این شعر و تقدیم میکنم به همه عزیزان خندون راسخون ... شاد باشید ..
تو نیکی می کن و در دجله انداز
نه خیلی دور همین نزدیک بینداز
وگر نه باید این راه و بری تو ...
چه با شیرجه چه با عشوه چه با ناز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
فقط زود باش شدیم خسته از این ناز
مگر ما مسخره هستیم به پیشت
میخوای بندازی زود باش خوب بینداز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
منم اینجا میشینم میزنم ساز
که با عشق و علاقه پرت کنی تو
فقط به پا نشی تو دست و دلواز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
چه فرقی میکند ستوان یا سرباز
فقط بنداز تو بنداز و تو بنداز ...
که از دست تو دیوونه شدم باز
فی البداهه : علیرضا قاسمی