فقط صرف خدا شد چه بجا شد

از شعله این راز، گُل انداخت ضمیرم
***محمد بختیاری***

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-ولادت

 

امشب دهید مژده صدف را به گوهرش

آن گوهری که رنگ الهی است زیورش

امشب فلک گشوده به ماه مدینه چشم

ریزد به خاک مقدم آن ماه، اخترش

امشب به خنده شمس ولایت گشوده لب

در کف بُود ستاره ی خورشید پرورش

امشب خدا به خلق، جواد الائمه داد

آن کس که گشته جود و کرم سائل درش

امشب علیّ سوم و چارم امامت ماست

ریحانه ای ز دامن ریحانه در برش

نور نهم امام نهم حجت نهم

وجه خدا که گشته رضا مات منظرش

آیینه ی رضا که سلام و درود خلق

بر آفتاب حُسن و جمال منورش

تا نام حق بود، صلوات و سلام حق

بر حضرت جواد و به ریحانه مادرش

این است آن امام جوادی که دست جود

باشد به دست پُر کرم جود پرورش

این است آن جواد امامان که آمدند

شرمنده اهل جود ز جود مکررش

گردون اگر نه دور سرش باد، سرنگون

خورشید اگر نه خاک درش، خاک بر سرش

بحر سه گوهر است و یم هشت درّ ناب

آن هشت بحر و این سه گهر مدح گسترش

در کودکی معلم پیران پارسا

صد پور اکثم اند ز شاگرد کمترش

یحیی چو طفل کوچک مکتب ندیده ای

مأمون بسان عبد ذلیلی برابرش

زیبد که کعبه با حجر و مروه و صفا

گردد هماره دور رواق مطهرش

نام محمد است مبارک بر او که هست

حُسن و جمال و خُلق و خصال پیمبرش

نامش محمد است و بود پای تا به سر

زهد علی و عصمت زهرای اطهرش

روشن شد از ولادت او دیده ی رضا

کوری چشم خصم که می خواند ابترش

بگشوده چشم و راند به لب تا شهادتین

چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

از جوّ و ابر و ماهی و یم تا گشود لب

تعظیم کرد زاده ی هارون به محضرش

نُه ساله نَه، امام بشر بود پیش از آن

کآدم دمد روان خدایی به پیکرش

آدم نهاده بوسه به درهای آستان

حورا گرفته آبرو از خاک مقبرش

دارد به دست خویش کلید بهشت را

آنکس که روز حشر جواد است یاورش

جان جهان فدای امامی که کرده حق

از کودکی بعالم ایجاد رهبرش

این است آن حدیقه که جود است میوه اش

این است آن سفینه که نور است لنگرش

من کیستم گدای جوادالائمه ام

آنکس که جود اوست همان جود داورش

هنگام جود، ابر کرم از کفش خجل

وقت دعا سپاه اجابت مسخرش

در کارزار، تیغ چو گیرد به دست خویش

یاد آور علی بود و فتح خیبرش

دارد به سینه علم رُسل را ز کودکی

باشد به چهره نور امامان دیگرش

در فُلک نور، گر نگری اوست ناخدا

بر چرخ علم، گر گذری اوست محورش

هر گه نسیم می وزد از شهر کاظمین

عطر بهشت می دمد از خاک معبرش

یا حضرت جواد هر آن کو گدای توست

هرگز نیاز نیست به تخت و به افسرش

هرکس که گشت تشنه ی جام ولای تو

از جوی کاظمین ببخشند کوثرش

شکر خدا که پیش تر از صبح آمدن

"میثم" ز جام عشق تو پر بود ساغرش

 

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  5:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها