0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدای من! 
دیگه فکر کنم علایم ظهور رو دارم میبینم، پس کی مهدی ما رو میفرستی؟

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

خدایا کمکم کن آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا ! بشنو این حرفم
خدایا ! این سخن را از صمیم قلب جاری بر زبان دارم
الها ! درد را جز با تو گفتن شرک میدانم
خدایا هر زمان که خواستم بگویم بر زبان درد وجودم را
تو را دیدم که ناظر بر منی 
و آگاه از وجودم
باز دیگر بی نیاز از باز گو کردن شدم آخر


خدایا دوستت دارمپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
خدایا دوستت دارمپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
خدایا دوستت دارمپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدايا كاش به لحظه ي رسيدن به تو راهي نمانده بود اما ........


اي راهنماي كساني كه راهنمايي ندارند

يا دليل من لا دليل له

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

چندي پيش از سوي مديريت آموزش و پرورش شهرستان بجنورد براي كمك به بازسازي عتبات عاليات، مسابقه‌اي تحت عنوان «دلنوشته‌ها» برگزار شد تا دانش‌آموزان مقطع ابتدايي ضمن نگارش احساسات خود، كمك‌هايشان را نيز به همراه آن ارسال نمايند. 

در اين ميان،‌ دلنوشته‌اي متعلق به زينب وحيدي از روستاي محروم و دور افتاده آبچور از توابع بخش مركزي شهرستان بجنورد برگزيده شد و يك قطعه سكه منات پارسيان دريافت كرد كه علي‌رغم سختي معيشت و نياز شديد مالي، آن را براي بازسازي عتبات اهدا نمود. زينب وحيدي چنين نوشته بود: 

«امام حسين(ع)! خيلي‌ها آرزويشان اين است كه به كربلا بروند. بعضي‌ها مي‌گويند بايد پولدار شويم. ولي من مي‌گويم بايد قسمت شود و كربلا ما را بخواهد. اي كاش من خادم حرم امام حسين(ع) مي‌شدم و خدايا! يك روز مي‌شود كه من كربلا بروم و كنار ضريح آن بزرگوار درد دل كنم؟ اين نامه را كه مي‌نويسم، اشك از چشمانم جاري مي‌شود. اسم كربلا كه به زبان مي‌آيد، خود به خود شوقي در دل آدم مي‌آيد. اين هديه را كه در 20 بهمن امسال به من براي حفظ سوره فجر داده‌اند و آن يك سكه پارسيان بود به اين نيت مي‌دهم كه امام حسين(ع) را هميشه به ياد بياورم و اگر پول خيلي زيادي داشتم، هيچ وقت دريغ نمي‌كردم و اگر پدرم هم پول داشت به من هم مي‌داد. ولي پدرم هم يك كارگر ساده است. اميدوارم از اين هديه ناقابل راضي باشيد.»

چندي بعد در مراسم تجليل از دانش‌آموزان و فرهنگيان فعال در امر بازسازي عتبات، زينب وحيدي به قيد قرعه برنده سفر به عتبات مي‌شود و به آرزويي كه در دلنوشته‌اش داشت، مي‌رسد. «دركوي او شكسته دلي مي‌خرند و بس» 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:05 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدای من !!!

مرا در آغوش امن خود بگیر و با من حرف بزن
مرا سرشار از آرامش خود کن

مرا در نور خود شستشو بده 
بیهودگی سایه ها، نارضایتی ها، آرزوها، آزردگی ها، افکار نابجا 
و هر آنچه را تصور میکنم خودم ساخته ام
و مرا از تو جدا کرده است به من نشان بده



من به آن محتاجم
تا خود را آنگونه ببینم که تو مرا میبینی 
تا خود را آنطور بشناسم که تو برای همیشه مرا آنگونه شناخته ای 
تا خود را آنجا پیدا کنم که تو آنجا باشی و من 
در عشق تو، در آغوش تو، در خانه ی امن تو
و هر زمان کنار تو احساس امنیت کنم

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:05 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

درد من ،دوای من، طبیب من
خدای من
بردر خانه تو هدیه ناقابل من 
ذکر من؛ ناله من ،دعای من 
خدای من
این تو و کرامت و بزرگی و عنایتت 
این من و جرم و من و خطای من
خدای منپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

یا عبادی الذین اسرفوا کلام تو
ربنا اغفر لنا ندای من
پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
خدای من
جز تو کس ندارد ای باخبر از راز همه
خبر از گریه بی صدای من 
پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
خدای من
به علی قسم مرا به صاحب الزمان ببخش
که بود امام و مقتدای من 
خدای من 
جگرم خون شده بر غریبیه حسین تو
خانه دل شده کربلای من
خدای من

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:05 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدایا 


احساس مي کنم زود عادت مي کنم و گاهي به اشتباه اسم آنرا دوست داشتن مي گذارم. 

خدايا... 
 مي ترسم از اينکه به گناه کاري که نفسم آنرا صحيح مي خواند و دلم از آن مي ترسد و عقلم به آن شک دارد، در آتش بي مهري ات بسوزم. 

خدايا... 
مي دانم تمام لحظه هايم با توست. مي دانم تنها تويي که مرا فراموش نمي کني.  مي دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز مي گويي برگرد. مي دانم؛ همه اينها را مي دانم، ولي نمي دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سويي مي کشد و عقلم حرفي ديگر مي زند و دلم در اين ميانه مانده. 
خدايا... 
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهي که بهترين است. 
خدايا... 
 مي دانم تو هميشه با مني ، ولي تنهايم مگذار؛ يا شايد بهتر باشد بگويم: نگذار تنهايت بگذارم. 

خداوندا.. 
من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان، 
من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم. 

خداوندا... 
من از دوستان بي مقدار، من از همرهان بي احساس، 
من از نارفيقي هاي اين دنيا مي ترسم. 
خداوندا... 
من از احساس بيهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن، 
من از ماندن چون مرداب مي ترسم. 

خداوندا... 
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور يا نزديک مي ترسم. 

خداوندا... 
. من از ماندن مي ترسم 

خداوندا... 
 من از رفتن مي ترسم 

خداوندا... 
من از خود نيز مي ترسم 

خداوندا... 
پناهم ده 

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:05 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

زندگي دفتري از خاطره است 
يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك
يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست
چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. 
می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. 
هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. 
هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.
چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. 
من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود. 
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم 
نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد 
و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی 
دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و 
هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. 
با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، 
اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم 
هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم 
زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که 
حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما 
در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و
دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا 
محبت تو را جبران نمایم. خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و 
مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم. گفتم: 
خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. 
سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. 
اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و 
خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. 
نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. 
از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم 
زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و 
از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و 
من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. 
پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را 
کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از 
رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. 
عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم 
آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. 
اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به 
کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به 
کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. 
همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و 
زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. 
آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. 
هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. 
من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. 
قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. 
گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. 
انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم. 
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. 
از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند. 
گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و 
به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. ا
ینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و 
بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. 
خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. 
نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم 
و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد. 
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم. 
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و 
بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم. 
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم. 
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و 
اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. 
آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و 
دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. 
چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. 
بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. 
اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

سلام و درود بر برو بچه ها يِ پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
خوب هستيدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.


نگاه قضاوتي به زندگي :پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

زندگي حركتي است به سوي يك عشق دروني كه از اعماق وجود آدم فوران مي كند و گرمي و حلاوتش تمامي وجود آدمي را فرامي گيريدو اگر بستر مناسب و شرايط لازم و كافي براي به بلوغ رسيدن اين عشق دروني فراهم شود هر انساني را بسوي معشوقي سوق مي دهد كه روزي او را با عشق آفريدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

يه جمله ي قصار قضاوتي: پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
يكي از بزرگترين سعادت هاي انسان اين است كه معشوق و خدايي دارد كه هرگز دل او را نمي شكندپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.


در آخرم يه آرزو : پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
اميدوارم روز به روز به مفهومي عالي تر و متعالي تر از زندگي دست يابيم و عاشقانه تر از ديروز زندگي كنيم
پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.


اينم به اون درپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.: (شعر نو (كهنه) قضاوتيپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ. )

زندگي دفتري از خاطره نيست كه بپوسد در گذر اعصار و زمان پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ. 
همه ي خاطره ها بر دل من حك شده است! كه نپوسد هرگزپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.



نيايش قضاوتي پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدايا مرا به آنچه در وجودم قرار داده اي در واقعيت برسانپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

خدايا هر آنچه براي رسيدن به تو نياز دارم در توشه ام بگذار تا در راه نمانمپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.



شاد و سلامت باشيدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

يا علي
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

جوابيه قضاوتي: پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ. پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ. 

عشق را چشيد و ديوانه و سرمست بشد پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
كس نداند كه چه شد ، عاشق شدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
دل ديوانه ي او با جور و جفا سرد نشدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
دلش آتش بگرفت!! ذوب شد و عاشق شدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.



اينم يه شعر قضاوتيپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.(حق كپي رايت محفوظ استپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.)

شاد و سلامت باشيدپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.


يا علي 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

سلام جناب قضاوت پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
 

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها . به نام غم ها به وجود اورنده ی اشك ها . به نام اشك تسكین دهنده ی قلب ها . به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

سلام عزیزم می خوام برای اولین بار برات نامه بنویسم می دونم دیگه از دستم خسته شدی آخه من تمام نامه هایی که تا الان فرستادی رو باز نکردم یا اگر دیدم یادم  رفته برات جواب بفرستم. می دونم که خیلی مهربونی همین مهربونیته که باعث میشه حقیقتو بهت بگم .آخه تو تنها دوست منی که همه ی رازامو می دونی .بعضی وقت ها می گم اگه هر کی دیگه ای جای تو بود می گفت بزار یه ذره حالشو بگیرم که انقدر به من بی محلی نکنه . 
جدیداً فهمیدم که مردم هر چی پشت سرت می گن راسته !!
تازگی ها می فهمم وقتی به هر دلیلی ادما از دستم خسته میشن ، یا تو شبای امتحان که میام سراغت ، گذشته ها را فراموش میکنی و سریع راضی می شی، می گی اشکال نداره لابد کار داشتی حالا چیکار می تونم برات بکنم ؟؟؟؟؟؟
جالبه بدونی هر وقت کارمو را میندازی می رم و پشت سرم رو هم نگاه نمی کنم .می دونم ناراحت نمیشی دارم اینارو می گما .

ولی این دفعه بعد از مدت ها ، فهمیدم که هیچ کی جای تو رو نمی گیره . می خوام دیگه نه برات پیغام بفرستم نه نامه .

از امروز روزی 5 بار میام پیشت از نزدیک با هم حرف بزنیم قرارمون مسجد محل ..( اگه ترافیک بود دیرتر میام ).


تقدیم به صمیمی ترین دوستم . خدای عزیز
.................................................. .................................................. .................................................. ...
یه استادی میگفت قضیه ی ما مثل بچه های فراریه که از خونه فرار می کنن .وقتی پدر ، مادرمون پیدامون می کنن میبینن دیگه ما از همه جارونده شدیم و دست به هر خلافی زدیم ولی بهمون می گن بازم بیا خونه .تورو خــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــدا
وقتی رفتیم پدر و مادرامون می گن بیشتر مواظب اینا باش تا بچه های دیگه، آخه اینا دوستای ناباب زیاد داشتن نکنه دوباره بیان سراغشو از خونه فرار کنن ... ( خدا هم با بند هایی که میان پیشش اینجوری برخورد می کنه . البته 100 برابر بهتر ) 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:07 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 

خداياپاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

تمام مشكل من اينه كه درك نكردم راه درست كدومه!

راهي كه به تو مي رسه كدومه!؟

خودت راهو نشونم بده 

نذار به بيراهه برم
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

سه شنبه 12 بهمن 1395  2:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها