0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

امروز فهمیدم هیچ چیزی ارزششو نداره که نوشتن از خدای خودمو کنار بزارم 


ادامه میدم ...آن هم در دفتر خاطرات یا در سایت و یا هرجا ک دستم برسه-بایدبنویسم شاید نهانم بسته باشه-کسی چ داند-فقط خودش اند و بس-شاید ب پاس نوشتن ها گوشه چشمی هم بما اندازد...................................... ....................

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خادم این روضه رضوان می گفت دختر بچه شفا گرفته بود. با تب و تاب ازش سوال کردم چه دیدی و چه شنیدی؟دخترک با آرامشی خاص گفت هیچ. فقط پدرم را خبر کنیدپدر دخترک که رسید طفل به گریه و هق هق افتاد: امام رضا گفت «به بابات بگو دیگه به خواهرم چیزی نگه»پدر که از شفای کودکش بی قرار بود با شنیدن این جمله اختیار از کف داد. نفسش که برگشت به خادم گفت: دخیل که بستم به امام رضا گفتم: می خوای دخترمو شفا ندی شفا نده. اما برگردم قم به خواهرت گلایه خواهم کرد.************************************************** ***************************حاجتی در دل بی تابم داشتم...به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای !و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟! .... و قسم می خورم که راست می گفت .خدایا دستم به آسمان اجابتت نمیرسد خالی دستانم را از اجابت چه کسی پر کنم وقتی دعاهایم اسیر بالهای شکسته پروازند

یک جرعه اجابت میخواهم فقط همین.پس حالا که آمدی تو دعا کن شاید حاجت من دربند یک آمین تو باشد!!!! 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

به نام تو ای خدای مهربون
خوب که فکر می کنم دلیل این همه بی قراری را چیزی جز عشق تو نمی دانم.هر روز سعی می کنم از یکی از این دل فریبی های دنیا دل بکنم!
خوب که فکر می کنم دلیلی جز رسیدن به تورا نمی بینم،دلیلی جز این که می خواهم به تو برسم وتنها روحم متعلق به تو باشد!
خوب که به اطرافم می نگرم پیدا می کنم آنچه را سال ها بود گم کرده بودم ودر فراقش همچون مجنونی به هر جا که روح سرگشته من می رفت من نیز به دنبالش می رفتم!
خوب که چمدان سال های تنهاییم را می گردم تنها جا مانده از سفرم را تو می بینم در حالی که توخود اصل سفر بودی و تمام خرت و پرت هایی که را که این سال ها جمع کرده بودم تنها وتنها وسیله بود!
حال که چند سالیست تو را یافته ام انگار که سال هاست عاشق و دیوانه ات بودم!
خوب که به عمق وجودم راهی می زنم وبه ریشه میرسم،می بینم ودر میابم بذری که در دل کاشته بودم همین چند سال ریشه دوانیده و تمام وجودم را فرا گرفته!
با من باش هر روز،هر ساعت،هر ثانیه وهر لحظه!

عاشقانه می پرستمت!
 

نقل قول

دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

سلام خدایا. خیلی ممنون به خاطر دیشب و امروز. خیلی عالی بود خیلی لذت بردم. با اینکه تمام سال از معنویت خبری نبود و همه اش گرم گناه کردن بودم ولی دیشب و امروز منو به آرامش عجیبی رسوندی مخصوصا امروز صبح توی دسته یه لحظه کاملا خودمو ول کردم. عالی بود. 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

چقدر دوست دارم که وقت مناجات "خـــــــــــــــــــــدرد دلی با خدای خوبیها و مهربانیهاــــــــــــدای مــــــن" بخوانمت، الهی … ربی … این حس مالکیت، این که تو خدای من هستی … انگار همه ی حفره ها و جاهای خالی را پر می کند …
 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

هرگاه سخت دلتنگ میشوم ، هرگاه تنهاییم به وسعت همه ی عالم میشود و هرگاه بغض دوری تو همراه با قطره های سرازیر اشک نمایان میشود ، 
وضو میگیرم ، روبروی تو مینشینم و دو رکعت نماز میخوانم و آهسته با تو نجوا میکنم. آنوقت کتابت را میگشایم و تو "آرام آرام با من حرف میزنی. از خودت و من میگویی ، از لطف هایت میگویی و از مهربانی هایت ، از نعمت هایت و از کران تا بیکران آسمان و زمینت. از مداراهایت با من میگویی و از صبوری هایت ، و به من هشدار میدهی که مراقب باشم تا تو را خشمگین نکنم. 
وقتی میگویی از روح خودت در من دمیده ای احساس میکنم طاقت و ظرفیت این همه بزرگی را ندارم. از شوق سرشار میشوم. میخواهم پرواز کنم. میخواهم در تو حل شوم.
تنهاییم را پاک فراموش میکنم و همه ی تلخی های عالم برایم شیرین میشود. همان تلخی ها و رنج هایی که تو به آن قسم یاد کرده ای ، که به حقیقت مرا در رنج آفریده ای . آنوقت به همهی رنج های عالم عاشق میشوم . دعا میکنم بار همه ی انسان ها و رنج های خلایق بر دوش من باشد.
اما میدانم اجابت این دعا به آسانی نیست ، زیرا که تو هرکس را بیشتر دوست داری و به او عاشق تری بیشتر میرنجانی و آنجا که نشانی آنانی را که بیشتر دوست داری میدهی ، آرام در دل میگویم ای کاش من یکی از آنان بودم ، ای کاش...................



 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

**برایم دعا کن 
وقتی می گویم برایم دعا کن
یعنی کم آورده ام
از آنهایـے کــﮧ دکتر مے گوید:
متاسفم فقط براش دعا کنید 

دلم برایت تنگ شده
دلتنگیم را دریاب معبود من!!!
 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:49 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا دو راهی خیلی سختی هست. میدونم حلّال مشکلات تویی ولی کاش کمی ثروت داشتم. اینطوری میتونستم راهی رو که خودم دوست دارم برم. چون نمیخوام روی پدر و مادرم فشار بیافته. خیلی بد گیر کردم. یکی از این راه ها رو از جلوی من بردار. اگه به راهی که خودم دوست دارم امیدی باشه این یه سال رو صبر میکنم. وگرنه خواهش میکنم حتی از ذهنم پاکش کن... 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا ! عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار.خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کنخدایا! رشد عقلی و عملی ، مرا از فضیلت ِ تعصب ، احساس و اشراق محروم نسازدخدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناخت ِ درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.خدایا ! شهرت ،منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکندخدایا ! در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اقنومجدا از هم را باز شناسم.خدایا ! مرا به خاطر حسد ، کینه و غرض ، عمله ی آماتور ظلمه مگردان.خدایا ! خود خواهی را چنان در من بکش که خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشمخدایا ! مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشمخدایا ! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای ستیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسمخدایا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشاناضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کنلذت ها را به بندگان حقیرت بخش و درد های عزیز بر جانم ریز.خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنمخدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی..رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود…دین بی دنیا…عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…خوبی بی نمود…گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت…ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کنخدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروزتا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزدوآنگاه از پس توده ی این خاکسترلبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینیشسته از هر غبار طلوع کندخدایا! مرا از چهار زندان بزرگ انسان :«طبیعت»، «تاریخ» ،«جامعه » و«خویشتن» رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من ، مرا آفریدی ، خود آفرید گار خود باشم، نه که چون حیوان خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ومردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم. 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

در ساحل دریای زندگی قدم میزدم همه جا دو رد پا دیدم , رد پای من و خدا

به سخت ترین لحظه ها که رسیدم فقط یک جای پا دیدم

به خدا گله کردم و گفتم :خدایا !!! مرا در سخت ترین لحظه ها رها کردی؟؟؟؟؟؟؟؟


ندا آمد : تو را در سخت ترین لحظه ها به دوش کشیدم

"خدایا مرا ببخش"




درد دلی با خدای خوبیها و مهربانیها

دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

به نام خدای مهربون.
تمام دروازه هی قلبم را بستم تا هیچ کس راه نفوذ به آن را نداشته باشد!
تنها روزنه ای کوچک از قلبم را باز گذاشتم!

اما............................................ .....
تو از همان روزنه به قلبم وارد شدی!
حالا دیگر قلبم به اندازه تمام خوبی های دنیا جا دارد!
تو با امدنت قلبی به وسعت تمام عالم بر من بخشیدی!
اری تو با امدنت قلبم را روشن و پر نور کردی .

خدای مهربانم!
پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت 

الهـی العـفو ! 

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو 
می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م .. 
گفته بودی اَلجَبّـار 
یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ شکستگی هایِ د ِ لَ ت را 
گفته بودی اَلمُصَـوِّر یعنی کسی که از نُـو می سازد همـۀ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت 
گفته بودی الشّافـی 
یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ زخم هایِ عمیق و نا علاج را هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت ...

دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

رها کن غیر ما .. سوی ما بازآ 

منم پروردگار پاک بی همتا منم زیبا .. که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید تو را در بیکران دنیای تنهایان ... رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را تو راه بندگی طی کن

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خـدایـا !
من هـمانی هسـتم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم .
همانی که وقتی دلش می گیرد وبغضش می ترکد،می آیدسراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند .
و چشم هایش را می بندد و می گوید :
من این حرف ها سرم نمی شود! باید دعایم را مستجاب کنی! 
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند!
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد !!
همانی که بعضی وقت ها پشت سـر مردم حرف می زند !
گاهی بدجنس می شود ، البته گاهی هم خودخواه !
حـالا یـادت آمـد مـن کـی هـستم ؟!معبود من ! 
ساليانيست مرا راهي صحراي پر از رنگ و فريب كرده اي 
تا در آن سير كنم و تو را بيابم و با تو عاشقي و بندگي كنم .
آن وقت كه مرا فرستادي پاك و سبحان بودم 
اما حال پر از رنگ دنيا شده ام.
آن روز خود به من گفتي تا هميشه كنار تو
هستم مرا فراموش نكن .اما امروز ياد همه هستم جز تو ..
خداي من !پشيمـانم حلالم كـن .

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی...الهی ، در،بسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
الهی ، چون توانستم، ندانستم وچون دانستم، نتوانستم الهی ، مقدور فرما آنچه ذبح می شودنفسانیت ما باشد به پای ربانیت تو...

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها