پاسخ به:مسابقه مشاعره طنز2(باامتیازویژه)
برسر نرخ حلیم چانه زدند
روزهفدهم:
تنت به نازطبیبان نیازمند مباد.....
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
دلت به خوردن بوزینگان دچار مباد
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
تو کز محنت ديگران بی غمی / بخور جای من جان من شلغمی !
asghar
“مزن بر سرِ ناتوان دست زور” که روزی بپیچد به دورت چومار…
“آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا” لااقل دیشب سند را می رساندی پاسگاه!
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا نصفه شب که بنده بودم کاملا لالا چرا
علی الخصوص اگر عضو بیمه هم باشی
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
نه! خیال بد نکن؛ میخواست ارشادم کند!
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
گر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو ديپلم بگير فالوده بفروش
تنت به نازطبیبان نیازمند مباد
اگر مباد ، پولت شود زیاد
روزهجدهم:
یوسف گم گشته بازآیدبه کنعان غم مخور.....
یوسف گم گشته بازآیدبه کنعان غم مخور. وام خرید خانه بالا و بالا تر میرود غم مخور
یوسف گم گشته بازآیدبه کنعان غم مخور پس برادرها شوند زار و پشیمان غم مخور