0

داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيطان هم مانند جارچيان دنيابراى جمع كردن مردم به زير پرچم خود طبل مى زند، طبلى دارد كه هر وقت مى خواهد مردمرا از ياد خدا غافل كند و هر دسته اى را به هر راهى كه مى خواهد بكشاند، دوالرا محكم بر طبل مى زند. وقتى صداى آن بلند شد مردم هر چند مشغول نماز ودعا، جماعت و جمعه ، يا در مسجد و تكيه باشند، كار خود را رها كرده و با عجله خودرا به زير پرچم آن ملعون مى رسانند. در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبرانالهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كرد و مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كهشيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او را ببينم و برنامه و كار او را بشناسم . از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجد بيرون رو او را خواهى ديد. وقتى آنپيغمبر از مسجد بيرون آمد، ابليس را ديد كه بر در مسجد ايستاده در حالى كه پرچمى دردست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بسته است . آن پيغمبر فرمود:اى ملعون ! آنها چيست ؟گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكىاز ياران خود را به داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، در دلايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلندندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روىاز نماز بگردانند و در دل خود گويند: اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلانمعامله باز مى مانيم ! پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگاممرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند وبدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند. نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس ‍ هر كه در دل اوحرص دنيا باشد با خود مى گويد: اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم ! پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زيرپرچم من جمع مى شوند. آواز سوم من اين است كه :((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسدبخيلان در دل خود گويند: اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخلشود و از ما چيزى بخواهد. با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و بهزير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از يارانو لشكريان ماييد. ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگانخالص خدا خواهند بود كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نمازاندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان رانخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همهمعلوم است .

تو رادنيا همى گويد شب و روز

 

كههان از صحبتم پرهيز، پرهيز

 

مدهبر خود فريب رنگ و بويم

 

كههست اين خنده من گرم آميز

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:46 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

رقص شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاز جاهايى كه خوش آيند شيطان است ، و بى اختيار مى رقصد و كف مى زند، هنگامى است كه زن با شوهر خود نزاع كند و سر و صدا راه بيندازد.
در گوشه گوشه خانه ها شيطانى كمين كرده و مراقب اوضاع و احوال زن و شوهر است كه چه وقت شوهر وارد خانه مى شود. تا پيش زن بيايد و كارهاى روزانه او را پيش چشمش زينت و بزرگ جلوه دهد و كارهاى شوهر را كوچك و بى ارزش .
لذا وقتى شوهر، خسته از كار روزانه ، به خانه باز مى گردد، با وسوسه هاى شيطان و رفتارهاى نادرست زن ؛ در حالى كه گرسنه و تشنه است ، در برابر پرخاش هاى زن و ايرادهايش از كوره در مى رود و بگو مگوها گاهى به قهر كردن از هم مى انجامد و گاهى هم به جدايى مى كشد. اين جا است كه شيطان خرسند و دو مؤمن از زندگى سرخورده مى شوند. او مى رقصد و اين دو به سوگ مى نشينند.
كف زدن و رقصيدن شياطين ادامه پيدا مى كند تا وقتى كه ميان آنها صلح و صفا برقرار شود. در اين هنگام شيطان عزادار مى شود و مى گويد: خدا نور چشم آن كس را ببرد كه نور چشم مرا برد.
در جاى خود گفته شد: شيطان با هر كس كه داخل خانه شود و به اهل خانه سلام نكند، همراه شيطان است . شيطانى كه اسمش ((داسم )) است او را همراهى مى كند و آن قدر وسوسه مى كند تا شر و فتنه ايجاد نمايد و اهل خانه را به جان هم اندازدآن گاه رقص و پاى كوبى مى كند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

گريه دروغين شيطان .:


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاولين كسى كه به دروغ گريه نمود شيطان بود. (آن ملعون به واسطه گريه ، دل بعضى را مى سوزاند، بعضى را غافل گير مى كند و بر آنها مسلط مى شود و منحرفشان مى سازد.) اولين گريه دروغين او پيش حوا بود. وقتى كه از فريب دادن آدم عليه السلام ماءيوس شد، در حالى كه گريه مى كرد و اشك مى ريخت نزد حوا آمد و او دلش به حال شيطان سوخت . پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : اى حوا! دلم به حال تو مى سوزد حيف از اين زيبايى و جوانى تو كه مى ميرى و زير خاك مى شوى .
حوا گفت : چه كنم كه نميرم ؟ گفت : اگر تو و همسرت از اين درخت بخوريد، ديگر مرگ به سراغ شما نخواهد آمد. حوا رفت پيش آدم عليه السلام و داستان گريه او را بيان كرد و هر دو از آن درخت خوردند و از بهشت بيرون شدند.

نيز نقل شده كه : حضرت يحيى بن زكريا (س ) روزى به ابليس برخورد نمود، در حالى كه آن ملعون گريه مى كرد. يحيى علت گريه او را پرسيد؟ گفت : اى پيامبر خدا! هر چه در خانه خدا مى روم و او را مى خوانم ، جوابم را نمى دهد و عنايت در حقم نمى فرمايد. يحيى از روى دل سوزى عرض كرد: خدايا! چه مى شد اگر درب عنايت خويش را به روى اين مرد باز مى كردى و او را مشمول رحمت خود مى فرمودى ؟!
خطاب رسيد: اى يحيى ! شيطان به دروغ گريه مى كند، گريه او براى فريب دادن بندگانم است . اگر مى خواهى دروغ او بر تو هويدا شود به او بگو: خدا تو را مى بخشد، در صورتى كه بروى كنار قبر آدم عليه السلام و بر خاك او سجده كنى !
يحيى جريان را براى شيطان بازگو كرد و از خواست تا بر سر آدم عليه السلام رود و سجده كند! گفت اى يحيى ! آن وقت كه آدم عليه السلام بر مسند عزت و قدرت تكيه زده بود او را سجده نكردم ، چگونه حال كه مرده و زيرخاك رفته است بروم و خاكش را سجده كنم ؟ هرگز چنين كارى نخواهم كرد.
خطاب از جانب خدا رسيد:اى يحيى ! حال دانستى كه گريه آن ملعون نيرنگ بوده و مقصودش منحرف كردن مردم است ؟!
چند نفر از شاگردان و پيروان شيطان هم از او پيروى نمودند و به دروغ گريه كردند. يكى پسران يعقوب كه شبانه پيش پدر آمدند، در حالى كه گريه دروغين مى كردند و گفتند:اى پدر! يوسف را گرگ خورد و پيراهن خون آلود او را به پدر نشان دادند.
هم چنين در شام ، به امر معاويه به بهانه پيراهن عثمان كه خون آلود بود عده اى گريه هاى دروغين كردند و مردم را عليه حضرت على عليه السلام شوراندند. و نيز ماءمون عباسى كه در شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان به دروغ گريه كرد. 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ وقتى شيطان راجع به علم و حكمت خداوند متعال با ملائكه گفت و گو كرد و به حكمت خداوند اعتراض نمود، اگر چه ملائكه نتوانستند جواب وى را بدهند، ولى ايراد او بى جواب نماند، يك جواب كلى داد و جوابى هم بعضى از بزرگان از همه ايرادات او دادند.
اما پاسخى كه خداوند متعال داده ، اين است كه : خطاب به او نمود و گرفت : اى ابليس ! تو هنوز (بعد از آن همه عبادت و بندگى ) مرا نشناختى ، اگر شناخته بودى ، مى دانستى كه درباره هيچ يك از افعال من ايرادى نيست ؛ زيرا من خداوندگار جهان هستم و غير از من خدايى نيست ، هر كارى انجام دهم كسى نبايد از آن سؤ ال يا اعتراض كند.

در بعضى از عبارات آمده ، خداوند به ملائكه وحى نمود كه : در جواب او بگويند: اين كه تو گفتى من در مقابل خدا تسليم هستم و قبول دارم كه خداوند، هم خالق من است و هم خالق همه چيز، دروغ مى گويى ؛ زيرا اگر راست گو بودى ، يقين داشتى كه من خداى جهانيان هستم و تمام كارهاى من از روى حكمت است و كسى نبايد از من بپرسد، در حالى كه من از همه خلايق سؤال مى كنم .
در جاى ديگر خداوند جواب او را اين طور مى دهد: اين كه شيطان مى گويد: من غير تو را سجده نمى كنم و فقط تو را مى پرستم دروغ مى گويد؛ زيرا از اول هم ، عبادت و بندگى او خالص نبود و همه آن عبادت ها ظاهرى بوده است . 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

یک روز یک روضه خونی داشت تو مجلس روضه خونی میکرد 
و حسابی به یزید لعنت فرستاد و یک حال حسابی از یزید
گرفت
یزید شب اومد بخوابش و گفت :
حالا دیگران لعنت بفرستند خوب حق دارند اما برای تو که وسیله
نون در آوردن شدیم تو چرا هی به ما فحش ناسزا و لعنت میفرستی
جلوی جماعت
حالا داستان شیطونه
خوب بهانه ای دست برو بچ حضرت آدم داد
هر جنایتی میکنند میگند تقصیر شیطون بود!
بعضی ها اما مثل اینکه با شیطون خیلی ندارند
تا بچه شون بازیگوشی میکنه میگن
یک بچه شیطونی دارم ماشالله یک دقیقه هم آروم نمیگیره
یا عجیب اسم این توپ کوچولوی خوشکل و رنگارنگ میزارند
"شیطونک"
خلاصه هیچ کس جز خدا از کار بنده هاش سر در نمیاره
یا شیطون برای توجیه کارش میگه
عاشق واقعی من هستم چون فقط به خدا سجده کردم نه به هیچ
موجود دیگری حتی تو جناب ادم
اما تو چی آدم!!!
هر کیو دیدی پشت میزه تا نافت جلوش دولا شدی
سنگ و چوب درست کردی جلوش سجده کردی
گاو و ماه وستاره و سیاره و...هم جلوش سجده کردی
خلاصه هر چیو توتم خودت کردی و جلوش سجده کردی
البته آدم ها تا دلتون بخواد زبون دارند
میگن
ما ندونسته و از ندونستن سجده کردیم
تو چی که هزاران سال سجده کردی بازم نفهمیدی خدا خداست
و با غرورت نافرمانی کردی.
سجده خدا نکرده خلیفه او شدیم
شیطان هزار سال عبادت کردی و از درگاهش رانده شدی
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:داستانهاي عبرت انگيز درباره شيطان

مناظره شيطان

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد از آن كه به شيطان امر شد : به آدم سجده كند و آن ملعون سرپيچي نمود و حاضر نشد كه در برابر آدم سجده كند! فرشتگان با او گفت و گو كردند و او را سرزنش نمودند كه چرا بر آدم سجده نكردي و به اين وسيله خود را بد بخت و ملعون خدا و خلايق نمودي؟
در جواب گفت: من قبول دارم كه خداوند، هم آفريدگار من است و هم همه موجودات . او عالم ، قادر، حكيم و مدبر است، از قدرت و مشيت و اراده او سوال نمي شود ، زيرا وقتي چيزي را اراده كند ، فورا همان مي شود . الا اين كه 7 سوال متوجه علم و حكمت او مي شود.
ملائكه گفتند : اي معلون! آن 7 سوال كه متوجه علم و حكمت خداوند است چيست؟ 
شيطان گفت: اول اينكه ، خداوند قبل از اين كه مرا خلق كند، مي دانست در آينده چه  رفتاري از من سر مي زند ( كفر و شرك و مخالفت با او) پس چرا از اول مرا آفريد؟
حكمت خلقت من چه بود؟
دوم اينكه : حال كه مرا به حكمت و اراده خلق نمود ،چرا مرا مكلف نمود تا او را بشناسم و از او پيروي كنم، چه حكمتي در تكليف من بود؟
در حالي كه نه اطاعت و بندگي، و نه نافرماني من ضرري به او نمي رساند.
سوم، حال كه مرا خلق كرد و به اطاعت از خود واداشت، و من هم او را شناختم و اطاعت نمودم ، چرا تكليفم نمود كه در مقابل آدم سجده كنم؟ اين چه دليلي مي توانست داشته باشد، در حالي كه سجده بر آدم ، بينش مرا نمي افزود؟
چهارم، حال كه مرا آفريد و به كارهايي فرمانم داد ، من هم از روي دشمني سجده نكردم! چرا لعنتم كرد و مستحق عقاب دانست و از بهشت بيرونم راند؟
چه حكمتي بود كه به چنين سرنوشتي دچارم نمايد، با اين كه نه سودي براي او داشت و نه براي ديگري، مگر اين كه من زيان ديدم در حالي كه من هيچ كار قبيحي مرتكب نشده بودمم . فقط گفتم : من غير از تو را سجده نمي كنم. اطاعت و بندگي و سجده من فقط براي تو است؟
پنجم : آن گاه كه مرا آفريد و به اطاعت از خود و سجده بر آدم واداشت و من هم از  سجده بر آدم سر پيچي كردم ، از بهشت بيرونم كرد چرا دوباره راهم داد تا با نيزنگ هايم آدم را مغرور كنم و او هم از درخت منع شده بخورد ، در نتيجه ، هم من و هم او را از بهشت بيرون كنند، و اين چه دليلي داشت؟ در حاليكه اگر دوباره به بهشت راهم نمي داد، براي هميشه در آن جا مي ماند و از مكر و حيله من در امان بود.
ششم: بر فرض كه مرا آفريد و دستورهايي درباره بندگي و شناخت و اطاعت از خود  به من داد و من سرپيچي كردم ، و قيامت ميان ما دشمني پديد آمد. چرا بار ديگر مرا بر او و فرزندانش چيره نساخت، به گونه اي كه من و اولادم آنان را ببينيم، ولي آنان من و اولادم را نبينند؟ چرابايد مكر و حيله هاي من در آنها اثر كند ولي قدرت و قوت ايشان در من و اولادم اثر نكند؟
براي اين كارش چه حكمتي نهفته بود؟
در حالي كه خداوند آنان را بر فطره اسلام و خداشناسي خلق نمود و ايشان مطيع و فرمان بردار بودند. اگر من بر آنها مسلط نبودم ايشان بهتر و موافق حكمت و اراده خداوند بود.
هفتم: گيرم كه من همه كارهاي خود را بپذيرم و به نا فرماني هاي خويش اعتراف كنم. چرا وقتي من گفتم: خدايا! مهلتم بده  تا روز قيامت ، خداوند فرمود: تو را مهلت دادم تا روز معلوم و حرف مرا قبول فرمود و مرا مهلت داد؟
در اين مهلت دادن چه حكمتي بود؟ 
چرا بعد از آن قضايا مرا هلاك نكرد؟
اگر بعد از آن كه مرا از بهشت راند، نابود مي كرد و براي هميشه همه آفريده ها، از دست من راحت مي شدند و ديگر شر و فسادي در عالم واقع نمي شد. 
سپس آن معلون گفت:
آيا اگر همه هستي در خير بود بهتر نبود تا اين كه خير و شر مخلوط هم باشند؟
اگر من نبودم شري در عالم نبود و عالم يك پارچه خير بود. 
آن معلون در آخرين مناظره اش گفت: دليل و حجت من بر مخالفتم با حضرت آدم عليه السلام و سجده نكردنم اين است . جواب مرا بدهيد !!!!!!

اما ملائكه نتوانستند جواب او را بدهند .

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 23 دی 1395  6:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها