0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

دلم مثل آسمون تو این روزا خیلی گرفته ،
میخوام داد بزنم با تمام وجود، ولی نمیتونم.
بغض گلمو گرفته ولی نمیتونم گریه کنم و سخت ترین چیز اینه که باید ظاهری خیلی شاد، داشته باشم
 خدایادرددلمو به کی بگم ؟

 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

رَبِّ اِنّی لٍما اَنزَلتَ اِلَیّ مِن خَیرِِ فَقیر 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

اون سه نفرمسیحی که حضرت ابولفضل رو صدا زدند حضرت ابولفضل جوابشونو داد اگه ما
همه

فقط سایت کلوپ رو میگم داد میزدیم یا اباصالح المهدی آقا بیا از ته دل بود الان شاید میومد

درد دلی با خدای خوبیها و مهربانیها
همنطوری که آقای بهجت ازشون سوال کردن در زمان غیبت چکار کنیم فرمودند:فقطبه
کارهایی

که اون حضرت گفته عمل کردن

گفتن دعا راز و نیاز نماز شب و ...... فرمودند: بالا ترین دعا اطاعت او کردن است

بیاین بجای اینکه ترول (share) کنیم بیاین واین مطلب رو (share) کنیم

ودر آخر برای فرج زیاد دعا کنید
درد دلی با خدای خوبیها و مهربانیها
انقدری که واسه رفیقت ارزش قائل میشی همون اندازه واسه امامزمان قائل بشین

یه شماره تو موبایلتون ذخیره کنید به نام امام زمان ببینید چقدر کیف داره اولین کسی باشید
که
موبایل امام زمان رو دارید بخاطر اینکه هروقت این شماره رودیدی به یادش بیوفتی 

 
یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا به حق خوبان درگاهت دعاهامو مستجاب کن ...
دلم گرفته دارم می میرم یاالله 
همگی حاجترواباشید...انشالله
 

 
یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

الهی عظم البلا........ 

 
یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

سلام خدای مهربونم
خدا جونم
میبینی اوضاع خانواده رو؟؟
نمیدونم واقعا ارث ارزشش رو داره؟
ارزش این اعصاب خوردیها رو؟؟؟؟؟
ارزش این اختلافا رو؟؟؟؟

خدایا خودت همه چیز رو درست کن که فقط تو توانای دانایی...!!!!!!!!!!پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
 

 
یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست.
درد دلی با خدای خوبیها و مهربانیها


 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا شکر میدونم که خیلی هوامو داری بهم گفتی صبر کنم ...چشم ...بازم صبر 


خدایااااااااااااااااااااا اا خیلییییییییییییییییی دوستتتتتت دارم 

 
یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

الهی اگر خدا خدا نکنیم چه کنیم و اگر ترک ما سوا نکنیم چه کنیم؟

یک شنبه 15 مهر 1397  4:25 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان
گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا
را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟
خدا جواب داد :
بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی

آیا ما نیز در را به روی مهمان عزیزی چون خدا می بندیم؟

حواسمان باشد شاید کسی که در می زند او باشد!!!

 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

سلام خدای مهربون امروز می خوام یه چیزایی وبگم كه شاید 

كمتر گفته باشم .خدای مهربون می خوام اینبار برای همه اون چیزایی 
كه بهم ندادی ازشما تشكر كنم واسه همه آرزو هایی كه براورده نكردی مادی و هم معنوی آخه من كی هستم كه آرزویی داشته باشم.... 

خدای نزدیكم! 
خیلی وقت ها فكر می كردم وقتی سلام می كنم

شما از دستم نا راحت هستید وجوابم ونمی دید اما حالا می فهمم 

نه یه چیز دیگه هست من هر چقدر كه بد باشم باز هم هر وقت سلام می كنم 
شما با مهربونی جواب می دید اما دریغ كه گوش من سنگین شده 
ونمی شنوه آره سنگین از گناه ! 
خدای رئوف وزیبام قسم به خودتون كه هر چقدر كه این دنیا وآدما 
وزرق وبرقشون اذیتم میكنند هر چقدر نامردی می كنند 
بیشتر امیدم به شما بسته میشه پس بذارید 
همینطور آزارم بدن بذاریداذیتم كنه این دنیا 
اونوقته كه من با اشك شوق میام به درگاه شما 
و عاشقونه ازتون امان می خوام و میگم: 
اللهم انی اسئلك الامان یوم یعرف المجرمون بسیماهم 

وبعد سرم ومیندازم پایین وبا امید میگم: 
مولای یا مولا انت العزیز واناالذیل وهل یرحم الذلیل الا العزیز 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا از دست بندگانت دلم گرفته بعضی بندگانت چرا اینقدر بدند چرا مدام دل دیگران رو میشکنند بی جهت 
خدایا اگه بندگانت دل میشکنند تو اینقدر بزرگی که میتونی کاری کنی بدیهاشون یادمون بره 
خدایا چرا چند وقته نگاتو ندارم
خدایا ..........................
خدایا...............کمکم کن 
خدایا ..............................................خد ایا گاهی وقتا بندگانت خسته میشند کم میارند 
خدایا زندگی خیلی سخت شده...............بندگانت بدترش میکنند
 

نقل قول

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

روزی مردی خواب عجیبی دید.

دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند

و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند

باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید:

شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد

گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را
تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت

می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید:

شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت:

اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین
می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.

با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است.

مردمی که دعاهایشان مستجاب شده

باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند:
 خدایا شکر. . .

 

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خداجونم امشب خیلی دلتنگتم دیگه طاقت دوریتو ندارم دلمو بسته بودم به این عشقای زمینی اما هیچ کدوم این عشقا نتونستن منو راضی کنن بازم اومدم سراغ خودت منو میبخشی؟؟؟؟؟؟؟
روم سیاهه ازت خجالت میکشم مثله بچه کوچولوها سر یک مشکل کوچیک با تو بهترینم قهر کردم به خاطر خودخواهی هام اما من که به جز تو کسیو ندارم از امشب دیگه میخوام تغییر کنم بشم اون بنده ای که دوس داری دستمو میگیری؟ کمکم میکنی؟ اخه من ارادم خیلی ضعیفه به امید کمک تو میخوام قوی شم میخوام وقتی تو اینه به خودم نگاه میکنم به خودم افتخار کنم که بنده توام 
دوست دارم خداجونم 

نقل قول

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان که یازده رکعت است.

بنده: خدایا خسته ام نمی توانم.

خدا: بنده من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا خسته ام برایم سخت است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: خدایا قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است.

خدا: بنده ی من یک رکعت نماز وتر را بخوان.

بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام آیا راه دیگری ندارد؟

خدا:بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده:خدایا من در رخت خواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد.

خدا:بنده من همان جا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است....نمی توانم دستم را از زیر پتو در بیاورم.

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله مانند نماز شب برایت حساب می کنیم.

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.

خدا: ملائکه من ببینید من آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده...

ملائکه:خداوندا او را بیدار کردیم اما باز خوابید.

خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست..

ملائکه:پرورگارا او باز هم بیدار نمی شود.

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع است ای بنده من بیدار شو...

ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا:او جز من کسی را ندارد........شاید توبه کند... .

یک شنبه 15 مهر 1397  4:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها