0

اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

تـو برای خلقت حوا بـه دنـیا آمدی
پس تو پیش از حضرت دنیا به دنیا آمدی
اشک با تو از دل زهـرا تولد یافته است
مادرت دریا خودت دریا به دنیا آمدی
جای زمزم عشق از زیر قدمهایت شـکفت
بانوی بانی باران تا به دنیا آمـدی
بعد تو ضرب المثل شد دختران بابائیند
زین سبب تو زیـنت بابا به دنیا آمدی
تو در آغوش حسینت خــنده ات گل می کند
پس به خاطر خواهی ارباب دنـیا آمدی
گریه کمتر کن سلام زینب قلب صبور
تو برای روز عاشورا به دنیا آمدی
دارد از امروز کار خانه یادت می دهد
مادر خانه پس از زهرا به دنیا آمدی

 

شاعر : صابر خراسانی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

باز چشمم به دری مانده ز خواب افتاده
 دلم از فرط جنون در تب و تاب افتاده
 کارم انگار به یک باده ناب افتاده
 کاسه در برکه مواج شراب افتاده
باده دادند که برباد دهم هستی را
بعد ساغر بزنم عربده مستی را
بنویسید بیایند مسافرترها
 مست ها، دلشده ها، ازهمه شاعرترها
 بنویسید به عشق دل زائرترها
 که بیایند طواف، از همه جابرترها
که به ارباب جهان دلبر و دلداررسید
 خواهر خون خدا قافله سالاررسید
چقدر عاطفه گنجانده خدا در خواهر
 چه صفایی است در این جشن برادر خواهر
 چه می آید بغل واژه معجر، خواهر
 لفظ لالایی لبها شده خواهر خواهر
 پر جبریل امین هست ،ولی راحت نیست
 بغلی بودن این طفل که بی حکمت نیست
ناز از حضرت زینب بود و کشته حسین
 دست انداخته دور و بر انگشت حسین
 وا کند برهمه خلق کنون مشت حسین
 تا بگویند در افلاک حسین پشت حسین
مثل یک روح میان دو بدن می مانند
 پای هم بعد علی، بعد حسن می مانند
شانه ی عرش خدا بالش زیر سر او
 پنجه ی روح الامین است به چشم تر او
 چقدر حور و ملک آمده دور و بر او
 چه جلال و جبروتی است دراین محشر او
پدرش فخر به او کرده، به خود می نازد
 مادرش بر رخ او پوشیه می اندازد
ز وقارش شده پای همه ی عالم سست
 شده از نور وجودش دو سه خورشید درست
 پشت ارباب درآمد زهمان روز نخست
 دست از غیر حسین بن علی شست که شست
چشم بد درهمه جا، درهمه کس هست که هست
 بیخودی نیست که ارباب به زینب دل بست
گرهی را که خدا بست به دست زینب
 ماده ی تبصره اش هست به دست زینب
 جز حسین کیست چنین دست به دست زینب
 خون اگر ریخت حلال است به دست زینب
کار عشق است چه ربطی به تو و من دارد
 سر اگر نذر حسین است شکستن دارد
غصه ای آمد و نگذاشت مرا چشم به راه
 کمرم خرد شد از بار غمی گاه به گاه
 روضه خوان ضجه زد و گفت دراین مصرع، آه:
 "هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله"
 پر، کشیدند درافلاک کبوترها را
 و سپردند به او قافله سرها را
 صحبت از سر شد و سر شد شب زینب با سر
 چقدر سخت گذشت آه چهل شب با سر
 چقدر سنگ می آمد طرف لب با سر
 چقدر گفت به دشمن که مودب با سر
از چپ و راست بلا بود که نازل می شد
 نوبت بردن سر جانب محمل می شد
قبله شد محمل و خم شد کمر نیزه کمی
 سرصدا کرد همان جا خبر نیزه کمی
 دیده شد از پس یک پرده سر نیزه کمی
 جگری سوخت، خنک شد جگر نیزه کمی
ریخت خون از غم آن بانوی بی معجر، چوب
بعد این منظره شد پای خود مادر"چوب"

 

شاعر : رضا دین پرور

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
یا این که در لباس زن آمد پیمبری
یا اینکه حق به حیدر خودداد حیدری
این شیردختری است که شمشیر حیدر است
سر تا قدم امام حسین مکرر است
این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است
سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است
در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است
ام المصائب است نه ام المحرم است
این سیب سرخ باغ بهشت محمد است
آب و گلش تمام سرشت محمد است
زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمۀ بی معلمه
بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت
دریای آرزوی نبوت گهر نداشت
انگار روز حادثه کم از پدر نداشت
الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت
قت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود
ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است
فریاد خون خون خدا کیست زینب است
آیینۀ حسین نما کیست زینب است
زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین
در گاهواره چشم گشوده است بر حسین
زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست
حبل المتین شیر خدا تار موی اوست
آیینۀ جمال خداوند روی اوست
هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست
آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست
زین اب است و زین رسول خداست این
آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این
زینب زنی که بوده به مردان امامتش
اعجاز سید الشهدا در کرامتش
هر روز هست روز بزرگ قیامتش
دین سرفراز آمده در ظل قامتش
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
از کوثر رسول براین کوثرآفرین
ازحیدر بزرگ بر این حیدر آفرین
تا حشر از حسین بر این خواهر آفرین
از پنج تن به غیرت این دختر آفرین
از بس مقام و مرتبۀ  او جلیل بود
تا حشر از حسین پاره به چشمش جمیل بود
کوهی به پیش سیل بلا بود از الست
در قتلگاه سیطرۀ کفر را شکست
اول گرفت مصحف خود را به روی دست
قامت کشیده بر سر زانوی خود نشست
گفت ای خدا فدایی خود را وصول کن
این هدیه را ز آل محمد قبول کن
وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش
وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش
فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش
نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش
ای ذوالفقار فتح ولایت زبان تو
ای راس سید الشهذا مدح خوان تو
زهرا به وجد آمده از امتحان تو
هر لحظۀ تو یک اثر جاودان تو
تیر تکلمت جگر خصم را شکافت
گویی دوباره سورۀ قرآن نزول یافت
حتی امیر کوفه حضورت اسیر شد
براوج تخت پیش جلالت حقیر شد
حتی سکوت تو به دل خلق تیر شد
دیدند یک اسیر به دل ها امیر شد
هر حرف خطبۀ تو هزاران قصیده است
میثم به پای نطق تو شور آفریده است

 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

بازم چراغونیه – آیینه بندونیه
خونه علی و فاطمه – امشب و مهمونیه
اومد - سوره کوثر حضرت کوثر
اومد – پاره تن بر قلب پیمبر
اومد – آرامش دل و زینت حیدر
سیدتی زینب
می خروشن دریاها - گل می باره از سما
حسین و حسن عیدی می دن - اومده زینت بابا
زهرا - به روی دستاش گرفته کوکب
حیدر - نذری می ده از خوشحالی امشب
چونکه - اومده دنیا حضرت زینب
سیدتی زینب
اومده نور دوعین - شفیعه ی عالمین
اومده انیس و مونس - حضرت ارباب حسین
بارون - می باره از تو آسمونا
ریسه -  بندونه تو عالم بالا
عیدی - میده برما حضرت طاها

 

شاعر : رضا رسولی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

صدای نم نم بارون، داره باز می ده بشارت
می گه بردارید دلا رو، تا با هم بریم بریم زیارت
غوغائیه تو مدینه، میاد عطر و بوی كوثر
گل بارونه آسمونا، فاطمه باز شده مادر
كوچه باغای بهشتی، لبریز حضور عشقه
می رسه فرشته ای كه،تا ابد صبور عشقه
ملائك به دست گرفتند، سر راش یاس و گلایل
گهوارش شده شبیه ،ضریح سبز توسل
اومده عقیله ی عشق، اومده قبله ی سادات
اومده حضرت زینب ، اومده عمه ی سادات

شاعر : یوسف رحیمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 مادرت آسمان خوبي ها
پدرت از اهالي بالا
اي كه شاگرد اشك تو آدم
اي هوادار عشق تو حوّا
گوشه اي از نجابتت مريم
شمّه اي از عروج تو عيسي
متحير ز صبر تو ايوب
متوسل به طور تو موسي
همه شاگرد مكتبت هستند
از مسيحي گرفته تا بودا
پرچم كربلا به شانه ي توست
اي علمدار عصر عاشورا
فتنه ها را تو بر ملا كردي
كربلا را تو كربلا كردي
روح مضمون ناب يعني تو
رمز پاكي آب يعني تو
وامدار تلألؤت خورشيد
حضرت آفتاب يعني تو
ملأت كل شي يا زينب
همه با اين حساب يعني تو
صاحب رايت القيام حسين
واژه ي انقلاب يعني تو
منجي تنگناي آخرتي
پس حساب و كتاب يعني تو
غير محرم كسي نديده تو را
جلوه ي در حجاب يعني تو
جنس نوري عقيله ي عشقي
تو بزرگ قبيله ي عشقي
مستجاب دعاي باراني
رحمت لحظه هاي باراني
گاه گاهي كه چشم تو ابريست
رنگ حال و هواي باراني
روي سجاده نم نم باران
نيمه شب ها صداي باراني
آسمان با دل تو ميگيرد
پس تو بي شك خداي باراني
بي برادر چقدر ميباري
خواهر نينواي باراني
كربلا،كوفه،شام،كرب و بلا
همه جا پا به پاي باراني
خرّم و سبز در بهاراني
شيعيان نزول باراني
هم به دنيا هم آخرت هستي
شأن آيات مغفرت هستي
اي كه در اشك هم مساوي با
اجر هر دو برادرت هستي
تو شبيه خديجه اي بانو
يعني يار پيمبرت هستي
مادري ميكني براي حسين
خوب شد بعد مادرت هستي
چوب محمل گواه عاشقي است
پاي معشوق با سرت هستي
ابر خون روي چهره ات يعني
و اذا الشمس كورت هستي
خواهر بوي سيب بانو جان
يار شيب الخضيب بانو جان
آفتاب نگاه تو زيباست
آسمان پناه تو زيباست
چشمهايت نديده جز خوبي
كربلا در نگاه تو زيباست
رخ خورشيد مغربي شده است
بس كه بر نيزه ماه تو زيباست
ناله هاي تو نوحه ميخواند
روضه ي اشك و آه تو زيباست
كودكان پابرهنه دنبالت
چقدر اين سپاه تو زيباست
تو و هشتاد و چهار كودك و زن
بي كس و خسته و جدا ز وطن

شاعر : حسین رستمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

در گیر و دارِ قافیه ماندن درست نیست
تنها غزل نوشتن و خواندن درست نیست
باید که عاشقانه بلا را به جان خرید
پای غم نگار، نماندن درست نیست
در کوی عشق صحبت دلداگی خوش است
حرف دگر میانِ کشاندن، درست نیست
از دل حرم بساز و بگو یا اَنیسَنا
در سینه غیر یار نشاندن درست نیست
حالا در این حرم نظری کن ببین که کیست
دل خانه ی محبت محبوبه ی علی ست
گفتم علی دوباره لبم باده خوار شد
گفتم علی، درون دلم انفجار شد
گفتم علی، دلم به ثریا عروج کرد
بر شانه ی بُراق محبت سوار شد
گفتم علی، جواب شنیدم بلی بلی
دل مستجیرِ مرحمتِ مستجار شد
گفتم علی و سینه ی آشفته گُر گرفت
در شعله ی ولایت مولا دچار شد
از خاطرم کلام نفیسی خطور کرد
هرکس علی نگفت، گرفتار و خوار شد
سرّ خدا برای شما فاش می کنم
زینب اگر که فاتحِ در کارزار شد
در کوچه های کوفه و ویرانه های شام
ذکرش چه بود، دشمن بی ریشه زار شد
یا قاهر العدوّ و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
ساقی بیار باده که مخمور زینبم
محتاج جام باده ی پر زور زینبم
تارم اگر به غصه ی او زار می زنم
چشمم به غیر بسته شده، کورِ زینبم
در خیمه ی حمایت او می زنم نفس
سرمست لطف بی بی مَستوره زینبم
بر من مگیر خرده اگر نعره میکشم
گرمِ دَمِ خدایی و پر شور زینبم
ترسی ندارم از ظلمات زمانه تا
گوشه نشین روضه ی ذوالنّور زینبم
دل داده ی علی ام و افتاده ی حسن
سینه زنِ حسینم و منظورِ زینبم
مجموعه ی جمال و جلال علی ست، او
آئینه دار کلّ کمالِ علی ست، او
زینب تجلی صلواتیِ کبریاست
زینب اساس زندگی دین مصطفی ست
زینب ظهور غیرت زهرای اطهر است
زینب شکوه مرتبتِ شاه لافتی ست
سرّی دگر به اذن خدا فاش می کنم
زینب، نه جزء آل کسا، که خود کساست
زینب شریکه الحسنین است فی المِهَن
زینب انیس خلوت شبهای مجتبی ست
زینب شریکه الحسنین است فی البلا
زینب قوام بخش مصیبات کربلاست
یک گوشه از تجلی او، می شود حفیظ
زینب هوالرّقیبِ یتیمان نینواست
زینب سفینه البرکات محرَّم است
مِهر مدام و چشمه ی فیض دمادم است
زینب نگو، بگو شرر قهر کردگار
زینب نگو، بگو لب برّان ذوالفقار
زینب نگو، بگو خود نهج الفصاحه است
می بارد از شهامت طوفانی اش، وقار
زینب نگو، بگو خود نهج البلاغه است
افتاده است زیر قدم هاش، اقتدار
زینب نگو، بگو همه ی عصمت بتول
حجب و حیا نجابت بانوی بی مزار
زینب نگو، بگو همه ی صبر مجتبی
پیروز عرصه های بلایای ناگوار
زینب نگو، بگو همه ی شور کربلا
نخل قیام با نفسش داده برگ و بار
زینب نگو، بگو قسم مستجاب عشق
زینب نگو، بگو شرف بوتراب عشق
عالم تمام ذره و خورشید، زینب است
ویرانگر عمارت تردید زینب است
بر محور محبت خورشید کربلا
عباس ماه و حضرت ناهید، زینب است
از جمله ی تَقَبَّل او می شود عیان
کوه وقار و قله ی توحید زینب است
کوفه خیال کرد علی روی منبر است
اما به روی محملِ غم دید، زینب است
در جمله ای ز مهدی زهرا رسیده است
در مشکلات مایه ی امید زینب است
از دام درد و غصه و غمها رها شدم
هر دم دخیلِ بی بی مشکل گشا شدم
قدیسه ی مقدسه والا، دَخیلکِ
ای شمسه ی مشعشعه بالا، دخیلکِ
خانم نگاه کن چقدر زار آمدم
ای مهربانی دل طاها، دخیلکِ
بیچاره ام، فقیر و گرفتار و بی قرار
آرامش درونی مولا، دخیلک
روزیِ هر محرَّم ما در نگاه توست
ای دختر مکرم زهرا، دخیلک
چشم مرا همیشه پر از اشک روضه کن
ای کعبه ی مصیبت عظما، دخیلک
بانو، توجهی به پریشانی ام نما
ای آسمان عاطفه، بارانی ام نما

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 دوباره اشک های شوق جاری
زمین و مستی و دل بی قراری
هوا بد جور گردیده بهاری
شده غم از همه عالم فراری
نشسته خنده بر لب های مولا
خدا داده است زهرایی به زهرا
به کوری همان که هست ابتر
دوباره آمد از فردوس کوثر
شده کار گدای شهر بهتر
دوباره مجتبی گشته برادر
پریده عشق امشب باز از خواب
رسیده لیلی و مجنون ارباب
منم بیچاره و رسوای زینب
مرید منطق والای زینب
نمی از قطره دریای زینب
به اذن حضرت سقای زینب :
حسینی مذهبم الحمدلله
غلام زینبم الحمدلله
 خدایا بی قرار زینبم کن
غلام اعتبار زینبم کن
شهید اقتدار زینبم کن
سگ ایل و تبار زینبم کن
الهی نرم گردد قلب سردم
رسول ترک این بانو بگردم
 فدای گام های استوارش
ندیده نا امیدی روزگارش
دهان ها مانده وا از اقتدارش
چه کرده غیرت ریحانه وارش
ستون عاشقی را او بنا کرد
وقارش کربلا را کربلا کرد
علی پیداست از لحن کلامش
شبیه کعبه واجب احترامش
تعصب داشت بر نامش امامش
جوانان بنی هاشم غلامش
گرفتار حیای اوست دنیا
«ندید همسایه اش هم ، سایه اش را »
همیشه ورد لبهایش حسین است
بهشت و دین و دنیایش حسین است
نشان مهر و امضایش حسین است
همه دانند آقایش حسین است
خدا او را قیامت آفریده
حسینی تر از او دنیا ندیده
اگر چه سوخت در آتش پر او
نشد کم ذره ای از باور او
نیامد خستگی در پیکر او
حلالش باد شیرمادر او
مراد مکتب اهل جنون است
شعارش حاء و سین و یاء و نون است
زمانه با غرور او چه ها کرد
حسینش را چه بد از او جدا کرد
و کوفه قامتش را خوب تا کرد
سرش چون علی مرتضی کرد
مرور دردهای او عذاب است
کجا در شأن او بزم شراب است

شاعر : محمد حسین رحیمیان

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 امشب از اوج آسمانها نور آمد
امشب امید چشمهای کور آمد
گویا کسی شیرین تر از انگور آمد
دیگر برای سینه زنها شور آمد
قنداقه اش را جبرئیل از عرش آورد
آیینه حق را به روی فرش آورد
سوی زمین آمد تجلی از خدا  باز
او آمد و انگار  آمد مرتضی  باز
وقتی کبوتر با کبوتر باز با  باز
پس می کند سوی حسینش چشم  را باز
عالم ندیده این چنین خواهر برادر
عالم شود قربان این خواهر برادر
انگار این کودک قیامش فرق دارد
ساقی کوثر گفته جامش فرق دارد
زینب شده یعنی که نامش فرق دارد
الحق عقیله احترامش فرق دارد
او محترم باشد برای خانواده
پشت سرش باشد دعای خانواده
چشمان زهرائیش الحق بی نظیر است
وقتی پدر شیر است او هم ماده شیر است
از خاک عالم تا خدا او تک مسیر است
هم شد شریک شاه هم نعم الامیر است
نور دوعینش باشد، او هم هست آنجا
هر جا حسینش باشد، او هم هست آنجا
وقتی برادر هست چیزی کم ندارد
غیر از برادر کار بر عالم ندارد
او غصه ها دیده ست اما غم ندارد
جز دوری از دلداده اش ماتم ندارد
گویا سه روز است او حسینش را ندیده
من مانده ام بانو چرا رنگش پریده؟؟
قبل از ازل تا حشر بی همتاست زینب
تنها فقط یک گفت، چون یکتاست زینب
هفت آسمان یک قطره پس دریاست زینب
گرچه زن آمد بر زمین، آقاست زینب
در نام او صد کیمیا را می توان یافت
در زینب کبری خدا را می توان یافت
دربار زینب ماورای عرش باشد
عبد خدا بوده، خدای عرش باشد
بی ذوالفقار او لافتای عرش باشد
اصلا فقط زینب برای عرش باشد
این ابتکارش را خدا وقتی که رو کرد
دین خودش را در زمین با آبرو کرد
همسایه حتی سایه ی او را ندیده
انگار غصه طاقت او را بریده
حالا زمان وعده ی زهرا رسیده
باید ببیند کربلا را پس خمیده
باید ببیند شمر در گودال رفته
باید ببیند مادرش از حال رفته
ایکاش هرگز او نبیند گرگ ها را
ایکاش چشمانش نبیند بوریا را
دعوا سر عمامه، نعلین و عبا را
انگشت بی انگشتر خون خدا را

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیدۀ ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبۀ اعلی رسیده است
آن گونه که دل همۀ ما خراب شد
زهراترین ستاره ی زهرا طلوع کرد
نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت
در ذره ذره های دلم انقلاب شد
امشب خدا برای علی حیدر آفرید
زیباترین دعای علی مستجاب شد
"یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین"
از شدّت بزرگی اش عالی جناب شد
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد
... آمد ندا که نام دل آراش زینب است
این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید
از او سعادت دو جهان را طلب کنید
ما از ازل گدای پریشان زینبیم
شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
طعم شراب کوثری او زبان زد است
مست و خراب باده ی جوشان زینبیم
با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم
حجب و حیای دختر زهرا زبان زد است
تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
دل داده های رزم نمایان زینبیم
مانند مرد باشد اگر چه که خانم است
خون علی میان رگش در تلاطم است
او آمده زمین و زمان را تکان دهد
مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد
او آمده که با کرم کردگاریش
با نور خویش بر سر ما سایه بان دهد
او آمده که آیه ای از هل اتی شود
بر دست های خالی ما آب و نان دهد
او آمده که با نخی از تار چادرش
بر دوست دار فاطمه برگ امان دهد
او آمده که با نفس مصطفاییش
قد قامت نماز ولا را اذان دهد
او آمده پیمبر خورشید طف شود
در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
او آمده که حق خودش را ادا کند
یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد
او آمده برای حسین خواهری کند
او آمده که خواهریش را نشان دهد
خواهر- برادری که عزیز دل هم اند
تنها همین دو عاشق و معشوق عالم اند
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی
هر دختری که دختر زهرا نمی شود
هر بانویی که زینب کبری نمی شود
دار و ندار حضرت حیدر، مجلّله!
جز تو کسی که "زینت بابا" نمی شود
وصف و مدایح همه ی خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جا نمی شود
پرونده ی زمین و زمان، زیر دست توست
بی اذن تو که نامه ای امضا نمی شود
صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
این واژه ها بدون تو معنا نمی شود
دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند
یک شمّه از فضائلت انشا نمی شود
عیسی به نام نامی تو می دهد شفا
بی خود مقام او که مسیحا نمی شود
شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست
بی مهر تو که بانوی دنیا نمی شود
صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی
تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی
آیینه ی تمام کمالات مادری
یادآور جلال و کمال پیمبری
مستجمع جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟
حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
بانو! تو هم به شهر وصال حسین، دری
وقتی به روی دست نبی گریه می کنی
چشم انتظار دیدن روی برادری
در پای درس مادر خود پا گرفته ای
بی خود نشد که عالمه ی آل حیدری
علم لدنّی تو گواه کمال توست
الحق که از سلاله ی زهرای اطهری
با نطق حیدری و بیانات فاطمی
ویران گر قبیله ی شوم و ستمگری
با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی
در رزم خود شبیه برادر، دلاوری
  با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی
فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها
با هر خطابه ی تو علی زنده می شود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها
وقتی که با حسین خودت حرف می زنی
پیچیده می شود همه جا عطر سیب ها
ای یادگار فاطمه، علیا مخدّره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلّی امّن یجیب ها
طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای
ای مَحرم تمام فراز و نشیب ها
تفسیر داغ در نظرت جز "جمیل" نیست
محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها
در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای
ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها
بانو! تو را برای حسین آفریده اند
گریه کن عزای حسین آفریده اند
ای یادگار فاطمه، غم پرور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
هم پای او شدی و رهایش نکرده ای
حتّی میان موج بلا، یاور حسین
بار رسالت علوی روی دوش توست
با این حساب بوده ای پیغمبر حسین
چشم امید او به نماز شبت بُوَد
روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین
دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند
دور ضریح بی کفن پیکر حسین
حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است
آثار بوسه های تو بر حنجر حسین
شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای
زخمی شده تمامی بال و پر حسین
در شام و کوفه بودی علمدار قافله
جانم فدای تو همه ی لشکر حسین
اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
عالم از این شهامت تو مات مانده است
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
جایی برای سوره ی مریم نداشتیم
زینب اگر نبود جهان کفر محض بود
نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر حیدری نبود
شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم
زینب اگر نبود علی، فاطمه نداشت
آیینه ی نبی مکرّم نداشتیم
زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
زینب اگر نبود به دنباله ی حسین
جایی برای واژه ی "جانم" نداشتیم
زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم
قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود "محرّم" نداشتیم
شکر خدا که از می عشقش لبالبم
شکر خدا که شاعر دربار زینبم
شاعر:محمد فردوسی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

آن شب كه گل از دامن مهتاب مى ریخت
شبنم به پاى نخل باور آب مى ریخت
آن شب كه غم آهنگ شادى ساز مى كرد
قفل اسارت را به گرمى باز مى كرد
آن شب كه ساقى بوسه بر پیمانه مى زد
گیسوى شب را بهر مستان شانه مى زد
آن شب كه بهر باغ دل غم لاله مى كاشت
در نیستان نینوانى ناله مى كاشت
آن شب شفق دیوان فتح نور مى خواند
بهر فلق شعر شب عاشور مى خواند
شهر مدینه طالب دیدار حق بود
چشم انتظار مطلع الفجر فلق بود
فطرس فراز آسمان ها بال مى زد
فریاد آزادى و استقلال مى زد
كاى اهل عالم در دیار شور و شادى
زد خیمه روز پنجم ماه جمادى
دیوان خلقت را خدا زیب و فرى داد
ساقى كوثر را ز كوثر كوثرى داد
شیر خدا را داد خالق ماده شیرى
قامت قیامت دختر روشن ضمیرى
جبریل بر ختم رسل پیغام مى داد
پیغام از پیروزى اسلام مى داد
مى گفت یا احمد شكوه باور آمد
بهر حسینت سینه چاك سنگر آمد  
بر خلق عالم نعمتى عظمى ست دختر
سوم گل و گل واژه زهراست دختر
دختر مگو چون همتى مردانه دارد
از آیه "قالوا بلا" پیمانه دارد
دختر مگو كه دختران را رهبر آمد
بى پرده گویم صبر را پیغمبر آمد
بر روى ما تا مهر رخشان در گشاید
در بردبارى مثل او مادر نزآید
از صبر او دین خدا پاینده گردد
هر مرده اى ز انفاس گرمش زنده گردد
ثابت قدم مانند او گیتى ندیده
زیرا خدا او را حسینى آفریده
در روز عاشورا كه روز آزمون است
او فارغ التحصیل آن دارالفنون است
قنداقه اش را تا كه پیغمبر گرفتى
صد بوسه از رخسارۀ او برگرفتى
در دست پیغمبر ز دیده اشك مى ریخت
كز اشك او از چهره او رشك مى ریخت
در دست باب تاج دارش گریه مى كرد
گویى كه از هجر نگارش گریه مى كرد
با گریه اش صلح حسن را زنده كرد او
چون غنچه بر روى حسینش خنده كرد او
یعنى تو را جان برادر خواهر آمد
خواهر نه تنها یاور و همسنگر آمد
شاعر:جواد محمد زمانی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

می نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو
می نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو
تا كه در عرش الهی نام زیبایت شكفت
ذكر هر مُلك و مَلَك تكبیر شد با نام تو
شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه كرد
جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو
می نویسم پا به پای عالم بالاترین
با افق هایی كه تا تكثیر شد با نام تو
یك جهان آمد پدید و قطعه ای از جنس نور
یك زمین آمد كه عالم گیر شد با نام تو
حضرت حق سرزمین عشق ها را آفرید
نام زیبای تو بُرد و كربلا را آفرید
از ازل الطاف حق نور شما را آفرید
با حضورت در جهان عشق و صفا را آفرید
تا بگوید رمز عشق واقعی را ذوالجلال
كشتی صبر آفرید و ناخدا را آفرید
باز ایزد بر خداییِّ خودش أحسنت گفت
تا وجود دختر خیر النّسا را آفرید
از جمالش باز هم شَقُّ القَمَر ایجاد شد
یا دوباره حضرت شَمسُ الضُّحا را آفرید
تا خدا می خواست بر تو نوكرانی آورد
منّتی بر ما نهاد و شكر، ما را آفرید
مَستی امشب از قُدوم پاك تو آزاد شد
هر دو عالم از وجودت شهرِ عشق آباد شد  
نور رویت بر زمین آمد شدی مهتاب عشق
عكس تو گُل كرد روی صفحه ای در قاب عشق
آمدی از آسمان تا بَر حسین خواهر شوی
نه، كه حتّی بوده ای تو، مادر ارباب عشق
بِینِ آغوش برادر خنده بر لب داشتی
از همان وقت ولادت بوده ای بی تاب عشق
اشك شوق از دیدۀ حیدر نشسته بر تنت
خوش به حالت غسل كردی تا ابد با آب عشق
اصل خاك كربلا مُهر نمازت بوده است
پس جَبینت سجده رفته بر گِلِ نایاب عشق
موجم و بر سطح دریایت تلاطم كرده ام
باز از عشق تو دست و پای خود گم كرده ام
انتظار حضرت خیرالنّسا سر آمده
چون برای آیۀ تطهیر، كوثر آمده
گُل بریزید ای ملائك بر سر اهل زمین
از همه ارض و سما همواره برتر آمده
هم چو زهرا مادرش امّ ابیها می شود
پس بگو بر حیدر كرّار، مادر آمده
رنگ و رویش مادری و خُلق و خویش مادری
یا كه اصلاً شایدم زهرای دیگر آمده
ازدحام صف درِ میخانه غوغا می كند
باز هم بهر شراب عشق، ساغر آمده
پیش پای یارِ ما جبریل زانو می زند
كلِّ عالم یك صدا فریاد یا هو می زند 
آمدی و مونس غم ها شدی و بعد از آن
آمدی و زینت بابا شدی و بعد از آن
بس كرامت دید از تو عالم و مبهوت شد
زِینِ اَب نه، زینب كبرا شدی و بعد از آن
مادرت روح دو پهلوی محمّد بود و رفت
حال، تو روح برادرها شدی و بعد از آن
دست حیدر داد دستت را به دستان حسین
مخزن الاسرار عاشورا شدی و بعد از آن
آمد آن روز و حسینت بِینِ گودال بلا
عاقبت هم ناله با زهرا شدی و بعد از آن
در غروب غم، (اسیرِ) بوسۀ آخر شدی 
هم كه در عین اسارت حیدر دیگر شدی
شاعر:حمید رمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

آسمان از ستاره لبریز است
آخر عمر فصل پاییز است
امشب از ذهن شاعرت بی بی
غزلی آمده که ناچیز است
وقت بد مستی زحل آمد
اول مثنوی ، غزل آمد
عید نوروز ما مبارک شد
نو بهاری در این محل آمد
شب عیدی خدا چه عیدی داد
عید "احلی من العسل" آمد
ماهی قرمزی که در تنگ است
برج حوت است و در حَمَل آمد
بین آغوش ساقی کوثر
ساغری ناب و لم یزل آمد
آمد و بهر مردی زن ها
تا ابد اسوه و مَثل آمد
غزل امشب هوای روضه گرفت
یادم آمد که روی تل آمد
هم زمان با صدای وااُماش
سوت و طبل و کف و کتل آمد

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 بوي بارون ياس گلدون،مژده مي ده صبح عيده
روي بال صد فرشته،مي رسه از راه سپيده
كيه خورشيد قبيله،كيه بانوي جليله
آيينه دار عليه،زينبه تنها عقيله
تو شب غربت و غمها،واسه دلها آفتابه
وارث عصمت مادر،زينت ابو ترابه
پر جبريل فرش راشه،آسمونا خاك پاشه
هيبت و غرور حيدر،طنين توخطبه هاشه
آسموني نور عينه،دل و دلداره حسينه
مهربوني تو نيگاشه،همه جا يار حسينه
بانوي صبر و صلابت،بانوي شور و شهامت
براي عرض ارادت،بياييد بريم زيارت
هواييه دل تنگم،تا حريمش پر مي گيره
اين دلي كه بي قراره،حرم نعم الاميره
زائر صحن و سراي،بانوي صبر و صفا شيم
بگيريم برگ برات و ،زائر كرببلا شيم
يوسف رحيمي

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آن جا، برادری کردی
گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
چه خواهری تو برادر، که مادری کردی!
تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی
پس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد!
به خون نشستی و در خون، شناوری کردی
پس از حسین، تو بودی که شرح عصمت را
که روز واقعه، را یاد آوری کردی
به روی نیزه، سر آفتاب را دیدی
ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی
حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفت
تو با حسین پس از او، برابری کردی
چه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان!
زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی
زبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بود
سخن درست بگویم، تو حیدری کردی
تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امّت پیمبری کردی
بَدَل به آینه شد، خاک کربلا با تو
تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی
شاعر : مرتضی امیری اسفندقه

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها