0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

مبهوتم از نظاره تشت طلای تو

اینجا چرا کشیده شده ماجرای تو

تا این که جای بهتر از اینجا مکان کنی

دامن گرفته اند یتیمان برای تو

اندازه ی تقرب این چوب هم نبود ؟

لبهای خشک دخترک با وفای تو

تفسیر آیه های نخستین مریمم

از کاف و ها گذشته ، رسیده یه “یای” تو

تو سعی میکنی که لبت خوب خوب ادا کند

حق حروف حلقی خود را ، به جای تو ....

....من سعی میکنم وسط جمعیت به من

با لهجه ی خودت برسد آیه های تو

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

عجب شهريست اينجا ، پر هياهو

هزاران ناسزا آيد ز هر كو

 

مگر اين كاروان صاحب ندارد؟

كه مي آيد شرار سنگ بر او؟

 

خدايا جان من بستان كه تا من

نبينم زينب كبري بدين رو

 

تمام شهر آذين بسته ي خون

هزاران چشم مي تازد ز هر كو

 

كسي معجر بيارد بهر زينب

كه چشمان ابالفضل است اين سو

جعفر خونویی

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد

خورشید مگو روی نی از من جگر آمد

رو راست بگو دوش تو مهمان که بودی؟

تا صبح دلم شور زد و اشک تر آمد

من خطبه به لب بودم و طفلی به تماشا

فریاد زنان گفت که عمه!پدر آمد

این زخم جدید است به دعوای که بودی؟

یا اینکه به روبوسی یارم شرر آمد

بر باد مده زلف که زینب جگرش سوخت

بس کن که دگر حوصله صبر سر آمد 

 

محمد سهرابی

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

این پشت بامها که تو را سنگ می زنند

دارند روی وجه خدا سنگ می زنند

 

با قصد خورد کردن عکس صفات حق

سوی تمام آیینه ها سنگ می زنند

 

تو عین آسمانی و این شهر عین خاک

بنگر که از کجا به کجا سنگ می زنند

 

پس دسته بزرگ ابابیلها کجاست؟

حالا که روی کعبه ما سنگ می زنند

 

از پشت بامها نتوان گر سؤال کرد

از دستها بپرس که چرا سنگ میزنند

 

من خطبه شکسته برای تو خوانده ام

یعنی که کوفیان به صدا سنگ می زنند

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

لااقل عمامه تاج سرم را پس بده

مشک پاره پاره آب آورم را پس بده

گوشواره و النگوها و گردن بند من

هرچی میخواهی بگیرومعجرم راپس بده

علیرضا خاکساری

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟

تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه

چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من

به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه

من از فراق نگارم عزا گرفته امُ

گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه

ادامه دار شده خاطرات کرب و بلا

چه آتشی ست به پا در نبرد این کوفه

به جای نان و رطبهای هر شب بابا

چه لقمه ها که نصیبم نکرده این کوفه

به خاندان رسول خدا کنایه زدند

چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه

نخوان دگر سرنیزه برایشان قرآن

که سکه می خورد آقا به در این کوفه

بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی

که پاسخی ست خدایی، به عهد این کوفه

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

يا زينب كبري(س)

نكند كوفه تو را پير كند

زير ِ پا چادر ِتو گير كند

 

نكند خنده به غمهات كنند

سر ِ بازار تماشات كنند

 

نذر كردم كه نريزد پَر ِ تو

دست گردان نشود معجر ِتو

(علي اكبر لطيفيان)

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

عاشقی از نسل زهرا روی نی

می رود صحرا به صحرا روی نی

آیه های عشق را بی حنجره

می کند همواره نجوا روی نی

می کند آشفته خواب کوفه را

صوت صاد و قاف و طاها روی نی

کرده طی شیب و فراز عشق را

از میان قتلگه تا روی نی

هر دو عالم تشنه و خونین رَوَد

در کویر خشک دریا روی نی

هر کجا باشد خدا را دلرباست

روی دوش مصطفی یا روی نی

بوده عمری روی دامان بتول

این سری که رفته حالا روی نی

تر شده صحرا از اشکش، شد مگر

جای سقا مَشک سقا روی نی

می شود مجنون او هر عاقلی

تا که بیند ماه لیلا روی نی

شیرخوار کوچکی گم می شود

گاهگاهی بین سرها روی نی

کاروان بسته به بانویش امید

او که داده عشق خود را روی نی

شاعر: ابراهیم کریمی

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

یا زینب (س)

ای کاش کوچه کوچه ی کوفه فراخ بود
بخت بدم ببین که زمین سنگلاخ بود

هرآنچه ریخت مادر او جمع کرده است
از گوش و گوشواره و پهلو و زخم دست

این کوچه ها چقدر شبیه مدینه است
دیواره های آن به سینه قرینه است

یارب مگر دوباره پیمبر ظهور کرد
ای وای سنگی از سر زینب عبور کرد

زنها که سنگ در کف و درتاب و در تبند
شاگردهای مکتب قرآن زینبند

محمل میان پشته ای از سنگ مانده بود
در کوفه سنگ تمام شد و ننگ مانده بود

صمد علیزاده

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

عطرسیب از روی نی مدهوش میسازد مرا

بوسه از لعل لبت خاموش میسازد مرا

منکه بودم در بر زهرا و حیدر تا کنون

گوشه ی ویرانه ای آغوش میسازد مرا

پرده ی محمل اگرچه رخ نمایی می کند

خون پیشانی به رخ روپوش میسازد مرا

قاری قرآن من بنگر که از بالای نی

هر هجای تو سراپا گوش میسازد مرا

دخترت دارد گله بابا ببین هر لحظه ای

دست سنگین عدو بی هوش میسارد مرا

کاش این دیده نیفتد بر فراز نیزه ها

زلف بربادت دل مخدوش میسازد مرا

هم دعای من همی دردانه باشد اینچنین

جانمان گردد فدای دلبر نیزه نشین

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

روشنگر است ناله پشت شرارها

چون آفتاب در همه روزگارها

روشن تراست ازهمه ی روزها شبش

شب دیدنی ست جلوه شب زنده دارها

خاک رهش بلند که شد"تربت" ش کنید

فرقی نمی کنند تراب نگارها

این است معجزش که دمی معجزه نکرد

ازهیچ خلق سرنزد اینگونه کارها

این شانه را به هیچ نبی ای نداده اند

که بارها بلند شود زیربارها

یک ذره ازتلالو خورشید کم نشد

ذره کجا و جلوه پروردگارها

این دشت بااراده زینب اداره شد

دردست جبر اوست همه اختیارها

زینب سواره است اگرچه پیاده است

اینها پیاده اند، همین ها،سوارها

واکرده است فکرکنم بال خویش را

بیهوده نیست اینهمه گرد و غبارها

آهش تمام لشگریان رامچاله کرد

از او گرفته اند نسب ذوالفقارها

زینب چنان نهیب زد و نورماه را

برداشتند از سر معجر ندارها

گیسو اگر شتاب کند گیر می کند

یعنی به نفع نیست همیشه فرارها

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

     وا حسيناه

تا كه او بيشتر نفس ميزد

بيشتر ميزدند زينب را

 

 

تيغشان مانده بود در گودال

با سپر ميزدند زينب را

 

 

يكنفر بود و يك بدن اما

صدنفر ميزدند زينب را

 

 

خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب

تا سحر ميزدند زينب را

(حسن لطفي)

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

   سالار زينب(س)

بايد كه از نيزه سرت را پس بگيرم

رگ هايِ سرخ ِ حنجرت را پس بگيرم

 

 

آه اي سليمانِ زمانه سَعيَم اين است

از ساربان انگشترت را پس بگيرم

 

 

بايد كه از سر نيزه هايِ تيز و سنگين

ته مانده هايِ پيكرت را پس بگيرم

 

 

بايد كه از غارتگرانِ نامسلمان

عمامه ي پيغمبرت را پس بگيرم

 

 

بايد كه از آن بي حيايِ پست و نامرد

خلخال پايِ دخترت را پس بگيرم

(محمد حسن بيات لو)

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)


ای ماه محمل من – حلال مشکل من
بردی عزیز زهرا – از روی نی دل من
واویلتا واویلا – واویلتا واویلا

***

ای خسته تر ز خسته – چشمت به خون نشسته
چرا هلال زینب – پیشانیت شکسته
واویلتا واویلا – واویلتا واویلا

***

ای یک شبه هلالم – ای کعبه ی وصالم
بودم الف حسین جان – کردی ز غم تو دالم
واویلتا واویلا – واویلتا واویلا

***

از من تو جان گرفتی – تاب و توان گرفتی
ای ماه در خسوفم – بر نی مکان گرفتی
واویلتا واویلا – واویلتا واویلا

***

هستم چو شمع سوزان – تنهایم و پریشان
قرآن روی نیزه – قرآن بخوان حسین جان
واویلتا واویلا – واویلتا واویلا

 

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 

حتماً سرت صلاحِ مرا در نظر گرفت

كز راه آمد و ز یتیمان خطر گرفت

می خواستی كه خود هدفِ سنگ ها شوی

آری سرت رسید و ز ما درد سر گرفت

خورشید در عزای عظیمت گرفته است؟

یا ماهِ من ز شدّت غم بی خبر گرفت

آقا چرا محاسنِ پاكت تنوری است؟!

در این یكی دو روزه چه شد این اثر گرفت

حالا اگر جواب مرا هم نمی دهی

شِكوه نمی كنم، كه دلم مختصر گرفت

دارد دل یتیمه ی تو آب می شود

رحمی نما كه فاطمه زخم جگر گرفت

قرآن بخوان كه از تب و تاب نوای تو

وز آیه ی تو خطبه ی غرّاء سر گرفت

تا شام غم پیام تو را می برم حسین!

نهضت ز كاروان تو اوجی دگر گرفت

منزل به منزل از همه سو داغ دیده ام

اما ز اهل كوفه دلم بیشتر گرفت

زخم زبان و زخم نگاه حرامیان

از آل عترت آبرویی مستمر گرفت

هم لقمه نان و هم صدقه نذر كرده اند

هر لحظه كوفه یك روشی تازه تر گرفت

لازم نبود این همه تحقیر اهل بیت

داغ تو خود به خود همه جا را شرر گرفت

 

حتی دل پیمبر اكرم كباب شد

خون جای اشك، دشمن از آن چشمِ تر گرفت

از مركز حكومت حیدر بعید بود

از آل مرتضی نفس و بال و پر گرفت

از مردم امام كش این جا چه انتظار

باید ز كوفه توشه ی بار سفر گرفت

 
 
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها