0

اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان

رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند

مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران

دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود

مانده ام گویم بمان پیشم حسین جان یا نمان

صوت تو دل می بَرد اما امان از سنگها

مانده ام گویم بخوان قرآن حسین جان یا نخوان

اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می شود

مانده ام گویم بدان از حال زینب یا ندان

مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای

یک سر و این همه آزار خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند

گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد

بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند

ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند

راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد

این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین

نوبت من شده این بار خدارحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند

شاعر :؟؟؟

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند

صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند

 

لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام بارش سنگین ، سحاب را گریاند

کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند

سوال ” أین أبی ” بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه ، جواب را گریاند

کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند

به آستین نزارش گرفت رو ، زینب
وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند

شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند

قلم شکست و … در آخر فقط نوشت ، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند

شاعر: محسن حنیفی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

من که مکشوفه روضه می خوانم
کمی از کوفه روضه می خوانم

بعد تو روز خواهرت شب شد
ذکر تو ناله های هر شب شد


فقط ای کاش لعن می کردند
اهل بیت تو دم به دم سب شد

با کنایه دو جمله می گویم
بعد تو وضعمان مرتب شد

دختری کعب نی نخورد اصلا!
بعد تو قاتلت مؤدب شد

تو که بالا نشین شدی رفتی
غل و زنجیر سهم زینب شد

این سخن می کشد مرا ای داد
دَخَلَت زینب عَلَی بن زیاد

شاعر:علی مشهوری”مهزیار”

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام

 

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان

رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند

مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران

دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود

مانده ام گویم بمان پیشم حسین جان یا نمان

صوت تو دل می بَرد اما امان از سنگها

مانده ام گویم بخوان قرآن حسین جان یا نخوان

اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می شود

مانده ام گویم بدان از حال زینب یا ندان

 

 

مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-دیر راهب

 

دید از دور مسیحا نفسی می‌آید

دید با قافله فریادرسی می‌آید

صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه

بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه

این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟

صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟

از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد

با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد

با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه

به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه

گرچه این شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد

با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه

پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه

گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش

امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش

ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد

نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد

خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد

حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد

اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند

روضه می‌خواند از آن اوج مصائب می‌خواند

روضه می‌خواند: همه عمر در این چرخ کبود

بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود

نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند

یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند

آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود

عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود

گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!

کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!

ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد

محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد

گفت: من کشته‌ی لب‌تشنه‌ی عاشورایم

زینت دوش محمد، پسر زهرایم

دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست

شعله‌ی‌ آتشی از نخله‌ی طور افتاده‌ست

تشنه‌ی عشق شد از غصه نجاتش دادند

ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند

صورتش را به روی صورت خونین حسین...

و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آئین حسین...

 

یوسف رحیمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

صبری کنید این کشته ها را می شناسم

جاماندگان نینوا را می شناسم

من زادهء  زهرا علی بن الحسینم

هم زخمها را هم شفا را می شناسم

گرچه شناسایی کمی سخت است اما

من دو یتیم مجتبی را می شناسم

این پیکر مُثله که مانده روی خاک و

رفته سرش بر نیزه ها را می شناسم

از عمه جانم مانده اینجا یادگاری

طفلان اویند این دو تا را می شناسم

از علقمه بوی عمو جانم می آید

ای قوم بوی آشنا را می شناسم

من تک تک این تکه تکه ، جسم های

از هم جدا ، از سر جدا را می شناسم

یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما

من یوسف کرببلا را می شناسم

دفنش بدون بوریا امکان ندارد

من پیکر خون خدا را می شناسم

بر جسم بابای غریبم یک نشانی است

بر سینۀ او جای پا را می شناسم

 

مهدی مقیمی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-دیر راهب

 

امشب كه پا گُشا شده ای در كُنِشْتِ1 من

انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من

آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من

تـغییر می دهـی همۀ سرنـوشتِ من

از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی

تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی

تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی

من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی

عیسی ترین مسیحی و دلدارِ من شدی

با جلوه ای تمامِ كَس و كارِ من شدی

من تا به حال فخر بدین سان ندیده ام

طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیده ام

برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد

تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد

یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد

آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد

آن قطره ام كه در دلِ دریا نشاندیم

پایِ ضریحِ قبلۀ دل ها نشاندیم

زُنّار2 پاره می كنم از جان به راهِ تو

ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو

ای عرش و فرش سایه نشینِ پناهِ تو

از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیه گاهِ تو

یحییِ سر بریده به خون می كشی مرا

با شور و جلوه ات به جنون می كشی مرا

من آبرو گرفته ام از آبرویِ تو

باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو

با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو

خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو

با بَد وسیله ای به گلویت كشیده اند

پیداست كه به زجر سرت را بریده اند

با پا چراغِ انجمنت را شكسته اند

چون روز روشن است تنت را شكسته اند

حتماً قِداستِ سخنت را شكسته اند

با چكمه ها لب و دهنت را شكسته اند

یك هاله نور دور و برت چرخ می زند

یك قافله به پایِ سرت چرخ می زند

دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است

زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است

پهلو شكسته روضه ات از سر گرفته است

از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است

با ناله های فاطمه از كِثرتِ غمت

عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت

پیر و مرادِ من شدی ای نو مشرقین

باب النجات  امت حیران در عالمین

ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین

دیوانه می شوم به هوایِ تو یا حسین

خونِ خدا به پایِ تو ایمان می آورم

قابل بدانی ام به خدا جان می آورم

من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من

با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من

نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من

اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من

حالا كه خاكِ راه  شدم در سپاهِ تو

می خواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو

 

علیرضا شریف

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

سر تو تا به روی نیزه رفته

نگاهم خیره سوی نیزه رفته

بمیرم من برایت ای برادر

گلویت در گلوی نیزه رفته

 

سید هاشم وفائی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب (س)-در مسیر كوفه و شام

 

به خون نشسته چرا ای حسین من رویت

سفیدتر ز  سپیده شده چرا مویت

هلال من که غروب تو زود و خونین بود

کبود گشته چنان روی مادرم رویت

نسیم چون که به تو می رسد شود خوشبو

شمیم باغ جنان می وزد زگیسویت

به روی نیزه سرت را به کوفه می بینم

ز کربلا دل من بوده در تکاپویت

بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد برمن

صدای روح نوازی ز لعل دلجویت

وضو ز خون جبین می کنم در این محمل

نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت

اگرچه بر سرنیزه نمی رسد دستش

سه ساله دخترتو می کند چوگل بویت

مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست

که چند لحظه ببینم جمال نیکویت

به هرکجا که رَوی ای گل سرنیزه

در این سفر دل زینب بود پرستویت

به جان زینب خود کن عنایت و کرمی

که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت

 

سید هاشم وفائی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

در آوردی سر از بالای نیزه

نیفتی خواهر از بالای نیزه

بگو دست کسی از اهل کوفه

ندیدی معجر از بالای نیزه...؟

 

سعید پاشازاده

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

دل می برد ز من نظر آسمانی ات

قربان این همه اثر آسمانی ات

خورشید من به نیزه تو تنها نمانده ای

دارد هوای تو قمر آسمانی ات

با دیدن ملائکه بهتم نمی زند

سجده کنند اگر به سر آسمانی ات

گفتی خدا اسیری مان را نوشته است

جانم فدای این خبر آسمانی ات

هل من معین تو جگرم را کباب کرد

می سوزد عرش از شرر آسمانی ات

هر روز دخترت ز  سرت می کند سوال

پایان ندارد این سفر آسمانی ات؟

مهتاب هر شبم چه به روز تو آمده؟

زخمی شده دو چشم تر آسمانی ات

آقا رباب سینه اش از شیر پر شده

حالا کجاست گل پسر آسمانی ات

 

مجتبی شکریان همدانی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام

 

وقتی قرار شد دلی امتحان شود

باید دچار درد و غمی بیکران شود

رویی برای آنکه شود آبروی دین

باید اسیر سیلی نامحرمان شود

از بهر حفظ معجر خود دختر یتیم

باید به پشت خار مغیلان نهان شود

آن شیر زنی که درد و بلا را به جان خرید

باشد سزا کفیل امام زمان شود

قامت برای آنکه بگردد ستون عشق

باید به زیر بار مصائب کمان شود

باید سفیر واقعه بهر حیات نور

با دست بسته در پی قاتل روان شود

آتش به جان خرید چو آگاه شد دلش

باید به شام و کوفه چو آتش فشان شود

***

 

محمد مباشری

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

بعد از تو یاحسین…!حرم ازدحام شد
آثار غصه در جگرم ازدحام شد
این تکه های خیمه که معجر نمیشود
سقا کجاست؟! دور و برم ازدحام شد


سید نیما نجاری

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

صدای راز و نیازی ز طور می آید

نوای گریه ز جانی صبور می آید

سری به کنج تنور است و موسی عمران

برای دیدن او سوی طور می آید

فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی

صدای گریه و زراری ز دور می آید

طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل

به سوی آیۀ الله و نور می آید

قیامتی شده برپا از این همه اندوه

که بیم خاستن نفخ صور می آید

سر حسین به دامان مادرش زهراست

نوای واولدا از تنور می آید

دلی شکست ز پهلو شکسته ای کاین سان

صدای ریزش جام بلور می آید

برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور

به آستان سلیمان چو مور می آید

 

سید هاشم وفائی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها