0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کنی... 



کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست، 



اشک های تو را پاک می کند و دست هایت را صمیمانه می فشارد.



تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت.



و اگر باورداشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف می زنند ، باور کن با او هرگز تنها نیستی.



فقط کافی است عاشقانه به آسمان نگاه کنی 



به حضرت دوست ...
 

جمعه 21 تیر 1398  11:41 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

نمی فهمم

وقتی به نماز می ایستم

من ، تو را می خوانم… ؟!

یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!

فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . . .

جمعه 21 تیر 1398  11:41 AM
تشکرات از این پست
mansoor67
mansoor67
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 3583
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

ناظر وحاضـــر خدا در کل حال

ما ز وی پنهان وی هـم کل مال

مطلب داریــــم بسی رزق گران

اونگهبان است ورازق کل سال

-----------------------------

هر چه خواهی از خدا

خواهش همی داند جدا

مهربان باکل خلق است

معـــدن صدق و صفا

فی البداهه: منصور مقدم 21/4/1398

جمعه 21 تیر 1398  12:00 PM
تشکرات از این پست
siryahya
khaliln
khaliln
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 1598
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا دلهایمان را کربلایی وخودمان را مومن ومسلمان گردان.

شنبه 29 تیر 1398  8:51 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

به نام خدایی که سلطنتش از قوه ادراک ما بالاتر است و او راضی کننده بندگان است
خدایا فرمودی که اهل ذکر را دوست دارم و اگر از یاد من غافل شوند دچار زندگی سختی میشوند و من ذکر گفتم تا تو خشنود باشی و وقتی نتوانستم زیاد ذکر بگویم امامم فرمود اگر تربت امام حسین ع را در دستانتان همراه داشته باشید برایتان ذکر حساب میشود و فرموده او باعث شد از قافله عقب نمانم و تو را سپاس میگویئم و از تو متشکریم و خدایا او را از من شاد کن.
پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرستادی تا من یادآور دعاهای امام سجاد ع شوم و از دوستی قلبهایمان باخیری و تو را سپاس میگوئیم.
پروردگارا نعمتت بی دریغ و با حکمت بوده پس از امام بزرگوتارم یاد گرفتم که چگونه رفتار کنم تا از نعماتی که تو برایم فراهم کرده ای سئوال نکنی تا به زحمت نیفتم و حسابم در آخرت آسان گردد و تو را سپاسگذاریم.
پروردگارا با آنکه میدانی شوق رسیدن به امامان را داریم اما باز توفیق تشنه شدن بیشتر را میدهی تا در وقت ملاقات یاد گذشته بیفتیم و از حالمان راضی شده و شکر تو گوئیم و بدانیم که غیبتش ما را ویران ساخت.
خدایا فرمودی که در وقتی من سکوت کنم تا تو اجر و پاداشم را عنایت فرمائی پس من ضمن تشکر سکوت میکنم

شنبه 1 خرداد 1400  8:21 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا

چونانکه جدّ امجدش، گردید ختم المرسلین

نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داوود و پسر

از ابر فیضش مُستمد، از کان علمش مستعین

موسی به کف دارد عصا، دربانی‏اش را منتظر

آماده بهر اقتدا، عیسی به چرخ چارمین

ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم

کفّار مستولی نگر، اسلام مستضعف ببین

ناموس ایمان در خطر، از حیله لامذهبان

خون مسلمانان هدر، از حمله اعداء دین

ظاهر شود آن شه اگر، شمشیر حیدر بر کمر

دستار پیغمبر به سر، دست خدا در آستین

دیاری از این ملحدان، باقی نماند در جهان

ایمن شود روی زمین، از جور و ظلم ظالمین
(امام راحل ره)

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

حکایت عجیبیست رفتار ما

خداوند می بیند و می پوشاند

مردم نمی بینند و فریاد می زنند . . .


 

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

الهی اگر خدا خدا نکنیم چه کنیم و اگر ترک ما سوا نکنیم چه کنیم؟

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.


سلام خدای مهربونم
خدا جونم
میبینی اوضاع خانواده رو؟؟
نمیدونم واقعا ارث ارزشش رو داره؟
ارزش این اعصاب خوردیها رو؟؟؟؟؟
ارزش این اختلافا رو؟؟؟؟

خدایا خودت همه چیز رو درست کن که فقط تو توانای دانایی...!!!!!!!!!!پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا به حق خوبان درگاهت دعاهامو مستجاب کن ...
دلم گرفته دارم می میرم یاالله
همگی حاجترواباشید...انشالله

 
شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

رَبِّ اِنّی لٍما اَنزَلتَ اِلَیّ مِن خَیرِِ فَقیر

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان
گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا
را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟
خدا جواب داد :
بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی

آیا ما نیز در را به روی مهمان عزیزی چون خدا می بندیم؟

حواسمان باشد شاید کسی که در می زند او باشد!!!

 

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

روزی مردی خواب عجیبی دید.

دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند

و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند

باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید:

شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد

گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را
تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت

می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید:

شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت:

اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین
می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.

با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است.

مردمی که دعاهایشان مستجاب شده

باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند:
 خدایا شکر. . .

 

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

نامه ای از سوی پروردگار به همه ی انسانها


سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من **نه
تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام( ضحی 1-2) **افسوس که هر کس را
به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او **را، که
مرا به سخره گرفتی. (یس 30) ** و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر** **از
آن روی گردانیدی.(انعام 4) **و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی
نداشته ام(انبیا 87) **و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی
خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 2*

 
شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان که یازده رکعت است.

بنده: خدایا خسته ام نمی توانم.

خدا: بنده من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا خسته ام برایم سخت است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: خدایا قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است.

خدا: بنده ی من یک رکعت نماز وتر را بخوان.

بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام آیا راه دیگری ندارد؟

خدا:بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده:خدایا من در رخت خواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.

خدا:بنده من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است....نمی توانم دستم را از زیر پتو در بیاورم.

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله مانند نماز شب برایت حساب می کنیم.

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.

خدا: ملائکه من ببینید من آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده...

ملائکه:خداوندا او را بیدار کردیم اما باز خوابید.

خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست..

ملائکه:پرورگارا او باز هم بیدار نمی شود.

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع است ای بنده من بیدار شو...

ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا:او جز من کسی را ندارد........شاید توبه کند... .

شنبه 1 خرداد 1400  8:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها