پاسخ به:مسابقه مشاعره طنز2(باامتیازویژه)
يکي از بزرگان اهل تميز
بگفتا که آشغال نريز روزي ميز
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست
یکی از بزرگان اهل تمیز
از ترس اختلاسکران رفته بود زیر میز
همی گفت زیرمیزی گیرند در زیرمیز!!!!!!!
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
یکی ازبزرگان اهل تمیز همش اشغال میریخت زیر میز
خودش را پیش راسخون کرده عزیز
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
یکی از بزرگان اهل تمییز
رفته بود دکتر زده بود جییز
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
شکایت کند ز کثیفی عزیز
asghar
حکایت کند ز درد های مریض
رو برف و یخ ها خورده لیز
ز ترس کثیفی رفت زیر میز
یکی از بزرگان اهل تمیز سوار بر خرش شد به بالای میز
یکی از بزرگان اهل تمیز خرید برای خرش ساندویج لزیز
اومد بلندشه سرش خورد به میز