0

اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

یا حبیب الله...

کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد

چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد

 

رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام

رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد

 

عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت

حُکم بر خانه نشینیِ علی امضا شد

 

بعدِ تو حرمت کاشانه ی حق حفظ نشد

پای اولاد حرامی به حریمت وا شد

 

دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار...

خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد

 

خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت

چند باری به زمین خورد علی تا پا شد

 

روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا

تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد

 

از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید

صحبت از غارت معجر ز سر زن ها شد

 

زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا

منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد

 

خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید

بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد

 

کاش انگشتری اش تنگ نبود... اما بود...

عاقبت نیمه ی سبابه ی او پیدا شد؟!

 

داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...

گوش نحسش نشینید و قد مادر تا شد

 

سر او تا که جدا شد زره اش را بردند

زرهش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد

 

اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند

ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد

 

محمد جواد شیرازی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حضرت رسول(ص)-شهادت

 

ای ملائک سوی یثرب پرواز کنید

شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید

همه با هم به سما دست دعا باز کنید

خون فشانید ز چشم و به خدا راز کنید

مهر غم نقش به بال و پرتان میگردد

مرگ دور سر پیغمبرتان میگردد

پیک غم از حرم خواجه اسری آید

خبر از فاجعه محشر کبری آید

کاروان اجل از جانب صحرا آید

نگذارید در خانه زهرا آید

قاصد مرگ کجا کعبه مقصود کجا

ملک الموت کجا خانه معبود کجا

اجل استاده هراسان بدر بیت رسول

پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول

لرزد از زمزمه او دل زهرای بتول

فاطمه سوی پدر آمده محزون و ملول

کی پدر پیک غریبی است تو را میخواند؟

کیست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند

گفت در پاسخ زهرا  پدر ای پاک سرشت

دست تقدیر برای تو غم تازه نوشت

پدرت میرود امروز به گلزار بهشت

آسمان کوه بلا را به سر دوش تو هشت

فلک امروز پر از ناله جبرائیل است

این غریبی بود پشت در عزرائیل است

این نه آن است که از کس بطلبد اذن دخول

این اجل باشد و بر بردن جانهاست عجول

اذن ناکرده طلب جز بدر بیت رسول

پاسداری کند از حرمت زهرای بتول

ای فدای تو و خون دل و اشک بصیرت

باز کن در که شود خاک یتیمی به سرت

فاطمه  برد به بابا سرتسلیم فرود

در کاشانه به سوی ملک الموت گشود

چون به دارالشرف وحی ، اجل یافت ورود

به ادب روی به پیغمبر اسلام نمود

کی تنت جان جهان گر دهی اذنم زکرم

آمدم روح تو در جنت اعلا ببرم

گفت ای دوست کمی صبر و تحمل باید

که مرا پیک خدا حضرت جبریل آید

رنگ اندوه ز آیینه دل بزداید

عقده از سینه پر غصه من بگشاید

جبرئیل آمد و گفت ای به فدایت گردم

باغ جنت را از بهر تو زینت کردم

گفت ای پیک خدا حامل فیض و رحمت    

سخنی گو که ز قلبم بربائی محنت

غم من نیست غم حور و قصور و جنت

چه کند روز جزا خالق من با امت

گفت جبریل که فرموده چنین معبودت

آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت

ای بدوشت غم امت همه دم در همه حال

برده بر شانه خود کوه غم و درد و ملال

امت اجر تو عطا کرد به قرآن و به آل

حرمت هر دو کنار حرمت شد پامال

کرده غصب فدک و حق علی را بردند

پهلوی فاطمه ات را ز لگد آزردند

بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود

شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود

شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود

اولین اجر رسالت زدن فاطمه  بود

گشت از حق کشی است بیداد گرت

کشتن محسن مظلوم تو  اجرد گرت

با سر انگشت خزان سخت ورق برگردید

غنچه و لاله خونین تو پرپر گردید

سومین اجر تو زخم سرحیدر گردید

به حسن از همه کس ظلم فزون تر گردید

بعد از آن زهر که بر نود دو عینت دادند

اجرها بود که امت به حسینت دادند

گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند

بر رخ چرخ ز خون دل او رنگ زدند

دست بگشود به پیشانی او سنگ زدند

تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند

زین مصیبت همه دم سینه میثم سوزد

بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوزد

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

یلدا نداریم...

شادی که در عزای تو معنا  نمی شود

شام وفات تو، شب یلدا نمی شود

آقا تمام مردم ایران مودبند

جشنی به احترام تو بر پا نمی شود

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حضرت رسول(ص)امام حسن(ع)-شهادت

 

ما چشم به احسان کریمان داریم

شوق نمک خوان کریمان داریم

در سفره ی خود نان کریمان داریم

با رزق کریمان چو بسازیم همه

از خلق همیشه بی نیازیم همه

امشب که گداییم، گدای دو کریم

سرگرم عزاییم، عزای دو کریم

در خیمه ی حزن بچه های دو کریم

با فاطمه یا محمدا می گوییم

با زینبشان یا حسنا می گوییم

با سینه ی این دو جهل امت بد کرد

نیرنگ صحابه و خیانت بد کرد

دنیا طلبی، بغض و عداوت بدکرد

با اینکه عزیزان خدایند این دو

افسوس که مسموم جفایند این دو

کشته است زنی یهودیه خاتم را

انداخته بر دل همه ماتم را

صدیقه تحمل نکند این غم را

آوار فراق بر جگر سنگین است

دل کندن دختر از پدر سنگین است

افسرده شدیم پشت دیوار بقیع

پژمرده شدیم پشت دیوار بقیع

سرخورده شدیم پشت دیوار بقیع

دیدیم همان شاه که صاحب کرم است

برعکس امامزاده ها بی حرم است

ای حضرت مجتبی فدای غم تو

ماییم طرفدار تو و پرچم تو

هرچند جفا کرد به تو مَحرَم تو

ما محرم روضه های جانسوز تواییم

در ماتم روضه های جانسوز تواییم

ای آه شرربار دلت قاتل ما

آتش بزن امشبی همه حاصل ما

با روضه ی کوچه ها بسوزان دل ما

آن کوچه که از حرف دلت شد حاکی

آنجا که حجاب مادرت شد خاکی

ناموس خدا بود و سرش پایین بود

کوهی ز حیا بود و سرش پایین بود

در ذکر و دعا بود و سرش پایین بود

دو از نظر شیر خدا زد سیلی

دشمن به رخش چه بی هوا زد سیلی

آن ها که حبیبه ی خدا را زده اند

با ضرب لگد مادر ما را زده اند

زهرا، نه، امام مجتبی را زده اند

آن روز درون کوچه پژمرد حسن

مادر که زمین خورد دگر مرد حسن

ارباب، که بسیار خیانت دیده

از کوچه و مسمار خیانت دیده

از یار و از اغیار خیانت دیده

آخر چه چشیده به خودش می پیچد

چون مارگزیده به خودش می پیچد

مسموم شد و زهر بهجانش افتاد

افسوس توانِ زانوانش افتاد

پاره جگر از لای دهانش افتاد

ای وای که روحش زبدن رفتنی است

تشتی برسانید، حسن رفتنی است

بالای سرش برادرش چون آمد

با پای برهنه خواهرش چون آمد

شد تشنه و قاسم پسرش چون امد

رو کرد به شاه کربلا، گفت که آه

لا یَوم، کَیَومَکَ أباعَبدالله

انگار حسینم، جگرم می سوزد

دنیا بخدا در نظرم می سوزد

من می روم، اما پسرم می سوزد

تو بعد حسن، هم پدر قاسم باش

هم سایه ی بالای سر قاسم باش

فرمود: حسین! ای همه ی هست حسن

فردا ز پی جنازه ام گر آن زن

دستور دهد تیر ببارند به من

شمشیر خودت را تو نیاور بالا

در گوش اباالفضل بگو ای سقّا!

گفته است حسن قرار ما روز دهم

شمشیر نزن، قرار ما روز دهم

با قاسم من، قرار ما روز دهم

آن روز اباالفضل بیا کاری کن

جای حسنت، حسین را یاری کن

 

امیر عظیمی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

بانام تو صد گره ز انسان واشد
ابلیس ز حیله های خود رسوا شد
بایاد تو ای زمزمه ی هستی ما
آرام زطوفان بلا دریا شد

 

حمید کریمی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

شکرخدا که بر دل من کارگر شدی

مرهم شدی شراره شدی شعله ورشدی

سوختی شبیه این جگر پاره پاره ام

تا که زغصه ها دلم باخبر شدی

دیگر زمان لحظه شماری به سر رسید

درشام بی کسی وغریبی سحر شدی

دیدی نمانده تاب وتوان پریدنم

ای زهر امدی ومرا بال وپر شدی 

گفتم رها ز خاطره ها می شوم ولی

در ذهن من تداعی دیوار ودرشدی

شاعر:محمد حسن بیاتلو

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حرف از وصیت های آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا

این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار
حرف از وصیت های مادر میزنی بابا

دل شوره داری، از نگاهت خوب می فهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا

زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هر چند حرف از زخم بستر میزنی بابا

یک روز می بینی مرا بین در و دیوار
یک روز می آیی به من سر میزنی بابا

گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو
پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو

 

محمد بختیاری

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

آری ستاره ایم که بی خواب می شویم

شب ها بدون ماه، چه بی تاب می شویم

 

تک مصرعیم بی تو، پراکنده، بی ثمر

اینگونه با تو ما غزل ناب می شویم

 

ما را ببخش گرچه مسلمان نبوده ایم

توهین شنیده ایم و چنین آب می شویم

 

خورشید مکه ای و جهان ریزه خوار توست

بی تو پر از سیاهی مرداب می شویم

 

نبض زمین و نظم زمان، حضرت رسول

اذنی بده، ز خشم چو گرداب می شویم

 

در خود فرو بریم جهان را، بدون تو

منجی برای مسجد و محراب می شویم

 

اصلا اگر اجازه دهی ما فداییِ:

جدّ بزرگ حضرت ارباب می شویم

فاطمه سادات مظلومی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

خداوند از اضافی گل تو ساخت انسان را

و بر قلب تو نازل کرد یک شب کل قرآن را

 

تویی اصل اصول دین و ایمان دارم ای آقا

که معنا می کنند عشاق با مهر تو ایمان را

 

تو آن شاهی که در خیل مقرب های درگاهت

نوشتی نوح و ابراهیم و موسی و سلیمان را

 

تو آن زیبای بی همتای لبریز از نمک هستی

که مجنون میکنی وقت تجلی ماه کنعان را

 

به لطف حسن خلق ات بود و لبخند دل انگیزت

که صید دام خود کردی ابوذر را و سلمان را

 

هزار و چارصدسال است می گویی به هر منبر

برای ما فضیلت های حیدر شاه مردان را

 

اگر چه در حجاز؛ اسلام آوردی ولی آخر

گرفت آوازه ی نام بلندت کل دوران را

 

من از "سلمان مناّ "گفتن تو دستگیرم شد

که جور دیگری می خواهی آقا، اهل ایران را

 

همیشه آخر ماه صفر از گریه سرشارم

بگو آخر چگونه میتوان این درد هجران را

 

تحمل کرد، تنها راه حل مشکلم این است

ببوسم خاک درگاه شهنشاه خراسان را

محمد قاسمی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

ای شهید زهر ظلم اشقیا
ای تو قبل از مرتضی بابای ما

گو چه دیدی از جفای روزگار
ترک زهرا کرده ای با اضطرار

 

غصه هایت شیعه را آزرده است
در فراق تو جهان افسرده است

ای که از دشمن جفاها دیده ای
ناسزا و ناروا بشنیده ای

با زبان تلخ و با زخم زبان
حیله ها کردند بر تو روبهان

بر بدن داری جراحات زیاد
رنجهای طائفت آید به یاد

گشته ای حامی به دین با جان خود
گاه در بدر و حنین گاهی احد

خلق و خو وخلقتت خاکی نبود
دشمنان را فهم این پاکی نبود

حال با یک کوله بار رنج وغم
می شوی آسوده از ظلم وستم

خسته و رنجور ونالان می روی
از چه اینگونه شتابان می روی

می روی با کوله بار ماتمت
با مصیبتها و داغ اعظمت

می روی زهرا شود زار و حزین
بعد توگردد علی خانه نشین

بعد تو دشمن جسارت می کند
حق زهرای تو غارت می کند

با جفا و جور وکینه با کتک
گردد او محروم از حق فدک

بعد تو وای از دل تنگ علی
حلقه کم می گردد از دورِ علی

این نمک نشناسها زخمش زنند
ریسمان بر گردنش می افکنند

دست بسته سوی مسجد می برند
همسرش را بین کوچه می زنند

قنفذ از کینه مغیره از جفا
حمله ور گردند سوی مرتضی

فاطمه بهر حمایت رهسپر
بر علی می گردد او همچون سپر

عصمت الله است بین کوچه ها
از علی هرگز نمی گردد جدا

یک تنه جانباز دریای غدیر
می شود او یار مولای غدیر

یک تنه رزمنده ی رزم ولا
افتخار واعتبار مرتضی

یک تنه گردد پرستار علی
یاور و تنها علمدار علی

زنده سازد ذکر مولانا علی
یا علی و یا علی و یاعلی

حسین رضایی(حیران)

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

تو رحمتی، اصلا وجودت راز باران است

خورشید هم با گردش چشم تو حیران است

 

هرم نگاهت گرم تر از آتش زرتشت

از گرمی چشمان تو سلمان، مسلمان است

 

تو رحمةٌ لِلعالَمين هستی، نمی فهند

بی تو جهان تاریک و بی روح است، زندان است

 

اینها نمی دانند هرکس با تو در افتاد

ور خواهد افتاد عاقبت، مغضوب قرآن است

 

هر کس شود منکر تو و اولاد پاکت را

در نطفه اش شک است، پس از نسل شیطان است

 

در بیشه ی آل نبی، جای شغالان نیست

باید بفهمند این قلمرو جای شیران است

 

این بار هم خط  مقدم در دفاع از تو

قلب تمام بچه های پاک سلمان است

ایمان کریمی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

یا رسول الله...

تو لیلا باش،مجنون و پریشان بودنش با من

تو سفره دار احسان باش،مهمان بودنش با من

تمام سختی این راه با تو،راحتی با من

مسلمان کردنم با توست،سلمان بودنش با من

 

 به دوش خود کشیدی بار اسلامی که میگفتی

هنوزم مانده ای تو ،یار اسلامی که میگفتی

 

 خودت را سیزده بار دگر تکثیر کردی تو

به پای عشق،پاهای مرا زنجیر کردی تو

برای اینکه من آدم شوم...عاشق شوم،آخر

خودت را با غم آدم شدن ها پیر کردی تو

 

 من امروز آمدم سینه سپر باشم برای تو

در این موسم کمی مرد خطر باشم برای تو

 

زبان وا کرده دشمن تا دلم را سرد گرداند

ز بد گفتن به تو،خوشحالی ام را درد گرداند

نمیداند که در طوفان مشخص میشود مردی

رسیده کفر،تا ما را قوی تر مرد گرداند

 

 ارادت های ما پیداست به پیغمبر اکرم

نماز ما سلام ماست به پیغمبر اکرم

 

 تو حقا حقی و هیچ اند در پیش تو ناحق ها

نمیفهمند «احمد» بودنت را قوم احمق ها

بساط آدمیت پهن شد با دست لطف تو

بدون عشق تو می افتد از بازار،رونق ها

 

تمام انبیا از خوبیت گفتند،قرآن هم

کسی که از تو بد میگوید آدم نیست،حیوان هم

 

تمام حرف ،بر نقاشی بی رنگ یک بوم است

«هنر» دست معاند ها بیفتد،مرغکی شوم است

تمسخر کردن «خورشید» یعنی آنکه این نقاش

تمسخر میکند خود را که از این نور محروم است

 

سخن گفتن به هجو و طعن، در حق تو بی معناست

تو بالایی و کسر شأن،در حق تو بی معناست

 

محمد کاظمی نیا

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حضرت رسول(ص)-شهادت

 

در سوک نبی جهان پُر از ماتم شد

زین داغ گران قامت هستی خم شد

دیوار و در مدینه فریادزنان

می گفت دل فاطمه پُر از غم شد

 

سید هاشم وفائی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حضرت رسول(ص)-شهادت

 

فتاده ناله ای دربند بندم

ز هجران تو بابا دردمندم

شب و روزم شده با گریه همراه

دگرتا آخر عمرم نخندم

***

پس از تو مانده ام با اشک دیده

ز بار هجر تو پشتم خمیده

برای تسلیت گفتن به زهرا

به جای دسته گل هیزم رسیده

***

نشسته بود تنها گریه میکرد

غریبانه خدایا گریه میکرد

کنار بستر پاک پیمبر

چه مظلومانه زهرا گریه میکرد

 

سید هاشم وفائی

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)

حضرت رسول(ص)-شهادت

 

اسلام ، تا پیمبر اعظم رسیدن است

بعد از رسول بار ولایت کشیدن است

بعد از نبی ، هنوز تنش مانده بر زمین ...

نوبت به آه و نالۀ زهرا شنیدن است

بِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نبی

لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است

اینها کلام آخرِ آقاست با علی

تنها ره امام به خلوت خزیدن است

اهل نفاق بر حَرَمت حمله می برند

وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن است

وقتی که دست قدرتِ تو بسته می شود

تکلیف فاطمه پیِ مولا دویدن است

آری سکوتِ تو __ وَ فریاد فاطمه

تنها رهِ به دادِ ولایت رسیدن است

سیلی اگر زدند به زهرا ، صبور باش

روی کبودِ او سندِ ظلم ، دیدن است

مردم دوباره جاهلیت را رقم زنند

یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است

حقِّ ترا سقیفه گَران ، غصب می کنند

باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن است

شورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود

انکار می کنند ،که این حق ندیدن است

اول فداییِ رهتان محسنِ شماست

رسمِ ستم ، ز شاخۀ گُل ، غنچه چیدن است

خانه نشینیِ تو ، به محرابِ خون کِشد

سهمِ حسن ز  زهرِ جفا ، سرکشیدن است

بعد از حسن ،که پاره جگر ، کشته می شود

سهمِ حسینِ من بخدا ، سر بریدن است

جز راه قتلگاه دگر راه چاره نیست

یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است

 

محمود ژولیده

 
 
سه شنبه 12 بهمن 1395  12:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها