0

اشعار ولادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

بی بی جانم...

ای که صبر از صبر تو جانش رسیده تا گلو

 وارثی بر حلم سبحان و نبی ماه رو

 

آنچنان نقش تو شد پررنگ در راه خدا

کرده ای پیراهن زخمی دینت را رفو

 

حیدری پیغمبری زهرا خصالی اطهری

این روا نبْود برد نام تو را کس بی وضو

 

فارغ از درس اطاعت از امامت گشته ای

بس که تو کردی رعایت نکته هایش مو به مو

 

گونه ای از فاطمه درس حجاب آموختی

داده ای بر چادر و زن با حجابت آبرو

 

جمله هایت محکمات مصحف یزدان بود

در کلامت حضرت حق کرده با ما گفتگو

 

ذوالفقاری بر زبان داری بنازم هیبتت

لب گشودی و زده تبخال از ترست عدو

 

خطبه های حیدریت شام را لرزانده است

یک تنه،مردانه کردی لشگری را زیر و رو

 

جان اربابم قیاست با کسی معقول نیست

مدعی دارد اگر برگو نماید روبرو

 

پاسبان داری به صحنت،آس و پاسم من ببین

میگذاری تا سگ خوانت شوم من، نه نگو

 

نیستم مثل رسول ترک اما لطف کن

خاک پای نوکرت گشتن،بمن شد آرزو

 

شام اگر ویران شده ایران بود ملک شما

جان فدایت،تا درآید از درون چشم عدو

 

حرف منطق بر سر این دل نخواهد رفت چون

کربلا خواهد،نگاهی کن تو گهگاهی به او

 

علی اکبر نازک کار

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-ولادت

 

باز عالم پر ز غوغاى كه شد ؟

باز دلها مست و شیداى كه شد ؟

باز گوش اهل دل پر زمزمه

از طنینِ شور و آواى كه شد ؟

باز سر دارد هواى عاشقى

طالب روى دل آراى كه شد ؟

باز دیده سوى دامم مى‏كشد

پایبند چشم گیراى كه شد ؟

باز دل سرشار از شوق كه شد

باز این ویرانه مأواى كه شد ؟

دل به شوق از یاد زینب آمده

تهنیت میلاد زینب آمده

آمد آن ‏بانو كه ‏فخر هر زن ‏است

هر دلى با ذكر نامش گلشن ‏است

روح تاریك همه سر گشتگان

در شعاع نور عشقش روشن ‏است

نام زینب لرزه بر دل افكند

غیر آن دل كه ز سنگ و آهن ‏است

گفت‏ خیرالناس امر واجبى

احترام او به هر مرد و زن است

كسیت زینب ؟ جلوه عشق خدا

عشق او سرمایه دین من است

هست سرى منجلى در روح او

جمع زهرا و على در روح او

هیچ گنجى با غمت ‏هم پایه ‏نسیت

غیرعشقت ‏شیعه ‏را سرمایه ‏نیست

خواست دل آید به زیر سایه‏ات

دید اما نور حق را سایه نیست

غیر تو كه شیر زهرا خورده‏اى

هیچ كس با فاطمه هم پایه نیست

غیر نام دلربایت زینبا

در كتاب عشق حیدر آیه نیست

غیر اشكى كه نثارت مى‏كنم

عاشق بى ‏مایه ‏ات را مایه نسیت

عزت حیدر مدد كن عاشقت

دختر كوثر مدد كن عاشقت

اى درخشنده ‏تر از الماسها

اى صفا بخش وجود یاسها

اى تجلى امامت در زنان

مایه ی ترس على نشناسها

حوریان از درك تو عاجز همه

كى شناسندت یقین خناسها ؟

لطف تو شد شامل هر شیعه‏اى

اى صفا بخشیده بر احساسها

عبد زینب واقعاً عبد خداست

مدعى بگذار این وسواسها

خسته بال دام عشقِ زینبم

من پرستوىِ دمشق زینبم

اى خدا من دوستدار زینبم

خسته جانم جان نثار زینبم

سالها پرسه به كویش مى‏زنم

كوچه گرد و خاكسار زینبم

مى‏تپد در سینه دل با یاد او

دردمند و بیقرار زینبم

كاش بودم من كبوتر اى خدا

تا نمایى همجوار زینبم

در دم مرگم سوى شامم كشید

آن زمان در انتظار زینبم

كاش من قربان زینب مى‏ شدم

خادم طفلان زینب مى ‏شدم

 

سید محمد میرهاشمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

یا زینب...

قلم به دست گرفت و نوشت:يا زينب

شروع شد غزلی عاشقانه با زينب

و بعد قافیه ها را کنار هم چید و

گذاشت آخر آن ها ردیف را زینب

به جای واژه به شعرش ستاره ها را چيد

نوشت روی تمام ستاره ها زینب

نوشت اشهد ان علی ولی الله

نوشت آینه ی مرتضی نما زینب

غزل کنار قصیده اگرچه کوتاه است

ولی چه سیروسلوکی گرفته تا زینب

نشسته چشم به راهش به صد اميد حسين

رفیق و همسفر راه کربلا زینب

فلک ﺗﺮاﻧﻪ ی ﻋﺸﻖ و ﺳﺮﻭﺭ را سر داد

ﺭﺳﻴﺪ ﺧﻮاﻫﺮ اﺭﺑﺎﺏ باوفا ﺯﻳﻨﺐ

رسیدآنکه به یمنش زمین پر از نور است

رسيد جلوه ی ((والصبر)) انبيا زینب

رسيد ، خنده به روی لب حسين نشست

و شد قرار حسینش از ابتدا زينب

عصاره ی همه ی پنج تن رسيد از راه

گذاشت نام مسیحایی اش خدا زینب

به ياد او دل شاعر گرفت و گفت :بيا

بخوان سليم موذن بزن نوا زينب

چه زود این غزل عاشقانه، مرثیه شد

چه زود با غم مادر شد آشنا زینب

چه زود جای کبودی ضربه ای را ديد

به روی صورت ناموس کبریا زینب

وروضه را به کجا میرساند این تقدیر

که از مدينه رسيده ست تا کجا زينب

کنار نيزه خودش را رساند تا کوفه

چه با امام خودش بود پا به پا زينب

((و ما رایت الا جمیل)) را می خواند

کنار جسم بریده سر از قفا زینب

چقدر باور اين صحنه سخت شد،بايد

چگونه از همه چيزش شود جدا زینب

غزل تمام شد و شاعر از نفس افتاد

قلم دوباره به کاغذ نوشت :يا زينب

 

گروه شاعران طليعه ی شاعر

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

یا زینب...

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهیز کند

روی گردان نظر از هر غم ناچیز کند

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب

تا چه مقدار کسی گوش دلی تیز کند

آسمان امشب اگر بارش رحمت ریزد

همره بارش خود زمزمه ای نیز کند

باب رحمت به سرا پرده اگر باز شود

به تُهی دستی دل فاطمه گلریز کند

 عارفی نیست که تسبیح بهاران شنود

باز هر دم سخن از زردی پاییز کند

احسن الحال چو از ناحیۀ زینب شد

فرد عصیان زده را عبد سحر خیز کند

هر که دل سوختۀ حضرت زهرا بشود

تازه افروختۀ زینب کبری بشود

 

پیر شد هر که دل افروختۀ زینب شد

آن دلی سوخت که دل سوختۀ زینب شد

عمر اگر در ره بانوی وفا رفت ز دست

نشد از دست که اندوختۀ زینب شد

هر که شد عبد درش عارفِ بالله اش خوان

که دلش معرفت آموختۀ زینب شد

شده عالم همه حیران حسینش امّا

چشم ارباب کرم دوختۀ زینب شد

آنکه دل را به غم و محنت دنیا نفروخت

تا ابد بندۀ نفروختۀ زینب شد

چه کند شعلۀ محشر به سرا پردۀ دل

که شفیعش جگر سوختۀ زینب شد

چشم ما کاسۀ باب الکرم گریۀ ماست

هر کجا نام وی آید حرم گریۀ ماست

 

آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد

مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد

کیست جز حضرت زینب که سرا پردۀ او

حاجبی پاک ، چنان حضرت مریم دارد

زینت نام علی در گرو زینب بود

باب علم است که ابواب مقدم دارد

عقل مات است که عنوان عقیله از چیست؟

جایگاهی است به عصمت که مسلّم دارد

سایۀ فاطمه با هیبتی از نور رسید

رتبه ای خاص در این بیت معظّم دارد

انبیا واسطۀ فیض و بر این در خادم

هر که اینجاست گدا ، فیض دمادم دارد

عبد زینب شده دنیا ز سرش می افتد

آسمانی شود آنکه به درش می افتد

 

اولیا را همگی روح مناجاتی تو

انبیا را به یقین قبلۀ حاجاتی تو

سرّ مستودع زهرایی و قَدرت مخفی

زین سبب گنج نهان وقت زیاراتی تو

کوه غمها نبرد ذرّه ای از صبر تو را

روح آزادگی و معنی هیهاتی تو

قلّۀ بندگی ات خواسته تا اوج بلاست

می شوی در دل گودال ملاقاتی تو

آری از زندگی ات فتح و ظفر می روید

غم چه زیباست تو را غرق مواساتی تو

طور سینای تجلّی است عبادتگاهت

همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو

کوفیان را همه تسخیر کنی با سخنت

آه از آن روز که سرگشتۀ شاماتی تو

شأن والا نسب از بانوی کوثر داری

ذوالفقار سخن از هیبت حیدر داری

 

عشق را بین که علمدار ترین می آید

اشک را بین که گهر بارترین می آید

شد شریک غم ایام حسینش زینب

عشق را مَحرم و غمخوارترین می آید

بر سر بام فلک نَه ، سر نِی شهر به شهر

ماه را بین که خریدارترین می آید

لشگر غم اگر آید به مبارکبادش

باز در قافله سالار ترین می آید

در زلال نظر پاک حسینش غرق است

کربلا را ز جنان یارترین می آید

آنکه در هاله ای از نور هم افشا نشود

سر بازار گرفتارترین می آید

می سزد بار ولایت به امانت دستش

سوی مظلوم مددکارترین می آید

این مؤنث شده پیغمبر امداد حسین

هر کجا رفته حرم ساخته از یاد حسین

 

محمود ژولیده

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح

 

خبر از ما اگر خبر دارد

از قضا صحبت قَدَر دارد

دیده در خون کند سفر ز کسی

که محرّم از او صفر دارد

دختر شیر بیشه زار شرف

کز وجود و عدم گذر دارد

دختر آفتاب و دختر آب

که از او سایه هر شجر دارد

زینب از رخ چو پرده بردارد

جان ماه از حسد خبر دارد

جلوه ای گر سری بلند کند

عشق، تعظیم تا کمر دارد

دل یکی، جان یکی، حسین یکی

یک چو دو گشت درد سر دارد

زینب از خود گذشت همچون آب

آب از این دست بس گذر دارد

دختر شیر، صحبتش شِکَر است

در دل بیشه نی شکر دارد

زن از این دست جرأت محض است

مرد، کی اینچنین هنر دارد؟

رازی از خویشتن بُروز نداد

بگذر از این که دو پسر دارد

نذر او باد گریه های کمم

گرچه خود اشک بیشتر دارد

در مقامات چشم او نقل است

که به کفّار هم نظر دارد

با محبّان چه کار خواهد کرد

او که با دشمنان نظر دارد

ما همه سایه های آن نَفَسیم

ناله ی ما از او اثر دارد

شرح مویش حرام تکوینی است

ورنه صد حاشیه خبر دارد

گفت با او طبیب گریه مکن

گفت جز این به من ضرر دارد

زینب آن جامه ی پر از خون است

که به خود زخم های تر دارد

ای بمیرند نوکران حسین

زین مصائب که او به بر دارد

شرح طولانی پریشانی

یک دو خط حرف مختصر دارد

دَخَلَت زَینبُ عَلَی بن زیاد

خط که از این شکسته تر دارد؟

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

مثل رنگين كماني از پسِ ابر ، روي دامان عشق افتادي

اشك شوق حسين را ديدي، وَ مِي ناب را نشان دادي

زينت خانواده ي عصمت !... ، دختر نور ، دختر دريا !...

با اصالت ترين نواده ي وحي، خواهر عشق، مادر بابا...!

تا كه گل هاي باغ كامل شد ، تا كه نور جمال تو تابيد

ماه با ديدنت تبسّم كرد ، عازم پشت كوه  شد خورشيد

آمدي و به جلوه آوردي،عشق خورشيد را به يك مهتاب

دامنت را  ستاره باران  كرد ،  خنده ي  آسماني  ارباب

لايي لايي خواب شيرينت ، طبق معمول عشق با عشق است

گفته اي بين گاهواره ي خويش،مهد دست حسين را عشق است

حلقه ي اشك شوق يار آمد، زلف هايت به پيچ و تاب افتاد

تا كه بوسه گرفت از تو پدر ، دهن  جبرئيل  آب  افتاد

نازهاي دخترانه اي داري، دست هاي علي خريدار است

فاطمه پاي گاهواره ي تو ، تا  بلنداي  فجر  بيدار است

وصف هركس به قالب مدح است، درقبال تو اينكه تكراري ست

تو كه خود منحصر شدي در خويش،مدح تو درمصيبتت جاري ست

در هياهوي بزم نامحرم  ، چه وقاري چه شوكتي داري

اي حجاب از حجاب تو زنده،چه حيايي چه عفّتي داري

هيبت تو به عالمي فهماند، عصر طاغوتيان سرآمده است

چقدَر استوار  بودي  كه  همه گفتند :  حيدر آمده است

جمله ي مَا رَاَيتُ اِلّايت ، فكر تاريخ را به هم زده است

عشق هم در كلاس عاشقي ات،بهر شاگردي ات علم زده است

نوري از خطبه ات تلالؤ كرد، شام تاريك صبح روشن شد

تا كه بغض گلوت پيدا شد،نيزه مشغول روضه خواندن شد

در  بلنداي  سرخي  مغرب  ،   آسماني  سياه  پيدا  شد

شعله ها  تا  كمي فرود آمد ،  دامني سوخته  هويدا شد

نيزه ها شاهدند كعبه ي درد، صبر تو آيتي زِ صبر خداست

مانده ام كه چرا  پس از گودال ، زندگاني هنوز پابرجاست

خطبه هايت به ما نشان دادند، دختر شير، شير بايد شد

به ستمديده ها خبر دادي ، در (اسير)ي امير  بايد  شد

شاعر: حميد رمي

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد

از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد

 

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست

رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست

 

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب

کار ما نیست شناسایی نامت زینب

 

من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد

جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد

 

من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو

من در این مرحله لالم چه بگویم از تو

 

چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است

هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

 

چه بگویم که خداوند روایتگر تو است

تار و پود همه افلاک نخ معجر توست

 

روبروی تو که قرآن خدا وا می شد

لب آیات به تفسیر شما وا می شد

 

آمدی تا که فقط زینت مولا باشی

تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی

 

آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند

تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند

 

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد

باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد

 

عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت

به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:

 

بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود

جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

 

سید حمیدرضا برقعی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت

یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت

 

متولد شده بود آینه حجب و حیا

دختری که دم او هیبت مولایی داشت

 

بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد

باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت

 

مانده بودم چه بگویم بخدا این نوزاد

دختری بود که صد آینه آقایی داشت

 

عشق باباست به دختر همه اش کار دل است

بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت

 

یاسمن منتظر آمدن دلبر بود

علت این بود اگر دیده دریایی داشت

 

یک نفرگفت حسین آمد و او غوغا کرد

ناگهان دیده نورانی خود را واکرد

 

آمده آینه حضرت زهرابشود

آمده زینت جان و دل بابا بشود

 

دختر فاطمه و ام ابیهای علیست

پس عجب نیست که او زینب کبری بشود

 

نام زینب که می آید به خدا جا دارد

کوه دریا شود و موج زنان پا بشود

 

می تواند همه دم با نظر فاطمی اش

هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود

 

شب میلاد قرار دل ارباب حسین

نامه ام را برسانید که امضا بشود

 

این چنین دختری از فاطمه باید هم که

آبروی نسب آدم و حوا بشود

 

شوری افتاده به هردلکه بیانش سخت است

هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است

 

او که عشق پدر حضرت زهرا را داشت

خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت

 

متولد شد و شیرینی این دنیا شد

آنکه نامش شکر حضرت زهرا را داشت

 

به دل حیدر کرار جلایی بخشید

آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت

 

ازبزرگی نگاهش همگی فهمیدند

اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت

 

مرتضی مست خدا شدکه گلش را بویید

دید عطر سحرحضرت زهرا را داشت

 

ازگدا پروری و خانمی اش شد معلوم

اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت

 

بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست

ازخدای خودش این مرتبه دختر می خواست

 

دختر شیرخدا  آینه شیرخداست

دختر فاطمه والله که دریای حیاست

 

بعد زهرا بخدا در ادب و علم و حجاب

پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست

 

زینب آن بانوی با عزت و والایی که

یکی از پابه رکابان حریمش سقاست

 

جگری نیست کسی را که کشد معجر او

چون که او بنت علی شیرزن کرببلاست

 

آنقدر مثل پدر مست خداوند شده

که شهادت همه جا درنظر او زیباست

 

وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب

زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست

 

از لب خطبه او در و گهر می ریزد

تیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد

 

دست او بسته شد و حوصله او سر رفت

لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت

 

گفت لاحول ولا قوه الا بالله

همه گفتند که مولابه سوی خیبر رفت

 

همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است

ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت

 

ذوالفقاری که به لب داشت در آمد زغلاف

خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت

 

آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش

آنقدر گفت که شیطان زمانه در رفت

 

آنقدر گفت که دلهای همه روشن شد

آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت

 

ناگهان در وسط گریه و اشک مردم

مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت

 

چشم زینب به سرسوخته یار افتاد

فکر آن روز که رفته سربازار افتاد

 

مهدی نظری

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

اين فرشته كه در اين غالب تن جا شده است

تازه از راه رسيدست و معما شده است

اشك ميريزد و در خانه همه مي بينند

اشك او آينه ي حضرت زهرا شده است

روي قنداقه ي او چند نخ سبز دخيل

يا پر ِ چند فرشته است كه پيدا شده است

نام او از طرف ذات خدا تعيين شد

يعني از كودكيش زينت بابا شده است

... گريه اش قطع شده دور و بري ها ديدند

چشم در چشم ، هم آغوش مسيحا شده است

يك تبسم به حسين كرد كه صد معني داشت

بعد از اين ، غصه و اندوه چه زيبا شده است

***

كربلا در جلوي چشم كه آمد ؟ ديدند

چشم گريان پدر محو تماشا شده است

پرده ها رفت كنار و كسي از پا افتاد

پسر فاطمه را ديد كه تنها شده است

ديد ناموس خدا را به اسارت بردند

يعني اين بين چه با حضرت سقا شده است؟

اهل خانه همه گريان و كسي مي پرسد

اين همه تير براي كه مهيا شده است؟

... بگذاريد كمي خسته گيش در برود

تازه از راه رسيدست و پرش وا شده است

شاعر: مسعود يوسف پور

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

باز چشمم به دری مانده ز خواب افتاده

 

 دلم از فرط جنون در تب و تاب افتاده

 

 کارم انگار به یک باده ناب افتاده

 

 کاسه در برکه مواج شراب افتاده

 

 

باده دادند که برباد دهم هستی را

 

بعد ساغر بزنم عربده مستی را

 

 

 

بنویسید بیایند مسافرترها

 

 مست ها، دلشده ها، ازهمه شاعرترها

 

 بنویسید به عشق دل زائرترها

 

 که بیایند طواف، از همه جابرترها

 

 

 

که به ارباب جهان دلبر و دلداررسید

 

 خواهر خون خدا قافله سالاررسید

 

 

 

چقدر عاطفه گنجانده خدا در خواهر

 

 چه صفایی است در این جشن برادر خواهر

 

 چه می آید بغل واژه معجر، خواهر

 

 لفظ لالایی لبها شده خواهر خواهر

 

 

 

 پر جبریل امین هست ،ولی راحت نیست

 

 بغلی بودن این طفل که بی حکمت نیست

 

 

 

ناز از حضرت زینب بود و کشته حسین

 

 دست انداخته دور و بر انگشت حسین

 

 وا کند برهمه خلق کنون مشت حسین

 

 تا بگویند در افلاک حسین پشت حسین

 

 

 

مثل یک روح میان دو بدن می مانند

 

 پای هم بعد علی، بعد حسن می مانند

 

 

 

شانه ی عرش خدا بالش زیر سر او

 

 پنجه ی روح الامین است به چشم تر او

 

 چقدر حور و ملک آمده دور و بر او

 

 چه جلال و جبروتی است دراین محشر او

 

 

 

پدرش فخر به او کرده، به خود می نازد

 

 مادرش بر رخ او پوشیه می اندازد

 

 

 

ز وقارش شده پای همه ی عالم سست

 

 شده از نور وجودش دو سه خورشید درست

 

 پشت ارباب درآمد زهمان روز نخست

 

 دست از غیر حسین بن علی شست که شست

 

 

 

چشم بد درهمه جا، درهمه کس هست که هست

 

 بیخودی نیست که ارباب به زینب دل بست

 

 

 

گرهی را که خدا بست به دست زینب

 

 ماده ی تبصره اش هست به دست زینب

 

 جز حسین کیست چنین دست به دست زینب

 

 خون اگر ریخت حلال است به دست زینب

 

 

 

کار عشق است چه ربطی به تو و من دارد

 

 سر اگر نذر حسین است شکستن دارد

 

 

 

غصه ای آمد و نگذاشت مرا چشم به راه

 

 کمرم خرد شد از بار غمی گاه به گاه

 

 روضه خوان ضجه زد و گفت دراین مصرع، آه:

 

 "هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله"

 

 

 پر، کشیدند درافلاک کبوترها را

 

 و سپردند به او قافله سرها را

 

 

 صحبت از سر شد و سر شد شب زینب با سر

 

 چقدر سخت گذشت آه چهل شب با سر

 

 چقدر سنگ می آمد طرف لب با سر

 

 چقدر گفت به دشمن که مودب با سر

 

 

 

از چپ و راست بلا بود که نازل می شد

 

 نوبت بردن سر جانب محمل می شد

 

 

 

قبله شد محمل و خم شد کمر نیزه کمی

 

 سرصدا کرد همان جا خبر نیزه کمی

 

 دیده شد از پس یک پرده سر نیزه کمی

 

 جگری سوخت، خنک شد جگر نیزه کمی

 

 

ریخت خون از غم آن بانوی بی معجر، چوب

 

بعد این منظره شد پای خود مادر"چوب"

 

شاعر : رضا دين پرور

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-ولادت

 

صدای نم نم بارون، داره باز می ده بشارت

می گه بردارید دلا رو، تا با هم بریم بریم زیارت

غوغائیه تو مدینه، میاد عطر و بوی كوثر

گل بارونه آسمونا، فاطمه باز شده مادر

كوچه باغای بهشتی، لبریز حضور عشقه

می رسه فرشته ای كه،تا ابد صبور عشقه

ملائك به دست گرفتند، سر راش یاس و گلایل

گهوارش شده شبیه ،ضریح سبز توسل

اومده عقیله ی عشق، اومده قبله ی سادات

اومده حضرت زینب ، اومده عمه ی سادات

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و ولادت

 

امشب از میکدۀ غیب رسیده ‌است پیامی

به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی

بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت

و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی

امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم

خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم

بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد

زینب آباد شوم، ـ مُهر تو بر لب ـ بنشینم

مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟

دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟

شاعر از آیه‌ی در پرده کوثر چه بخواند؟

کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟

داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم

زینب الله پرستید که الله پرستم

قصه‌ی چوبه‌ی محمل خبر بی‌سندش هم

سندی بود که با آن سر بی ‌یار شکستم

کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش

ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش

خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی

که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش

زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت!

عشق در قبضه‌ی بانوی دمشق است جماعت!

بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر

اول و آخر این قافله عشق است جماعت!

طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده

سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده

هست سرها به رکوعی که اشاره‌ست به سروی

که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده

چیده‌ام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری

شده‌ام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری

زده‌ام فالی و فریاد رسی صبح می‌آید

با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

جانم زینب...

مرده ای را پیش زینب"س" بردنش، نزدیک بود

با نگاهی جد و آبادش همه احیاء شود...

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و ولادت

 

امشب خدا به کوثر خود داد کوثری

در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری

یا این که در لباس زن آمد پیمبری

یا اینکه حق به حیدر خودداد حیدری

این شیردختری است که شمشیر حیدر است

سر تا قدم امام حسین مکرر است

این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است

سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است

در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است

ام المصائب است نه ام المحرم است

این سیب سرخ باغ بهشت محمد است

آب و گلش تمام سرشت محمد است

زهراست جان احمد و این جان فاطمه است

ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است

طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است

گویی تمام وحی به دامان فاطمه است

تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه

از کودکی است عالمۀ بی معلمه

بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت

دریای آرزوی نبوت گهر نداشت

انگار روز حادثه کم از پدر نداشت

الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت

وقت سکوت هم نفسش انفجار بود

شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود

ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است

فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است

فریاد خون خون خدا کیست زینب است

آیینۀ حسین نما کیست زینب است

زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین

در گاهواره چشم گشوده است بر حسین

زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست

حبل المتین شیر خدا تار موی اوست

آیینۀ جمال خداوند روی اوست

هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست

آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست

زین اب است و زین رسول خداست این

آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این

زینب زنی که بوده به مردان امامتش

اعجاز سید الشهدا در کرامتش

هر روز هست روز بزرگ قیامتش

دین سرفراز آمده در ظل قامتش

با خون نوشته اند شهیدان مکتبی

زینب حسینی است و حسین است زینبی

از کوثر رسول براین کوثرآفرین

ازحیدر بزرگ بر این حیدر آفرین

تا حشر از حسین بر این خواهر آفرین

از پنج تن به غیرت این دختر آفرین

از بس مقام و مرتبۀ  او جلیل بود

تا حشر از حسین پاره به چشمش جمیل بود

کوهی به پیش سیل بلا بود از الست

در قتلگاه سیطرۀ کفر را شکست

اول گرفت مصحف خود را به روی دست

قامت کشیده بر سر زانوی خود نشست

گفت ای خدا فدایی خود را وصول کن

این هدیه را ز آل محمد قبول کن

وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش

وقتی خطابه خواند همانند مادرش

وقتی که گفت از پدر و از برادرش

کوفه دوباره دید علی را به منبرش

فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش

نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش

ای ذوالفقار فتح ولایت زبان تو

ای راس سید الشهذا مدح خوان تو

زهرا به وجد آمده از امتحان تو

هر لحظۀ تو یک اثر جاودان تو

تیر تکلمت جگر خصم را شکافت

گویی دوباره سورۀ قرآن نزول یافت

حتی امیر کوفه حضورت اسیر شد

براوج تخت پیش جلالت حقیر شد

حتی سکوت تو به دل خلق تیر شد

دیدند یک اسیر به دل ها امیر شد

هر حرف خطبۀ تو هزاران قصیده است

میثم به پای نطق تو شور آفریده است

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت زینب (س)

می نویسم از تو یا زینب

ای علمدارکربلا، زینب

دختر صبر مرتضی ، زینب

هل اتی زینب انّما زینب

 

افتخار قبیله، یا زینب

السلام ای عقیله یا زینب

 

قاب قوسین عرش، معبر توست

اُو اَدنی، جمال منظر توست

کشتی کربلا، برادرتوست

لنگر آن، نخی ز معجر توست

 

باد هم سمت معجر تو نرفت

بی اجازه به محضر تو نرفت

 

ای نبوت به شأن زن، زینب

اسدالله بت شکن، زینب

فاطمه، حیدر و حسن، زینب

یک تنه، کل پنج تن، زینب

 

عمه جان امام های منی

بهترین احترام های منی

 

اول عرش ، جان ما ز تو بود

زنده اسلام با نماز تو بود

بس که محو خدا، نماز تو بود

حسرت انبیا، نماز تو بود

 

کربلا، مرحبا به تو گفته

التماس دعا به تو گفته

 

وقت اوجت، همه حقیر شدند

خطبه های تو بی نظیر شدند

همه ی کوفه، سر به زیر شدند

تو که نه، کوفیان اسیر شدند

 

کارهای پیمبری کردی

صد و ده بارحیدری کردی

 

ازهمین جا به گنبد تو سلام

به نگهبان مرقد تو سلام

به مقامات بی حد تو سلام

به سپاه زبانزد تو سلام

 

گر غباری رسد به قبر شما

زیر و رو میکنیم دنیا را

 

سالها ما به سر زدیم همه

با نگاه تو آمدیم همه

احدی و موحدیم، همه

مرجعی و مقلدیم، همه

 

پای درست خداشناس شدیم

ما همه کربلاشناس شدیم

 

سه برادر کبوترت بودند

بچه های برادرت بودند

راه بندان معبرت بودند

پاسبان های معجرت بودند

 

همه دور و بر شما، خانم

که مبادا به کوچه ها، خانم

 

به کجا کارها کشیده شده

سر بازارها کشیده شده

به پَرَت خارها کشیده شده

روی تو بارها کشیده شده

 

معجر سوخته، حجابت شده

گوشه ی آستین، نقابت شده

 

جواد پرچمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  6:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها