شهادت امام حسن عسگري (ع)
مدير انجمن هنر هاي رزمي سايت راسخون
پاسخ به:شهادت امام حسن عسگري (ع)
ويژگيهاى زندگى امام حسن عسكرى (ع ) بعد از امام هادى (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن عسكرى (عليه السلام ) رسيد؛ زيرا خصال و ويژگيهاى امامت در وجود او جمع بود و در خصايص مقام مقدس امامت ، از همه مردم زمان خودش برترى داشت او در علم ، زهد، كمال عقل ، عصمت ، شجاعت ، كرم و اعمال بسيار كه انسان را به پيشگاه خدا نزديك مى كند، سرآمد همه اهل زمان خود بود. از سوى ديگر پدر بزرگوارش امام هادى (عليه السلام ) با تصريح و اشاره ، جانشينى و امامت آن حضرت را بيان نمود.امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در (هشتم ) ماه ربيع الاخر سال 232 هجرى ، در مدينه چشم به اين جهان گشود و روز جمعه هشتم ربيع الاوّل سال 260 در سن 28 سالگى در سامرّا از دنيا رفت و در خانه اش در سامرا كنار قبر پدرش ، به خاك سپرده شد مادرش اُمّولد بود و (( حديثه )) نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسكرى (عليه السلام ) شش سال بود.
نمونه هايى از دلايل امامت امام حسن عسكرى (ع ) 1 - (( يحيى بن يسار عنبرى )) مى گويد: ابوالحسن امام هادى (عليه السلام ) چهار ماه قبل از وفات خود به (امامت ) پسرش امام حسن عسكرى (عليه السلام ) وصيّت كرد، من و عدّه اى از دوستان را بر آن وصيّت به گواهى گرفت .2 - (( على بن عمر نوفلى )) مى گويد: در محضر امام هادى (عليه السلام ) در صحن خانه اش بودم ، پسرش (( محمّد )) در كنار ما عبور كرد، به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : فدايت گردم ! اين آقا (يعنى محمّد) بعد از شما امام و صاحب ماست ؟در پاسخ فرمود: (( لا، صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِى الْحَسَنُ؛ نه ، بلكه امام و صاحب شما بعد از من ، حسن (عليه السلام ) است )) .3 - (( على بن مهزيار )) مى گويد: به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : پناه مى برم به خدا! اگر براى شما اتّفاقى (يعنى مرگ ) رخ دهد ما به چه كسى رجوع كنيم (و او را امام خود قرار دهيم ؟).در پاسخ فرمود: (( عَهْدِى اِلَى الاَْكْبَرِ مِنْ وُلْدِى يَعْنِى الْحَسَن (عليه السلام )؛ عهد (امامت ) من به بزرگترين فرزندان من يعنى حسن (عليه السلام ) است )) .4 - معرّفى امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در مجلس سوگوارى امام جواد (عليه السلام ) : جماعتى از بنى هاشم كه يكى از آنان (( حسن بن حسين افطس )) بود. هنگام وفات امام جواد (عليه السلام ) در خانه امام هادى (عليه السلام ) اجتماع كرده بودند و براى امام هادى (عليه السلام ) در صحن خانه فرشى در زمين گسترده بودند و مردم در محضرش نشسته بودند، گفتند: تخمين زديم كه از آل ابوطالب و بنى عبّاس و قريش 150 نفر مرد بودند غير از غلامان و ساير مردم . ناگاه امام هادى (عليه السلام ) به حسن بن على (امام حسن عسكرى ) نگاه كرد كه گريبان چاك كرده و در سمت راست آن حضرت ايستاده و ما او را نمى شناختيم پس از ساعتى كه حسن عسكرى (عليه السلام ) ايستاده بود امام هادى (عليه السلام ) به او روكرد و فرمود: (( پسر جان ! شكر خدا را در وجود خودت تازه كن كه خداوند موضوع تازه اى در مورد تو فرموده است )) .حسن عسكرى (عليه السلام ) گريه كرد و كلمه استرجاع به زبان آورد و گفت : (( اَلْحَمْدُللّهِِ رَبِّالْعالَمِينَوَاِيّاهُ اَسْئَلُ تَمامَ نِعَمِهِ عَلَيْنا وَاِنّاللّهِِ وِانّا اِلَيْهِراجِعُون )) . (( حمد و سپاس خداوندى را كه پروردگار جهانيان است و تنها از درگاه او تكميل نعمتش را بر ما مساءلت مى نمايم و همه ما از آن خدا هستيم و همه ما به سوى او باز مى گرديم )) .ما سؤ ال كرديم : اين جوان كيست ؟.گفتند: اين شخص ، حسن بن على (عليه السلام ) فرزند او يعنى فرزند امام هادى (عليه السلام ) است ، به نظر ما مى آمد كه حضرت حسن عسكرى (عليه السلام ) در آن وقت ، بيست سال يا در اين حدود، سال دارد، در آن وقت او را شناختيم . و دانستيم كه امام هادى (عليه السلام ) با امامت و قائم مقامى او بعد از خودش اشاره نمود.
نشانه اى از امامت امام حسن عسكرى (ع ) (( ابوهاشم جعفرى )) مى گويد: از تنگى و فشار زندان و دشوارى كُند و زنجير (كه در زندانهاى بنى عبّاس مبتلا بودم ) به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) شكايت كردم ، در نامه اى براى من نوشت : (( تو همين امروز ظهر، نماز ظهر را در خانه خودت مى خوانى )) .همانگونه كه فرموده بود، هنگام ظهر مرا از زندان آزاد كردند و نماز ظهر را در منزل خودم خواندم و من از نظر مخارج زندگى در فشار و تنگدستى بسر مى بردم و مى خواستم در نامه اى كه براى آن حضرت نوشتم ، از او بخواهم كه كمك مالى كند ولى شرم كردم آن را بنويسم لذا به خانه ام رفتم ، آن حضرت صد دينار براى من فرستاد و به من نوشت : (( هرگاه نياز پيدا كردى شرم و ملاحظه نكن ، آن را از ما بخواه كه به خواست خدا، آنچه بخواهى به تو خواهد رسيد )) .و روايات در اين راستا، بسيار است كه براى رعايت اختصار به همين مقدار بسنده مى شود.
انسان فرزندکار وزحمت خویش است
برای ِ زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من میخواهم تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.