0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است 

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین 

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو 

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب 

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین 

پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا 

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست 

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان 

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد 

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم 

کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد 

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی

کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه 

سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت 

یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان 

سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک 

جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

گر انتقام آن نفتادی بروز حشر 

با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم برآورند 

ارکان عرش را به تلاطم درآورند 
محتشم کاشانی

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

دنیای عجیبی شده است . . . 

برای دروغ هایمان ، خدا را قسم میخوریم ، 

و به حرف راست که میرسیم ؛ 

می شود جان ِ تــو…

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدای من بمان
ا دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل ! 
دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....
تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....
چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....
دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....
صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....
خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.
دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...
با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.


من امشب باید یه تشکر ویژه ازت داشته باشم خدای رحیمم -سپاسگزارم
 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

دلم کمی خدا می خواهد…
کمی سکوت…
کمی آخرت…
دلم دل بریدن می خواهد…
کمی اشک …
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی…
دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!
تا کمی با هم قدم بزنیم ..
فقط همین!

 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

خداوند گواه است،



دلم چشم به راه است،


و در حسرت یك پلك نگاه است؛ 


ولی حیف نصیبم فقط آه است 


و همین آه خدایا برسد كاش به جایی؛


برسد كاش صدایم به صدایی...


به خدا آه نفس های غریب تو كه آغشته به حزنی است،


زجنس غم و ماتم،


زده آتش به دل عالم و آدم

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا!


تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم،
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم،
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم،
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم،
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟
 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خــٌــدایــــــا

آغوشـَــ‌ت را اِمشب به من میدَهـــــی ؟

برای گفتن!

چیــــزی نـَــدارم ..

امـــا برای شنفتن ِ حرفهـــــایتــ♥ــــو ؛

گوش بسیــــــار . . .


می شـَــودمن بغـــض كنــَــ‌م ؟

تــ♥ـــوبگـــویی:

مگر خـ♥ـدایتنباشــَــد كه تو اینگــــونــ‌ه بغض كنــــی . . . ؟


می شود مـَــ‌ن بگویـــَــ‌م "خـدایـــــا"

تــ♥ـــوبگـــویی:

جان ِ دلـــ‌م . . . !

می شـــود بیـــایی ؟
تمنــــا میكنـــَـم...
 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم

به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم

تو چو صاحب عطایی طلب منست از تو 

چو تو غالبی بهر کس به تو خویش می‌سپارم

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:45 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خداوندا ...

گره های ناگوار، با تو باز می شوند؛
شدت سختی ها، با تو می شکند؛
آنان که دنبال رهایی می گردند،
به تو التماس می کنند.

از قدرتت، سختی های زندگی،
حساب می برند؛
به لطفت،
علت ها و اسباب،
فراهم می شوند؛
با توانایی ات،
سرنوشت، جاری می شود؛
و با اراده ات،
وسایل آماده می شوند.

وقتی که می خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، فرمان می برند؛
و وقتی نمی خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، از کار می ایستند.

وقت دشواری ها، 
آن که صدایش می کنند،
تویی 
و وقت گرفتاری ها، آن که دنبال پناهش می گردند،
تویی.

برای من اتفاقی افتاده
که زیر سنگینی اش شکسته ام؛ 
گرفتاری ای آمده که تحملش را ندارم. 
آن چه تو فرستاده ای، کس دیگری برنمی گرداند.
آن چه تو آورده ای، کس دیگری نمی برد. 
دری را که تو بسته ای، کس دیگری باز نمی کند
و دری را که باز کرده ای، کسی نمی بندد.

پس خودت درِ رهایی را به رویم باز کن.
به توانایی ات،
این هیبت غم را در من بشکن 
و کاری کن به همین سختی،
به همین رنجی که دارم
از آن به تو شکایت می کنم، زیبا نگاه کنم. 


نیایشی از صحیفه سجادیه 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدا جونم دوست دارم

منو ببخش که مو قع غم و غصه هام به یادت می افتم. منو ببخش وقتی دلم می گیره بزرگی ات به یادم میاد. 

چشمای بارونیمو فقط یاد تو آروم می کنه 

و دل غصه دارمو مهربونی تو... 

منو ببخش که وقتی تنها می شم به تو فکر می کنم.

وقتی حس می کنم به آخر خط رسیدم.
وقتی بودنم برام مسخره به نظر میاد
و حس می کنم هیچی نیستم اگه تو منو یادت بره... 

منو ببخش اگه تو خنده هام گمت می کنم.


اگه گاهی وقتا بد ترین می شم و تو رو یادم می ره.
اگه اشتباه می کنم ولی قدرت جبرانشو ندارم
و اون وقت تو یه فرصت دوباره بهم می دی 
اما من چه زود همه چی یادم میره... 

منو ببخش اگه خواسته هام زیاده.

منو ببخش اگه اونقد بزرگی که تو ذهن کوچیک من 
جا نمی شی و هر چی اسمتو تکرار می کنم نمی فهممت... 

منو ببخش...

 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا

ذره اسـت ایـن، آفتاب است، آن کجا و این کجا

دسـت مـا گـیـرد مـگـر در راه عـشـقت جذبه‌ای

ورنــه پــای مــا کــجــا ویـن راه بـی‌پـایـان کـجـا

...

 
 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

راستی خدا دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمالفبای زندگی را میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستنددلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان هر چه میخواهید بکشید این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم آن را نچینم دلم میخواهد… می شود باز هم کودک شد؟؟ راستی خدا! دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟ 

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

تنها خدا برایم کافیست!!!




کاش انسانها به اندازه کالایی که می خرند... 

در دل بستن و محبت کردن هم...

حوصله و وسواس به خرج دهند...

حیف است که دل ها ،بی در و دروازه باشد... 

و عشق ها بی هویت و بی شناسنامه...

چرا بعضی به "گدایی عشق" می پردازند... 

و بعضی به حراج عشق؟؟

باید از چه گذشت تا به چه رسید؟

آیا آنچه از دست می دهیم به آنچه بدست میآوریم می ارزد؟

برنده ایم یا بازنده؟


 

دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خــــــــــــــدایا



کجای زمین از تو خالیست 



که خلق تو را در آسمان می جوید ....؟

دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا ...

شفا یعنی تو ...

وقتی در دلم نباشی 

من مجموعه ای میشوم از دردها

 
دوشنبه 16 مهر 1397  4:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها