0

اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت

اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت

از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب

هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت

با لسان مرتضی از ماجرای نینوا

خطبه ی جانسوز اندر کوفه عنوان کرد و رفت

با کلام جان فزا اثبات دین حق نمود

عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت

بر فراز نی چو آن قرآن ناطق را بدید

با عمل آن بی قرین، تفسیر قرآن کرد و رفت

در دیار شام بر پا کرد از نو انقلاب

سنگر اهل ستم را سست بنیان کرد و رفت

خطبه ی قرّا، بیان فرمود در کاخ یزید

کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

 شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود

وقت رفتن شام را شام غربان کرد و رفت

زین خطب اتمام حجت کرد بر کافر دلان

کافران را مستحقّ نار و نیران کرد و رفت

از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار

اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت

شام غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود

وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت

دخت شه را بعد مردن در خرابه جاى داد

گنج را در گوشه ویرانه پنهان کرد و رفت

ز آتش دل بر مزار دختر سلطان دین

در وداع آخرین شمعى فروزان کرد و رفت

با غم دل چون که مى شد وارد بیت الحزن

«سروىِ» دل خسته را محزون و نالان کرد و رفت

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  10:57 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

هر تشنه به جای آب سیلی می خورد

با روی زخون خضاب سیلی می خورد

هر طفل یتیم کز بنی هاشم بود

از آل بنی شراب سیلی می خورد

از آن که به کودکی علی ع شیرش داد

ناموس ابوتراب سیلی می خورد

دلبند علی ع تا که زدرگاه خدا

شیخی ببرد ثواب سیلی می خورد

اسلام بنی امیه جاری شد و زن

با داشتن حجاب سیلی می خورد

قرآن به فراز نیزه قرآن می خواند

هر سوره ی آن کتاب سیلی می خورد

خاکی به سرم که اصغر ع از نی می دید

از قاتل او رباب سیلی می خورد

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  10:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

      يا حسين (ع)

از كرب و بلا به سويِ دربار ِ يزيد

مجموعه يِ قتلگاه را ميبردند

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 

هشتاد و چار آئینه دنبال سرش بود

صحرا به صحرا دشت پامال سرش بود

از کودکی چون سایه هر جایی که می رفت

این سرنوشت سخت دنبال سرش بود

دائم نگاه خواهرش بر آسمان بود

از نیزه ها جویای احوال سرش بود

می رفت اخبار سرش بر نیزه ی باد

هر جا رسید از پیش جنجال سرش بود

بر پشت بام و کوچه ها پر بود نامرد

چون هم تماشا بود هم فال سرش بود

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

استخوان سوخته ها می دانند

آتش و قهر و غضب یعنی چه

جگر افروخته ها می دانند

عطش و خشكی لب یعنی چه

غیرت آموخته ها می دانند

در حرم ترك ادب یعنی چه

دل به ره دوخته ها می دانند

گم شدن در دل شب یعنی چه

تن تب دار علی می داند

آتش و داغی تب یعنی چه

وقت خلخال ربودن ز زنان

پایكوبی و طرب یعنی چه

گرد تن های به خون غلطیده

رقص و شادی عرب یعنی چه

پیش سرهای به نی بنشسته

تهمت و رنج و تعب یعنی چه

اهل بیت و اسرا می دانند

بعد از این نان و رطب یعنی چه

در منازل ز همه آل علی

پرسش جد و نسب یعنی چه

یك شب از قافله ی آل حسین

طفلكی مانده عقب یعنی چه

نزد حضار به رخصار یتیم

خنده و دست طلب یعنی چه

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

به دنبال برادر نیزه می‌دید

و باغی را سراسر نیزه می‌دید

تن هر غنچه را افتاده بر خاک

سر هر لاله را بر نیزه می‌دید

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

از سر نیزه دعایی كن سوای این و‌ آن

چون امیدی نیست دیگر به دعای این و آن

جاده ای هستم كه پایانم تویی امّا بدان

مانده روی بغض هایم ردّ پای این و آن

تا علم افتاد بی مولا و بی صاحب شدم

می چكد خون دلم از طعنه های این و آن

صبر هم اندازه ای دارد برادر تا به كی

سر ببینم در میان دست های این و آن

نعل ها تقسیم می كردند با بی دقتی

پاره های جسم پاكت را برای این و آن

دخترت را سنگ ها از بس اذیت كرده اند

می پرد از خواب شب ها با صدای این و آن

"البلاء للولا" پس هر چه پیش آید خوش است

كربلا ماییم یعنی مبتلای این و آن

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

   اي امان...

راهِ يك ساعتِ يك روز به سَر شد بسكه

بين ِ بازار تماشاگر و نامحرم بود

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند

چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند

زخمی بود که بر تن مجروح من رسد

با هر اشاره ای که سرت را نشان دهند

ای سر چنین که بر سر نی جلوه گر شدی

ترسم که کودکان تو از غصه جان دهند

ای میر کاروان خبری هم ز ما بگیر

بنگر چه رنج ها که بر این کاروان دهند

ما را برند بر سر بازار روزها

شب ها به کنج خلوت زندان مکان دهند

بیم گنه مدار مؤید که روز حشر

بر دوستان فاطمه خط امان دهند

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

هلالم ای مه تابان زینب

سرت آتش زده بر جان زینب

از آن ترسم که روی خاک افتی

بیا از نیزه بر دامان زینب

***

شکسته طاق ابروی هلالت

نمانده جای سالم در جمالت

ندارم معجری زخمت ببندم

بمیرم عاقبت از این خجالت

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من 
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من 
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم 
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من 
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت 
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من 
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان 
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من 
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست 
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من 
بارها و بارها پیوسته دید آزارها 
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من 
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است 
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من 
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران 
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من 
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو 
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من 
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش 
همچنان دست توسل داشت بر دامان من

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

خیال کن سر نی آفتاب هم باشد

نگاه زینب تو بی نقاب هم باشد

 

خیال که رقیه چه میکشد بی تو

سوال هاش اگر بی جواب هم باشد

 

به قول طشت طلا؛ باز هم چو خورشید است

سر حسین اگر در حباب هم باشد

 

جنون آتش و آب است و در دل زینب

کباب هیچ اگر که شراب هم باشد

 

کباب هیچ، شراب به جام ها هم هیچ

خیال کن که به مجلس رباب هم باشد

 

شراب، پشت کباب و طناب دست رباب

و آخر همه توزیع آب هم باشد

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 

به یاد سرپناه خود بیفتد

کنار خیمه‌گاه خود بیفتد

متاب ای ماه بر دستان زینب

مبادا یاد ماه خود بیفتد

***

نداری دستِ از پیکر جدا تو

نمی‌گیری علم بر شانه‌ها تو

تو هم بر خیمه‌ها می‌تابی اما

کجا ماه بنی‌هاشم کجا تو؟

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

در زیر بار داغ تو هر دم شکسته ام

مانند کوه بودم و در هم شکسته ام

دیدم همه به آینه ات سنگ می زنند

دیدم ترک نشسته به قلبم، شکسته ام

این بار هم شکسته تر از قبل دیدمت

این بار هم ببین دلِ از غم شکسته ام

ای خطبه خوان منبر نیزه، امام زخم!

سر را فقط به خاطر مرهم شکسته ام

آخر به انتها نرسیدم که سال هاست

در ابتدای سورۀ مریم شکسته ام

جبریل کو که اشک مرا می برد به عرش؟

امشب بگو دو کاسه ی زمزم شکسته ام

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

امام حسین(ع)-دیر راهب

 

گر عشق تویی رواست حیران گردم

از دیر نشینان بیابان گردم

یک عمر مسیحی شده بودم تا که

امروز به دست تو مسلمان گردم

 
 
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:06 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها