0

اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

غوطه ور در گناه و عصيانم

تو ولي كشتي نجات هستي

گرچه من تلخ و شورم اما تو

عسلي، شاخه ي نبات هستي

***

رفته قنداقه ات به عرش امشب

فطرس از مقدمت شده خوشحال

نخ قنداقه ات شفاي ملك

تو كجا و كجا تهِ گودال؟

***

من براي تولدت ارباب

دوست دارم كه پيرهن بخرم

تو هنوزم بي كفن هستي

بايد امروز يك كفن بخرم

***

گرچه ميلاد توست اما هست

در دلم حرفهاي خواهر تو

لحظه اي كه رسيد در گودال

پيكر انداخت روي پيكر تو

***

گفت من بميرم اي مظلوم

چه كسي منع ِ چاره ات كرده؟

بي كفن يوسفم در اين صحرا

چه كسي پاره پاره ات كرده؟

***

پيكرت زير نيزه در گودال

مورد حمله و تهاجم شد

در هياهوي دست و پا زدنت

ناگهان دست و پاي من گم شد

***

قتلگاهت برو بيايي شد

تا يكي رفت ديگري آمد

عاقبت ماند پيكري عريان

قاتلي رفت خواهري آمد

***

يك نفر پنجه بين گيسويت

يك نفر ميكشيد عبايت را

ديدم از دردِ خنجري كهنه

ميكشيدي به خاك پايت را

***

نَه زره ،نه عبا ، نه عمامه

نه لباس و نه پيرهن داري

چقدر نيزه رفته در تن تو

رَختِ نيزه مگر به تن داري؟

***

يا اخا، يا غريب، يا مظلوم

چه كسي نيزه در گلويت كرد؟

از عقب ميكشيد مويت را

بي حيايي كه پشت و رويت كرد

***

به من از زير نيزه در گودال

خاطرم هست دست تكان دادي

چه خداحافظي ِتلخي بود

چه غريبانه تشنه جان دادي

***

از ترك هاي اين لبت پيداست

چند روزي بدون آب هستي

سايبان هميشه بر سر من

تو چرا زير آفتاب هستي؟

***

نيزه ها را هرآنچه ميگويم

از تنت دست بر نميدارند

چكمه ها در درون گودال از

دهنت دست بر نميدارند

***

راه و رسم برادري اين بود؟

خواهرت را ز خود جدا كردي

بين ِاين چشم هاي هرزه چطور

دلت آمد مرا رها كردي

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

سرتوازسرنیزه به من توان می داد          امیدبر دل مجروح بی کسان می داد

خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی    کنیزکی به یتیم تو خرده نان می داد

مرادهانه بازار هرکسی می دید           به خاطر سرووضعم سری تکان می داد

نماز جمعه کوفه شلوغ بود آنروز            گمان کنم که علی اکبرت اذان می داد

میان مجلسشان از کنیز تاگفتند:        سکینه دخترت از ترس داشت جان می داد

برای خوش گذرانی،یزید در مجلس        مدال نیزه زنی را که برسنان می داد...

...رقیه دختر دردانه داشت دق می کرد      دوباره رأس اباالفضل رانشان می داد

شراب را روی لبهای پرپرت می ریخت    دوباره قهقهه می زد عذابمان می داد

هزار مرتبه گفتم نخوان عزیز دلم!      توخواندی وصله ات رابه خیزران می داد

همینکه چوب جفابرلبان تو می خورد    بدان که خواهر تو سخت امتحان می داد

نبودن تو زیک سووضربه زنجیر        به جسم خواهر تو درد استخوان می داد

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 

جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند

نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند

خدا به خیر کند -سنگ های بی احساس-

برای کـودک مـان روی نی خطـر دارند

**

بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم

ز ایل و طایفه مان کوفیان خبر دارند؟!

درست لعل لبت را نشانه می گیرند

چقـدر سنـگ زن ماهـر و قـدر دارند

**

دلم شکست، خدا لعنتت کند ای شمر

نـگاه کـن هـمه ی دختـران پـدر دارند

بس است گریه برای جراحت چشمت

نگفته بودم عمو اشک ها ضرر دارند

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-اسرا در شام

 

پیشانی و سنگ لب‌ بام است این جا

رقص و کف و تبریک و دشنام است این جا

شهر اسارت، شهر سرهای بریده

روزش چو شب بادا سیه؛ شام است این جا

یک سو دف و چنگ و نی و ساز و رباب است

یک سو به نوک نیزه هجده آفتاب است

×××

خیزد ز نوک نیزه‌ها آوای قرآن

ای وای من! خاکستر و سیمای قرآن

ای کاش چشمم کور گردد تا نبینم

بالای نی خون ریزد از سیمای قرآن

لب‌ها خورد بر هم به سان چوبۀ خشک

از زلف خونینش نسیم آرد بوی مشک

×××

این سر چراغ و چشم خیرالمرسلین است

آیینۀ روی امیرالمؤمنین است

بر جای ‌جایش جای لب‌های محمّد

در حرف‌ حرفش ذکر رب‌العالمین است

مهر جهان‌ افروز عاشوراست این سر

قـرآنِ روی دامن زهراست این سر

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

اسرا در شام- مجلس یزید

 

بر تخت غرور اگر نشستی

بالله قسم! ای یزید پستی

چوبی که به دست توست گوید

دندان حسین را شکستی؟

زهرا نگهش بود به دستت

دستت شکند بدار دستی

چوب تو و بوسه‌ گاه احمد

باید بزنی بزن! که مستی

 هم نخل امید ما بُریدی

 هم رشتۀ جان ما گسستی   

با این همه شعر کفر آمیز

معلوم شده که مِی ‌پرستی

 تو قاتل کل انبیایی

 بشنو که بگویمت که هستی

ای سر، نگهت به زینب افتاد

چون شد که دو چشم خویش بستی؟

 هر چند سرت میان تشت است

در تشت نه! در دلم نشستی

با سوز درون بسوز "میثم"

مرثی ه‌سرای این سر استی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

شهر شام

 

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

ساز با ناله ذریه زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید

مرد باشید دگر سنگ به زن ها نزنید

به زنان سنگ اگر بر سر بازار زنید

دختران را به کنار سر بابا نزنید

علی و فاطمه در بین شما استادند

پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید

کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است

تازیانه به تن زینب کبری نزنید

رقص شادی جلوی محمل زینب نکنید

پای سرهای بریده به زمین پا نزنید

گر به دیدار سر پاک حسین آمده اید

این قَدَر دست به هنگام تماشا نزنید

بگذارید برای شهدا گریه کنیم

خنده بر داغ دلِ سوخته ما نزنید

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 

شناخت چشم تر عمه این حوالی را

شناخت تك تك این قوم لا ابالی را

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب ها

ز یادشان ببرد سفره های خالی را

هنوز عمه برایم به گریه می گوید

حكایت تو و آن فصل خشكسالی را

نمی شود كه دگر سمت معجرش نروی؟

به باد گفته ام این جمله ی سوالی را

عطش به جای خودش، كعب نی به جای خودش

شكسته سنگ ملامت دل سفالی را

دلم برای رباب حزینه می سوزد

گرفته در بغلش كودك خیالی را

شبیه مادرتان زخمی ام، زمین گیرم

بگو چه چاره نمایم شكسته بالی را؟

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-اسرا در شام-مجلس یزید

 

شگفتا! صوت قرآنت به پا کرده است غوغایی

زهی لب‌های جان‌ بخشت، چه دندان‌های زیبایی

چرا لب هات مانند دو چوب خشک، خشکیده

تو که جاریست از چشمت میان تشت، دریایی؟

تلاوت می‌کنی در زیر چوب خیزران قرآن

 میان تشت زر می‌بینمت؛ انگار یحیایی

که دیده صورتی خاکستری این قدر نورانی؟

تو با رخسارِ خونینت، چراغ و چشم دل‌‌هایی

مگر آن سنگ‌ها کم بود بر آیینۀ رویت

که زیر چوب هم، سرگرم شکرِ حق‌ تعالایی

شکست از چوب، دندان تو را پور ابوسفیان

 به جرم اینکه نَجل حیدر و فرزند زهرایی

 نیازی نیست زیر چوب، قرآن خواندنت دیگر

 تو خود یاسینی و فرقانی و نوری و طاهایی

چه از دیر و چه از مطبخ چه نوک نی چه تشت زر

 تو از هر جا بتابی آفتاب عالم ‌آرایی

 تو در بالای نی هم آفتاب آسمان استی

 تو زیر خیزران هم بر دو عالم حکم‌فرمایی

به بام آسمان‌ها سرفرازی می‌کند "میثم"

اگر بر دیده‌اش هنگام جان دادن نهی پایی

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-شهادت-شام

 

ای چوب خیزران که به لب ضربه می زنی

این بوسه گاه حضرت زهرای اطهر است

این لب که از عطش چو کویری ترک ترک

خشکیده و ز خاک و ز خونش سراسر است...

...دارد چنان شرافت و رتبت که در مقام

یک قطره خون او به جهانی برابر است

سرخی لب چنان به تلالو شده که او

در دیده ملائکه یاقوت احمر است

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب(س)-کوفه و شام

 

بر تلّ پایداری خود ایستاده ای

در کربلای دوم خود پا نهاده ای

از این به بعد بیرق نهضت به دوش توست

دریا دلی به موج بلا، کوه اراده ای!

با پرچم سحر به سوی شام می‌روی

صبح امید قافله! خورشید زاده ای

نشناخته صلابت زهرایی تو را

هر کس که فکر کرده تو از پا فتاده ای

داغ هزار طعنه به جانت خریده ای

در دست باد رشته‌ی معجر نداده ای

هر چند خم شده قدت از داغ کربلا

تو در مصاف کوفه و شام ایستاده ای

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

وای از نگاه بی خرد بی مرام ها

بر نیزه بود جاذبه انتقام ها

بازی کودکانه اطفال گشته بود

پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها

آن روز از تمامی دیوار های شهر

با سنگ می رسید جواب سلام ها

در مدخل ورودی آن سرزمین درد

از بین رفته بود دگر احترام ها

وای از محله های یهودی نشین شهر

وای از صدای هلهله و ازدحام ها

یک کاروان به ناقهٔ عریان گذر نمود

آهسته از میان نگاه امام ها

بر نیزه های گمشده در لابه لای دود

هجده سر بریده نشسته بدون خوود

در سرزمین شام خزانِ بهار بود

از گریه جاده ها همگی شوره زار بود

ناموس اهل بیت به صحرای بی کسی

بر ناقۀ بدون عماری سوار بود

در بین ناقه های یتیمان هاشمی

هجده عدد ستاره دنباله دار بود

آن روز نیزه دار سر حضرت حسین

تنها به فکر جایزه و کسب و کار بود

در جمع کاروان کف پاهای دختری

زخمی تکه سنگ وَ یا این که خار بود

صف های چند بد صفتِ تازیانه دار

دور و بر کجاوه زینب قطار بود

گویا که بود لعل لب و مغز استخوان

آماده معانقه با چوب خیزران   

دروازه پر ز لهو و لعب ساز و هلهله

رقاصه های شهر به دنبال قافله

تجارها برای خرید و فروش سر

بنشسته اند بر سر میز معامله

از روی نیزه ها به زمین می خورد مدام

آن سر که با سه شعبه جدا کرد حرمله

از بس رقیه دخترمان تازیانه خورد

در استخوان گردنش افتاده فاصله

با چادری که پاره و یا تکه تکه بود

در زیر تازیانه اَدا کرد نافله

در بین بغض و ناله و فریاد بی کسی

گفتم میان آن ملاء عام با گله

نقل و نبات دور سر اهل کاروان

عید آمده برای تماشا چیانمان

یک عده در میان زمین های دور شهر

مشغول جمع آوری چوب خیزران

یک عده هم دوباره برای ادای نذر

می آورند مجمر خرما و تکه نان

انگار کاسب یکی از کوچه های شهر

طشت طلا فروخته با قیمت گران

اکبر مؤذن حرم آل فاطمه

وقت صلات بر سر گلدسته سنان

شب ها سه ساله دخترمان گریه می کند

از درد پا و درد سر و درد استخوان

با خود همیشه حجمه زنجیر می کشد

شب های سرد پهلوی او تیر می کشد

اسم خرابه آمد و روحم شرر گرفت

قلبم گرفته بود کمی بیشتر گرفت

در داخل خرابه نه گودال قتلگاه

گنجشک پر شکسته ما بال و پر گرفت

انگشت های سوخته دختر حسین

خاکستر از محاسن سرخ پدر گرفت

رأس بریده با نگه گریه آورش

از ما سراغ مقنعه و زیب و زر گرفت

شکر خدا که حضرت شیب الخضیبمان

با پای سر دو مرتبه از ما خبر گرفت

تا بوسه زد به گونه بابا رقیه مرد

مأمور سر رسید و طبق را گرفت و برد

خوابیده بود کودک معصوم بی صدا

دندانه های محکم زنجیر دور پا

بعد از زیارت سر پر گردش پدر

افتاد روی خاک و سفر کرد تا خدا

گل یک طرف و بلبل آن یک طرف دگر

لب، گونه نقطه های تلاقی جدا جدا

دختر درست مثل پدر بی کفن ترین

زیرا که دید واقعه تلخ بوریا

یک مشت گوش پاره و روی سیاه و زرد

سوغات ما برای شهیدان کربلا

از شعر هم توان بیان را گرفته اند

این واژه های سیلی و زخم و سه نقطه ها

من عارفم مجاور نخ های پرچمش

تا هر زمان اجازه دهد می نویسمش

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

ورود کاروان به شهر شام

 

از پشت بام بر سرمان سنگ می زنند

بر زخم كهنۀ پرمان سنگ می زنند

وقت نزولِ سوره ی توحید بر لبت

ابلیس ها به باورمان سنگ می زنند

وقتی كه سنگشان به سر نی نمی رسد

سمت سكینه خواهرمان سنگ می زنند

از پای نیزه فاطمه را دور كن پدر!

این كورها به مادرمان سنگ می زنند

بغض علی بهانۀ خوبی برایشان

حتی به سوی اصغرمان سنگ می زنند

آن دختری كه با پدرش رفت و دور شد...

در كربلا جهیزیه اش جفت و جور شد

گفتم: كه كاخ مستی تان پایدار نیست

مردم لباس خاكی ما خنده دار نیست

مردان ما به نیزه و در كوچه های شهر

گرداندن زنان حرم افتخار نیست

ای بزدلان! ز بام به ما سنگ می زنید

در دست های بسته ی ما ذوالفقار نیست

در سختی و بلا به خدا تكیه می كنیم

سر می دهیم در ره او، این شعار نیست

خونش به جوش آمده عباس؛ بس كنید

پای سر بریده كه جای قمار نیست

خون گریه می كنی!؟ به تو حق می دهم عمو

دیگر وسط  كشیده شده حرف  آبرو

كار از تمسخر لب یحیی گذشته است

از خیزران بپرس چه بر ما گذشته است

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-کوفه و شام

 

اینان كه سنگ سوی تو پرتاب می كنند

بی حرمتی به آینه را باب می كنند

در قتلگاه، آن جگر تشنه ی تو را

با مشك های آب خنك، آب می كنند

لب های خشك نیزه ی خود را حرامیان

از خون سرخ توست كه سیراب می كنند

عكس سر بریده ی عباس را به نی

در چشم های اهل حرم قاب می كنند

با نوحه ی رباب و تكان دادن سنان

شش ماهه ی تو را سر نی خواب می كنند

این آسمان شب زده را ای هلال عشق

هفده ستاره گرد تو جذاب می كنند

هفده ستاره معتكف چشم هایتان

سجده به سمت قبله ی مهتاب می كنند

هفده ستاره با كلماتی ز جنس اشك

تفسیر سرخ سوره ی احزاب می كنند

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب(س)-اسارت

 

از کرب و بلا به سوی دربار یزید

مجموعه قتلگاه را می بردند

***

من تماشای تو می کردم و غافل بودم

به تماشای تو شهری به تماشای من است

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

حضرت زینب(س)-مدح و مصیبت

 

پلك صبوری می گشایی

و چشم حماسه ها

روشن می شود

كدام سر انگشت پنهانی

زخمه به تار صوتی تو می زند

كه آهنگ خشم صبورت

عیش مغروران را

منغص می كند

می دانیم

تو نایب آن حنجره ی مشبّكی

كه به تاراج زوبین رفت

و دلت

مهمانسرای داغ های رشید است

ای زن !

قرآن بخوان

تا مردانگی بماند

قرآن بخوان

به نیابت كل آن سی جز

كه با سر انگشت نیزه

ورق خورد

قرآن بخوان

و تجوید تازه را

به تاریخ بیاموز

و ما را

به روایت پانزدهم

معرفی كن

قرآن بخوان

تا طبل هلهله

از های و هوی بیفتد

خیزران

عاجزتر از آن است

كه عصای دست

شكستهای بزك شده باشد

***

شاعران بیچاره

شاعران درمانده

شاعران مضطر

با نام تو چه كردند؟

***

تاریخِ زن

آبرو می گیرد

وقتی پلك صبوری می گشایی

و نام حماسی ات

بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد :

زینب

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  12:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها