0

اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

اين نور ز چيست چهره ى شب دارد؟
سجاده ي كيست ذكر بر لب دارد؟
اين لطف خداست بعد زهرا ، حيدر
يك فاطمه هم ، به نام زينب دارد

شاعر : اصغر چرمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

آمد به دنیا دختری،دردانه یکتا گوهری
با عصمت زهرایی وبا خلق وخوی حیدری

روشن شده بیت علی(ع) از شمس روی دلبری
شادان حسن(ع)،خندان حسین(ع)،زیرا که آمد خواهری

نام نکویش زینب و زینت برای حیدر است
از بهر خیر مقدمش،جبریل گویا بر در است

او بی معلم عالمه،الگوی صبر عالم است
ام المصائب مادر،اندوه ورنج وماتم است

قنداقه اش می گردد وچشمان او گریان بود
تا می رسد دست حسین (ع)،آرام ولب خندان بود

یعنی برادر جان حسین ،من بنده ی فرمان تو
در کربلا خواهم شوم جان اخا قربان تو

یا حضرت صاحب زمان تبریک ما را کن قبول
بنما شفاعت شیعه را در پیش زهرای بتول

شاعر : اسماعیل تقوایی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

در زمین و آسمان ها خیمه ی شادی به پاست
مٱذنه تا مٱذنه لبریز عطر ربناست
ذکر تعجیل قنوت استجابت آمده
سائلان مژده که حاجات همه امشب رواست
زینت گلخانه ی مولا شکوفا گشته و...
بیت حیدر با شمیم بنت زهرا آشناست
کهنه زخمی که میان سینه ها مانده هنوز
با صدور نسخه ی تکمیلی زینب دواست
معجزه در بین چشمانش تلاطم می کند
خاک با فیض نگاه دختر زهرا طلاست
نام زینب پنج نقطه نور ساطع می کند
یعنی ابن بانو خودش تلفیقی از آل عباست
در شب میلاد غرق رحمت اخت الحسین
بانی عیدی ما قطعا خود خون خداست
بانویی که سفره ی الطاف خود را پهن کرد
خانه ی دل را برای عشق پاکش رهن کرد
با وجود او غم و غصه به آخر می رسد
لطف مادر بیشتر از سوی دختر می رسد
ماهمه از سایلان فیض عام زینبیم
رزق ما از سفره ی بانو مکرر می رسد
دم به دم مشمول لطف دختر زهرا شود
سایلی که خاضعانه پشت این در می رسد
زودتر با دست پر از پیش زینب می رود
محضر او هر کسی با دیده ای تر می رسد
هیبت والای رفتارش به زهرا رفته است
واژه واژه از کلامش عطر مادر می رسد
ذوالفقار خطبه هایش باز قلع و قمع کرد
تا به میدان می رسد انگار حیدر می رسد
مطمینم در شلوغی های روز واقعه
چادر بانو به داد اهل محشر می رسد
مایه ی آرامش جان و دل بی تاب ماست
آسمان ها خاک پای خواهر ارباب ماست
از ازل دستان این سایل دخیل زینب است
تا ابد محتاج لطف بی بدیل زینب است
هر کسی که شد حسینی مطمینا شاکرِ
نغمه ی انا هدیناه السبیل زینب است
اولین گلبانوی دامان زهرا و علی
دومین زهرای این قوم و قبیله زینب است
هرکسی با نام زیبای کسی مٱنوس شد
بر لبان ما فقط ذکر اصیل زینب است
انتظام شعر های دفتر اشعار من
متشکل از همان فرم شکیل زینب است
کوثر کوثر کویر عشق را سیراب کرد
ساغر ما جرعه ای از سلسبیل زینب است
در میان روضه های جانگداز کربلا
گریه هایم نذر آقای قتیل زینب است
هرشب جمعه به یاد روضه های خواهری
گریه می بارم به یاد لحظه های آخری....
که برادر جان من افتاده ای از پا چرا؟؟
مانده ای تنها میان دشتی از غم ها چرا؟؟
تکیه بر نیزه مزن ای تکیه گاه زینبین
روی خاک افتاده ای اینگونه بی سقا چرا؟؟
می روی و خیمه ها می ماند و لشکرکشی...
بی تو من می مانم و این قوم بی پروا چرا؟!
بعد از این پنجاه سالی که کنارم بوده ای
می زنی حرف از جدایی با منِ تنها چرا؟؟
از سر تلّ با دوچشم خیسِ دریا دیده ام
بین گودال عطش..از خون تو...دریاچه را
آنقدر با چشم های نیمه باز خود مگو
"آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟؟"
زینت دوش نبی روی زمین جان می دهی
پاره پاره پیکرت پاشیده در صحرا چرا؟؟
وای اگر در روزهای پر خطر زینب نبود
"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"

شاعر : اسماعیل شبرنگ

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 سبد سبد گل یاس از آسمون میباره
ماهم ازعاشقی سر زیرپاش می زاره
زمین تا آسمون ریسه بندونه
ملک داره براش می میگردونه
نور ستاره تو برق چشماش
ببین عکس حسین توی اشکاش
از حالا قصد شور شین داره
با گریه بهونه ی حسین داره
زینب عزیز فاطمه
********

صدای خنده تو دل ز علی میبره
فاطمه با بوسه هاش ناز تو رو میخره
ببین چش حسن غرق بارونه
حسین بالا سرت قرآن می خونه
دلای بیقرار محو رؤیاته
چشای عاشقا زیر پاهاته
من مست و باده برلبم امشب
مجنون بی بی زینبم امشب
زینب عزیز فاطمه
********
یه حاجتی دارم از بانوی جود و کرم
کاشکی منم بشم از مدافعان حرم
الهی که بشم مست عشق تو
بزاری که بیام تا دمشق تو
بیام و ببینم صحن ملیحت
سرم رو بزارم روی ضریحت
کاش اونجا قلب من خداییشه
با اذن تو کرببلایی شه
زینب عزیز فاطمه
********

شاعر : حسین شادمند

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

پنجم اول جمادی وه چه زیبا آمده
در ترنم بلبل از شادی  به صحرا آمده

خانه حیدر نگر شور وشعف بر پا شده
نو گلی از دامن زهرا(س)شکوفا آمده

سومین فرزند زهرا وعلی باشد کزو
در مدینه شادی گم گشته ،پیدا آمده

هم حسین وهم حسن غرق سرور وشادیند
بهر ایشان خواهری دردانه دنیا آمده

حضرت طاها نموده نام او را انتخاب
زینب است وزینتی از بهر بابا آمده

هم فهیمه ،فاضله،هم کامله، هم عابده
بر تماشای عقیله عقل شیدا آمده

صابران را مژده ای ده صبر معنا یافته
بهر پابوسی او غرق تمنا آمده

جمله مجنون حسینند وحسین مجنون او
بر حسین فاطمه بنگر که لیلا آمده

حضرت صاحب زمان شاد است در میلاد او
در حریم عمه اش زینب هویدا آمده

شاعر : اسماعیل تقوایی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

آنانكه عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر كه سر طلبد سر بیاورند
آماده اشاره یك دم از آن لبند
تب میکنند اگر نشود نوکری کنند
از عشق آل فاطمه در تاب در تبند
در زیر بیرق علی و خانواده اش
بالا نشین تر از ملكان  مقربند
آنانكه كه در قبیله حیدر حسینیند
از شیعیان عمه سادات زینبند
هر عاشقی که خون خدا را صدا کند
درعاشقی  به  دخت  علی  اقتدا کند
وقت ظهور فاطمه ای دیگر  آمده
خورشید خانواده حیدر در آمده
بعد از دو شیر مرد علی وار  فاطمی
شیر آمده دوباره ولی  دختر آمده
آیینه در بغل به سخن آمده علی
زینب نگو بگو که خود حیدر آمده
تا اینکه گاهواره او را تکان دهند
مریم کنار آسیه و هاجر آمده
دهر خراب لایق بانوی عرش نیست
تنها به عشق خون خدا خواهر  آمده
ای چشمهای فاطمه بانوی عالمین
با آن تبسم تو نفس میکشد حسین
پلکی زدی و نور خدا انتشار یافت
خورشید زیر سایه پلکت قرار یافت
پلکی زدی کتاب حقایق نوشته شد
حق واژه های  راه علی انتشار یافت
پلکی زدی و باغ و شکوفه درست شد
جنت طراوت از نظر این بهار یافت
پلکی زدی تبسم  سائل شروع شد
با چشم مهربان  تو سائل وقار یافت
پلکی زدی و پلک تو را بوسه زد حسین
آقا برای زندگی اش هم قطار یافت
هر چه برای وصف تو گشتم در عالمین
نام توشد  مساوی با واژه حسین
بانوی آب آینه دلهاست جایتان
بادا تمام ایل و تبارم فدایتان
آنقدر در مقام بلندید مانده ام
دریك غزل چگونه بگویم ثنایتان
باید شبیه سوره كوثر بیاورم
تا اینكه جمله ای بنویسم برایتان
یك جا فقط تیمم ما بهتر از وضوست
انجا كه هست ذره ای از خاك پایتان
هر كس به اشتباه تورا مرتضی شمرد
وقتی  شنید از پس پرده صدایتان
با تو خدا دوبار نشان می دهد خودی
تو آمدی و زینت دوش علی شدی
انداخت سایه بال و پرت روی نه فلک
فرش گدای خانه تو بال هر ملک
شیرینی سرای علی شور فاطمه
داده خدا به سفره مولای ما نمک
در می زنم علی صدقه دست من دهد
در میزنم به  خاطر زینب کمی کمک
روزی  فاطمیه ما دست زینب است
مارا زخیل گریه کنانت نکن الک
بگذار تاکه فاطمیه گریه کن شویم
مارا برای مردن از غم بزن محک
بگذار تابهانه غم دستمان دهیم
بگذار بین آن درو دیوار جان دهیم

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را
همان که زندگی اش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
به نام نامی آن بانویی که با زحمت
نشاند بر لب عالم دم حسین جان را
اگر نبود، نبودیم نوکران حسین
میان سفره ی ما او گذاشت این نان را
همان کسی که همیشه حکایت صبرش
صبور کرد دل مادر شهیدان را
به نام آن زن مرد آفرین کرببلا
همان که از دل ما برد ترس طوفان را
کجاست دشمن شیعه حریف می طلبیم
مرید  حضرت زینب عقیله العربیم
دوباره در دلم آشوب محشر کبراست
چگونه من بنویسم ازآن که بی همتاست
گرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنم
و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟
خدا کند که بفهمیم کیست این بانو
شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست
نوشته اند که خیلی به مادرش رفته
نوشته اند که خیلی فدائی مولاست
نوشته اند که یک عمر اهل نافله بود
مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست
نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیران سید الشهداست
نوشته اند کرامات کوثری دارد
ببین مقام علی را چه دختری دارد
رسیده شیعه به اینجا به همت زینب
زمین حسینیه شد با عنایت زینب
چه با شکوه سپاهی چه لشکری دارد
حسینیان جهانند امت زینب
بزرگ و کوچک عالم ، محرمِ هر سال
شوند راهی روضه به دعوت زینب
هزار طایفه در روز اربعین جا شد
میان کرببلا با کرامت زینب
هزار شکر خدا را که خانواده ی ما
شدند نوکر دربار و رعیت زینب
برای دیدن آن جمعه ی فرج باید
قسم دهیم خدا را به حرمت زینب
اگر نبود کسی سینه زن نبود الان
دلی اسیر حسین و حسن نبود الان
قسم به حرمت چادر سیاهتان بانو
من آمدم بشوم سر به راهتان بانو
بَدَم درست ولی افتخار من این است
گذشت زندگی ام در پناهتان بانو
بده اجازه ای امشب دل مرا خوش کن
که خدمتی بکنم در سپاهتان بانو
خدا کند که مرا بعد مرگ بشناسند
به نام کارگر خیمه گاهتان بانو
خدا کند برسد عقل من به تفسیرِ
قیام کرببلا از نگاهتان بانو
غلام کوچک و پستم بیا بزرگم کن
قسم به جان حسینت رسول ترکم کن
تویی که قبله ی اولاد مرتضی بودی
تویی که فاطمه شهر کربلا بودی
حرام بود نگاهِ به سایه ات حتی
تو یادگاری پیغمبر خدا بودی
تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت
به روی ناقه ی عریان بگو چرا بودی
تویی که بود همیشه حسین همراهت
چه شد که همسفر شمر بی حیا بودی
کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا
در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی
به احترام تو باید فرشته گل می ریخت
میان شام چه شد زیر سنگ ها بودی
شکست حرمت بال و پرت زبانم لال
چه آمده به سر معجرت زبانم لال

شاعر : محمد حسین رحیمیان

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

السلام ای همه ی جلوه ی مادر زینب
فخر پیغمبری و زینت حیدر زینب

می نویسیم فقط نامِ شما را بانو
سطرِ اول، سر هر برگه ی دفتر "زینب"

چه مبارک غزلی گشت و چه فرخنده ردیف
غزلم گشت به نام تو مُعطر زینب

آمدی تا که حسینیه شود سینه ی ما
کائنات است ز نور تو مُنور زینب

وصفِ زینب بنویسیم به اوصافِ حسین...
...یا حسین است به اوصاف، سراسر زینب؟

جلوه کرده است حیا، عفت و صبر و شوکت
رأفت و لطف و شجاعت، همگی در زینب

از شکیبایی ایّوب دگر هیچ نگو
صفت صبر شده وقف فقط بر زینب

تا محبینِ حسینیم یقینا فردا
یادمان هست میان صفِ محشر، زینب

کوریِ دشمن حیدر که اجاقش کور است
دومین شأنِ نزول است به کوثر، زینب

آیت الله ترین مرجع تقلید جهان
اسوه ی خطبه ی هر صاحبِ منبر زینب

در مقامش سر سجاده همین بس باشد
گفت محتاج دعای تو برادر، زینب

مثل زهرا همه جا گرد ولایت چرخید
لحظه ی واقعه چون شیر دلاور زینب

نه فقط کرب و بلا، بین مدینه حتی
همه جا بود فقط حامی رهبر زینب

وای از آن لحظه ی سختی که به صوتی محزون
ناله زد سمت نبی خسته و مضطر زینب

گفت این صید به خون خفته حسین است حسین
ریخت از خاکِ همان بادیه بر سر زینب

وای از شام چه آمد به سرش در این شهر
آتش افتاد به روی نخ معجر... زینب_

_همه جا بود دمش گرم دمش ذکرِ حسین
دم زد از یار فقط تا دمِ آخر زینب

شاعر : محمد جواد شیرازی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

زهرای زمان سـر نهان زينب كبرى است
روشنگـرِ سيماى زنان زينب كبرى است

در محفل ما تلخ بود صحبتِ از غير
در محفل ما نُـقل دهان زينب كبرى است

آن شير كه رسوا بنموده است عدو را
چون فاطمه با تيغ زبان زينب كبرى است

اى دشمن دون ما همه ذلت نپذيريم
چون رهبر هر پير و جوان زينب كبرى است

گفتا كه بگو علتِ اين كون و مكان كيست
گفتم به خدا علتِ آن زينب كبرى است

مديون كلامش همه دم دين خداوند
آری همه فریادِ اذان زينب كبرى است

صد كرب و بلا گشته هويدا ز كلامش
علامه ى در فن بيان زينب كبرى است

از مرگ برادر نبود دل نگرانيش
از دين خدا دل نگران زينب كبرى است

امنيت ما بسته به بازوى كسى نيست
آنكس كه به ما داده امان زينب كبرى است

بى خود پىِ جناتِ در آن خانه مگرديد
در نزد خدا بابِ جنان زينب كبرى است

اشكى كه بود بهترِ از جـنتِ اعلى
بر ديده ولى بانـىِ آن زينب كبرى است

مدحش نتوانيم و نشايد كه بگوييم
آرى به خدا فوقِ بيان زينب كبرى است

شاعر : سیروس بداغی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

دوباره کرده دلم یاد حضرت زینب
رسیده موسم میلاد حضرت زینب
زمین وعرش برین غرق شادی وشوراست
مدینه گشته مکان زاد حضرت زینب
به خانه علی (ع)وفاطمه(س)حبیبه حق
بپاست مجلس میلاد حضرت زینب
خدا حسن(ع) وحسین(ع)راخواهری داده
برادران دلشان شاد حضرت زینب
رسول حق چو بدیدش بگفت در نظرم
خدیجه آمده با زاد حضرت زینب
در او شجاعت حیدر نجابت زهراست
بنای عقل شد آباد حضرت زینب
علاقه اش به حسینش شهره ی عالم
تو گوییا بود همزاد حضرت زینب
به دشت کرببلا شهسوار مظلومان
قوی دلست به امداد حضرت زینب
دل خراب همه شیعیان به میلادش
شدست محفل آباد حضرت زینب

شاعر : اسماعیل تقوایی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 عالم تمام عرصه جولان زینب است
 صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است
  هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست
 نص صریح آیه قرآن زینب است
 از بس دعای زینب کبری گره گشاست
  حتی حسین دست به دامان زینب است
  آن ما رایت گفتن در اوج غصه ها
 یک گوشه از حقیقت ایمان زینب است
 طوفان گریه هاست کمی دیدن حسین
  تنها دلیل چهره خندان زینب است
  یک لحظه پا ز راه خدا پس نمی کشد
  هر کس که عالمانه مسلمان زینب است
 هر کس که در عزای حسینش شریک شد
  فردا به لطف فاطمه مهمان زینب است
 در ماجرای شام دلم قرص و محکم است
  پرهای جبرئیل نگهبان زینب است
 حتی برای روزی خود غصه هم نخور
 روزی خلق دست غلامان زینب است
 بی تاب و بی تبی مرا بیشتر کنید
  روزی زینبی مرا بیشتر کنید
 مستی اگر که شرط عبادات می شود
  پس عشق یار افضل طاعات می شود
  مستی اگر ز باده زینب شود پدید
 میخانه نیز قبله حاجات میشود
 یک روزه راه صد شبه طی میشود رفیق
  ذکرش دلیل سیر مقامات می شود
 در ذات لایزال خدا جلوه گر شود
 هر ذره ای که جلوه این ذات می شود
 اصلا بدیهی است که سلطان عالم است
  هر کس غلام عمه سادات می شود
  یک نسخه ی برابرِ اصلِ ز فاطمه است
  آنجا که سخت گرم مناجات می شود
  مبهوت مانده دهر از این صبر بی نظیر
  نه، بلکه صبر هم به خدا مات می شود
  آن حالتی که عاشق زینب گرفته است
  شک هم نکن که افضل حالات می شود
  یک دم اگر نگاه کند بر دل حقیر
  دل صاحب تمام کرامات می شود
  در باب فضل زینب اگر حرف کم زدیم
  تنها برای عقل مراعات می شود
  از لحظه ولادت خود با حسین بود
  تا لحظه شهادت خود با حسین بود
  مرغ دلم به کوی شما پرکشیده است
 با سر به سوی مجلست امشب دویده است
 در وادی شجاعت و مردانگی و صبر
 مردانه چون تو شیرزنی کس ندیده است
 مشغول فتح کوفه که بودی تمام شهر
  از نای تو صدای علی را شنیده است
  از جانب دمشق شما سالیان سال
 بوی بهشت سمت دل ما وزیده است
 سوگند میخورم که خدا این غلام را
  تنها برای نوکریت آفریده است
  عالم بدان که فخر من این است از ازل
  زینب مرا برای غلامی خریده است
  خانم بیا ببین که غلام سیاهتان
 از هر چه غیر عشق شما دل بریده است
 این افتخارم است که قلب حزین من
 تنها برای زینب کبری طپیده است
 عشقت به جان خریده ام ارزان نمی دهم
  بی اذن تو به هیچ کسی جان نمی دهم
 بخت دلم بدون نگاهت سپید نیست
 هرگز کسی ز لطف شما نا امید نیست
  بی فایده است شور بدون شعور، پس
  احساسِ بی ولایت زینب مفید نیست
  مدیون استقامت تو دین احمدی است
  قرآنِ بی شکوه وجودت، مجید نیست
 چون کوه استوار، دلِ من به راهتان
 سرو است در برابر دشمن چو بید نیست
  بی عشق تو جهادگرِ در مسیر حق
 حتی اگر که کشته شود هم شهید نیست
  صد مرده زنده کردن با ذکر یاعلی
 از نوکران حضرت زینب بعید نیست
 این ارث مادر است رسیده به زینبش
  پس بی دلیل موی شما هم سپید نیست
  بی بی اسیر غصه مادر شدی و پس
  تا فاطمیه هست دگر عید، عید نیست
همواره در عزای شما گریه می کنم
  نوروز پا به پای شما گریه می کنم

شاعر : حسین صیامی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد
باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت
مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد
دختری بود که صد آینه آقایی داشت
عشق باباست به دختر همه اش کار دل است
بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت
یاسمن منتظر آمدن دلبر بود
علت این بود اگر دیده دریایی داشت
یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد
ناگهان دیده نورانی خود را وا کرد
آمده آینه حضرت زهرا بشود
آمده زینت جان و دل بابا بشود
دختر فاطمه و ام ابیهای علیست
پس عجب نیست که او زینب کبری بشود
نام زینب که می آید به خدا جا دارد
کوه دریا شود و موج زنان پا بشود
می تواند همه دم با نظر فاطمی اش
هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود
شب میلاد قرار دل ارباب حسین
نامه ام را برسانید که امضا بشود
اینچنین دختری از فاطمه باید هم که
آبروی نسب آدم و حوا بشود
شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است
هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است
او که نور پدر حضرت زهرا را داشت
خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت
متولد شد و شیرینی این دنیا شد
آنکه نامش شِکر حضرت زهرا را داشت
به دل حیدر کرار جلایی بخشید
آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت
از بزرگی نگاهش همگی فهمیدند
اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت
مرتضی مست خدا شد که گلش را بویید
دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت
از گدا پروری و خانمی اش شد معلوم
اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت
بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست
از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست
دختر شیرخدا آینۀ شیر خداست
دختر فاطمه والله که دریای حیاست
بعد زهرا به خدا در ادب و علم و حجاب
پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست
زینب آن بانوی با عزت و والایی که
یکی از پابه رکابان حریمش سقاست
جگری نیست کسی را که کشد معجر او
چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست
آنقدر مثل پدر مست خداوند شده
که شهادت همه جا در نظر او زیباست
وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب
زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست
از لب خطبه او در و گهر می ریزد
تیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد
دست او بسته شد و حوصله او سر رفت
لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت
گفت لاحول ولا قوه الا بالله
همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت
همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است
ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت
ذوالفقاری که به لب داشت در آمد ز غلاف
خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت
آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش
آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت
ناگهان در وسط گریه و اشک مردم
مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت
چشم زینب به سر سوخته یار افتاد
فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد

 

شاعر : مهدی نظری

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

امشب از میکدۀ غیب رسیده ‌است پیامی
به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی
بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت
و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی
امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم
خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم
بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد
زینب آباد شوم، ـ مُهر تو بر لب ـ بنشینم
مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟
دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟
شاعر از آیه‌ی در پرده کوثر چه بخواند؟
کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟
داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم
زینب الله پرستید که الله پرستم
قصه‌ی چوبه‌ی محمل خبر بی‌سندش هم
سندی بود که با آن سر بی ‌یار شکستم
کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش
ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش
خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی
که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش
زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت!
عشق در قبضه‌ی بانوی دمشق است جماعت!
بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر
اول و آخر این قافله عشق است جماعت!
طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده
سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده
هست سرها به رکوعی که اشاره‌ست به سروی
که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده
چیده‌ام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری
شده‌ام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری
زده‌ام فالی و فریاد رسی صبح می‌آید
با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری

 

شاعر : قاسم صرافان

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

 

شاعر : سید حمید رضا برقعی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

مي نويسم عشق چون تفسير شد با نام تو
مي نويسم شور چون تعبير شد با نام تو
تا كه در عرش الهي نام زيبايت شكفت
ذكر هر مُلك و مَلَك تكبير شد با نام تو
شادي و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه كرد
جمع بين اين دو تا تصوير شد با نام تو
مي نويسم پا به پاي عالم بالاترين
با افق هايي كه تا تكثير شد با نام تو
يك جهان آمد پديد و قطعه اي از جنس نور
يك زمين آمد كه عالم گير شد با نام تو
حضرت حق سرزمين عشق ها را آفريد
نام زيباي تو بُرد و كربلا را آفريد
از ازل الطاف حق نور شما را آفريد
با حضورت در جهان عشق و صفا را آفريد
تا بگويد رمز عشق واقعي را ذوالجلال
كشتي صبر آفريد و ناخدا را آفريد
باز ايزد بر خداييِّ خودش أحسنت گفت
تا وجود دختر خيرالنّسا را آفريد
از جمالش باز هم شَقُّ القَمَر ايجاد شد
يا دوباره حضرت شَمسُ الضُّحا را آفريد
تا خدا مي خواست بر تو نوكراني آورد
منّتي بر ما نهاد و شكر، ما را آفريد
مَستي امشب از قُدوم پاك تو آزاد شد
هر دو عالم از وجودت شهرِعشق آباد شد
نور رويت بر زمين آمد شدي مهتاب عشق
عكس تو گُل كرد روي صفحه اي در قاب عشق
آمدي از آسمان تا بَر حسين خواهر شوي
نه ، كه حتّي بوده اي تو ، مادر ارباب عشق
بِينِ آغوش برادر خنده بر لب داشتي
از همان وقت ولادت بوده اي بي تاب عشق
اشك شوق از ديده ي حيدر نشسته بر تنت
خوش به حالت غسل كردي تاابد باآب عشق
اصل خاك كربلا مُهر نمازت بوده است
پس جَبينت سجده رفته بر گِلِ ناياب عشق
موجم و بر سطح دريايت تلاطم كرده ام
باز از عشق تو دست و پاي خود گم كرده ام
انتظار حضرت خيرالنّسا سر آمده
چون براي آيه ي تطهير ، كوثر آمده
گُل بريزيد اي ملائك بر سر اهل زمين
از همه ارض و سما همواره برتر آمده
همچو زهرا مادرش امّ ابيها مي شود
پس بگو بر حيدر كرّار ، مادر آمده
رنگ و رويش مادري و خُلق و خويش مادري
يا كه اصلاً شايدم زهراي ديگر آمده
ازدحام صف درِ ميخانه غوغا مي كند
باز هم بهر شراب عشق ، ساغر آمده
پيش پاي يارِ ما جبريل زانو مي زند
كلِّ عالم يكصدا فرياد ياهو مي زند
آمدي و مونس غم ها شدي و بعد از آن
آمدي و زينت بابا شدي و بعد از آن
بس كرامت ديد از تو عالم و مبهوت شد
زِينِ اَب نه ، زينب كبرا شدي و بعد از آن
مادرت روح دو پهلوي محمّد بود و رفت
حال ، تو روح برادرها شدي و بعد از آن
دست حيدر داد دستت را به دستان حسين
مخزن الاسرار عاشورا شدي و بعد از آن
آمد آن روز و حسينت بِينِ گودال بلا
عاقبت هم ناله با زهرا شدي و بعد از آن
درغروب غم ،(اسيرِ) بوسه ي آخر شدي
هم كه در عين اسارت حيدر ديگر شدي

 

شاعر : حمید رمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  7:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها